سفينة النجاة (قمی): تفاوت میان نسخه‌ها

جز
جایگزینی متن - ' {{' به '{{'
بدون خلاصۀ ویرایش
جز (جایگزینی متن - ' {{' به '{{')
خط ۴۶: خط ۴۶:


اولین رباعی که نویسنده، به شرح آن پرداخته، در موضوع توحید است. وی در این‎باره می‎گوید: شرط خداشناسی، خودشناسی است:
اولین رباعی که نویسنده، به شرح آن پرداخته، در موضوع توحید است. وی در این‎باره می‎گوید: شرط خداشناسی، خودشناسی است:
 
{{شعر}}{{ب|''آن است خدا که طرح عالم انداخت''|2=''در یک کف خاک جثه آدم ساخت''}}{{ب|''خود را بشناس تا شناسی حق را''|2=''حق را بشناخت هرکه خود را بشناخت''}}{{پایان شعر}}
{{شعر}}
{{ب|''آن است خدا که طرح عالم انداخت''|2=''در یک کف خاک جثه آدم ساخت''}}
{{ب|''خود را بشناس تا شناسی حق را''|2=''حق را بشناخت هرکه خود را بشناخت''}}
{{پایان شعر}}


ایشان در توضیح بیت دوم این رباعی می‎گوید: این بیت ناظر به حدیثی از اصحاب عصمت است؛ آنجا که فرمود: «من عرف نفسه فقد عرف ربه»؛ «هرکه شناخت خود را، شناخت پروردگار خود را». سپس چنین شرح می‎دهد: هرکه به مداومت، یاد مرگ نماید، مستی غفلت از سرش بیرون رود و چشم دلش وا شود و خود را بشناسد و بداند که قبل از این، چه بوده و در رحم به چه عنوان تربیت یافت و پروردگار چگونه اسباب ضروری از چشم و گوش و زبان و دست و پا و غیر آن به وی عنایت فرمود و از آن ظلماتش به چه عنوان صحیح و سالم بیرون آورد و در عرض این مدت، چه احسان‎ها نظر به وی کرد و... پس در این حال خود را بنده‎ای داند آزاد نکرده و مسافری شناسد قصد اقامت نکرده... و چون خویشتن را چنین شناسد، خدای خویش را بشناسد و حاضر و ناظرش بیند و مطلع بر باطن و ظاهرش داند... <ref>ر.ک: متن کتاب، ص5-7</ref>.
ایشان در توضیح بیت دوم این رباعی می‎گوید: این بیت ناظر به حدیثی از اصحاب عصمت است؛ آنجا که فرمود: «من عرف نفسه فقد عرف ربه»؛ «هرکه شناخت خود را، شناخت پروردگار خود را». سپس چنین شرح می‎دهد: هرکه به مداومت، یاد مرگ نماید، مستی غفلت از سرش بیرون رود و چشم دلش وا شود و خود را بشناسد و بداند که قبل از این، چه بوده و در رحم به چه عنوان تربیت یافت و پروردگار چگونه اسباب ضروری از چشم و گوش و زبان و دست و پا و غیر آن به وی عنایت فرمود و از آن ظلماتش به چه عنوان صحیح و سالم بیرون آورد و در عرض این مدت، چه احسان‎ها نظر به وی کرد و... پس در این حال خود را بنده‎ای داند آزاد نکرده و مسافری شناسد قصد اقامت نکرده... و چون خویشتن را چنین شناسد، خدای خویش را بشناسد و حاضر و ناظرش بیند و مطلع بر باطن و ظاهرش داند... <ref>ر.ک: متن کتاب، ص5-7</ref>.
خط ۵۹: خط ۵۵:


اولین دو بیتی از باب معاد این است:
اولین دو بیتی از باب معاد این است:
 
{{شعر}}{{ب|''گویی که چه مُردی نشوی زنده دگر''|2=''گویا که تو را نیست ز خود هیچ خبر''}}{{ب|''هر شب میری و هر سحر زنده شوی''|2=''چون صور سرافیل بود باد سحر''}}{{پایان شعر}}
{{شعر}}
{{ب|''گویی که چه مُردی نشوی زنده دگر''|2=''گویا که تو را نیست ز خود هیچ خبر''}}
{{ب|''هر شب میری و هر سحر زنده شوی''|2=''چون صور سرافیل بود باد سحر''}}
{{پایان شعر}}


ایشان در معنا و شرح این رباعی می‎گوید: حضرت حق سبحانه و تعالی برای رفع تعجب در حشر و نشر، نوعی کرده که در هر روز و شب مردمان مشاهده حشر و نشر می‎کنند. چون شب شود، مردمان همه بمیرند و چون باد سحر که به‎منزله صور است بوزد، مردمان شروع در زنده شدن کنند تا طلوع آفتاب همگی زنده شوند<ref>ر.ک: همان، ص68</ref>.
ایشان در معنا و شرح این رباعی می‎گوید: حضرت حق سبحانه و تعالی برای رفع تعجب در حشر و نشر، نوعی کرده که در هر روز و شب مردمان مشاهده حشر و نشر می‎کنند. چون شب شود، مردمان همه بمیرند و چون باد سحر که به‎منزله صور است بوزد، مردمان شروع در زنده شدن کنند تا طلوع آفتاب همگی زنده شوند<ref>ر.ک: همان، ص68</ref>.
۴۲۵٬۲۲۵

ویرایش