جامع الأفكار و ناقد الأنظار: تفاوت میان نسخهها
(صفحه ای تازه حاوی «<div class='wikiInfo'>
[[پرونده:NUR03669J1.jpg|بندانگش» ایجاد کرد.) |
جز (A-esmaili@noornet.net صفحهٔ جامع الافکار و ناقد الانظار را به جامع الافكار و ناقد الانظار منتقل کرد) |
نسخهٔ ۱۱ ژوئیهٔ ۲۰۱۶، ساعت ۱۴:۳۸
نام کتاب | جامع الافکار و ناقد الانظار |
---|---|
نام های دیگر کتاب | |
پدیدآورندگان | هادی زاده، مجید (تصحيح و تنظيم)
نراقی، مهدی بن ابیذر (نويسنده) |
زبان | عربی |
کد کنگره | BP 217/2 /ن4ج2 |
موضوع | خدا - اثبات
خدا - صفات خدا شناسی فلسفه اسلامی |
ناشر | حکمت |
مکان نشر | تهران - ایران |
سال نشر | 1423 هـ.ق |
کد اتوماسیون | AUTOMATIONCODE3669AUTOMATIONCODE |
معرفى اجمالى:
كتاب جامع الافكار، مفصلترين و كاملترين كتاب نراقى است كه دربارۀ توحيد نوشته شده است. نراقى اين كتاب را در سال 1193ق؛ يعنى در اوج اقتدار علمى و توان نويسندگى خود نگاشته است، از اينرو آراء حكماء و متكلمين متقدم؛ همچون فارابى، شيخ و بهمنيار، شيخ اشراق، خواجۀ طوسى، قوشجى، خضرى و نسفى را مورد نقد و بررسى قرار داده است.
او گرچه در كتاب خود به تفصيل سخن گفته، اما مسائلى باعث شدهاند در مباحث پايانى كتاب، از نقل و بررسى اقوال ديگران چشمپوشى كند.
مسائل و مصائبى؛ مانند ناامنى پديد آمده از فوت سلطان عصر، بيمارى عمومى، هجرت از وطن مأنوف، دورى از اولاد و... كه مصنف در خاتمه به تلخى از آنها ياد مىكند.
مولف وجه تسميه اين كتاب را جامعيت آن بر افكار الهى و نقد آنها بيان مىكند.
به خصوص نقد آرائى كه متعلق است به حواشى به كتاب شرح جديد قوشجى بر كتاب تجريد الاعتقاد خواجه. او در اين مورد مىگويد: «و لاشتماله على جميع الافكار الالهية و نقدها سيما مع ما تعلق بالشرح الجديد للتجريد من الحواشى سميته بجامع الافكار و ناقد الانظار».
ساختار و گزارش محتوا:
به طور كلى كتاب از سه مقدمه و دو مقاله تشكيل يافته است.
مقدمه اول: در اين مقدمه آراء اشاعره را در ترجّح مساوى و مرجوح، رد مىكند.
مقدمۀ دوم: در مقدمه دوم مولف قاعدۀ ما لم يجب لم يوجد را اثبات مىكند.
مقدمۀ سوم: مولف در مقدمه سوم كه مفصلتر است، موجود شدن ممكن را بدون علت يا به اولويت ذاتى و يا خارجى مورد نقد قرار مىدهد و اثبات مىكند كه هر ممكن نياز به علتى دارد.
مقالۀ اول: مولف در مقاله اول واجب الوجود لذاته را به سه مسلك كه مسلك حكماء،متكلمين و مسلك اهل كشف مىباشد، اثبات مىكند.
مسلك حكماء: حكماء به چهار برهان واجب الوجود را اثبات مىكنند كه عبارتند از:
1- برهان وجوب و امكان: مولف اين برهان را به 22 تقرير بيان كرده و از ايرادات و شبهات موجود در آن جواب مىدهند.
2- استدلال به مجرد امكان وقوعى: كه مولف اين برهان را قبول نمىكنند.
3- برهان حركت: مولف براى اثبات واجب الوجود، يك بار به مطلق حركت استدلال مىكند و بار ديگر به حركت افلاك كه اين طريق را به سه تقرير بيان و ايرادات آنها را ذكر و نقد مىكنند.
4- برهان انفسى: مولف به دو طريق،از نفس ناطقه براى اثبات واجب الوجود استدلال كرده و آنها را نقد مىكند.
در مسلك دوم كه مسلك متكلمين مىباشد، براى اثبات واجب الوجود، از دو راه استدلال مىكنند. راه اول برهان حدوث است كه مولف ايرادها و تقريرى خالى از اشكال از اين برهان را بيان مىكنند. طريق دوم هم برهان امكان مىباشد.
مولف در مسلك سوم كه همان مسلك اهل كشف است، براى اثبات واجب الوجود؛ مثل آنها به وجود صرف استدلال كرده و در آخر اين دليل را رد مىكند، زيرا قائل است نظر آنها مبتنى است بر وحدت وجود كه مخالف عقل است!
مقالۀ دوم: اين مقاله از دو باب تشكيل يافته است، يكى در مورد صفات ثبوتيه و ديگرى در مورد صفات سلبيه.
باب اول در صفات ثبوتيه: اين باب 8 فصل دارد كه عبارتند از:
فصل اول: در اين فصل قدرت الهى ثابت و آراء متكلمين و حكماء مورد بحث و بررسى واقع شده است. مولف ذيل همين بحث يكى از مسائل مهم كلامى؛ يعنى حدوث عالم را نيز مطرح و آراء مختلف را در اين مورد به تفصيل ذكر و بررسى مىكند، همچنين از كيفيت ربط حادث به قديم كه يكى از مباحث دقيق كلامى و حكمى است، بحث مىكند.
مولف در ذيل مباحث قدرت بحثى مفصل در مورد اختيار و ارادۀ انسان، همراه با آراء و نظرات اشاعره و معتزله بيان نموده و آنها را مورد نقادى قرار مىدهد.
او تقريرهاى مختلفى از امر بين الامرين بيان نموده و نظريۀ حق را در مورد آن ذكر مىكند.
فصل دوم كه دربارۀ علم حضرت حق تعالى مىباشد، از دو بحث تشكيل يافته است.
بحث اول: اثبات علم حق تعالى به ذات خويش و ديگر موجودات.
مولف در اين بحث نيز همچون بحثهاى ديگر كتاب، ابتدا آراء و انظار ديگران را بيان و سپس به طور مفصل آنها را مورد بحث و بررسى و گاه نقد قرار مىدهد.
بحث دوم در كيفيت علم حق تعالى به اشياء مىباشد. از آن جا كه اين بحث يكى از قديمىترين بحثهاى الهيات است، مولف آراء تمام حكماء را به ترتيب از افلاطون، فرفوريوس، تالس و...تا حكماء و متكلمين اسلامى؛ همچون شيخ، بهمنيار، اشاعره، معتزله و... بيان كرده و ايرادات سخن آنها را روشن نموده و در نهايت نظر خود را در كيفيت علم حق تعالى به اشياء بيان مىكند.
فصل سوم در اثبات حيات خداوند سبحان است. مولف در اين فصل حقيقت حيات را بيان نموده و نظرات خود و آراء متكلمين و حكماء را در اين باره ذكر مىكند.
مولف در ادامۀ اين فصل از عينيت صفات با ذات بحث نموده و آراء قائلين به زيادت صفات بر ذات را نقد مىكند.
فصل چهارم كه در اثبات ارادۀ حضرت حق تعالى است، همچون فصول قبلى نظر اشاعره و معتزله و ديگر متكلمين را بيان و نقد كرده و نظر شيعه را ذكر نموده و به اشكالهاى آنها جواب مىدهد.
فصل پنجم: در اثبات سمع و بصر الهى است. مولف رأى متكلمين اسلامى در حقيقت سمع و بصر را بيان كرده و علت عدم اطلاق شام و ذائقه بر حضرت حق را ذكر نموده و از عينيت و زيادت صفت سمع و بصر در حضرت حق بحث مىكند.
فصل ششم: اثبات كلام حضرت حق نزد اديان و مذاهب مختلف. از قديم الايام در مورد حقيقت كلام و تكلم حضرت حق بحث بوده و هر كس تكلم الهى را به نحوى تاويل مىكرده است. مولف در اين فصل، آراء و تاويلات مختلف را در اين زمينه بيان و آنها را مورد نقد و بررسى قرار مىدهد. مولف در ادامه از قرآن و حقيقت وحى الهى و كيفيت كلام الهى بودن قرآن بحث مىكند.
فصل هفتم در اثبات صفت صدق مىباشد. مولف در اين فصل با استناد به ادلۀ عقلى و گاه نقلى در مورد خداوند كذب را محال مىداند. سپس بحث مىكند كه آيا لزوم صدق در كلام نفسى هم هست يا اختصاص به كلام لفظى دارد.
در فصل هشتم آخرين صفت ثبوتى كه مولف براى خداوند اثبات مىكند، صفت سرمديت و بقاء حضرت حق مىباشد. عمده مطالب اين فصل به نقد كلام اشاعره در زيادت صفت بقاء بر ذات حضرت حق اختصاص يافته است.
باب دوم، در رابطه با صفات سلبيۀ خداوند است كه خود از چهار فصل به شرح زير تشكيل يافته:
فصل اول: نفى تركيب از حضرت حق تعالى. مولف در اين فصل طى سه بحث تركيب حضرت حق از وجود و ماهيت، تركيب از ذات و صفات و تركيب از اجزاء خارجيه و عقليه را نفى مىكند و با براهين متعدد توحيد حضرت بارى تعالى را اثبات مىكند.
فصل دوم: نفى شريك از حضرت حق جل جلاله. در اين فصل براهين وحدت واجب الوجود را بيان كرده و به شبهات آن جواب مىدهد.
مولف براى اثبات وحدت واجب الوجود 22 برهان اقامه نموده است.
فصل سوم: نفى جوهريت حضرت حق. در اين فصل مولف اثبات مىكند كه حضرت حق جوهر نيست، گرچه نزد متكلمين اطلاق جوهر بر او شرعا جايز است.
فصل چهارم: عدم محل بودن حضرت حق بر حوادث. مولف در اين فصل آراء متكلمين را در محل حوادث بودن حضرت حق بيان كرده و آنها را مورد نقد قرار مىدهد.
ويژگىها و معايب كتاب:
1-ناهمگونى قسمت اول و دوم كتاب: مولف در آغاز كتاب، ظاهرا قصد داشته كه موضوعات كلامى و حكمى را به تفصيل مورد بررسى قرار دهد.
به طورى كه 330 صفحه از كتاب تنها به بحث قدرت اختصاص يافته است و 350 صفحۀ آن به بحث علم پرداخته است. اين دو بحث به تنهايى حدود 60 درصد از حجم كتاب را دربر گرفته و از بقيۀ صفات ثبوتيه و صفات سلبيه تنها در 250 صفحه بحث شده است. شايد اين ناهمگونى معلول مصائبى است كه مولف به آنها گرفتار شده است و در خاتمه به آنها اشاره مىكند «و قد وقع اتمامه فى اول يوم من شهر الربيع الاول من شهور سنة 1193 من الهجرة المباركة النبوية و قد كان ذلك عند تراكم الهموم و الاحزان و تفاقم الغموم و الاشجان و فرط الملال و ضيق البال من هجوم المصائب و المحن و تواتر النوائب و الفتن...»[1]
2-برهانى بودن شيوۀ نراقى: مولف در اكثر مباحث و موضوعات براى اثبات مطالب به برهان استناد نموده است. او بيش از همۀ روشهاى فلسفى به روش مشاء تمايل دارد و از شيخ الرئيس و پيروان او مطالب بيشترى نقل مىكند و از آنها با القابى فاخر ياد مىنمايد.
3-عدم توجه به حكمت متعاليه: گرچه نراقى بعد از صدر المتألهين مىزيست و از آراء و عقائد او هم اطلاع داشت؛ ولى كمتر از ديگر حكما به اين حكيم توجه داشته است.
او در هيچ جاى اين كتاب حتى يك بار هم اسم صدر المتألهين را ذكر نكرده و تنها در چند مورد كه نظر آخوند را بيان مىنمايد با القابى مثل بعض الفضلاء يا العارف الشيرازى از او ياد مىكند. او آراء برجسته اين حكيم بزرگوار را يا اصلا مطرح ننموده و يا در بعضى موارد همچون وحدت وجود مطرح و مورد نقد قرار داده است.
نسخهشناسى:
اين اثر براى اولينبار در سال 1423ق توسط انتشارات حكمت در تهران با تصحيح و مقدمۀ آقاى مجيد هادىزاده در دو جلد و 517 صفحه+681 صفحه به چاپ رسيد.
اين نسخه مشتمل است، بر مقدمهاى كوتاه در مورد مولف و محتويات كتاب، فهرست آيات، فهرست احاديث، فهرست اعلام، فهرست اسماء فرق و جماعات، فهرست اسماء كتب، فهرست اشعار و فهرست مطالب كه در آن همۀ مباحث به صورت تفصيلى فهرست شدهاند.
(1)-ص 598.
پیوندها