اسرار عرفانی عمره: تفاوت میان نسخهها
(صفحه ای تازه حاوی «<div class='wikiInfo'>
[[پرونده:NUR18491J1.jpg|بندانگش» ایجاد کرد.) |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۵۱: | خط ۵۱: | ||
در مقدمه، به اسرار باطنى عمره، اشاره شده است. اولين اين اسرار، فهم است؛ به اين معنى كه عمرهگزار بايد بداند كه اگر مىخواهد به ديدار حق نايل شود، بايد از شهوات دل بركند، از لذات منقطع شود و فقط به اندازه ضرورت نصيبى از دنيا برگيرد. سزاست در تمامى حركات و سكنات، خود را براى خدا خالص كند، سلوكى خالصانه در پيش گيرد، انس بيشترى با خدا گيرد و نفس خود را به مجاهدت عادت دهد | در مقدمه، به اسرار باطنى عمره، اشاره شده است. اولين اين اسرار، فهم است؛ به اين معنى كه عمرهگزار بايد بداند كه اگر مىخواهد به ديدار حق نايل شود، بايد از شهوات دل بركند، از لذات منقطع شود و فقط به اندازه ضرورت نصيبى از دنيا برگيرد. سزاست در تمامى حركات و سكنات، خود را براى خدا خالص كند، سلوكى خالصانه در پيش گيرد، انس بيشترى با خدا گيرد و نفس خود را به مجاهدت عادت دهد <ref>مقدمه، ص12</ref>. | ||
بخش اول، اختصاص به حرم دارد و خود داراى سه فصل است كه به ترتيب به شهر مكه مكرمه، مسجد الحرام و اسرار عرفانى كعبه پرداخته است. | بخش اول، اختصاص به حرم دارد و خود داراى سه فصل است كه به ترتيب به شهر مكه مكرمه، مسجد الحرام و اسرار عرفانى كعبه پرداخته است. | ||
فصل اول، به بحث پيرامون جايگاه و اسرار عمره اختصاص داشته و در آن، ابتدا به وجه نامگذارى حج و عمره پرداخته شده و سپس، جايگاه عمره و عمرهگذار تبيين گرديده و پس از آن، به حكمتها و آثار عمره، اشاره شده است | فصل اول، به بحث پيرامون جايگاه و اسرار عمره اختصاص داشته و در آن، ابتدا به وجه نامگذارى حج و عمره پرداخته شده و سپس، جايگاه عمره و عمرهگذار تبيين گرديده و پس از آن، به حكمتها و آثار عمره، اشاره شده است <ref>متن كتاب، ص17-29</ref>. | ||
نويسنده، عمره را بريدن از خلق و رويكردن بهسوى حق دانسته است؛ سفر از خلق به حق و دور شدن از غير خدا. وى معتقد است انسان با رفتن به عمره، مزهاى از ملكوت مىچشد؛ او خموشى است كه به بارگاه نور، بهجت و سرور راه يافته است. عمرهگزار بهسوى خدا فرار مىكند. سلوك عمره منازل و مقاماتى دارد كه ديدار حق، اوج آن است. عمره راه رستگارى و فوز عظيم است. به اعتقاد وى، فلسفه اشك در عمره نمودار مىگردد. راز و نياز با خدا، نجوا و همنشينى با او در كنار خانهاش به اوج مىرسد. زائر چون ستارهاى درخشان در آسمان تاريكىها مىدرخشد و نامش در دفتر خدا ثبت مىشود. انسانى كه به عمره مىرود، ميهمان خداست و خدا از او ميزبانى مىكند | نويسنده، عمره را بريدن از خلق و رويكردن بهسوى حق دانسته است؛ سفر از خلق به حق و دور شدن از غير خدا. وى معتقد است انسان با رفتن به عمره، مزهاى از ملكوت مىچشد؛ او خموشى است كه به بارگاه نور، بهجت و سرور راه يافته است. عمرهگزار بهسوى خدا فرار مىكند. سلوك عمره منازل و مقاماتى دارد كه ديدار حق، اوج آن است. عمره راه رستگارى و فوز عظيم است. به اعتقاد وى، فلسفه اشك در عمره نمودار مىگردد. راز و نياز با خدا، نجوا و همنشينى با او در كنار خانهاش به اوج مىرسد. زائر چون ستارهاى درخشان در آسمان تاريكىها مىدرخشد و نامش در دفتر خدا ثبت مىشود. انسانى كه به عمره مىرود، ميهمان خداست و خدا از او ميزبانى مىكند <ref>همان، ص21</ref>. | ||
در فصل دوم، به اسرار عرفانى كعبه پرداخته شده است. نويسنده براى خانه كعبه جايگاه رفيعى قائل بوده و آن را چنين معرفى كرده است: «كعبه، مقدسترين و بااحترامترين خانههاى روى زمين است. خانه كعبه، نخستين و برترين نقطه خاكدان طبيعت است. كعبه در جايگاهى بسيار مقدس قرار دارد و خداوند به آن نظر و عنايتى ويژه داشته و دارد. خداوند از هر چيز يكى را بهعنوان بهترين برمىگزيند. او از زمين، كعبه را برگزيد. هيچ منزلى روى زمين محبوبتر و عزيزتر از كعبه نيست؛ پس هتك حرمت آن جايز نبوده، بيرون راندن كسى كه به آنجا پناه برده هم جايز نمىباشد. كعبه ستون دين و بنياد بقاى شريعت محمدى است» | در فصل دوم، به اسرار عرفانى كعبه پرداخته شده است. نويسنده براى خانه كعبه جايگاه رفيعى قائل بوده و آن را چنين معرفى كرده است: «كعبه، مقدسترين و بااحترامترين خانههاى روى زمين است. خانه كعبه، نخستين و برترين نقطه خاكدان طبيعت است. كعبه در جايگاهى بسيار مقدس قرار دارد و خداوند به آن نظر و عنايتى ويژه داشته و دارد. خداوند از هر چيز يكى را بهعنوان بهترين برمىگزيند. او از زمين، كعبه را برگزيد. هيچ منزلى روى زمين محبوبتر و عزيزتر از كعبه نيست؛ پس هتك حرمت آن جايز نبوده، بيرون راندن كسى كه به آنجا پناه برده هم جايز نمىباشد. كعبه ستون دين و بنياد بقاى شريعت محمدى است» <ref>همان، ص35</ref>. | ||
در فصل سوم، از اسرار عرفانى احرام، سخن به ميان آمده است. عمرهگزار، با احرام، چيزهايى را بر خود حرام مىكند. احرام، به معناى تحريم امورى بر انسان است، اما به نظر نويسنده، نگاه عرفانى به اين امر، بهگونهاى ديگر است. يكى از اسماى الهى «عزيز» است؛ آنگاه كه خداوند دستور داد تا در احرام درآيد و آنچه را كه حلال بود حرام شمرد، خداوند با صفت عزت ظهور كرده است؛ ازاينرو محرم، مظهر اسم عزيز است و عزت الهى جلوهاى در احرام محرم دارد | در فصل سوم، از اسرار عرفانى احرام، سخن به ميان آمده است. عمرهگزار، با احرام، چيزهايى را بر خود حرام مىكند. احرام، به معناى تحريم امورى بر انسان است، اما به نظر نويسنده، نگاه عرفانى به اين امر، بهگونهاى ديگر است. يكى از اسماى الهى «عزيز» است؛ آنگاه كه خداوند دستور داد تا در احرام درآيد و آنچه را كه حلال بود حرام شمرد، خداوند با صفت عزت ظهور كرده است؛ ازاينرو محرم، مظهر اسم عزيز است و عزت الهى جلوهاى در احرام محرم دارد <ref>همان، ص64</ref>. | ||
نويسنده، معتقد است در احرام، اشيا بر انسان حرام نشدهاند، بلكه اين انسان است كه بر اشيا حرام شده است؛ زيرا انسان براى خدا خلق شده است و اشيا براى انسان. پس انسان طالب خداست و اشيا طالب او. خداوند با عزت خود، خوارى و ذلت انسان را نشان داد و به انسانها فهماند كه اوست كه انسان را بر اشيا حرام كرد تا به آنها دست نيازد، نه اينكه به اشيا دستور داد تا بر انسان حرام شوند؛ بنابراين، دستور به احرام، دستور به تحريم انسانهاست نه اشيا. هدف از تحريم انسان، تذكر اين نكته است كه آدمى فقط براى خداست و درعينحالى كه مىتواند به امورى دست يابد و آن امور مسخّر و در اختيار اويند، انسان نبايد آنها را طلب كند و فقط بايد طالب او باشد. لطيفه احرام، تحريم انسان بر اشيا است؛ بدين لحاظ كه انسان بايد خود را وقف خدا كند، نه ماسوا | نويسنده، معتقد است در احرام، اشيا بر انسان حرام نشدهاند، بلكه اين انسان است كه بر اشيا حرام شده است؛ زيرا انسان براى خدا خلق شده است و اشيا براى انسان. پس انسان طالب خداست و اشيا طالب او. خداوند با عزت خود، خوارى و ذلت انسان را نشان داد و به انسانها فهماند كه اوست كه انسان را بر اشيا حرام كرد تا به آنها دست نيازد، نه اينكه به اشيا دستور داد تا بر انسان حرام شوند؛ بنابراين، دستور به احرام، دستور به تحريم انسانهاست نه اشيا. هدف از تحريم انسان، تذكر اين نكته است كه آدمى فقط براى خداست و درعينحالى كه مىتواند به امورى دست يابد و آن امور مسخّر و در اختيار اويند، انسان نبايد آنها را طلب كند و فقط بايد طالب او باشد. لطيفه احرام، تحريم انسان بر اشيا است؛ بدين لحاظ كه انسان بايد خود را وقف خدا كند، نه ماسوا <ref>همان، ص64-65</ref>. | ||
دومين بخش، در سه فصل، شامل اسرار نورانى، معنوى و عرفانى مناسك عمره مىشود. فصل چهارم، به اسرار عرفانى طواف، اختصاص يافته است. نويسنده تشبه به فرشتگان را از جمله اسرار عرفانى طواف دانسته است. وى معتقد است كعبه نمادى از خدا در عالم ملك و شهادت است. انسان به هنگام طواف بايد متذكر بيت معمور در آسمانها باشد. طواف انسان به دور كعبه ملكى، همان طواف ملائكه به دور عرش الهى است و انسان بايد به هنگام طواف تا آسمانها و فرشتگان بالا رود | دومين بخش، در سه فصل، شامل اسرار نورانى، معنوى و عرفانى مناسك عمره مىشود. فصل چهارم، به اسرار عرفانى طواف، اختصاص يافته است. نويسنده تشبه به فرشتگان را از جمله اسرار عرفانى طواف دانسته است. وى معتقد است كعبه نمادى از خدا در عالم ملك و شهادت است. انسان به هنگام طواف بايد متذكر بيت معمور در آسمانها باشد. طواف انسان به دور كعبه ملكى، همان طواف ملائكه به دور عرش الهى است و انسان بايد به هنگام طواف تا آسمانها و فرشتگان بالا رود <ref>همان، ص121</ref>. | ||
طواف قلب، طهارت از شهود غير، حديث شمع و پروانه و هفت شهر عشق، از ديگر اسرار عرفانى مىباشند كه نويسنده براى طواف برشمرده است. | طواف قلب، طهارت از شهود غير، حديث شمع و پروانه و هفت شهر عشق، از ديگر اسرار عرفانى مىباشند كه نويسنده براى طواف برشمرده است. | ||
در فصل پنجم، اسرار عرفانى نماز طواف بيان گرديده است. واجب است بعد از تمام شدن طواف عمره، دو ركعت نماز همانند نماز صبح خوانده شود. همچنين ضرورى است اين نماز، نزد مقام ابراهيم(ع) واقع شود؛ يعنى بايد آن نماز را پشت مقام بهجاى آورد. البته هرچه نماز طواف به مقام نزديكتر باشد بهتر است. مستحب است در ركعت اول، بعد از حمد، سوره اخلاص و در ركعت دوم بعد از حمد سوره كافرون خوانده شود. حمد و ثناى الهى، صلوات بر محمد(ص) و آل او(ع)، طلب قبولى اعمال، سجدههاى طولانى، گريستن و خواندن دعاهاى مختلف، از مستحبات نماز طواف است. اين امور، ظاهر نماز طواف مىباشد، اما نويسنده، معتقد است نماز طواف در برابر كعبه، روبهروى حجرالاسود، حطيم، ملتزم و در آستانه مقام ابراهيم(ع)، تأويلات و اسرار باطنى دارد كه در قالب عناوين زير، به توضيح آن پرداخته شده است: نماز نياز، نماز حضور، نماز وصال و فنا و نماز ولايت | در فصل پنجم، اسرار عرفانى نماز طواف بيان گرديده است. واجب است بعد از تمام شدن طواف عمره، دو ركعت نماز همانند نماز صبح خوانده شود. همچنين ضرورى است اين نماز، نزد مقام ابراهيم(ع) واقع شود؛ يعنى بايد آن نماز را پشت مقام بهجاى آورد. البته هرچه نماز طواف به مقام نزديكتر باشد بهتر است. مستحب است در ركعت اول، بعد از حمد، سوره اخلاص و در ركعت دوم بعد از حمد سوره كافرون خوانده شود. حمد و ثناى الهى، صلوات بر محمد(ص) و آل او(ع)، طلب قبولى اعمال، سجدههاى طولانى، گريستن و خواندن دعاهاى مختلف، از مستحبات نماز طواف است. اين امور، ظاهر نماز طواف مىباشد، اما نويسنده، معتقد است نماز طواف در برابر كعبه، روبهروى حجرالاسود، حطيم، ملتزم و در آستانه مقام ابراهيم(ع)، تأويلات و اسرار باطنى دارد كه در قالب عناوين زير، به توضيح آن پرداخته شده است: نماز نياز، نماز حضور، نماز وصال و فنا و نماز ولايت <ref>ر.ك: همان، ص151</ref>. | ||
اسرار عرفانى و باطنى سعى و تقصير، در فصل ششم بيان گرديده است. عمرهگزار بايد پس از انجام نماز طواف، ميان صفا و مروه سعى كند؛ يعنى از كوه صفا به مروه برود و از مروه به صفا بازگردد. سعى ميان صفا و مروه هفت مرتبه (شوط) است. همچنين واجب است كه سعى از صفا شروع شده، به مروه ختم گردد. طهارت و خلوص نيت از واجبات سعى است و خداى سبحان در قرآن، صفا و مروه را از شعائر دانسته است | اسرار عرفانى و باطنى سعى و تقصير، در فصل ششم بيان گرديده است. عمرهگزار بايد پس از انجام نماز طواف، ميان صفا و مروه سعى كند؛ يعنى از كوه صفا به مروه برود و از مروه به صفا بازگردد. سعى ميان صفا و مروه هفت مرتبه (شوط) است. همچنين واجب است كه سعى از صفا شروع شده، به مروه ختم گردد. طهارت و خلوص نيت از واجبات سعى است و خداى سبحان در قرآن، صفا و مروه را از شعائر دانسته است <ref>همان، ص167</ref>. | ||
سعى ميان صفا و مروه فضيلتهاى بىشمارى دارد. سعى انسان را پاك مىكند، فرشتگان به سعى كنندگان نظرى خاص داشته، آنها را شفاعت مىكنند و نويسنده معتقد است حتى سعى مىتواند باعث آثار مثبت مادى و اين جهانى گردد؛ يعنى براى انسان منافع مالى در پى داشته باشد | سعى ميان صفا و مروه فضيلتهاى بىشمارى دارد. سعى انسان را پاك مىكند، فرشتگان به سعى كنندگان نظرى خاص داشته، آنها را شفاعت مىكنند و نويسنده معتقد است حتى سعى مىتواند باعث آثار مثبت مادى و اين جهانى گردد؛ يعنى براى انسان منافع مالى در پى داشته باشد <ref>همان، ص170</ref>. | ||
سومين بخش، مباحثى را پيرامون فضايل شهر پيامبر(ص)، مسجد النبى(ص) و بقيع در سه فصل پايانى، پيش رو قرار داده است. در فصل هفتم، به فضايل مدينه منوره، اشاره گرديده است. مدينه نامهاى هشتگانه دارد كه تمامى آنها را پيامبر(ص) عنوان فرموده است. اسامى اين شهر نورانى عبارتند از: مدينه، طيبه، طابه، مسكينه، جبار، محبوره، يندد و يثرب. پيامبر(ص) در اينباره تعابير متعددى دارد. نويسنده، معتقد است اين شهر آسمانى، حتى به لحاظ نامگذارى، اشاره به طهارت، رفعت و بزرگى دارد و نامهاى شهر مدينه را خداوند و رسولش انتخاب كردهاند و پيداست كه نام شهر پيامبر(ص) هم بايد پاك باشد؛ زيرا اين، شهرِ برترين خلق روى زمين است | سومين بخش، مباحثى را پيرامون فضايل شهر پيامبر(ص)، مسجد النبى(ص) و بقيع در سه فصل پايانى، پيش رو قرار داده است. در فصل هفتم، به فضايل مدينه منوره، اشاره گرديده است. مدينه نامهاى هشتگانه دارد كه تمامى آنها را پيامبر(ص) عنوان فرموده است. اسامى اين شهر نورانى عبارتند از: مدينه، طيبه، طابه، مسكينه، جبار، محبوره، يندد و يثرب. پيامبر(ص) در اينباره تعابير متعددى دارد. نويسنده، معتقد است اين شهر آسمانى، حتى به لحاظ نامگذارى، اشاره به طهارت، رفعت و بزرگى دارد و نامهاى شهر مدينه را خداوند و رسولش انتخاب كردهاند و پيداست كه نام شهر پيامبر(ص) هم بايد پاك باشد؛ زيرا اين، شهرِ برترين خلق روى زمين است <ref>همان، ص197-198</ref>. | ||
در فصل هشتم، فضايل مسجد النبى(ص) بيان شده است. مسجد نبوى در آغاز به دست پيامبر(ص) ساخته شد. اين مسجد، نخست با خشت و در ابعادى نسبتاً كوچك بنا شد. چون مسلمانان زياد شدند، آنان از پيامبر(ص) خواستند كه فضاى مسجد افزوده شود؛ پيامبر(ص) نيز خواسته آنان را پذيرفت و دستور داد بر آن افزودند و مسجد را از يك خشت و نيم بنا كردند. باز هم مسلمانان زياد شدند و گفتند: اى رسولالله! كاش دستور مىداديد مسجد را بزرگ كنند. پيامبر(ص) نيز دستور داد تا ديوار آن را با دو رديف خشت بنا كردند. سپس گرما بر آنان چيره شد؛ از پيامبر(ص) خواستند تا دستور دهد سايبانى بر مسجد زنند. ايشان هم دستور داد تا ستونهايى از تنه درخت خرما برپا كردند و سپس چوبهاى پهن با شاخه برگهاى درخت خرما بر آن افكندند. تااينكه باران آمد و سقف مسجد چكه كرد. گفتند: اى رسولالله! كاش فرمان دهى سقف مسجد را گلاندود كنند. پيامبر(ص) فرمود: نه، مسجد بايد سقف و سايبانى همانند سايبان موسى(ع) داشته باشد. مسجد النبى به همين وضعيت باقى ماند تااينكه پيامبر(ص) از دنيا رفت | در فصل هشتم، فضايل مسجد النبى(ص) بيان شده است. مسجد نبوى در آغاز به دست پيامبر(ص) ساخته شد. اين مسجد، نخست با خشت و در ابعادى نسبتاً كوچك بنا شد. چون مسلمانان زياد شدند، آنان از پيامبر(ص) خواستند كه فضاى مسجد افزوده شود؛ پيامبر(ص) نيز خواسته آنان را پذيرفت و دستور داد بر آن افزودند و مسجد را از يك خشت و نيم بنا كردند. باز هم مسلمانان زياد شدند و گفتند: اى رسولالله! كاش دستور مىداديد مسجد را بزرگ كنند. پيامبر(ص) نيز دستور داد تا ديوار آن را با دو رديف خشت بنا كردند. سپس گرما بر آنان چيره شد؛ از پيامبر(ص) خواستند تا دستور دهد سايبانى بر مسجد زنند. ايشان هم دستور داد تا ستونهايى از تنه درخت خرما برپا كردند و سپس چوبهاى پهن با شاخه برگهاى درخت خرما بر آن افكندند. تااينكه باران آمد و سقف مسجد چكه كرد. گفتند: اى رسولالله! كاش فرمان دهى سقف مسجد را گلاندود كنند. پيامبر(ص) فرمود: نه، مسجد بايد سقف و سايبانى همانند سايبان موسى(ع) داشته باشد. مسجد النبى به همين وضعيت باقى ماند تااينكه پيامبر(ص) از دنيا رفت <ref>همان، ص207</ref>. | ||
آخرين فصل، به بيان فضايل بقيع اختصاص يافته است. در بقيع، مدفن چهار امام(ع) قرار دارد: امام حسن(ع)، امام سجاد(ع)، امام باقر(ع) و امام صادق(ع). همچنين زنان و دختران پيامبر(ص) در اين آرامگاه آرميدهاند. بدنهاى پاك بسيارى از صحابه پيامبر(ص) و شهداى صدر اسلام نيز در بقيع دفن شده است | آخرين فصل، به بيان فضايل بقيع اختصاص يافته است. در بقيع، مدفن چهار امام(ع) قرار دارد: امام حسن(ع)، امام سجاد(ع)، امام باقر(ع) و امام صادق(ع). همچنين زنان و دختران پيامبر(ص) در اين آرامگاه آرميدهاند. بدنهاى پاك بسيارى از صحابه پيامبر(ص) و شهداى صدر اسلام نيز در بقيع دفن شده است <ref>همان، ص216</ref>. | ||
== وضعيت كتاب == | == وضعيت كتاب == | ||
خط ۸۶: | خط ۸۶: | ||
فهرست مطالب در ابتدا و كتابنامه منابع مورد استفاده نويسنده، در انتهاى كتاب آمده است. | فهرست مطالب در ابتدا و كتابنامه منابع مورد استفاده نويسنده، در انتهاى كتاب آمده است. | ||
در پاورقىها، به ذكر منابع پرداخته شده است | در پاورقىها، به ذكر منابع پرداخته شده است <ref>ر.ك: پاورقى، ص83</ref>. | ||
==پانويس == | |||
<references /> | |||
== منابع مقاله == | == منابع مقاله == | ||
مقدمه و متن كتاب. | مقدمه و متن كتاب. | ||
خط ۱۰۱: | خط ۱۰۳: | ||
[[رده:مباحث خاص فقه]] | [[رده:مباحث خاص فقه]] | ||
[[رده:عبادات]] | [[رده:عبادات]] | ||
نسخهٔ ۲ ژوئیهٔ ۲۰۱۶، ساعت ۱۷:۴۹
نام کتاب | اسرار عرفانی عمره |
---|---|
نام های دیگر کتاب | |
پدیدآورندگان | فعالی، محمدتقی (نويسنده) |
زبان | فارسی |
کد کنگره | BP 188/92 /ف7الف5* |
موضوع | حج عمره |
ناشر | مشعر |
مکان نشر | تهران - ایران |
سال نشر | 1388 هـ.ش |
کد اتوماسیون | 18491 |
معرفى اجمالى
«اسرار عرفانى عمره»، اثر محمدتقى فعالى، پژوهشى است پيرامون اسرار عرفانى اعمال، مناسك و مكانهاى مربوط به عمره كه به زبان فارسى و در دوران معاصر، نوشته شده است.
ساختار
كتاب با مقدمه نويسنده آغاز و مطالب در سه بخش، در قالب نه فصل، تنظيم شده است.
نويسنده در ابتدا، به اسرار عرفانى و جايگاه عمره، كعبه و احرام اشاره نموده و سپس، به بيان اسرار عرفانى طواف، نماز طواف و سعى و تقصير پرداخته و در پايان، فضايل مدينه منوره، مسجد النبى(ص) و بقيع را بيان نموده است.
گزارش محتوا
در مقدمه، به اسرار باطنى عمره، اشاره شده است. اولين اين اسرار، فهم است؛ به اين معنى كه عمرهگزار بايد بداند كه اگر مىخواهد به ديدار حق نايل شود، بايد از شهوات دل بركند، از لذات منقطع شود و فقط به اندازه ضرورت نصيبى از دنيا برگيرد. سزاست در تمامى حركات و سكنات، خود را براى خدا خالص كند، سلوكى خالصانه در پيش گيرد، انس بيشترى با خدا گيرد و نفس خود را به مجاهدت عادت دهد [۱].
بخش اول، اختصاص به حرم دارد و خود داراى سه فصل است كه به ترتيب به شهر مكه مكرمه، مسجد الحرام و اسرار عرفانى كعبه پرداخته است.
فصل اول، به بحث پيرامون جايگاه و اسرار عمره اختصاص داشته و در آن، ابتدا به وجه نامگذارى حج و عمره پرداخته شده و سپس، جايگاه عمره و عمرهگذار تبيين گرديده و پس از آن، به حكمتها و آثار عمره، اشاره شده است [۲].
نويسنده، عمره را بريدن از خلق و رويكردن بهسوى حق دانسته است؛ سفر از خلق به حق و دور شدن از غير خدا. وى معتقد است انسان با رفتن به عمره، مزهاى از ملكوت مىچشد؛ او خموشى است كه به بارگاه نور، بهجت و سرور راه يافته است. عمرهگزار بهسوى خدا فرار مىكند. سلوك عمره منازل و مقاماتى دارد كه ديدار حق، اوج آن است. عمره راه رستگارى و فوز عظيم است. به اعتقاد وى، فلسفه اشك در عمره نمودار مىگردد. راز و نياز با خدا، نجوا و همنشينى با او در كنار خانهاش به اوج مىرسد. زائر چون ستارهاى درخشان در آسمان تاريكىها مىدرخشد و نامش در دفتر خدا ثبت مىشود. انسانى كه به عمره مىرود، ميهمان خداست و خدا از او ميزبانى مىكند [۳].
در فصل دوم، به اسرار عرفانى كعبه پرداخته شده است. نويسنده براى خانه كعبه جايگاه رفيعى قائل بوده و آن را چنين معرفى كرده است: «كعبه، مقدسترين و بااحترامترين خانههاى روى زمين است. خانه كعبه، نخستين و برترين نقطه خاكدان طبيعت است. كعبه در جايگاهى بسيار مقدس قرار دارد و خداوند به آن نظر و عنايتى ويژه داشته و دارد. خداوند از هر چيز يكى را بهعنوان بهترين برمىگزيند. او از زمين، كعبه را برگزيد. هيچ منزلى روى زمين محبوبتر و عزيزتر از كعبه نيست؛ پس هتك حرمت آن جايز نبوده، بيرون راندن كسى كه به آنجا پناه برده هم جايز نمىباشد. كعبه ستون دين و بنياد بقاى شريعت محمدى است» [۴].
در فصل سوم، از اسرار عرفانى احرام، سخن به ميان آمده است. عمرهگزار، با احرام، چيزهايى را بر خود حرام مىكند. احرام، به معناى تحريم امورى بر انسان است، اما به نظر نويسنده، نگاه عرفانى به اين امر، بهگونهاى ديگر است. يكى از اسماى الهى «عزيز» است؛ آنگاه كه خداوند دستور داد تا در احرام درآيد و آنچه را كه حلال بود حرام شمرد، خداوند با صفت عزت ظهور كرده است؛ ازاينرو محرم، مظهر اسم عزيز است و عزت الهى جلوهاى در احرام محرم دارد [۵].
نويسنده، معتقد است در احرام، اشيا بر انسان حرام نشدهاند، بلكه اين انسان است كه بر اشيا حرام شده است؛ زيرا انسان براى خدا خلق شده است و اشيا براى انسان. پس انسان طالب خداست و اشيا طالب او. خداوند با عزت خود، خوارى و ذلت انسان را نشان داد و به انسانها فهماند كه اوست كه انسان را بر اشيا حرام كرد تا به آنها دست نيازد، نه اينكه به اشيا دستور داد تا بر انسان حرام شوند؛ بنابراين، دستور به احرام، دستور به تحريم انسانهاست نه اشيا. هدف از تحريم انسان، تذكر اين نكته است كه آدمى فقط براى خداست و درعينحالى كه مىتواند به امورى دست يابد و آن امور مسخّر و در اختيار اويند، انسان نبايد آنها را طلب كند و فقط بايد طالب او باشد. لطيفه احرام، تحريم انسان بر اشيا است؛ بدين لحاظ كه انسان بايد خود را وقف خدا كند، نه ماسوا [۶].
دومين بخش، در سه فصل، شامل اسرار نورانى، معنوى و عرفانى مناسك عمره مىشود. فصل چهارم، به اسرار عرفانى طواف، اختصاص يافته است. نويسنده تشبه به فرشتگان را از جمله اسرار عرفانى طواف دانسته است. وى معتقد است كعبه نمادى از خدا در عالم ملك و شهادت است. انسان به هنگام طواف بايد متذكر بيت معمور در آسمانها باشد. طواف انسان به دور كعبه ملكى، همان طواف ملائكه به دور عرش الهى است و انسان بايد به هنگام طواف تا آسمانها و فرشتگان بالا رود [۷].
طواف قلب، طهارت از شهود غير، حديث شمع و پروانه و هفت شهر عشق، از ديگر اسرار عرفانى مىباشند كه نويسنده براى طواف برشمرده است.
در فصل پنجم، اسرار عرفانى نماز طواف بيان گرديده است. واجب است بعد از تمام شدن طواف عمره، دو ركعت نماز همانند نماز صبح خوانده شود. همچنين ضرورى است اين نماز، نزد مقام ابراهيم(ع) واقع شود؛ يعنى بايد آن نماز را پشت مقام بهجاى آورد. البته هرچه نماز طواف به مقام نزديكتر باشد بهتر است. مستحب است در ركعت اول، بعد از حمد، سوره اخلاص و در ركعت دوم بعد از حمد سوره كافرون خوانده شود. حمد و ثناى الهى، صلوات بر محمد(ص) و آل او(ع)، طلب قبولى اعمال، سجدههاى طولانى، گريستن و خواندن دعاهاى مختلف، از مستحبات نماز طواف است. اين امور، ظاهر نماز طواف مىباشد، اما نويسنده، معتقد است نماز طواف در برابر كعبه، روبهروى حجرالاسود، حطيم، ملتزم و در آستانه مقام ابراهيم(ع)، تأويلات و اسرار باطنى دارد كه در قالب عناوين زير، به توضيح آن پرداخته شده است: نماز نياز، نماز حضور، نماز وصال و فنا و نماز ولايت [۸].
اسرار عرفانى و باطنى سعى و تقصير، در فصل ششم بيان گرديده است. عمرهگزار بايد پس از انجام نماز طواف، ميان صفا و مروه سعى كند؛ يعنى از كوه صفا به مروه برود و از مروه به صفا بازگردد. سعى ميان صفا و مروه هفت مرتبه (شوط) است. همچنين واجب است كه سعى از صفا شروع شده، به مروه ختم گردد. طهارت و خلوص نيت از واجبات سعى است و خداى سبحان در قرآن، صفا و مروه را از شعائر دانسته است [۹].
سعى ميان صفا و مروه فضيلتهاى بىشمارى دارد. سعى انسان را پاك مىكند، فرشتگان به سعى كنندگان نظرى خاص داشته، آنها را شفاعت مىكنند و نويسنده معتقد است حتى سعى مىتواند باعث آثار مثبت مادى و اين جهانى گردد؛ يعنى براى انسان منافع مالى در پى داشته باشد [۱۰].
سومين بخش، مباحثى را پيرامون فضايل شهر پيامبر(ص)، مسجد النبى(ص) و بقيع در سه فصل پايانى، پيش رو قرار داده است. در فصل هفتم، به فضايل مدينه منوره، اشاره گرديده است. مدينه نامهاى هشتگانه دارد كه تمامى آنها را پيامبر(ص) عنوان فرموده است. اسامى اين شهر نورانى عبارتند از: مدينه، طيبه، طابه، مسكينه، جبار، محبوره، يندد و يثرب. پيامبر(ص) در اينباره تعابير متعددى دارد. نويسنده، معتقد است اين شهر آسمانى، حتى به لحاظ نامگذارى، اشاره به طهارت، رفعت و بزرگى دارد و نامهاى شهر مدينه را خداوند و رسولش انتخاب كردهاند و پيداست كه نام شهر پيامبر(ص) هم بايد پاك باشد؛ زيرا اين، شهرِ برترين خلق روى زمين است [۱۱].
در فصل هشتم، فضايل مسجد النبى(ص) بيان شده است. مسجد نبوى در آغاز به دست پيامبر(ص) ساخته شد. اين مسجد، نخست با خشت و در ابعادى نسبتاً كوچك بنا شد. چون مسلمانان زياد شدند، آنان از پيامبر(ص) خواستند كه فضاى مسجد افزوده شود؛ پيامبر(ص) نيز خواسته آنان را پذيرفت و دستور داد بر آن افزودند و مسجد را از يك خشت و نيم بنا كردند. باز هم مسلمانان زياد شدند و گفتند: اى رسولالله! كاش دستور مىداديد مسجد را بزرگ كنند. پيامبر(ص) نيز دستور داد تا ديوار آن را با دو رديف خشت بنا كردند. سپس گرما بر آنان چيره شد؛ از پيامبر(ص) خواستند تا دستور دهد سايبانى بر مسجد زنند. ايشان هم دستور داد تا ستونهايى از تنه درخت خرما برپا كردند و سپس چوبهاى پهن با شاخه برگهاى درخت خرما بر آن افكندند. تااينكه باران آمد و سقف مسجد چكه كرد. گفتند: اى رسولالله! كاش فرمان دهى سقف مسجد را گلاندود كنند. پيامبر(ص) فرمود: نه، مسجد بايد سقف و سايبانى همانند سايبان موسى(ع) داشته باشد. مسجد النبى به همين وضعيت باقى ماند تااينكه پيامبر(ص) از دنيا رفت [۱۲].
آخرين فصل، به بيان فضايل بقيع اختصاص يافته است. در بقيع، مدفن چهار امام(ع) قرار دارد: امام حسن(ع)، امام سجاد(ع)، امام باقر(ع) و امام صادق(ع). همچنين زنان و دختران پيامبر(ص) در اين آرامگاه آرميدهاند. بدنهاى پاك بسيارى از صحابه پيامبر(ص) و شهداى صدر اسلام نيز در بقيع دفن شده است [۱۳].
وضعيت كتاب
فهرست مطالب در ابتدا و كتابنامه منابع مورد استفاده نويسنده، در انتهاى كتاب آمده است.
در پاورقىها، به ذكر منابع پرداخته شده است [۱۴].
پانويس
منابع مقاله
مقدمه و متن كتاب.
پیوندها
مطالعه کتاب اسرار عرفانی عمره در پایگاه کتابخانه دیجیتال نور