سفرنامه بلوشر: تفاوت میان نسخه‌ها

    از ویکی‌نور
    جز (جایگزینی متن - '== گزارش محتوا== ' به '== گزارش محتوا== ')
    جز (جایگزینی متن - '== منابع مقاله== ' به '== منابع مقاله== ')
    خط ۵۷: خط ۵۷:


    == منابع مقاله==
    == منابع مقاله==
    مقدمه و متن كتاب
    مقدمه و متن كتاب



    نسخهٔ ‏۹ اوت ۲۰۱۸، ساعت ۱۸:۵۷

    سفرنامه بلوشر
    سفرنامه بلوشر
    پدیدآورانبلوشر، ویپرت فون (نويسنده) جهانداری، کیکاووس (مترجم)
    ناشرشرکت سهامی انتشارات خوارزمی
    مکان نشرتهران - ایران
    سال نشر1369 ش
    چاپ2
    موضوعایران - روابط خارجی - قرن 14

    ایران - سیاست و حکومت - قرن 14

    ایران - سیر و سیاحت - قرن 14

    سفر نامه‎ها
    زبانفارسی
    تعداد جلد1
    کد کنگره
    ‏DSR‎‏ ‎‏1481‎‏ ‎‏/‎‏ب‎‏8‎‏س‎‏7

    سفرنامه بلوشر خاطرات ويپرت بلوشر مأمور آلمانى در ايران است كه وقايع سى سال از تاريخ ايران از قتل ناصرالدين شاه قاجار تا روى كار آمدن رضاشاه را ثبت كرده است. در اين كتاب گوشه‌اى از اقدامات دولت آلمان و برخورد منافع آن در ايران با دو كشور روس و انگليس منعكس شده است.

    ساختار

    كتاب با مقدمه ارزشمندى از مترجم كيكاووس جهاندارى آغاز شده است. متن اثر همانند ساير سفرنامه‌ها تابع يادداشت‌هاى نويسنده است و از تبويب و فصل‌بندى خاصى برخوردار نيست.

    گزارش محتوا

    يك سال پس از شعله‌ور شدن جنگ جهانى اول، دولت آلمان دو هيئت را مأمور كرد تا يكى در ايران، موانعى در راه پيشرفت قواى روس و انگليس كه با آن كشور در جنگ بودند، ايجاد كند و ايران را به ورود در جنگ جهانى برانگيزد؛ و ديگرى سراسر ايران را درنوردد، به افغانستان برود و امير آن جا را تحريض به حمله به هندوستان كند، تا از اين رهگذر بخشى از سپاهيان انگلستان در هندوستان گرفتار شوند و از جنگيدن در جبهه غرب بازمانند.

    ويپرت فن بلوشر از اعضاى گروه اول؛ يعنى مأمور در ايران بود، و در كار خود توفيق‌هايى نيز بدست آورد؛ ولى پس از آنكه نيروى عثمانى در بغداد از انگليس‌ها شكست خورد، ناگزير ايران را ترك گفت. اما باز پس از چند سال از طرف دولت متبوع خود به سفارت ايران منصوب شد و دو سالى در اوايل سلطنت رضاشاه سفير آن كشور در ايران بود و شاهد حوادث و اتفاق‌هايى شد كه همه را همراه خاطرات سفر اول خود، در اين كتاب به رشته تحرير كشيده است. بلوشر هنوز نيمى از مدت مأموريت خود را نگذرانده بود كه ميانه‌اش با رضاشاه بر سر تملك كارخانه نساجى شاهى كه شاه به آن چشم داشت، بهم خورد و ناگزير از مراجعت شد.

    قسمت اول اين كتاب شرح حكومت موقت به رياست نظام‌السلطنه مافى و اوضاع و احوال حاكم بر آن روزگار و نيز روابط سه قدرت روس و انگليس و آلمان با عشاير ايران است.

    سوء استفاده ليندن بلات آلمانى در بانك ملى، حوادث پشت پرده ماجراهاى قتل شخصيت‌ها در زندان قصر قاجار، چاپ مطبوعات كمونيستى از طرف دانشجويان ايرانى در آلمان، و اظهار نظر درباره دولتمردان ايرانى، از جمله اين مطالب است كه در قسمت دوم اين كتاب آمده است.

    اما در مورد اين كتاب و ساير نوشته‌هاى بيگانگان درباره ايران و به خصوص سفرنامه‌ها، بايد در نظر داشت كه اين آثار از اطلاعات ناقص و داورى‌هاى ناروا و لغزش‌هاى گوناگون خالى نيست و ترجمه اين نوشته‌هاى تنها از نظر ملاحظات تاريخى و جغرافيائى و جامعه‌شناسى مفيد است كه اين منظور نيز پس از پژوهش و تطبيق منابع مختلف موجود با اين آثار حاصل مى‌شود؛ چه پژوهنده ايرانى به هنگام اظهارنظر درباره موضوع مورد تحقيق خود بايد كاملاً از آراء و نظريات ديگران، هر چند حاكى از بغض و سوءنظر يا عدم اطلاع باشد، آگاه شود. خلاصه آن كه بايد چنين نوشته‌ها را از جمله اسباب و مآخذ تحقيق به شمار آورد و بس. سهوها و كوتاهى‌هاى كتاب حاضر را مى‌توان، به دو گروه تقسيم كرد: نخست خطاهايى كه نويسنده در اظهارنظرها نسبت به امور دينى مرتكب شده است؛ مثلاً در صفحه‌هاى 14، 16، 17 تشيع را ساخته و پرداخته ايرانيان وانمود كرده كه ادعائى است، بى‌اساس و تاريخ زيديه يمن و بعضى ديگر از فرق شيعه خلاف اين نظر را ثابت مى‌كند، يا اينكه مثلاً در صفحه 106 نوشته است: «در کرمانشاه زير نظر سفارت كه از آلمان آمده بود با داروهائى كه از آلمان به همراه داشت، بيمارستانى تأسيس شد كه... از عهده رقابت با تربتى كه از كربلا مى‌آوردند... برمى‌آمد.» گذشته اينكه مؤلف عمق اعتقاد مذهبى مردم را درنيافته و پنداشته است كه تربت جنبه داروئى دارد، با سوءنيت زمينه را چنان فراهم كرده است كه پزشکى و داروى آلمانى را تبليغ كند.

    در صفحه 180 و 182 كه نويسنده به موضوع حجاب اشاره كرده، اگر چه خود اعتراف مى‌كند كه «مطلوب‌ترين پوشش از نظر زنان است»؛ ولى نتوانسته موضوع را از نظر ايرانيان مورد تحليل قرار دهد و شاهدى كه آورده زنى آلمانى است كه شوهر ايرانى اختيار كرده است و به ناچار مى‌بايست چادر بپوشد. از آن جا كه نيت نويسنده اثبات برترى اروپائيان است، نظر جوانى را كه خود نويسنده اعتراف مى‌كند، «سخت زير تأثير طرز فكر اروپائى بود»، در مورد اعتقاد مذهبى جويا مى‌شود و از وى نقل مى‌كند كه: «از نظر دين و مذهب بايد بگويم كه ديگر به چيزى اعتقاد ندارم» و بعد دنباله مطلب را به محمدعلى فروغى مى‌كشاند و سپس مى‌نويسد كه با وجود «مطالعه در افكار فلسفى اروپائى... يك شيعه معتقد باقى مانده است».

    گروه دوم سهوها و خطاهاى نويسنده، اظهار نظرهاى سياسى اوست كه معمولاً تابع وضع و موقعيت است. در صفحه 149 از رضاشاه ستايش كرده و مى‌گويد: «در چنين شرايطى كشور به مرد نيرومندى احتياج داشت و اين مرد نيز سر بزنگاه ظهور كرد...» يا در صفحه 152 مى‌گويد: «در زمينه اقتصاد رضا با نيروئى كه خاص خود او بود، به صنعتى كردن كشور روى آورد... براى آن كه بازار پول از نظارت انحصارى بانك شاهى كه شركتى انگليسى بود، خارج شود، بانك ملى ايران را گشود... كه در دست متخصصان آلمانى بود». هدف خارج كردن انگليسى‌ها از ميدان و مستقر شدن آلمانى‌ها به جاى آن بوده كه ماجراى ليندن بلات و وقايع بعد از آن روشن كننده موضوع است.

    مترجم به جهت حفظ امانت در متن اصلى حك يا اصلاحى صورت نداده و تنها در يكى دو مورد جمله‌اى را از متن حذف كرده كه آن را نيز در پانويس تذكر داده است.

    وضعيت كتاب

    فهرست مطالب كتاب در ابتدا و فهرست اعلام در انتهاى اثر ذكر شده است. پاورقى‌هاى اندكى نيز به قلم مترجم ديده مى‌شود.

    منابع مقاله

    مقدمه و متن كتاب