آل یاسین، جعفر: تفاوت میان نسخه‌ها

لینک درون متنی
جز (جایگزینی متن - ' {{' به '{{')
(لینک درون متنی)
خط ۱: خط ۱:
<div class='wikiInfo'>
<div class="wikiInfo">
[[پرونده:NUR00709.jpg|بندانگشتی|آل‌یاسین، جعفر]]
[[پرونده:NUR00709.jpg|بندانگشتی|آل‌یاسین، جعفر]]
{| class="wikitable aboutAuthorTable" style="text-align:Right" |+ |
{| class="wikitable aboutAuthorTable" style="text-align:Right" |+ |
|-
|-
! نام!! data-type='authorName'|آل‌یاسین، جعفر
! نام!! data-type="authorName" |آل‌یاسین، جعفر
|-
|-
|نام‌های دیگر  
|نام‌های دیگر  
|data-type='authorOtherNames'|  
| data-type="authorOtherNames" |  
|-
|-
|نام پدر  
|نام پدر  
|data-type='authorfatherName'|
| data-type="authorfatherName" |
|-
|-
|متولد  
|متولد  
|data-type='authorbirthDate'|1928 م
| data-type="authorbirthDate" |1347ق
|-
|-
|محل تولد
|محل تولد
|data-type='authorBirthPlace'|
| data-type="authorBirthPlace" |كاظمين
|-
|-
|رحلت  
|رحلت  
|data-type='authorDeathDate'|
| data-type="authorDeathDate" |1430ق
|-
|-
|اساتید
|اساتید
|data-type='authorTeachers'|
| data-type="authorTeachers" |
|-
|-
|برخی آثار
|برخی آثار
|data-type='authorWritings'|[[التنبیه علی سبیل السعاده]]  
| data-type="authorWritings" |[[التنبیه علی سبیل السعاده]]  


[[الفارابیفی حدوده و رسومه]]  
[[الفارابیفی حدوده و رسومه]]  
|-class='articleCode'
|- class="articleCode"
|کد مؤلف
|کد مؤلف
|data-type='authorCode'|AUTHORCODE709AUTHORCODE
| data-type="authorCode" |AUTHORCODE709AUTHORCODE
|}
|}
</div>
</div>
'''جعفر مرتضى آل ياسين'''، در كاظمين سال 1347ق، زاده شد.<ref>معجم مورخي الشيعة: الإمامية - الزيدية الإسماعيلية، ج1، ص215-216</ref>
'''جعفر مرتضى آل ياسين''' (1347-1430ق)، در كاظمين سال 1347ق، زاده شد.<ref>معجم مورخي الشيعة: الإمامية - الزيدية الإسماعيلية، ج1، ص215-216</ref>


==تحصيلات==
==تحصيلات==
خط ۴۵: خط ۴۵:
همچنين فرزندش خانم دكتر «لقاء جعفر آل ياسين»، نقل كرده است كه روزى چند دقيقه قبل از وقت مقرر به اتاقش رفتم تا او را با خودم به دانشكده ببرم. او به من گفت كه ساعتش از كار افتاده و به همين جهت ساعتى ديگر درآورد و به دستش بست كه براى احتياط آماده كرده بود. وقتى ساعت جديد را ديدم زود لبخند زدم؛ زيرا بر روى آن تصوير «احمد حسن البكر» بود و در زير آن نوشته شده بود: هديه رئيس جمهور احمد حسن البكر. پس وقتى كه متوجه لبخند من شد، ساعت را با دستش نگه داشت و بر روى صندلى نزدیک  خودش كنار من نشست و گفت: به‌زودى داستان اين ساعت را براى تو شرح خواهم داد و بلافاصله چنين ادامه داد: من عضو هيئت داورى يك پايان‌نامه كارشناسى ارشد بودم و دانشجو يك نظامى بعثى بود و استاد راهنمايش، استاد مدنى صالح. وقتى رساله را بررسى كردم مطلب مفيدى در آن نديدم تا تشكر كنم؛ درحالى‌كه ما در جامعه‌اى زندگى مى‌كنيم كه علم را ارزشمند مى‌شمارد. پس نقد و بررسى را طولانى كردم و كلمه‌به‌كلمه آن را زير ذره‌بين گذاشتم و اصرار كردم كه بايد مطالب اين رساله، در موارد لازم، حذف، اضافه و تعديل شود و آن‌قدر بحث و بررسى طولانى شد كه زمان اين نقد و داورى به هشت ساعت پياپى رسيد و در راديو بغداد برنامه‌اى بود به نام «پايان‌نامه‌هاى دانشگاهى» و همه اين مطالب در آن به‌صورت كامل در چند قسمت پخش شد و ظاهرا رئيس جمهور اين مباحث را شنيده و پيگيرى كرده بود. در منزلم به‌صدا درآمد و وقتى در را گشودم با شگفتى رئيس دانشگاه، مسئول دانشكده و رئيس گروه فلسسفه را ديدم كه از من دعوت مى‌كردند لباسم را بپوشم تا فورى به ديدار رئيس جمهور برويم؛ چون ايشان من را دعوت كرده است. به آنها گفتم: نمى‌آيم. شگفت‌زده شدند و خواهش خودشان را تكرار كردند تا شايد راضى شوم، ولى كوشش آنان بى‌فايده بود. وقتى يقين كردند كه نمى‌روم، گفتند: آيا اجازه مى‌دهيد كه به رئيس جمهور بگوييم كه مريض هستى؟ گفتم: خود دانيد. آنان رفتند. روز بعد براى من واقعه را نقل كردند كه رئيس جمهور پرسيده: دكتر آل ياسين كجاست؟ و وقتى جواب را شنيده، فقط يك كلام گفته: «سمعت كامل المناقشة لرسالة الماجستير تلك و بعد سماعي لها، أحب أن أخبركم بأني الآن مطمئن على مستقبل الدراسات العليا في بلادي»؛ يعنى: «من همه آن جلسه داورى رساله كارشناسى ارشد را شنيدم و بعد از گوش دادن به آن دوست دارم كه به شما خبر دهم كه من به آينده تحصيلات تكميلى در كشورمان مطمئن هستم» و در پايان به هركدام از حاضران ساعت مچى هديه مى‌كند كه از جمله آن همين ساعتى است كه در دست من است. خانم دكتر «لقاء جعفر آل ياسين» مى‌افزايد: در كشور عراق كه مشهور است گردن زدن در نزد حاكمان آن كار مشكلى نيست، اين امتناع يك استاد دانشگاه از قبول دعوت رئيس جمهور، شجاعت بزرگى است كه شجاعتى بزرگ‌تر از آن نيست.
همچنين فرزندش خانم دكتر «لقاء جعفر آل ياسين»، نقل كرده است كه روزى چند دقيقه قبل از وقت مقرر به اتاقش رفتم تا او را با خودم به دانشكده ببرم. او به من گفت كه ساعتش از كار افتاده و به همين جهت ساعتى ديگر درآورد و به دستش بست كه براى احتياط آماده كرده بود. وقتى ساعت جديد را ديدم زود لبخند زدم؛ زيرا بر روى آن تصوير «احمد حسن البكر» بود و در زير آن نوشته شده بود: هديه رئيس جمهور احمد حسن البكر. پس وقتى كه متوجه لبخند من شد، ساعت را با دستش نگه داشت و بر روى صندلى نزدیک  خودش كنار من نشست و گفت: به‌زودى داستان اين ساعت را براى تو شرح خواهم داد و بلافاصله چنين ادامه داد: من عضو هيئت داورى يك پايان‌نامه كارشناسى ارشد بودم و دانشجو يك نظامى بعثى بود و استاد راهنمايش، استاد مدنى صالح. وقتى رساله را بررسى كردم مطلب مفيدى در آن نديدم تا تشكر كنم؛ درحالى‌كه ما در جامعه‌اى زندگى مى‌كنيم كه علم را ارزشمند مى‌شمارد. پس نقد و بررسى را طولانى كردم و كلمه‌به‌كلمه آن را زير ذره‌بين گذاشتم و اصرار كردم كه بايد مطالب اين رساله، در موارد لازم، حذف، اضافه و تعديل شود و آن‌قدر بحث و بررسى طولانى شد كه زمان اين نقد و داورى به هشت ساعت پياپى رسيد و در راديو بغداد برنامه‌اى بود به نام «پايان‌نامه‌هاى دانشگاهى» و همه اين مطالب در آن به‌صورت كامل در چند قسمت پخش شد و ظاهرا رئيس جمهور اين مباحث را شنيده و پيگيرى كرده بود. در منزلم به‌صدا درآمد و وقتى در را گشودم با شگفتى رئيس دانشگاه، مسئول دانشكده و رئيس گروه فلسسفه را ديدم كه از من دعوت مى‌كردند لباسم را بپوشم تا فورى به ديدار رئيس جمهور برويم؛ چون ايشان من را دعوت كرده است. به آنها گفتم: نمى‌آيم. شگفت‌زده شدند و خواهش خودشان را تكرار كردند تا شايد راضى شوم، ولى كوشش آنان بى‌فايده بود. وقتى يقين كردند كه نمى‌روم، گفتند: آيا اجازه مى‌دهيد كه به رئيس جمهور بگوييم كه مريض هستى؟ گفتم: خود دانيد. آنان رفتند. روز بعد براى من واقعه را نقل كردند كه رئيس جمهور پرسيده: دكتر آل ياسين كجاست؟ و وقتى جواب را شنيده، فقط يك كلام گفته: «سمعت كامل المناقشة لرسالة الماجستير تلك و بعد سماعي لها، أحب أن أخبركم بأني الآن مطمئن على مستقبل الدراسات العليا في بلادي»؛ يعنى: «من همه آن جلسه داورى رساله كارشناسى ارشد را شنيدم و بعد از گوش دادن به آن دوست دارم كه به شما خبر دهم كه من به آينده تحصيلات تكميلى در كشورمان مطمئن هستم» و در پايان به هركدام از حاضران ساعت مچى هديه مى‌كند كه از جمله آن همين ساعتى است كه در دست من است. خانم دكتر «لقاء جعفر آل ياسين» مى‌افزايد: در كشور عراق كه مشهور است گردن زدن در نزد حاكمان آن كار مشكلى نيست، اين امتناع يك استاد دانشگاه از قبول دعوت رئيس جمهور، شجاعت بزرگى است كه شجاعتى بزرگ‌تر از آن نيست.


==وفات==
سرانجام او قبل از آنكه موفق به اتمام تحقيق کتاب «النجاة» نوشته ابن سينا شود، در تاريخ 1430ق، در نجف وفات كرد.


==آثار==
==آثار==
خط ۸۱: خط ۸۴:
# هؤلاء أدباؤنا؛
# هؤلاء أدباؤنا؛
و...
و...
==وفات==
سرانجام او قبل از آنكه موفق به اتمام تحقيق کتاب «النجاة» نوشته ابن سينا شود، در تاريخ 1430ق، در نجف وفات كرد.


==پانويس==
==پانويس==
۴۲۵٬۲۲۵

ویرایش