بلوهر و بوذاسف: تفاوت میان نسخه‌ها

جز
جایگزینی متن - 'نزديك' به 'نزدیک '
بدون خلاصۀ ویرایش
جز (جایگزینی متن - 'نزديك' به 'نزدیک ')
خط ۵۳: خط ۵۳:
اساس كتاب «بلوهر و بوذاسف»، از تاريخ زندگى «گوتاما سيدارتا» كه بودا باشد، گرفته شده و لفظ بوذاسف و يوذاسف و بوداسف تصحيف بوداراف يا بوداساتوا (به معنى بوداى آينده يا آنكه روشن خواهد شد) مى‌باشد و «بوداساتوا» از القاب معمولى بودا قبل از بوداشدن اوست و بلوهر شايد همان بلهرا است كه جغرافى‌نويسان عرب، او را بزرگ‌ترين پادشاه هند مى‌خوانند.
اساس كتاب «بلوهر و بوذاسف»، از تاريخ زندگى «گوتاما سيدارتا» كه بودا باشد، گرفته شده و لفظ بوذاسف و يوذاسف و بوداسف تصحيف بوداراف يا بوداساتوا (به معنى بوداى آينده يا آنكه روشن خواهد شد) مى‌باشد و «بوداساتوا» از القاب معمولى بودا قبل از بوداشدن اوست و بلوهر شايد همان بلهرا است كه جغرافى‌نويسان عرب، او را بزرگ‌ترين پادشاه هند مى‌خوانند.


به موجب روايت صدوق، پادشاهى عياش و شهوت‌پرست در هندوستان فرمانروايى مى‌كرد كه همه فرزندان او دختر بودند. پس از سال‌ها، صاحب پسرى شد به نام بوذاسف كه در حسن و جمال، بى‌مانند بود. دانشمندى، پيشگويى كرد كه وى پيشواى اهل دين خواهد شد، اما پدرش كه با دين‌باوران مخالف بود، كوشيد تا وى سخنى از عبادت و دين و جهان ديگر نشنود و با بيمارى و پيرى و مرگ روبه‌رو نشود تا به دين و دين‌داران نگرود؛ ازاين‌رو شهرى را از براى يوذاسف خالى كرد و او را با جمعى از خدمتگزاران در آن شهر جاى داد، ولى او على‌رغم خواست پدر، از حصارى كه گردش كشيده بودند، بيرون آمد و از آميختگى زندگى با رنج‌ها و ناپايدارى آن آگاه شد. سرانجام، پارسايى خردمند به نام بلوهر، او را به آيين خود جذب كرد و او پنهان از پدر و به راهنمايى و تعليم فرشتگان، از تاج و تخت چشم پوشيد و سفرى دور و دراز در پيش گرفت تا به صحرايى رسيد و چون ميوه درخت عظيمى را چشيد، از تمامى ميوه‌ها شيرين‌تر يافت و درخت را نشانه‌اى از بشارت نبوت دانست. خداوند، احوال عالم ارواح، عالم ابدان، قيامت و احوال امور آينده را بر او ظاهر گرداند، پس به دعوت و هدايت مردم پرداخت و به اين منظور سفرهاى بسيار كرد و در لحظات پايانى زندگى نيز يكى از شاگردان نزديك خود به نام «يابد» را به دل نبستن به زندگى مادى و ملازمت حق برانگيخت.
به موجب روايت صدوق، پادشاهى عياش و شهوت‌پرست در هندوستان فرمانروايى مى‌كرد كه همه فرزندان او دختر بودند. پس از سال‌ها، صاحب پسرى شد به نام بوذاسف كه در حسن و جمال، بى‌مانند بود. دانشمندى، پيشگويى كرد كه وى پيشواى اهل دين خواهد شد، اما پدرش كه با دين‌باوران مخالف بود، كوشيد تا وى سخنى از عبادت و دين و جهان ديگر نشنود و با بيمارى و پيرى و مرگ روبه‌رو نشود تا به دين و دين‌داران نگرود؛ ازاين‌رو شهرى را از براى يوذاسف خالى كرد و او را با جمعى از خدمتگزاران در آن شهر جاى داد، ولى او على‌رغم خواست پدر، از حصارى كه گردش كشيده بودند، بيرون آمد و از آميختگى زندگى با رنج‌ها و ناپايدارى آن آگاه شد. سرانجام، پارسايى خردمند به نام بلوهر، او را به آيين خود جذب كرد و او پنهان از پدر و به راهنمايى و تعليم فرشتگان، از تاج و تخت چشم پوشيد و سفرى دور و دراز در پيش گرفت تا به صحرايى رسيد و چون ميوه درخت عظيمى را چشيد، از تمامى ميوه‌ها شيرين‌تر يافت و درخت را نشانه‌اى از بشارت نبوت دانست. خداوند، احوال عالم ارواح، عالم ابدان، قيامت و احوال امور آينده را بر او ظاهر گرداند، پس به دعوت و هدايت مردم پرداخت و به اين منظور سفرهاى بسيار كرد و در لحظات پايانى زندگى نيز يكى از شاگردان نزدیک  خود به نام «يابد» را به دل نبستن به زندگى مادى و ملازمت حق برانگيخت.


از بسيارى تعبيرات موجود در اين روايت مى‌توان دريافت كه يوذاسف در نظر صدوق و همه كسانى كه آن را پذيرفته و ترويج كرده‌اند، مقام نبوت داشته است؛ چنان‌كه مجلسى، ذيل روايتى كه در آن [[امام على(ع)]] به «بوداسكفت» تشبيه شده، آورده است: «و گفته‌اند كه آن، نام شاهزاده‌اى است كه بلوهر به سراغ وى آمد و پيامبر شد» و نيز نبوت بودا را تصديق كرده و [[آل کاشف‌الغطاء، محمدحسین |محمدحسين آل کاشف‎الغطاء]] او را با عنوان «النبى الهندى» ياد كرده و برخى مانند فريد وجدى، نبوت بودا را بعيد ندانسته‌اند.
از بسيارى تعبيرات موجود در اين روايت مى‌توان دريافت كه يوذاسف در نظر صدوق و همه كسانى كه آن را پذيرفته و ترويج كرده‌اند، مقام نبوت داشته است؛ چنان‌كه مجلسى، ذيل روايتى كه در آن [[امام على(ع)]] به «بوداسكفت» تشبيه شده، آورده است: «و گفته‌اند كه آن، نام شاهزاده‌اى است كه بلوهر به سراغ وى آمد و پيامبر شد» و نيز نبوت بودا را تصديق كرده و [[آل کاشف‌الغطاء، محمدحسین |محمدحسين آل کاشف‎الغطاء]] او را با عنوان «النبى الهندى» ياد كرده و برخى مانند فريد وجدى، نبوت بودا را بعيد ندانسته‌اند.
۴۲۵٬۲۲۵

ویرایش