أحسن التواريخ: تفاوت میان نسخه‌ها

    از ویکی‌نور
    جز (Hbaghizadeh@noornet.net صفحهٔ آحسن التواريخ را بدون برجای‌گذاشتن تغییرمسیر به أحسن التواريخ منتقل کرد)
    (بدون تفاوت)

    نسخهٔ ‏۲ ژوئیهٔ ۲۰۱۶، ساعت ۱۷:۱۷

    أحسن التواریخ‏
    نام کتاب أحسن التواریخ‏
    نام های دیگر کتاب
    پدیدآورندگان روملو، حسن (نويسنده)

    نوایی، عبد الحسین (اهتمام)

    زبان فارسی
    کد کنگره ‏DSR‎‏ ‎‏1086‎‏ ‎‏/‎‏ر‎‏9‎‏الف‎‏3
    موضوع ایران - تاریخ - تیموریان، 771 - 911ق.

    ایران - تاریخ - صفویان، 907 - 1148ق.

    نثر فارسی - قرن 10ق.

    ناشر اساطير
    مکان نشر تهران - ایران
    سال نشر 1384 هـ.ش
    کد اتوماسیون 3230


    معرفى اجمالى

    «احسن التواريخ» اثر فارسى حسن بيك روملو، تاريخ عمومى و يكى از منابع معتبر و دست اول دوره صفوى در زمينه تاريخ ايران و عثمانى است كه در سال 985ق نوشته شده است.

    انگيزه مؤلف، ثبت وقايع و حوادث تاريخى بوده است.

    علامه محمد قزوينى، اين كتاب را از نسخ نفيسه‌اى دانسته و در نامه خود به فرهنگستان، طبع و انتشار آن را توصيه و تأكيد كرده است.

    ساختار

    كتاب در اصل دوازده جلد بوده، ولى فقط دو جلد يازدهم و دوازدهم آن در دست مى‌باشد كه هر دو جلد، با مقدمه‌اى از عبدالحسين نوايى، مصحح كتاب، آغاز شده است.

    جلد يازدهم، تلخيصى است از چند منبع قديمى‌تر، نظير مطلع سعدين و مجمع بحرين، تاريخ ديار بكريه، حبيب السير و... كه به شرح سال به سال وقايع ايران و ممالك همجوار آن، از مرگ تيمور در 807ق تا سال 900ق، پرداخته است.

    دوازدهم، كه از سال 900ق آغاز گرديده و شرح رويدادها را تا 985ق ادامه داده است، در تاريخ ايران، هند و عثمانى بوده و رويدادهاى مربوط به تاريخ ايران را تا آغاز پادشاهى محمد خدابنده، دنبال كرده است.

    اين جلد، ارزشى به مراتب بيش از مجلد سابق دارد، زيرا غالب مطالب آن شرح رويدادهايى است كه مؤلف نه تنها با آن‌ها معاصر بوده، بلكه به مناسبت سمت نظامى خويش، در بيشتر آن‌ها شركت داشته است.

    در پايان وقايع هر سال، گزارش مفصلى درباره زندگى رجال سياسى، فقها، دانشمندان و شاعرانى كه در آن سال وفات يافته‌اند، ارائه شده است.

    مؤلف با آن كه خود از رجال دولتى است و كتاب خود را به شاه اسماعيل دوم اتحاف كرده، با اين همه از ذكر لغزلش‌ها و بى‌رحمى‌هاى پادشاهان صفوى و عمال آنان نگذشته و گه‌گاه در باب دشمنان دودمان صفوى نيز جانب بى‌غرضى را نگهداشته است.

    كتاب، از جمله منابع معتبر تاريخ ايران براى عهد گوركانيان تا روزگار حكمرانى سلطان محمد خدابنده بوده، مطالعه و تحقيق در عصر اول حكومت صفوى تا قبل از شاه عباس بزرگ، بدون مراجعه به اين متن مهم، ميسر نخواهد بود.

    كتاب داراى نثرى تقريبا مصنوع و متكلف بوده كه لغات تركى بسيارى در آن ديده مى‌شود، با اين حال، نثر آن در مقايسه با حبيب السير، بسيار بهتر و روان‌تر است و نثر زيبا و قرينه‌هاى ادبى هماهنگ هم در موارد فراوانى در آن ديده مى‌شود و حتى در برخى جاها همين نثر مصنوع وى، نشان از قدرت تخيل و قلم اوست.

    گزارش محتوا

    مقدمات مصحح، به توضيحاتى پيرامون شرح حال مؤلف، نسخه‌هاى كتاب و روش تصحيح آن اختصاص يافته است.

    مباحث دو جلد، در سه قسمت، در بردارنده حوادث ايران از مرگ تيمور تا وقايع سال 985ق مى‌باشد. در اين دوره، سه سلسله گوركانيان و تركمانان قراقويونلو و آق‌قويونلو بر ايران كلا يا بعضا فرمانروايى داشتند.

    قسمت اول، از آغاز سلطنت گوركانيان؛ يعنى مرگ تيمور و جلوس معين‌الدين شاهرخ پسر وى بر اريكه پادشاهى شروع شده است.

    نويسنده پس از شرح وقايع سلطنت چهل و سه ساله شاهرخ، به شرح زندگانى كوتاه و پرحادثه ده تن از اميرزادگان تيمورى مبادرت كرده است؛ از جمله: الغ بيگ پسر شاهرخ و عبداللطيف پسر وى، علاءالدوله، ميرزا سلطان محمد و ابوالقاسم بابر پسران بايسنقر فرزند هنرمند و جوان مرگ شاهرخ، شاه محمود فرزند بابر، ابراهيم سلطان پسر علاءالدوله، عبداللّه شيرازى پسر سلطان ابراهيم فرزند شاهرخ، ابوسعيد نوه ميران شاه پسر تيمور، يادگار محمد فرزند ميرزا سلطان محمد و سلطان حسين ميرزا نواده عمر شيخ پسر امير تيمور.

    دوم، متضمن شرح وقايع و بيان حيات سياسى تركمانان قراقويونلو (سياه گوسفندان) و آق‌قويونلو (سفيد گوسفندان) است. اين دو قبيله تركمانان كه بنا بر رنگ نقش گوسفندى كه بر پرچم خويش داشتند، در تاريخ بدين اسامى شهرت يافته‌اند، از ديرباز با يكديگر خصومت و كينه داشتند.

    به نظر مى‌رسد كه گذشته از سوداى مهترى و حكومت، اختلاف مذهب نيز عامل بزرگى در افروختن آتش عناد و دشمنى بين اين دو طايفه بوده است، چرا كه قراقويونلوها شيعه بودند و آق‌قويونلوها سنى و هر يك در مذهب خويش در حد افراط و تعصب.

    بدين جهت، تاريخ حيات سياسى اين دو قبيله غالبا با يكديگر آميخته است و در جنگ‌هاى متعدد و ديرينه‌اى كه با هم داشتند، گاهى اين و گاهى آن پيروز مى‌شد تا اين كه اوزون حسن آق‌قويونلو و سرداران وى بساط رقيب سرسخت خويش را سرانجام برچيدند.

    در كتاب از زندگانى امير قرايوسف قراقويونلو و پسرانش اسكندر، اصفهان، شاه محمد و جهان شاه، نسبتاً به تفصيل ياد شده تا آن جا كه جهان شاه در هنگام حمله به دياربكر، در حالت نشاط و مستى، خود مورد حمله حسن بيگ آق‌قويونلو قرار گرفته و به قتل رسيده و اندكى بعد با گرفتارى و قتل پسر ديوانه وى، حسن على، به دست اغرلو محمد فرزند حسن بيگ دوران حكومت قراقويونلويان به پايان مى‌رسد.

    آق‌قويونلويان فرزندان قراعثمان، معروف به قرايولوق (زالوى سياه) مى‌باشند. جد ايشان به علت خون‌خوارى و سنگ‌دلى، چنين لقبى يافته بود. وى بنا بر دشمنى با امير قرايوسف به امير تيمور گرويد و در ركاب او با ايلدرم بايزيد سلطان عثمانى جنگ كرد و تيمور حكومت دياربكر را به پاداش، به وى داد و او در اين ناحيه، قدرتى يافت و سرانجام هنگامى كه به هوادارى شاهرخ تيمورى، سر راه بر اسكندر بن قرايوسف گرفت، در جنگ زخمى كارى برداشته و درگذشت.

    نويسنده، شرح اين جنگ‌ها مفصلا آورده است تا آن جا كه پس از قتل قرا عثمان، پسران متعددش به جان يكديگر مى‌افتند و بالاخره حسن بيگ، پسر على بيگ، فرزند عثمان بيگ كه روزى سرگردان كوه و بيابان بود، بر كشورى پهناور تسلط مى‌يابد و با سلطان عثمانى، مردى چون سلطان محمد فاتح، پنجه در پنجه مى‌افكند و بعد از مرگش، خليل بيش از شش ماه بر تخت سلطنت نمى‌پايد و در جنگ با برادر خود يعقوب، كشته مى‌شود و يعقوب نيز پس از 14 سال سلطنت، به نحوى اسرارآميز مرده و تخت سلطنت به پسر خردسالش بايسنقر مى‌رسد.

    سوم، مربوط به تاريخ سلاطين عثمانى بوده و بدين مناسبت، متضمن شرح مجملى است درباره تاريخ آل قرامان، آل اسفنديار و ديگر امراى تركمان كه در مناطق مختلف شبه جزيره آناطولى حكومت‌هاى كم و بيش توانا و ديرينه‌اى داشتند.

    يكى از حوادث مهمى كه در اين بخش ذكر شده، جنگ آنقره است. اين جنگ، دولت عثمانى را از هم پاشيد و زحماتى كه ايلدرم بايزيد و اسلافش براى ايجاد يك حكومت مقتدر و سرزمينى يك پارچه و متحد كشيده بودند، همه بر باد رفت.

    تيمور براى ناتوان كردن دولت عثمانى، امراى سركشى را كه سلاطين ترك در بند كرده بودند، آزاد كرد. شبه جزيره آناطولى قطعه قطعه شد و شاهزادگان ترك از جمله سليمان، عيسى و موسى پسران ايلدرم بايزيد، به روى يكديگر شمشير كشيدند.

    در اين محاربات سليمان و عيسى از ميان رفتند و كار سلطنت بر موسى قرار گرفت؛ اما محمد كه خردمندانه از اين جنگ‌هاى خونين كناره گرفته بود، ناگهان بر سر موسى تاخت و او را از ميان برداشت و خود بر تخت سلطنت نشست.

    اين مرد كه به مناسبت دانش و خرد خويش به محمد چلبى شهرت يافته، در طول ده سال سلطنت خود، توانست دولت از هم گسيخته عثمانى را متحد و نيرومند كند. پسرش مراد ثانى از سلاطين بزرگ عثمانى بوده و هم اوست كه ظاهرا براى نخستين بار توپ به كار برده و سپاه متحد اروپا را در هم شكسته است. پسرش محمد كه در سال 855 ه به سلطنت دولت عثمانى رسيد، همان كسى است كه قسطنطنيه را گرفت و به شايستگى تمام به لقب فاتح شهرت يافت.

    در آسياى صغير نيز محمد ثانى بقاياى سلاجقه، ژنى‌ها، كومنن‌ها، آل اسفنديار و آل قرامان را از ميان برداشت و بر سرزمينى از سرچشمه‌هاى فرات تا قلب اروپا حكومتى پرقدرت يافت.

    پسر وى بايزيد ثانى هر چند چون پدر جنگاور و كارى نبود و بيشتر به شعر و ادب و فلسفه توجه داشت، با اين حال در اروپا به فتوحاتى نايل آمد و سپاهيانش شهر آق‌كرمان (اكرمان) را در ساحل راست دنيستر تصرف كردند.

    نويسنده، قبل از تأسيس دولت صفوى، عمدتا به عثمانيان توجه داشته و به تتبع فتوحات آنان در اروپا پرداخته است، ليكن با روى كار آمدن صفويان، اينان را محور قرار داده و به بررسى روابط آنان با همسايگان مى‌پردازد؛ در حالى كه قبل از آنان دولت تيمورى محور تاريخ وى بوده است.

    وى توانسته است، تاريخ عثمانى را به تصوير كشيده و به خوبى نشان دهد كه در آخرين قرن دوره قرون وسطى و آستانه دوره جديد تاريخ بشر، دولت عثمانى و ايران، در چه وضعى بوده است.

    وضعيت كتاب

    جلد دوازدهم، نخستين بار توسط چالس نارمن سيدن در«بارودا»در هند در سال 1931م تصحيح و چاپ شده است.

    جلد يازدهم به وسيله «بنگاه ترجمه و نشر كتاب» در سال 1349ش و جلد دوازدهم نيز توسط انتشارات «بابك» در سال 1357ش منتشر شد.

    فهرست مطالب در ابتداى جلد يازدهم و نمايه اشخاص، اقوام و ملل، اماكن، كتاب‌ها، مناصب و مشاغل، القاب شاهان، اصطلاحات، مسكوكات، القاب شهرها، ماديه تاريخ‌هاى ذكر شده در متن، در انتهاى جلد دوازدهم آمده است.

    پاورقى‌ها توسط مصحح، به ذكر منابع و توضيح برخى كلمات و عبارات متن اختصاص يافته است.

    منابع

    1- مقدمه و متن كتاب.

    2- دايره المعارف تشيع، ج1 ص504.


    پیوندها