۴۲۵٬۲۲۵
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
جز (جایگزینی متن - 'روحاني' به 'روحانی') |
||
| خط ۴۲: | خط ۴۲: | ||
در مقدمه شيخ [[آصفی، محمدمهدی|محمدمهدى آصفى]]، مطالبى پيرامون كتاب و نويسنده آن، بيان شده است<ref>مقدمه آصفى، ص7</ref> | در مقدمه شيخ [[آصفی، محمدمهدی|محمدمهدى آصفى]]، مطالبى پيرامون كتاب و نويسنده آن، بيان شده است<ref>مقدمه آصفى، ص7</ref> | ||
عبدالصاحب دخيل در مقدمه خويش با عنوان «سخنى كه از آن گريزى نيست»، بحثى مفصل و زيبا را درباره «پديده | عبدالصاحب دخيل در مقدمه خويش با عنوان «سخنى كه از آن گريزى نيست»، بحثى مفصل و زيبا را درباره «پديده روحانیت» (مقصود از روحانیت، معناى فعلى و اصطلاحى آن كه نام صنفى خاص واقع شده، نيست، بلكه مراد اعتقاد به نيرويى ماوراء طبيعى است كه قدرت تصرف در عالم ماده را داراست) و تاريخ پيدايش آن و افراط و تفريطهايى كه در آن وجود دارد و طوايف مختلف و متعدد روحانیون و وجه مشتركى كه مىتوان با تكيه بر آن، همه آنها را يك گروه بشمار آورد و... مطرح كرده است<ref>مقدمه عبدالصاحب دخيل، ص23-33</ref> | ||
در فصل اول، جنبه معنوى انسان، توضيح داده شده است. نويسنده در ابتداى اين فصل، متذكر گرديده كه مقصود وى از جنبه معنوى در شخصيت انسان مسلمان، كثرت نماز، روزه، تعبدو... نيست، گرچه به نظر وى، كثرت تعبد، وسيلهاى است كه در تكامل اين جنبه، نقش بسزايى دارد و همچنين مقصود حسن تعامل و خوشرفتارى با مردم و برخوردارى از اخلاق پسنديده و نيكو مانند: شجاعت، عفت، بخشش، حكمت، احسان و... نيست، بلكه منظور وى، اتصال داخلى و قلبى مؤمن، با خداوند و علقه نفسى و عاطفى به او بهوسيله ايمان، حب و اخلاص و آنچه هممعنا با اين سه واژه از قبيل خوف، رجاء، تواضع و... مىباشد، است<ref>متن كتاب، ص40-42</ref> | در فصل اول، جنبه معنوى انسان، توضيح داده شده است. نويسنده در ابتداى اين فصل، متذكر گرديده كه مقصود وى از جنبه معنوى در شخصيت انسان مسلمان، كثرت نماز، روزه، تعبدو... نيست، گرچه به نظر وى، كثرت تعبد، وسيلهاى است كه در تكامل اين جنبه، نقش بسزايى دارد و همچنين مقصود حسن تعامل و خوشرفتارى با مردم و برخوردارى از اخلاق پسنديده و نيكو مانند: شجاعت، عفت، بخشش، حكمت، احسان و... نيست، بلكه منظور وى، اتصال داخلى و قلبى مؤمن، با خداوند و علقه نفسى و عاطفى به او بهوسيله ايمان، حب و اخلاص و آنچه هممعنا با اين سه واژه از قبيل خوف، رجاء، تواضع و... مىباشد، است<ref>متن كتاب، ص40-42</ref> | ||
ویرایش