البحر المورود في المواثيق و العهود: تفاوت میان نسخهها
جز (جایگزینی متن - ' ق' به 'ق') برچسبها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه |
جز (جایگزینی متن - ' {{جعبه اطلاعات کتاب' به '{{جعبه اطلاعات کتاب') |
(بدون تفاوت)
|
نسخهٔ ۳۰ ژوئن ۲۰۱۸، ساعت ۱۶:۳۲
البحر المورود فی المواثیق و العهود | |
---|---|
پدیدآوران | شعرانی، عبدالوهاب بن احمد (نويسنده) |
ناشر | مکتبة الثقافةالدينية |
مکان نشر | قاهره - مصر |
سال نشر | 1424 ق |
چاپ | 1 |
شابک | 977-341-108-7 |
موضوع | اخلاق عرفانی - متون قدیمی تا قرن 14 عرفان - متون قدیمی تا قرن 14 |
زبان | عربی |
تعداد جلد | 1 |
کد کنگره | BP 289 /ش7ب3 |
نورلایب | مطالعه و دانلود pdf |
البحر المورود في المواثيق و العهود اثر عربى عبدالوهاب شعرانى، مجموعهاى از اخلاقيات و صفات پسنديده مىباشد كه كتابت آن، در ماه رجب سال 1278ق به پايان رسيده است.
ساختار
كتاب با مقدمهاى مختصر از نويسنده در توضيح محتواى اثر آغاز شده است. متن كتاب مجموعه عهود و پيمانهايى است كه نويسنده، با ديدن صفات و اخلاق پسنديده و نيكوى ده تن از اساتيد و علماى عصر خويش، با خود بسته و رعايت آنها را بر خود واجب كرده است. اين بزرگان، عبارتند از: شيخ على خواص، محمد شناوى احمدى، محمد بن عنان، عبدالقادر دشطوطى، محمد منير، محمد بن داود، محمد العدل طناحى، عبدالحليم بن مصلح، ابوبكر حديدى و ابوالحمايل محمد سروى..[۱]
كتاب فاقد هرگونه تبويب يا فصلبندى بوده و در چينش عهود، ترتيب خاصى رعايت نشده است.
گزارش محتوا
اولين عهدى كه نويسنده از آن ياد كرده، مربوط به تواضع و فروتنى است؛ اينكه آدمى خود را از همنشين مسلمان خود، پايينتر و كمتر بداند، هرچند كه آن فرد، در ظاهر، در غايت فسق باشد. نويسنده پيشنهاد داده است، اگر انسان مدعى كه اين كار بر ايشان سخت است، صفات فاسقانه خود از اول عمر را مطالعه و بررسى كرده و آن را بر عمل آن شخص فاسق، عرضه كند، خواهد ديد كه صفات فاسقانه، خيلى بيشتر و بدتر از عمل فسق بوده و اگر خداوند آنان را نمىپوشاند، وى فاسقتر بود..[۲]
نويسنده معتقد است كه اين عهد، كليد و دهليز توصل و رسيدن به ساير عهود و ملكات نفسانى است كه وى در كتاب به آنها اشاره كرده است و كسى كه از آن بىبهره باشد، رايحه خوش ساير عهود، بر مشامش نخواهد رسيد..[۳]
وى در تأييد اين گفته خويش، از سخن استادش، على الخواص استمداد جسته و به آن استناد كرده است كه: «شايسته نيست بندهاى، قدم در طريق قومى نهد مگر آنكه نفس خويش را در پايينترين درجه و رتبه ايشان ببيند؛ رتبهاى كه پايينتر از آن، رتبهاى نباشد مگر نفوس عارفين»..[۴]
نويسنده از اين صفت، به «مدد» تعبير نموده و حكم آن را، مانند حكم آب مىداند كه: «جريان ندارد، مگر در زمين پست و هموار» و معتقد است منزلت و مقام هر شخصى در بهشت، به حسب تواضع و فروتنى وى نسبت به سايرين بوده و هرچقدر تواضع وى نسبت به جليس و رفيقش بيشتر باشد، مقام و منزلتش، بالاتر خواهد بود..[۵]
عهد دوم، عبارت است از اينكه طالب مصاحبت و همنشينى خاص با آدمى، تا امتحان نشده و محبت، تواضع و حرفشنوى وى معلوم نگرديده، عهدى از وى گرفته نشده و سرّى به او گفته نشود..[۶]
نويسنده اقل علامات محبت را اين مىداند كه آن شخص، كسى را بر طريقت مقدم نكند، حتى، زن، فرزند، پدر، مادر، اموال و ديگر امورى كه محبوب نفس آدمى مىباشد..[۷]
به نظر وى، بهترين چيز براى رسيدن به كمال مراتب تصديق، كثرت ذكر خداوند مىباشد و بدين وسيله است كه جميع اوهام و شكوك، ذايل مىگردد. وى براى تصديق گفته خود، به آيه شريفه «الا بذكر الله تطمئن القلوب» استناد كرده است..[۸]
وى بر اين باور است كه معرفت كمال ايمان به واسطه كلام الله و تصديق استاد و محبت وى و تقدم او بر اهل و عيال و مال، حاصل نخواهد شد مگر به واسطه امتحان و تمرين..[۹]
عهد بعدى، حكايت از عدم قبول و اكل هدايايى دارد كه از برخى به انسان رسيده باشد مانند: نصرانى، يهودى، مجوس و ملحقين به آنها از قبيل منافقين و ساير افرادى كه شرع، از معامله، موالات و مودت ايشان نهى فرموده است..[۱۰]
نويسنده در تأييد اين مطلب، به جريان هديه آوردن حكيم بن حزام براى پيامبر(ص)، قبل از اسلام آوردنش و عدم قبول آن حضرت به اين دليل كه ما از مشركين هديهاى را نمىپذيريم، استناد كرده است..[۱۱]
عدم اعتناء و توجه به مال دنيا و طلا، عهد ديگرى است كه نويسنده به توضيح آن پرداخته است. به باور وى، زمانى انسان به كمال مىرسد كه اگر بر كوهى از طلا گذر كرد، به آن كوچكترين اعتنا و توجهى نكرده و چيزى جز قوت روزانه از آن برنگيرد..[۱۲]
در اين قسمت از كتاب، به كلام فضيل بن عياض اشاره شده است كه فرمود: «اگر دنيا خودش را به من عرضه كرده و در آخرت نيز محاسبهاى در كار نباشد، هر آينه آن را ترك كرده و آنچنان كه شما از مردار دورى كرده و مواظبيد كه هنگام عبور از كنار آن، لباستان به آن آلوده نشود، از آن دورى مىكردم.».[۱۳]
در ادامه، به گوشههايى از زهد و پرهيزگارى علمايى همچون محمد بن ادريس شافعى، ابوزيد هلالى، معن بن زائده اشاره و حكاياتى در اين زمينه، آورده شده است..[۱۴]
در عهدى ديگر، به اين مطلب اشاره شده است كه شايسته نيست انسان عطيه و هديهاى را از كسى بپذيرد، درحالىكه مىداند در شهر، كسانى كه از وى بدان هديه محتاجتر مىباشند، وجود دارد..[۱۵]
نويسنده معتقد است كه كسى قادر بر عمل به اين عهد نيست، مگر آنكه دنيا در نظرش كوچك و خوار بوده و عزت دين نزد وى، بيشتر و والاتر از دنيا باشد..[۱۶]
از ديگر عهودى كه در كتاب، به آنها اشاره شده است، عبارتند از: عدم اكل از هداياى سلطان؛ اخلاص در توحيد براى خداوند در افعال، اقوال و وجود؛ راه ندادن چيزى از محبت دنيا در قلب، از جمله محبت فرزند، زن، مال، شهوات زيرا خداوند غيور بوده و نمىپسندد در قلب مؤمن، غير از محبت او، محبت ديگرى باشد؛ عدم خوابيدن در ثلث آخر شب، در شب جمعه، نيمه شعبان و ده شب آخر ماه رمضان و عدم پرداختن به لغو و باطل در اين شبها؛ كمك به مردم در انجام كارهايشان؛ كوشش در برقرارى صلح و دوستى بين مردم و از بين بردن عداوت و دشمنى.
وضعيت كتاب
كتاب فاقد هرگونه فهرست و پاورقى است.
پانويس
منبع مقاله
الشعرانى، عبدالوهاب؛ البحر المورود في المواثيق و العهود؛ مكتبة الثقافةالدينية؛ القاهرة؛ الطبعة الاولى؛ 1424ق.