الآثار الكاملة: تفاوت میان نسخهها
جز (جایگزینی متن - ' {{جعبه اطلاعات کتاب' به '{{جعبه اطلاعات کتاب') |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۱: | خط ۱: | ||
{{جعبه اطلاعات کتاب | {{جعبه اطلاعات کتاب | ||
| تصویر =NUR10141J1.jpg | | تصویر =NUR10141J1.jpg | ||
خط ۲۵: | خط ۲۴: | ||
| پیش از = | | پیش از = | ||
}} | }} | ||
'''الآثار الكاملة'''، دربردارندهى مجموعهاى از تأليفات [[ابنمقفع، عبدالله بن دادویه|عبدالله بن مقفع]] (106 - 142ق)، در موضوعات ادبى، اخلاقى، حكمى، اجتماعى و... است. | '''الآثار الكاملة'''، دربردارندهى مجموعهاى از تأليفات [[ابنمقفع، عبدالله بن دادویه|عبدالله بن مقفع]] (106 - 142ق)، در موضوعات ادبى، اخلاقى، حكمى، اجتماعى و... است. | ||
نسخهٔ ۱ ژوئیهٔ ۲۰۱۸، ساعت ۱۰:۴۳
الآثار الکاملة | |
---|---|
پدیدآوران | طباع، عمر فاروق (محقق) ابنمقفع، عبدالله بن دادویه (نويسنده) |
عنوانهای دیگر | الأدب الصغیر، الأدب الکبیر، رسالة الصحابة، الدرة الیتیمة فی الأدب، کتاب الیتیمة فی الرسائل، حکم ابن المقفع |
ناشر | شرکة دار الأرقم بن أبي الأرقم |
مکان نشر | بیروت - لبنان |
سال نشر | 1418 ق یا 1997 م |
چاپ | 1 |
موضوع | ادبیات عربی - مجموعهها |
زبان | عربی |
تعداد جلد | 1 |
کد کنگره | PJA 3354* |
نورلایب | مطالعه و دانلود pdf |
الآثار الكاملة، دربردارندهى مجموعهاى از تأليفات عبدالله بن مقفع (106 - 142ق)، در موضوعات ادبى، اخلاقى، حكمى، اجتماعى و... است.
ساختار
کتاب، از دو قسمت تشكيل يافته است:
قسمت اول، توسط محقق و شارح اثر، دكتر عمر طباع، نگارش يافته است و داراى دو فصل به نامهای «ابن مقفع و آثار او» و «نگاهى به آثار ابن مقفع» است؛
قسمت دوم، متن اصلى تأليفات ششگانه ابن مقفع مىباشد كه عبارتند از: «الادب الصغير»، «الادب الكبير»، «رسالة الصحابة»، «الدرة اليتيمة في الادب»، «کتاب اليتيمة في الرسائل» و «حِكَمُ ابن المقفع».
گزارش محتوا
فصل اول از قسمت نخست
در اين فصل از شناخت عصر ابن مقفع، شرح حال وى، زنديق بودن او، اثر فرهنگى ايرانيان و آثار ابن مقفع سخن به ميان آمده است.
محقق، در خصوص بحث اول مىنويسد: نبرد«زاب» بين دو لشكر مروان بن محمد و ابومسلم خراسانى، زوال عصر اموى و قيام دولت جديد عباسى را در پى داشت. امويان خلافتشان در شام، 90 سال به طول انجاميد. در ايام خلافت خويش، به مسئله عرب و عربيت توجه خاص نمودند و خلفاى اموى گرايشهاى عربى خود را حفظ كردند، مقام اعراب را برافراشتند و آنان را نفوذ كلمه بخشيدند و كارگزاران دولتى و سرداران سپاه را تنها از ميان اعراب انتخاب مىكردند و ملل غير عرب را تابع آنان مىخواندند، اما زمانى كه حكومت اموى در شام سقوط كرد و خلافت به فرزندان عباس رسيد، اوضاع دگرگون شد و اين انقلاب سياسى تمام شئونات جامعه اسلامى را دچار تحول نمود. پايتخت از شام، به عراق منتقل شد. پايههاى دولت عباسى بر شانههاى ايرانيان، بهخصوص و شعوبيه بهطور عموم استوار بود.
در اين نهضت، از قدرت قوم عرب كاسته شد و بر ارج و اعتبار ايرانيان افزوده گرديد. ايرانيان در تمام اركان دولت نفوذ كردند سرداران بزرگ سپاه، وزيران و دبيران همه از ميان ايرانيان انتخاب مىشدند. در حوزه فرهنگ هم اين تحول صورت گرفت. فرهنگ عربى در اثر آميزش با فرهنگ ايرانيان و ديگر فرهنگهاى بيگانه كه ايرانيان با خود همراه آوردند، وسعت گرفت.
غلبه فرهنگ ايرانى بر ادبيات دوره عباسى، خود، به دو دوره تقسيم مىشود:
دورهى ترجمه و دوره قرائت و مزج. هيچكس نمىتواند تأثير و برترى ايرانيان را در ادب عربى انكار كند، زيرا آنها بودند كه بعضى از آثار فرهنگ خود را به عربى ترجمه كردند و با آن ترجمهها، شيوهى نگارش خود را رواج دادند.
پس از آنكه فلسفه و علوم يونان به عربى منتشر شد، علم كلام اسلامى تنظيم يافت و در اكثر علوم دينى و لسانى گرايش فلسفى پديد آمد.
انتشار فرهنگهاى بيگانه، موجب تعدد فرق از مشبهه و معتزله و قدريه و جبريه گرديد و هر فرقهاى براى اثبات عقايد خود چنگ به دامن فلسفه زد و از استدلالهاى آن استفاده كرد.
نيز فلسفه تصوف و طريقههاى آن و اعتقاد به تناسخ و حلول و امثال آنها از عقايد هنديان و يونانيان در ميان مسلمانان رواج يافت و ابن مقفع در چنين دورانى كه جامعه دچار بحران و اضداد شده بود، زندگى مىكرد و در تمام اين حوادث و رخدادهايى كه در جامعه روى مىداد حضور داشت، لذا تمام توان فكرى و اندوختهى علمى خود را به كار گرفت تا به اصلاح اخلاقى و اجتماعى از طريق نشر آداب و سياست بپردازد.
در ادامه، محقق، به شرح حال، زندگى، آيين و مذهب ابن مقفع و سبب كشته شدن او و نقل اقوال در اين خصوص مىپردازد.
محقق، در مورد پستهاى اجتماعى وى، مىنويسد: «ابن مقفع، زندگى دبيرى خود را در دولت بنى اميه آغاز كرد. در اين ايام، بيست سال از عمرش مىگذشت. در ديوانهاى کرمان، كاتب «عمر بن هبير» شد. پس از انقلاب عباسى، به «عيسى بن على»، عموى سفاح و منصور كه والى اهواز بود، پيوست و دبير او شد و در ضمن، تعليم و تهذيب برادرزادگان او را هم به عهده گرفت.»
محقق، در مورد شخصيت ابن مقفع مىنويسد: «از حيث اخلاق و عقل و علم، به كمال بود و در سخن، سخنورى ممتاز، جوانمرد و كريم النفس بود، غمخوار نيازمندان بود و در دوستى صادق بود و همواره خود را مواظبت مىنمود كه از جادهى وفا و مروت پاى بيرون ننهد.»
محقق، در خصوص نقش فرهنگى ايرانيان در عصر عباسى قائل است به اينكه ايرانيان در تمام اركان حكومت عباسى نقش اساسى داشتهاند و اين نقش، منحصر به ادارهى امور اجتماعى، اخلاقى و نظامات ادارى و حكومتى نيست، بلكه آنان در تحول و شكوفايى ادب عربى، نقشى بسزا و تأثيرى بىمانند داشتهاند.
محقق، اين نقش را براى ايرانيان در عصر عباسى در گرو چند عامل مىداند:
سابقهى تمدن ايرانى، كوششهاى مادى و معنوى ايرانيان براى انتقال حكومت از امويان به عباسيان و آگاهى آنان از ارزش اين انتقال و نداشتن اعتماد و اطمينان به اعراب شام براى تحكيم پايههاى حكومت خود و...
اين اسباب، باعث قدرت ايرانيان و غلبه فرهنگ ايرانى شده و يكى از ابزارهاى اين غلبه فرهنگى، ترجمه كتب فارسى به عربى بود كه در رأس اين مترجمان، عبدالله بن مقفع قرار دارد.
«ابن مقفع، آثار گرانبهايى بر جاى نهاد. از اين کتابها، «خداىنامه» را در سير ملوك ايران و کتاب «آييننامه» را در عادات و آداب ايرانيان در 1000 صفحه و کتاب «التاج» را در سيرت انوشيروان و کتاب «الدرة اليتيمة» يا «اليتيمة» را در اخبار بزرگان نيكوكار و کتاب «مزدك» را از زبان پهلوى به عربى ترجمه كرد. اين آثار در موضوع تاريخ و متعلقات آن مىباشد.
وى، سه کتاب از كتب ارسطو را كه از يونانى به پهلوى ترجمه شده بود، از پهلوى به عربى ترجمه كرد. اين آثار، عبارتند از: «قاطيغورياس» يا «مقولات عشر» و «بارىارمينياس» يا «العبارة» و نيز «أنالوطيقا» يا «تحليل قياس» و نيز ترجمه کتاب «ايساغوجى» يا «مدخل» از «فورفيوس صورى» بدو منسوب است.
فصل دوم از قسمت نخست
محقق، در اين فصل، به معرفى سه کتاب «الادب الصغير»، «الادب الكبير» و «رسالة الصحابة» كه موضوع آنها ادب و اجتماع مىباشد، مىپردازد. و در واقع اين فصل، گزارش محتواى سه اثر فوق است.
الادب الصغير
اين اثر مختصر و كوچك، حاوى كلمات حكمتآميز در اخلاق و حسن معاشرت است. از سياق عبارت و آشفتگى در تركيب بعضى جملهها و برخى تعقيدات برمىآيد كه اثر، يك تأليف خالص نباشد، بلكه مقدارى از آن را از زبان ديگرى به عربى ترجمه نموده است. وى، در مقدمه اثر، در سبب تأليف خود مىگويد: «آن را بدان جهت ترتيب دادم تا دلهاى مردمان را آباد سازد و بصيرتشان را جلا دهد و افكارشان را حيات بخشد و شيوهى تدبير و تدبر را به آنها بياموزد و به محامد امور و مكارم اخلاق راهنمايىشان نمايد.»
«الادب الصغير»، در پيرامون سياست اجتماع و تهذيب نفس و عادت آن به اعمال صالح و معرفت خالق است. وى، در اين اثر سعى دارد مجموعهاى از اندرزهاى اخلاقى - دينى، همراه با نكاتى در آيين كشوردارى را فراهم آورد.
فصول کتاب، به كلياتى در امور اخلاقى، تربيتى و دينى با سبكهاى متعدد ادبى اختصاص دارد.
مؤلف، در اين اثر سعى دارد كه آنگونه خصال نيك را كه آدمى بايد خود را به آنها بيارايد و نقايصى را كه بايد از آنها دورى جويد، براى او بيان كند و علم و بصيرت در كارها و حزم و ثبات و فرمانبردارى از دين را در نظر او بيارايد.
سخنان مربوط به والى و سلطان، در تمامى اثر پراكنده است و دربخش خاصى گردآورى نشده است.
روش و شيوه تأليف ابن مقفع در اين اثر، از نظم و پيوستگى خاصى پيروى نمىكند و مجموعهاى است از آراء و اقوال پراكنده و بدون ارتباط با يكديگر.
اين اثر، بيشتر بيان كننده آراء ايرانيان در باب حكومت و روابط ميان سلطان و رعيت است. عدهاى را عقيده چنين است كه اين اثر، يكى از مآخذ مهمى است كه ما را با سياست داخلى دولت ساسانى آشنا مىكند.
نكته مهمى كه در اين کتاب مورد بحث و توجه است، تكيهاى است كه نويسنده، در هر موردى بر عقل دارد؛ يعنى استناد او به تعاليم دينى، بس اندك است. اخلاق در نظر او چيزى است بيش از هر چه به عقل پيوسته و عقل است كه حسن يا قبح را از هم تميز مىدهد و آنها را بر حسب طبيعت خود مىشناسناسد، بى آنكه به دين يا دستورى نيازمند باشد. اسلوب اين اثر هم متأثر از فرهنگ ايرانى است و هم تحت تأثير فرهنگ يونانى و هندى، اما تأثير يونانى در چند مورد آشكار است؛ از آن جمله، در آنگونه آراء كه لذتى را بر لذتى ديگر تفضيل مىدهد.
متن كامل اين اثر در قسمت دوم(ص 103 تا 132) درج شده است.
الادب الكبير
اثرى است به زبان عربى كه در قالب پندنامه و در آيين كشوردارى، تدابير سياسى، آداب و رسوم دربارى و قواعد اخلاقى مىباشد.
اين اثر، از يك مقدمه و دو باب تشكيل يافته است. باب اول، خطابى است به سلطان و ارتباط او با رعيت و ارتباط رعيت با او. مؤلف، در باب اول، بسيارى از سخنان متقدمان و تجارب متأخران را آورده است و نصايح خود به سلطان را به دو بخش تقسيم كرده است. در بخشى كه مربوط به شخص سلطان است، او را اندرز مىدهد كه با رعيت پيوند داشته باشد و از ساعات كار خود نكاهد و به ساعات استراحت و شهوترانى و خواب خود نيفزايد و از مديحهگويى خشنود نشود و كارى نكند كه از شكوه و هيبت او كاسته گردد.
در قسمت ديگر، درباره ارتباط و علاقه سلطان با رعيت سخن مىگويد و سلطان را به احوالپرسى از مردم و شتاب نكردن در ثواب و عقاب ايشان و امثال اين امور سفارش مىكند. همچنين از مطالبى چون انواع سلطنت سخن گفته است. بخش دوم، در اندرز به همنشين سلطان و وزير است. مؤلف، همنشين والى و سلطان را از زيادهروى در تملق، دروغگويى و تظاهر به خدمت برحذر داشته و به رازدارى تشويق كرده است. وزير را نيز به مدارا با دوستان و عمل به راهنمايىهاى درست فراخوانده است.
مؤلف، در باب دوم اقوال حكما را در باب حسن سلوك مردم با يكديگر و رفتار دوستان با يكديگر جمعآورى كرده است و خطاب او در اين باب، به همگان است. او، معتقد است كه دوستان در زندگى، پشتيبان آدمى و آينهى عيبنماى او هستند و تنها راز دل با آنان توان گفت. وى، در اين باب، بيش از باب اول، به اصول اخلاقى توجه كرده و به مباحثى همچون نگاهبانى نفس، دورى از حسد، جوانمردى، بخشش، پارسايى و دورى از دنيادوستى پرداخته است.
اين اثر، بر خلاف «الادب الصغير»، حاوى مطالبى است به هم مرتبط و منسجم و منقسم بر حسب موضوع و تا حدودى همراه با تفصيل. متن كامل اين اثر، در قسمت دوم(ص 51 تا 99) گنجانده شده است.
رسالة الصحابة
بيانى است در نقد نظام حكومتى و وجوه اصلاح آن، بر مبناى تشكيلات حكومت ايرانى. اين اثر، داراى يك مقدمه و چند فصل مىباشد. مؤلف، نخست، به آماده ساختن منصور (خليفه عباسى) براى پذيرفتن مطالب رساله مىپردازد، سپس به تفصيل دردهاى اجتماعى، نواقص و نقاط ضعف را بيان مىكند و از اينكه حكام و سلاطين تا كنون در اصلاح امور اجتماع، اهتمام كافى به خرج ندادهاند، سخن مىگويد و بعد راههاى اصلاح را نشان مىدهد و آنها را طى فصولى بيان مىدارد.
ابن مقفع، نخست، درباره سپاه و لشكر سخن مىگويد و بخش بزرگى از رساله خود را بدان اختصاص مىدهد، زيرا دولت جديد التأسيس و وسيع عباسى بدان نيازمند بوده است. محور كلام او سپاه خراسان است. او نقطه آغازين اصلاح سپاه را، وضع قانون مىداند تا براى آنها روشن شود كه چه كارهايى را بايد انجام دهند و از چه كارهايى بايد اجتناب نمايند، سپس از خليفه مىخواهد ميان سپاه و ميان ادارهى امور مالى حائل شود، زيرا متولى امر خراج شدن، به جنگاورى سپاه زيان مىرساند و آن را به ستم بر رعيت و خارج شدن از طاعت سلطان وامىدارد.
آنگاه، مؤلف، راه انتخاب فرماندهان را نشان مىدهد كه بايد از ميان بهترين افراد سپاه برگزيده شوند. در پايان، اشاره مىكند كه بايد به جزئيات احوال سپاهيان آگاه بود و از اخبار و حالاتشان مطلع گرديد، زيرا اين يك نوع دورانديشى است كه از بروز شر قبل از شروع آن ممانعت مىكند.
آنگاه به سخن در مورد مردم عراق مىپردازد و سلطان را سفارش مىكند كه همواره در امور مملكت به آنها اعتماد كند و مدافع آنها باشد، زيرا اينان از بنى اميه ستم فراوان ديدهاند.
مؤلف، در ادامه رساله، موضوع مهم ديگرى؛ يعنى آشفتگى وضع قضائى را مورد بحث قرار مىدهد و از آشوب و اضطرابى كه در اثر آشفتگى وضع قضائى پديد مىآيد و ستمى كه از اين راه به مردم مىرسد، سخن مىگويد و آشكار مىسازد كه چگونه در يك حادثه واحد دو رأى متناقض صادر شده است. او، اصلاح اين كار را در وضع يك قانون رسمى كه در همه ممالك اسلامى بر طبق آن عمل شود، مىداند و مىگويد كه بايد اين قانون به رهبرى عقل و بر پايهى عدالت تدوين گردد.
مؤلف، آنگاه به سخن درباره مردم شام مىپردازد و سپس درباره صحابه و ياران سخن مىگويد و خاطرنشان مىكند كه خليفه بايد در حسن انتخاب خواص خود بكوشد، زيرا خواص خليفه، شكوه و زينت او هستند. او، لازم مىداند كه صحابه و ياران خليفه، صاحب رأى و امين و عادل و داراى حسب و نسب باشند. در ادامه، به سخن در امر خراج؛ يعنى مالياتى كه به زمين تعلق مىگيرد، مىپردازد و راه اصلاح آن را اينگونه بيان مىدارد كه كسانى، جهت انجام اين امور انتخاب شوند و بر كار آنها دقيقاً نظارت شود و چون خيانتى از يكى از آنها سرزد، ديگرى را به جاى او گمارند.
مؤلف، قبل از پايان يافتن رساله، نظرى هم به جزيرة العرب مىافكند و از سلطان مىخواهد كه مصالح آن ديار را از نظر دور ندارد. در ادامه، مىگويد: اگر خليفه صالح باشد، در زندگى مردم تأثيرى بسزا دارد... عامه مردم، نيكوحال نشوند مگر آنكه خواص كشور به صلاح آيند و خواص كشور به صلاح نيايند مگر آنكه امام و پيشواى آنها صالح باشد. متن كامل اين رساله، در قسمت دوم کتاب(ص 133 - 153) گنجانده شده است.
...
وضعيت کتاب
توضيح لغات و عبارات مشكل متن و آدرس كامل نقل قولها، در پاورقى و فهرست مطالب، در پايان کتاب آمده است.
منابع مقاله
- کتاب حنا الفاخورى، ترجمه عبدالمحمد آيتى، به نام تاريخ ادبيات عرب؛
- دايرةالمعارف بزرگ اسلامى، ج 6.