تاورنیه، ژان باتیست: تفاوت میان نسخه‌ها

جز
جایگزینی متن - '</div> «' به '</div> «'
جز (جایگزینی متن - ' های ' به '‎های ')
جز (جایگزینی متن - '</div> «' به '</div> «')
خط ۳۰: خط ۳۰:
|}
|}
</div>
</div>
«ژان باپتيست تاورنيه» جهانگرد فرانسوى و مسافر مشرق زمين بوده كه 1605م در پاريس متولد شده و پس از 83 سال عمر، در سال 1689م اسمولنسك بدرود حيات گفته است. وى فرزند دوم گابريل، جغرافى‌دان و نقشه‌كش معروف بود كه به علت فشار تعصبات مذهبى، از كشور هلند به پاريس مسافرت كرد. شهرت پدر در مسائل جغرافيايى و فرهنگ حاكم بر محيط خانواده، ذوق سياحت را در او برانگيخت. وى پانزده سالگى خانه پدرى را به قصد سياحت ترك كرد. در بيست و دو سالگى اغلب كشورهاى اروپا، از جمله فرانسه، انگلستان، هلند، آلمان، سويس، لهستان، مجارستان و ايتاليا را ديده بود و به خوبى به زبان‌هاى مختلف گفتگو مى‌كرد. آشنايى او در آلمان با سرپرست ميسيون‌هاى مشرق زمين و فرستاده ريشليو، راهگشاى سفرهاى آتى و طولانى او به شرق بود. بين سال‌هاى 1632 و 1668م، شش بار به مشرق زمين مسافرت كرد. در اين سفرها بيش از نه بار از ايران ديدن كرد كه نخستين سفر او در دوره سلطنت شاه صفى و سفرهاى ديگرش در زمان شاه عباس دوم و شاه سليمان صورت گرفت. وى در سال 1636م در جشن تاجگذارى فرديناند سوم پادشاه رومان‌ها در فرانكفورت آلمان شركت كرد و در آنجا يكى از روحانيون به نام «ژوزف» به او پيشنهاد كرد كه به همراه دو نفر نجيب‌زاده به فلسطين برود و او نيز قبول كرد اما در قسطنطيه همسفرانش را رها كرد و همراه كاروانى از راه تبريز و زنجان به سوى اصفهان عازم شد. در اصفهان مقدارى پارچه ابريشمين و زرى خريدارى نمود و به فرانسه بازگشت و در آن‌ها را به چندين برابر قيمت اصليش فروخت و از اين رهگذر اندوخته‌اى فراهم آورد. ضمناً در فرانسه بر اثر ارتباطى كه با جواهرفروشى به نام «ژادپرگواس» پيدا كرد، دختر او را به عقد خود درآورد و در نتيجه معاشرت با پدر زنش به ارزش سنگ‌ها گرانبهاء پى‌برد و همين امر موجب گرديد كه چندين مسافرت پى در پى از سال 1628 تا 1663م به ايران، مغولستان، هندوستان و جزاير «سوماترا» و «باتاويا» بكند و در تمام اين مناطق سنگ‌هاى گرانبهاء به دست بياورد.
«ژان باپتيست تاورنيه» جهانگرد فرانسوى و مسافر مشرق زمين بوده كه 1605م در پاريس متولد شده و پس از 83 سال عمر، در سال 1689م اسمولنسك بدرود حيات گفته است. وى فرزند دوم گابريل، جغرافى‌دان و نقشه‌كش معروف بود كه به علت فشار تعصبات مذهبى، از كشور هلند به پاريس مسافرت كرد. شهرت پدر در مسائل جغرافيايى و فرهنگ حاكم بر محيط خانواده، ذوق سياحت را در او برانگيخت. وى پانزده سالگى خانه پدرى را به قصد سياحت ترك كرد. در بيست و دو سالگى اغلب كشورهاى اروپا، از جمله فرانسه، انگلستان، هلند، آلمان، سويس، لهستان، مجارستان و ايتاليا را ديده بود و به خوبى به زبان‌هاى مختلف گفتگو مى‌كرد. آشنايى او در آلمان با سرپرست ميسيون‌هاى مشرق زمين و فرستاده ريشليو، راهگشاى سفرهاى آتى و طولانى او به شرق بود. بين سال‌هاى 1632 و 1668م، شش بار به مشرق زمين مسافرت كرد. در اين سفرها بيش از نه بار از ايران ديدن كرد كه نخستين سفر او در دوره سلطنت شاه صفى و سفرهاى ديگرش در زمان شاه عباس دوم و شاه سليمان صورت گرفت. وى در سال 1636م در جشن تاجگذارى فرديناند سوم پادشاه رومان‌ها در فرانكفورت آلمان شركت كرد و در آنجا يكى از روحانيون به نام «ژوزف» به او پيشنهاد كرد كه به همراه دو نفر نجيب‌زاده به فلسطين برود و او نيز قبول كرد اما در قسطنطيه همسفرانش را رها كرد و همراه كاروانى از راه تبريز و زنجان به سوى اصفهان عازم شد. در اصفهان مقدارى پارچه ابريشمين و زرى خريدارى نمود و به فرانسه بازگشت و در آن‌ها را به چندين برابر قيمت اصليش فروخت و از اين رهگذر اندوخته‌اى فراهم آورد. ضمناً در فرانسه بر اثر ارتباطى كه با جواهرفروشى به نام «ژادپرگواس» پيدا كرد، دختر او را به عقد خود درآورد و در نتيجه معاشرت با پدر زنش به ارزش سنگ‌ها گرانبهاء پى‌برد و همين امر موجب گرديد كه چندين مسافرت پى در پى از سال 1628 تا 1663م به ايران، مغولستان، هندوستان و جزاير «سوماترا» و «باتاويا» بكند و در تمام اين مناطق سنگ‌هاى گرانبهاء به دست بياورد.


۴۲۵٬۲۲۵

ویرایش