زبده تاریخ کرد و کردستان: تفاوت میان نسخهها
جز (جایگزینی متن - 'هـ.ش' به 'ش') |
جز (جایگزینی متن - 'نزديك' به 'نزدیک ') |
||
خط ۵۲: | خط ۵۲: | ||
=== منشا كرد === | === منشا كرد === | ||
نويسنده، بحث اصل و منشا كرد را مشكلترين مبحث كتاب مىداند، زيرا به عقيده وى كشفيات به دست آمده در منطقه كردستان تا زمان نويسنده اطلاعات چندانى در اين زمينه به دست نداده، لذا اظهار نظر قطعى در اين رابطه بسيار مشكل است. وى از تحقيقات مينورسكى و اسميت سود بسيار جسته است. نويسنده همچون ديگر نويسندگانى كه بر روى تاريخ كرد كار كردهاند، معتقد است كه اصل و منشا كرد با ديگر اهالى منطقه زاگرس قديم نظير، لولوب، گوتى، كاسى و... پيوستگى نژادى | نويسنده، بحث اصل و منشا كرد را مشكلترين مبحث كتاب مىداند، زيرا به عقيده وى كشفيات به دست آمده در منطقه كردستان تا زمان نويسنده اطلاعات چندانى در اين زمينه به دست نداده، لذا اظهار نظر قطعى در اين رابطه بسيار مشكل است. وى از تحقيقات مينورسكى و اسميت سود بسيار جسته است. نويسنده همچون ديگر نويسندگانى كه بر روى تاريخ كرد كار كردهاند، معتقد است كه اصل و منشا كرد با ديگر اهالى منطقه زاگرس قديم نظير، لولوب، گوتى، كاسى و... پيوستگى نژادى نزدیک ى داشته است. نويسنده منشا قوم ماد را با قوم كرد بسيار نزدیک مىداند. | ||
=== مختصر احوال تاريخى كرد و كردستان === | === مختصر احوال تاريخى كرد و كردستان === |
نسخهٔ ۲۳ ژوئیهٔ ۲۰۱۸، ساعت ۱۱:۰۲
زبده تاریخ کرد و کردستان | |
---|---|
پدیدآوران | زکی بیگ، محمد امین (نويسنده) روشن اردلان، یدالله (مترجم) |
ناشر | توس |
مکان نشر | تهران - ایران |
سال نشر | 1381 ش |
چاپ | 1 |
شابک | 964-315-565-X |
موضوع | کردستان - تاریخ |
زبان | فارسی |
تعداد جلد | 2 |
کد کنگره | DS 59 /ک4ز8 |
نورلایب | مطالعه و دانلود pdf |
زبده تاریخ کرد و کردستان اثر محمد امين زكى بيگ و ترجمه يدالله روشن اردلان است. مترجم اين كتاب را به عنوان معتبرترين منابع و ماخذ تاريخ كرد و كردستان مىداند. اين كتاب به زبان تركى بوده كه تدوين آن از سوى مؤلف سالها به طول انجاميده و كتاب حاضر در دو جلد تدوين يافته است.
ساختار
در مجلد اول كتاب، تاريخ قوم كرد و پراكندگى جغرافياى اين قوم از بدو پيدايى تا روزگار مؤلف، مورد بحث واقع شده و سير تحولات حادث بر اين قوم در طول دوره اسلامى در قالب تاريخ ايران مورد بررسى قرار گرفته است.
مجلد دوم زبده تاريخ كرد و كردستان، به حكومتهاى باستانى و تاريخى مردم كرد و منسوبان اين قوم اختصاص دارد. اين جلد از يازده فصل تشكيل شده است.
گزارش محتوا
با وجود اين كه تحقيقى كلاسيك و مربوط به سال 1931م است؛ اما به لحاظ جامعيت مطالب و بهرهگيرى از منابع و ماخذ بىشمار و معتبر، در زمره كتب مفيد و جامع راجع به تاريخ كردستان قرار مىگيرد. از جمله ويژگىهاى اساسى اين كتاب از يك سو جامعيت مباحث آن است كه تقريبا سير تحولات سياسى فرهنگى، اجتماعى، جغرافيايى، زبانشناسى و... قوم كرد و طول تاريخ و فرهنگ قوم كرد را در قالب پيوستگى مدام با تاريخ ايران و سلسلههاى مختلف آن مورد بررسى قرار داده است. به واقع نوعى پيوستگى خاص بين تاريخ قوم كرد و تاريخ ايران در سرتاسر نوشته حاضر يافت مىشود.
اينك به معرفى مختصر فصول مختلف جلد اول مىپردازيم:
كردستان و مكان نفوذ كرد
نويسنده در اين فصل تصاوير مختلفى را كه از جغرافياى تاريخى كردستان در منابع تاريخى و جغرافياى تاريخى كردستان در منابع تاريخى و جغرافيايى وجود داشته، ترسيم نموده و آنها را مورد نقد و بررسى قرار داده است. وى معتقد است كه پس از جنگ جهانى اول و تقسيم بندىهاى صورت گرفته، تقسيم سياسى ملت كرد عوض شده، به صورت زير درآمد:
1. كرد ايران 2. كرد عراق 3. كرد سوريه 4. كرد تركيه 5. كرد روسيه 6. كرد بلوچستان، و هندوستان و افغانستان.
نويسنده پراكندگى جغرافيايى كردهاى ايران را چنين مىنگارد: ولايت لرستان، کرمانشاه، اردلان، مكرى (ساوجبلاغ) نيمه جنوب و جنوب شرقى آذربايجان كه تماما كرد هستند. نيز در منطقه تهران (طايفه پازوكى)، در خراسان (عشاير پجاوند، باوه نور و زغفرانلى)، در همدان (عشاير حوزكان)، در مازندران (عشاير مودانلو) در فارس (عشيره امباربو) در قزوين (عشيره عمرلو) و در کرمان، گيلان، خوزستان و قهستان نيز كرد وجود دارد. نويسنده همچنين قوم لر را نيز اصالتا كرد ايرانى مىداند.
منشا كرد
نويسنده، بحث اصل و منشا كرد را مشكلترين مبحث كتاب مىداند، زيرا به عقيده وى كشفيات به دست آمده در منطقه كردستان تا زمان نويسنده اطلاعات چندانى در اين زمينه به دست نداده، لذا اظهار نظر قطعى در اين رابطه بسيار مشكل است. وى از تحقيقات مينورسكى و اسميت سود بسيار جسته است. نويسنده همچون ديگر نويسندگانى كه بر روى تاريخ كرد كار كردهاند، معتقد است كه اصل و منشا كرد با ديگر اهالى منطقه زاگرس قديم نظير، لولوب، گوتى، كاسى و... پيوستگى نژادى نزدیک ى داشته است. نويسنده منشا قوم ماد را با قوم كرد بسيار نزدیک مىداند.
مختصر احوال تاريخى كرد و كردستان
نويسنده در اين فصل تاريخ قوم كرد و پراكندگى جغرافيايى اين قوم را در دورههاى مختلف تاريخ تا دوره فتوحات سلجوقيان مورد بررسى قرار داده است. مباحثى؛ همچون كردها از ادوار كهن تا دوره ماد، از زمان ماد تا ظهور اسلام و از ظهور اسلام تا دوره فتوحات سلجوقيان، نقش كردها در تحولات دستگاه خلافت، حكومتهاى حمدانى شدادى و... و غيره در اين قسمت تشريح شده است.
كرد در دوره فتوحات ترك تا دوره ايلخانى
در اين فصل نسبتا مختصر، ابتدا اوضاع قوم كرد در عصر سلجوقى مورد بررسى قرار گرفته؛ از جمله مباحثى همچون برخورد كردها با سلجوقيان هنگام قدرتيابى آنها، تشكيل سلسلههاى كرد؛ همچون روادى تبريز، شبانكاره فارس و.. در اين قسمت مطرح شده است.
نويسنده تابعيت كامل منطقه كردستان در عهد سلجوقى را مربوط به عهد الب ارسلان مىداند.
وى از جمله عوامل مهم تفرقه و نفاق كردها و تشديد آن را، استيلاى تركان سلجوقى بر ايران ذكر مىكند. در بخش پايانى، وضعيت كرد در دوره خوارزمى و مغول بررسى شده است. نويسنده اقدامات خوارزمشاهيان در منطقه كردستان را سرسختانه و مصيبت بار ذكر مىكند. همچنين هجوم مغول به كردها، مهاجرتهاى اجبارى به مناطق سوريه و مصر به همراه داشته است.
نويسنده از يك سو به دشمنى كرد و مغول اشاره كرده و از سوى ديگر به حضور قوم كرد در اردوى الجايتو اشاره كرده است.
كرد تا دوره صفوى
وضعيت قوم كرد در عهد تركمانان قره قريونلو آق قويونلو، تيموريان و صفويه از مباحث مطروحه در اين فصل مىباشد؛ اما دوره صفويه سهم بيشترى از مطالب را به خود اختصاص داده است. نويسنده رفتار شاه اسماعيل صفوى با كردها را همچون آق قويونلوها ظالمانه مىداند و دليل آن را مذهب سنت آنها و عدم اعتماد وى به ايشان مىداند. لذا در دوره صفويه، امارت قديمى كرد از بين رفته و حكومت قزلباشها و جايگزين آن شد. به عقيده نويسنده به عكس حكومت عثمانى به جهت تاسيس و تشكيل برخى حكومتهاى محلى، قوم كرد را كاملا از خود خشنود نموده بود. نويسنده معتقد است كه جنگ طولانى بين سلاطين صفوى و عثمانى، اهميت سياسى كرد را آن گونه كه بايد قبولاند، ليكن قوم كرد از اين درس با ارزش نتوانست عبرت بگيرد و در جهت اتحاد خود گام بردارد.
احوال كرد از دوره صفويه تا زمان نويسنده
در اين قسمت ابتدا به تحولات منطقه كردستان در عهد تسلط افغانها و سپس در عهد نادرشاه افشار اشاره شده است. منطقه مذكور در اين دوره، بيشتر محل كشمكش نيروهاى عثمانى بوده است. نويسنده رفتار نادرشاه با كردها را ناپسند مىداند. اشارهاى كوتاه به دوره زنديه و سپس قاجاريه شده است.
نويسنده معتقد است كه طايفه كرد شكاك به رهبرى صادق خان رئيس آن طايفه، در تاسيس حكومت قاجار، ياريگر آن سلسله بودند.
در ادامه وضعيت كرد تا زمان مؤلف ذكر شده است كه بيشتر در قالب روابط دوستانه يا خصمانه ايران و عثمانى مىباشد.
نويسنده تاثيرات سوء جنگ جهانى اول را براى قوم كرد بسيار زيانبار ذكر مىكند. معاهداتى؛ همچون، سيور و لوزان و قيام شيخ سعيد پيران نيز در اين فصل ذكر شده است.
شكل و طبيعت و زندگى اجتماعى كرد
در اين فصل مباحثى؛ همچون شكل، طبيعت و زندگى اجتماعى كرد، معتقدات و ديانت، مذهب زردشتى، عقيده على اللهى، زبان، جمعيت و مجلات و جرايد كردى مورد بررسى قرار گرفتهاند. در اين فصل عادات و معتقدات ملى و مذهبى قوم كرد از روزگار هند و ايرانى تا ميترائيسم و در پى آن مزدائيسم و اسلام مورد بررسى قرار گرفته است. ويژگىهاى زبان كردى و ارتباط آن با زبان فارسى از مباحث مهم اين فصل مىباشد.
عشاير كرد
نويسنده در اين فصل عشاير كرد را قبيله به قبيله از آغاز اسلام تا زمان خود معرفى و بررسى كرده و جغرافياى انسانى و آمارى اين قبايل را ترسيم نموده است. از ويژگىهاى اساسى اين فصل جداول بىشمارى است كه همه طوايف و ويژگىهاى آنها ار ذكر نموده است.
در پايان از سوى مترجم محترم كتاب، پيوستهاى مفيدى در شرح دشوارىها و نامههاى خاص ضميمه شده است كه خود ماخذ ارزشمندى در قوم شناسى و كتاب شناسى است، مضافا بر اين كه مقاله ايشان با نام (تركيه و آرزوى ديرين نفت موصل؟) و (پارلمان كرد عراق در تجربهاى ديگر) معضلات سياسى - اجتماعى امروزين مردم كرد را در ايران و به ويژه عراق و تركيه روشن نموده است. زينت بخش اين مجلد، نقشهها و تصاوير چندى است كه براى پژوهندگان و علاقهمندان مفيد خواهد بود.
مجلد دوم زبده تاريخ كرد و كردستان، به حكومتهاى باستانى و تاريخى مردم كرد و منسوبان اين قوم اختصاص دارد. اين جلد از يازده فصل تشكيل شده كه به اختصار به شرح آن مىپردازيم:
حكومت اقوام كهنى كه با اصل كردى نسبت دارند
در اين قسمت حكومتهايى؛ همچون لولوبىها، گوتىها، كاسىها، متيانىها، مادها و... مورد بررسى قرار گرفتهاند.
حكومت سالاريه آذربايجان و حكومت روادى
تصرف آذربايجان توسط يوسف ديس پسر ابراهيم كرد، بالا گرفتن كار وى و نيز روند حوادث اين سلسله در اين قسمت تشريح شده است.
به وجود سپاهيان كرد در سپاه و شمگير نيز اشاره شده است. در نهايت يك دوره چهار صد ساله حكومت خاندان كرد روادى مورد بررسى قرار گرفته است.
حكومت دوستگى و مروانى و برزيكانى
به نوشته كتاب موسس حكومت دوستكى شاه باز ابوشجاع بر مناطقى؛ همچون ارجيش، ديار بكر و نصيبين حكومت مىرانده است. درگيرهاى اين سلسله محلى با آلبويه از نكات مهم اين قسمت مىباشد. حكومت مروانى توسط ابوعلى حسن پسر مروان بن دوستك در قلعه «حصن كيف» در ساحل رود دجله حكومت مىراندهاند. درگيرىهاى مروانيان با حمدانيان موصل و سلجوقيان در اين بخش تشريح شده است. در پايان اين قسمت حكومت برزيكانى كه در سال 330 هجرى توسط حسنوى پسر مير حسين در شهر زور تاسيس شد، مورد بررسى قرار گرفته است، قلمرو اين سلسله نواحى دينور، همدان، نهاوند، صامغان و بعضى نواحى آذربايجان است.
حكومت ايوبى از آغاز تا زمان تاسيس
در اين بخش نسبتا طولانى حكومت ايوبيان؛ به طور كامل مورد بررسى قرار گرفته است. مباحثى؛ همچون تاسيس سلسه، برآمدن صلاحالدين، روابط با مصر، شركت در جنگهاى صليبى، جانشينان صلاحالدين و... در اين فصل بررسى شده است. در نهايت از شاخههاى مختلف حكومت ايوبيان در مصر، حلب، شام، حما، حمص، يمن و جزيره سخن به ميان رفته است. نويسنده فعاليت سلاطين ايوبى را محدود به امور نظامى ندانسته، در زمينههاى فرهنگى، عمرانى و اقتصادى نيز آنها را توانا مىداند.
حكومت زند
از آنجايى كه نويسنده، لرها را جز قوم كرد به حساب آورده، بنابراين سلسلههاى لر حاكم بر ايران را نيز مورد بررسى قرار داده است. وى در اين فصل تاريخ سلسله زنديه و حوادث و رويدادهاى آن دوره را از زمان قتل نادرشاه افشار تا پايان سلسله زنديه و به قتل رسيدن لطفعلى خان زند مورد بررسى قرار داده است. نويسنده اهميت زيادى براى كريم خان زند قائل شده است.
حكومت اتابك لر بزرگ
اين حكومت در جنوب شرقى لرستان تشكيل و از سال 550 تا 827ق دوام داشته است. موسس اين حكومت ابوطاهر محمد نواده ابوالحسن فضلوى بوده است كه در ابتدا در خدمت اتابكان سلغرى فارس بوده است. اتابك هزار اسپ، اتابك تكله و يوسف شاه از ديگر اتابابكان لر بزرگ مىباشند.
حكومت لر كوچك
موسس اين سلسله شجاعالدين خورشيدى مىباشد. نويسنده از حدود 24 پادشاه اين سلسله ياد كرده است. سرانجام اتابكان لر كوچك در عهد شاه عباس اول منقرض شدند. نويسنده دوران استقلال اين سلسله را تنها مربوط به زمان حكومت شجاعالدين خورشيدى مىداند.
حكومت بنى اردلان
نويسنده موسس اين سلسله را بابا اردلان از خاندان كردان مروانى ذكر مىكند كه در اواخر عهد عباسى و آستانه هجوم مغول به تشكيل حكومت پرداخت و از سوى چنگيزخان به حكومت شهر زور رسيد. وى به زودى طوايف درههاى مشرق اورامان را نيز تابع خود نمود به عقيده نويسنده در ميان حكومتهاى مجاور عراق تا آن زمان، هيچ حكومتى به اندازه حكومت اردلان پايدار و با عظمت نبوده است. به طورى كه حدود دو قرن مستقلانه حكومت كرده و به نام خود سكه مىزدهاند. امراى اين سلسله در درگيرىهاى ايرانى و عثمانى، نقش مهمى ايفا كردهاند. سرانجام آنها در سال 1248 قدرت شان را از دست دادند.
حكومت و امارت براخوى
طبق نظر نويسنده، براخوى طايفهاى از كردهاى ساكن در منطقه سيستان و بلوچستان مىباشند كه در سالهاى نامشخص به اين منطقه كوچ كرده و موفق به تشكيل حكومت گشتهاند. اطلاعات نويسنده در مورد آنها بسيار اندك و مبهم است. گويا آنها هنگام لشگركشى نادر به هند او را يارى رساندند. از امراى مهم اين حكومت ناصرخان مىباشد كه تابع احمد شاه درانى، پادشاه افعانستان بوده است.
حكومت شداديه
اين حكومت بين سالهاى 340 تا 468ه.ق در منطقه اران حكومت داشتهاند.
محمد بن شداد، موسس اين سلسله بوده و در عهد سلجوقيان استقلال خود را از دست دادهاند.
حكومت ملك كرد
كوتاهترين فصل كتاب در پنج سطر به معرفى اين حكومت اختصاص دارد. اين حكومت در سال 1245م از سوى طايفه كردگلى در سيستان تاسيس و تا سال 1338 دوام داشته است.
امارتهاى كرد
در اين فصل نويسنده به ذكر حكومتهاى كوچكى كه كردها در ناحيه كردستان و ديگر نقاط ايران موفق به تكشيل آن شدهاند، پرداخته و معرفى مختصرى از هر يك از آنها به عمل آورده است. تقريبا به 40 مورد از اين امارات در نقاط مختلف ايران اشاره شده است.
وضعیت کتاب
مترجم محترم كتاب، همچون مجلد اول پيوستهايى بر پايان كتاب افزوده است كه عبارتند از: نسبنامه خاندان اردلان به صورت كامل در قالب جدولهاى نسب شناسى، مقالهاى تحت عنوان زير خاکستر، كه نقدى است بر كتاب خاطرات حاج عز الممالك اردلان با نام زندگى در دوران شش پادشاه در پايان كتاب چند نقشه و تصوير ضميمه شده است كه سودمندى اثر را افزودنى بخشيده است.
منابع مقاله
- متن و مقدمه كتاب.
- كتاب ماه تاريخ و جغرافيا، مرداد و شهريور 1381، نوشته مجتبى خليفه.