اصم، ابوبکر عبدالرحمان بن کیسان بن جریر اموی: تفاوت میان نسخه‌ها

    از ویکی‌نور
    خط ۵۴: خط ۵۴:
    ==آثار==
    ==آثار==
    اصم‎ دارای‎ تألیفات‎ فراوانى‎ بوده‎ که‎ به‎ گفته ملطى‎ تا آن‎ زمان‎ بى‎سابقه‎ بوده‎ است‎. متأسفانه‎ هیچ‎یک از آثار وی‎ باقى‎ نمانده‎ است و تنها خلاصه‎ای‎ از آرای او را در عباراتى‎ کوتاه‎ و به‎نحو پراکنده‎ در منابع‎ مختلف‎ مى‎یابیم‎<ref>ر.ک: جاویدپور، فریبا، ج9، ص265</ref>.
    اصم‎ دارای‎ تألیفات‎ فراوانى‎ بوده‎ که‎ به‎ گفته ملطى‎ تا آن‎ زمان‎ بى‎سابقه‎ بوده‎ است‎. متأسفانه‎ هیچ‎یک از آثار وی‎ باقى‎ نمانده‎ است و تنها خلاصه‎ای‎ از آرای او را در عباراتى‎ کوتاه‎ و به‎نحو پراکنده‎ در منابع‎ مختلف‎ مى‎یابیم‎<ref>ر.ک: جاویدپور، فریبا، ج9، ص265</ref>.
    آثار ایشان عبارتند از:


    # تفسير القرآن؛
    # تفسير القرآن؛

    نسخهٔ ‏۲۵ ژوئیهٔ ۲۰۱۸، ساعت ۰۹:۴۰

    ابن کيسان، عبد الرحمن بن کيسان
    نام ابن کيسان، عبد الرحمن بن کيسان
    نام های دیگر ابو الحسن عبد الجبار بن احمد بن عبد الجبار بن احمد بن خليل الهمداني الاسدآبادي
    نام پدر
    متولد
    محل تولد
    رحلت / 3ق
    اساتید
    برخی آثار
    کد مولف AUTHORCODE20915AUTHORCODE

    اصم‎، ابوبکر عبدالرحمان‎ بن‎ کیسان‎ بن‎ جریر اموی‎(متوفی 200 یا 201ق)، متکلم‎، فقیه‎ و مفسر معتزلى است که وی را جزء شش شاگرد برجسته معمر بن اشعث دانسته‎اند. از شاگردان‎ او ابن‎ علیه‎ را مى‎توان‎ نام‎ برد. وی دارای‎ تألیفات‎ فراوانى‎ بوده‎ که‎ متأسفانه‎ هیچ‎یک از آنها‎ باقى‎ نمانده‎ است.

    تولد

    متأسفانه در منابع، به تولد ایشان اشاره نشده است. درباره سرگذشت‎ ابن کیسان اطلاعات‎ محدودی‎ در دست‎ است‎. باآنکه‎ او از چهره‎های‎ مشهور و از سرکردگان‎ معتزله‎ بشمار مى‎رفت‎.

    افکار کلامی اصم

    اصم‎ به‎ سبب‎ آراء خاصى‎ که‎ در باب‎ امامت‎ و اعراض‎ داشت‎، معتزله‎ او را یک معتزلى‎ تمام‎ عیار نمى‎دانستند و به‎ او به‎ چشم‎ بیگانه‎ نظر مى‎کردند[۱]. ابوالهذیل بارها با او به‎ مناظره‎ پرداخت‎. او همچنین‎ با هشام‎ بن ‎حکم‎ مناظره‎هایى‎ داشت.

    ایشان، برخلاف جمهور مسلمانان، منکر وجود اعراض بود. از نظر او، تمام عالم از جوهر تشکیل شده است و گرمی و سردی و رنگ و نور نیز عرض نیستند. او درباره قدرت با نظام معتزلی هم‎عقیده بود و می‎پنداشت خداوند فردی را همراه با قدرت و حیات آفریده و آن فرد حی و قادر است و نمی‎توان گفت خداوند قدرت و حیات را در شخص خلق می‎کند. درباره عجز نیز می‎گفت: عجز همان عاجز است و چیزی از خارج بر عاجز وارد نمی‎شود که عجز را در او ایجاد کند، بلکه عجز به‎نوعی همان عاجز است و استطاعت جز نفس مستطیع نیست. بعید نیست این دیدگاه هم ناشی از انکار اعراض باشد. برخی معتزلیان روغن را در زیتون و آتش را در چوب، کامن (موجود) می‎دانستند و از آن به «کمون» تعبیر می‎کردند، اما اصم می‎گفت: هیچ شیئی در دنیا در شیئی دیگر کامن نیست. از دیدگاه اصم، انسان همان چیزی است که به چشم دیده می‎شود، انسان شیئی واحد و جوهری واحد است[۲].

    ابن ‎مرتضی وی را جزو طبقه ششم معتزلیان بشمار آورده و گفته است که او در زمان خودش به ریاست و بزرگی رسیده بود. با وجود مکاتبه حاکمان وقت و پیشنهادهایی که به وی شده بود، به حکومت تمایلی نداشت و زندگی فقیرانه‎ای داشت. او را معتزلیانی چون ثمامة بن اشرس ستوده‎اند. ابن‎ ندیم وی را جزء شش شاگرد برجسته معمر بن اشعث دانسته است. شیخ مفید، در رد آرای وی، کتاب «نقض كتاب الأصم في الإمامة» را نوشته است. فضل بن شاذان نیز کتابی به نام «الرد علی الأصم» دارد. علامه تستری معتقد است این کتاب در رد آرای حاتم ‎بن عنوان ابوعبدالرحمان بلخی اصم (متوفی 273)، که صوفی‎مسلک بوده، نوشته شده است. بشر بن معتمر هم سه کتاب نوشته بوده است: «الرد علی الأصم»، «الرد علی الأصم في الإمامة» و «كتاب علی الأصم في المخلوق». هشام فوطی هم کتابی با عنوان «الرد علی الأصم في نفي الحركات» داشته است.

    ابراهیم‎ بن اسماعیل بن ابراهیم ابواسحاق بصری، معروف به ابن ‎علیه، از شاگردان اصم و در موارد بسیاری با استادش هم‎نظر بوده است. شوکانی و ابن‎ حجر نوشته‎اند: مخالفت اصم و ابن‎ علیه با جمهور زیاد است[۳].

    مناظره با اهل علم

    اصم‎ را پرهیزگارترین‎ مرد زمان‎ خود خوانده‎اند. به‎ گفته قاضى‎ عبدالجبار اصم‎ در بصره‎ مسجدی‎ داشت‎ و در آنجا 80 شیخ‎ با او نماز مى‎گزاردند. از شاگردان‎ او ابن‎ علیه‎ (متوفی 193ق‎) را مى‎توان‎ نام‎ برد.

    ارتباط ایشان با حکومت عباسیان

    ا‎م‎ در روزگار خود چهره‎ای‎ شناخته‎شده‎ بود و مأمون‎ با وی‎ مکاتبه‎ مى‎کرد، بااین‎همه‎، روزگار را به‎سختى‎ مى‎گذرانید و از تقرب‎ به‎ دربار خلیفه‎ ابا مى‎کرد و صبر در فقر را پیشه خود ساخته‎ بود. ابوالهذیل‎ علاف‎ هم‎ باآنکه‎ به‎ وی‎ تمایلى‎ نداشت‎ و به‎ او لقب‎ «خَربان‎» (مُکاری‎) داده‎ بود.

    آثار

    اصم‎ دارای‎ تألیفات‎ فراوانى‎ بوده‎ که‎ به‎ گفته ملطى‎ تا آن‎ زمان‎ بى‎سابقه‎ بوده‎ است‎. متأسفانه‎ هیچ‎یک از آثار وی‎ باقى‎ نمانده‎ است و تنها خلاصه‎ای‎ از آرای او را در عباراتى‎ کوتاه‎ و به‎نحو پراکنده‎ در منابع‎ مختلف‎ مى‎یابیم‎[۴].

    آثار ایشان عبارتند از:

    1. تفسير القرآن؛
    2. كتاب خلق القرآن؛
    3. كتاب التوحيد؛
    4. كتاب الحجة و الرسل؛
    5. كتاب الآي التي تسئل عنها المجبرة؛
    6. كتاب البيان عن أسماء الله جل اسمه؛
    7. كتاب افتراق الأمة و اختلاف الشيع؛
    8. كتاب الأمر بالمعروف و النهي عن المنكر؛
    9. كتاب الرد علی هشام في التشبيه؛
    10. كتاب المخلوق؛
    11. كتاب الحركات؛
    12. كتاب الجامع علی الرافضة؛
    13. كتاب الرد علی المجبرة؛
    14. كتاب الرد علی الدهرية؛
    15. كتاب علی الملحدة؛
    16. كتاب الرد علی اليهود؛
    17. كتاب الرد علی المجوس؛
    18. كتاب المعرفة؛
    19. كتاب رسائل الأئمة في العدل؛
    20. كتاب الرد علی من قال بالسيف؛
    21. كتاب علی أهل الفتوی؛
    22. كتاب الموجز في الرسل؛
    23. كتاب الرد علی الزنادقة؛
    24. كتاب معرفة وجوه الكلام؛
    25. كتاب ما دل عليه الكتاب و السنة؛
    26. صفة الكبائر و صغائرها؛

    و...

    عبدالجبار معتزلی کتاب تفسیر اصم را ستوده و ابوعلی جبائی در کتاب تفسیرش از اصم یاد کرده است. سیوطی تفسیر اصم را جزو تفاسیر اهل بدعت بشمار آورده و مبارکفوری آن را از مصادیق این روایت نبوی دانسته است که به کسانی که بدون دانش در وادی تفسیر قدم نهاده‎اند، وعده دوزخ داده است. زرکشی اصم را جزو مفسرانی دانسته است که اقوال تابعین را در تفاسیر خود ذکر کرده‎اند. به نظر می‎رسد موضع‎گیری درباره این کتاب خالی از حب و بغض‎های فرقه‎ای نبوده است. این کتاب به‎مرور زمان از بین رفته، ولی خضر محمد نبها آرای اصم را که در مفاتيح الغيب رازی، مجمع البيان و دیگر تفاسیر به‎جا مانده، گردآوری و با عنوان «تفسير أبي‎بكر الأصم» چاپ کرده است[۵].

    وفات

    تاریخ درگذشت اصم را، به‎اختلاف، سال 225 و 200ق، ذکر کرده‎اند. به نوشته ابن ندیم، احتمال اینکه تاریخ 201 نیز درست باشد، وجود دارد و افزوده است که وقتی مأمون به عراق رفت، از ثمامة ‎بن اشرس، که بسیار از اصم ستایش می‎کرد، سراغ او را گرفت و ثمامه گفت: او از دنیا رفته است. با توجه به اینکه مأمون در سال 203 وارد عراق شده است، تاریخ 200 یا 201 صحیح‎تر می‎نماید[۶].

    پانویس

    1. ر.ک: جاویدپور، فریبا، ج9، ص265
    2. ر.ک: اثباتی، اسماعیل، ج1، ص7276
    3. ر.ک: همان
    4. ر.ک: جاویدپور، فریبا، ج9، ص265
    5. ر.ک: اثباتی، اسماعیل، ج1، ص7276
    6. ر.ک: همان

    منابع مقاله

    1. جاویدپور، فریبا، «دائرةالمعارف بزرگ اسلامی»، زیر نظر کاظم موسوی بجنوردی، تهران، مرکز دائرةالمعارف بزرگ اسلامی، چاپ اول، 1379.
    2. اثباتی، اسماعیل، «دانشنامه جهان اسلام»، مدخل اصم، ج1، تاریخ انتشار اینترنتی: 05/03/1392، به آدرس اینترنتی:

    http://lib.eshia.ir/23019/1/7276