الخوارج تاريخهم، فرقهم و عقائدهم: تفاوت میان نسخهها
جز (جایگزینی متن - '==پیوندها== ' به '') |
(لینک درون متنی) |
||
خط ۲۵: | خط ۲۵: | ||
| پیش از = | | پیش از = | ||
}} | }} | ||
'''الخوارج تاريخهم، فرقهم و عقائدهم'''، اثر احمد عوض | '''الخوارج تاريخهم، فرقهم و عقائدهم'''، اثر [[احمد عوض ابوالشباب]]، کتابی است که به احوال یکی از قدیمیترین فرقههای اسلامی، یعنی خوارج میپردازد. | ||
==ساختار== | ==ساختار== | ||
خط ۳۷: | خط ۳۷: | ||
نویسنده در مبحث دوم، به اصل و ریشه خوارج پرداخته و میگوید: نظرات در اینباره زیاد است. بسیاری معتقدند که ریشه خوارج را در قبائل تمیم و تحت پرچم آنها میتوان یافت<ref>ر.ک: همان، ص15-17</ref> و ظهور آنان بعد از جنگ صفین بوده است به این معنا که آنان پیش از واقعه صفین نیز در بین مسلمانان وجود داشتند و جنگ صفین و مسئله حکمیت باعث شد که آنان از صفوف مسلمانان جدا شده و خود را بهعنوان یک فرقهای که دارای عقاید، افکار، آراء و اهدافی مشخص هستند، معرفی نمایند<ref>ر.ک: همان، ص18</ref>. | نویسنده در مبحث دوم، به اصل و ریشه خوارج پرداخته و میگوید: نظرات در اینباره زیاد است. بسیاری معتقدند که ریشه خوارج را در قبائل تمیم و تحت پرچم آنها میتوان یافت<ref>ر.ک: همان، ص15-17</ref> و ظهور آنان بعد از جنگ صفین بوده است به این معنا که آنان پیش از واقعه صفین نیز در بین مسلمانان وجود داشتند و جنگ صفین و مسئله حکمیت باعث شد که آنان از صفوف مسلمانان جدا شده و خود را بهعنوان یک فرقهای که دارای عقاید، افکار، آراء و اهدافی مشخص هستند، معرفی نمایند<ref>ر.ک: همان، ص18</ref>. | ||
نویسنده، در اینباره معتقد است که بذر اولیه خوارج در زمان پیامبر در سرزمین کفر و نفاق کاشته شده است؛ لذا پیامبر(ص) درباره یکی از سران خوارج به نام حرقوص بن زهیر مطالبی را بیان فرموده است<ref>ر.ک: همان، ص18 | نویسنده، در اینباره معتقد است که بذر اولیه خوارج در زمان پیامبر در سرزمین کفر و نفاق کاشته شده است؛ لذا پیامبر(ص) درباره یکی از سران خوارج به نام حرقوص بن زهیر مطالبی را بیان فرموده است<ref>ر.ک: همان، ص18</ref>. | ||
علاوه بر حرقوص، زید بن حصین نیز از سران خوارج بشمار میرود که حضرت علی را تهدید و مجبور به قبول حکمیت نمود. او نیز همانند حرقوص بن زهیر از کسانی بود که بر خلیفه سوم شورید و در قتل او نقش داشت<ref>ر.ک: همان</ref>. | او کسی است که به پیامبر، نسبت به تقسیم غنائم اعتراض نمود. حرقوص از سرپرستان انقلابیون بصره بود که در محصور کردن عثمان و قتل او شرکت نموده و با [[امام على(ع)|امیرالمؤمنین علی(ع)]] در جنگ صفین مخالفت و راه خود را از آن حضرت جدا نمود<ref>ر.ک: همان، ص26</ref>. | ||
علاوه بر حرقوص، زید بن حصین نیز از سران خوارج بشمار میرود که [[امام على(ع)|حضرت علی]] را تهدید و مجبور به قبول حکمیت نمود. او نیز همانند حرقوص بن زهیر از کسانی بود که بر خلیفه سوم شورید و در قتل او نقش داشت<ref>ر.ک: همان</ref>. | |||
علاوه بر این دو، کسانی چون شریح بن اوفی عبسی و یزید بن قیس ارحبی نیز از سران خوارج بشمار میروند<ref>ر.ک: همان</ref>. | علاوه بر این دو، کسانی چون شریح بن اوفی عبسی و یزید بن قیس ارحبی نیز از سران خوارج بشمار میروند<ref>ر.ک: همان</ref>. | ||
خط ۴۵: | خط ۴۷: | ||
اولین خلیفه خوارج، عبدالله بن وهب راسبی است. او که نسبش مشخص نیست، مردی شکاک و آکنده از شبهات بود. برخی از مصادر او را از قراء بشمار آوردهاند. برخی دیگر در عدالت او طعن وارد نمودهاند و در ایمان و تقوایش شک نمودهاند<ref>ر.ک: همان</ref>. | اولین خلیفه خوارج، عبدالله بن وهب راسبی است. او که نسبش مشخص نیست، مردی شکاک و آکنده از شبهات بود. برخی از مصادر او را از قراء بشمار آوردهاند. برخی دیگر در عدالت او طعن وارد نمودهاند و در ایمان و تقوایش شک نمودهاند<ref>ر.ک: همان</ref>. | ||
او نسبت به امام علی(ع) سراسر بغض بود<ref>ر.ک: همان، ص27</ref>. | او نسبت به [[امام على(ع)|امام علی(ع)]] سراسر بغض بود<ref>ر.ک: همان، ص27</ref>. | ||
تعصبات قبیلگی و وجود برخی از قراء و وجود سبئه، از عواملی است که باعث پیدایش فرقه خوارج شده است<ref>ر.ک: همان، ص30-40</ref>. برخی، علاوه بر موارد مذکور، معاویه را نیز دارای سهمی بسزا در پیدایش خوارج دانستهاند<ref>ر.ک: همان، ص43</ref>. | تعصبات قبیلگی و وجود برخی از قراء و وجود سبئه، از عواملی است که باعث پیدایش فرقه خوارج شده است<ref>ر.ک: همان، ص30-40</ref>. برخی، علاوه بر موارد مذکور، معاویه را نیز دارای سهمی بسزا در پیدایش خوارج دانستهاند<ref>ر.ک: همان، ص43</ref>. | ||
خط ۵۳: | خط ۵۵: | ||
نویسنده در مبحث چهارم به مهمترین اوصاف و ویژگیهای خوارج اشاره میکند. فصاحت و بلاغت، اشتیاق به فراگیری علم، اشتیاق به جدل و مناظره، تعصبات کورکورانه بر آرای خود، استمداد از ظواهر نصوص، زیادهروی در عبادت، عطش در مبارزهطلبی و قتال، شجاعت و وفاداری و سخاوتمندی و غلبه هرجومرج و اختلال بر رفتار آنها، از صفات و ویژگیهایی است که نویسنده آنها را به خوارج نسبت داده و به توضیح آنها میپردازد<ref>ر.ک: همان، ص54-70</ref>. | نویسنده در مبحث چهارم به مهمترین اوصاف و ویژگیهای خوارج اشاره میکند. فصاحت و بلاغت، اشتیاق به فراگیری علم، اشتیاق به جدل و مناظره، تعصبات کورکورانه بر آرای خود، استمداد از ظواهر نصوص، زیادهروی در عبادت، عطش در مبارزهطلبی و قتال، شجاعت و وفاداری و سخاوتمندی و غلبه هرجومرج و اختلال بر رفتار آنها، از صفات و ویژگیهایی است که نویسنده آنها را به خوارج نسبت داده و به توضیح آنها میپردازد<ref>ر.ک: همان، ص54-70</ref>. | ||
نویسنده در فصل دوم که طولانیترین فصل کتاب است، به تاریخ خوارج اشاره نموده است. ایشان تاریخ خوارج را به هشت دوره تقسیم نموده که آغاز آن را با آغاز خلافت امیرالمؤمنین علی(ع) و پایان آن با پایان خلافت امویان هماهنگ کرده است. ایشان دو دوره ابتدایی آن را، به زمان خلافت حضرت علی(ع) اختصاص داده است (دوره دوم آن بعد از جنگ نهروان تا شهادت آن حضرت است). دوره سوم خوارج به زمان خلافت امام حسن(ع)، دوره چهارم به زمان خلافت معاویه، دوره بعدی به زمان خلافت عبدالله بن زبیر و مروان بن حکم و عمر بن عبدالعزیز، دوره بعدی به زمان خلافت عبدالملک بن مروان و دو دوره انتهایی خوارج به زمان خلافت هشام بن عبدالملک و خلافت بقیه امرای اموی اختصاص و مورد بحث و بررسی قرار داده است<ref>ر.ک: همان، ص71-186</ref>. | نویسنده در فصل دوم که طولانیترین فصل کتاب است، به تاریخ خوارج اشاره نموده است. ایشان تاریخ خوارج را به هشت دوره تقسیم نموده که آغاز آن را با آغاز خلافت امیرالمؤمنین علی(ع) و پایان آن با پایان خلافت امویان هماهنگ کرده است. ایشان دو دوره ابتدایی آن را، به زمان خلافت [[امام على(ع)|حضرت علی(ع)]] اختصاص داده است (دوره دوم آن بعد از جنگ نهروان تا شهادت آن حضرت است). دوره سوم خوارج به زمان خلافت امام حسن(ع)، دوره چهارم به زمان خلافت معاویه، دوره بعدی به زمان خلافت عبدالله بن زبیر و مروان بن حکم و عمر بن عبدالعزیز، دوره بعدی به زمان خلافت عبدالملک بن مروان و دو دوره انتهایی خوارج به زمان خلافت هشام بن عبدالملک و خلافت بقیه امرای اموی اختصاص و مورد بحث و بررسی قرار داده است<ref>ر.ک: همان، ص71-186</ref>. | ||
فصل سوم کتاب به عقاید عمومی خوارج اختصاص یافته است. نویسنده در اینباره میگوید: علمای فرق معتقدند که خوارج به بیست فرقه تقسیم شدند و با گذشت زمان و تفرق دوباره آنان، به فرقههای زیادی تقسیم شدند که عدد آنان به بیش از پنجاه میرسد. این فرقهها علیرغم تعددشان، در برخی از عقاید، آراء و افکار با همدیگر مشترک هستند. خوارج معتقد بودند به: کفر عثمان، حضرت علی(ع)، اصحاب جمل، حکمین (ابوموسی اشعری و عمرو بن عاص) و کسانی که راضی به حکمین بودند؛ خروج بر سلطان جائر و کفر مرتکب گناهان کبیره<ref>ر.ک: همان، ص189-190</ref>. | فصل سوم کتاب به عقاید عمومی خوارج اختصاص یافته است. نویسنده در اینباره میگوید: علمای فرق معتقدند که خوارج به بیست فرقه تقسیم شدند و با گذشت زمان و تفرق دوباره آنان، به فرقههای زیادی تقسیم شدند که عدد آنان به بیش از پنجاه میرسد. این فرقهها علیرغم تعددشان، در برخی از عقاید، آراء و افکار با همدیگر مشترک هستند. خوارج معتقد بودند به: کفر عثمان، [[امام على(ع)|حضرت علی(ع)]]، اصحاب جمل، حکمین (ابوموسی اشعری و عمرو بن عاص) و کسانی که راضی به حکمین بودند؛ خروج بر سلطان جائر و کفر مرتکب گناهان کبیره<ref>ر.ک: همان، ص189-190</ref>. | ||
آنان در موضوع خلافت معتقدند که خلیفه باید شخص حری باشد که از طرف عامه مسلمانان، نه گروهی از آنان، انتخاب شود؛ دراینبین، فرق نمیکند که عرب یا عجم باشد و بلکه بهتر است که خلیفه از غیر قریش باشد تا عزل او درصورتیکه مخالفت با شرع و حق نمود، راحتتر صورت بگیرد. خلافت یک شخص تا زمانی ادامه دارد که او عدالت را پیشه خود کند و به شرع عمل نماید و از خطا و لغزش بهدور باشد و اگر چنین نبود، عزل یا قتل او واجب است<ref>ر.ک: همان، ص190</ref>. | آنان در موضوع خلافت معتقدند که خلیفه باید شخص حری باشد که از طرف عامه مسلمانان، نه گروهی از آنان، انتخاب شود؛ دراینبین، فرق نمیکند که عرب یا عجم باشد و بلکه بهتر است که خلیفه از غیر قریش باشد تا عزل او درصورتیکه مخالفت با شرع و حق نمود، راحتتر صورت بگیرد. خلافت یک شخص تا زمانی ادامه دارد که او عدالت را پیشه خود کند و به شرع عمل نماید و از خطا و لغزش بهدور باشد و اگر چنین نبود، عزل یا قتل او واجب است<ref>ر.ک: همان، ص190</ref>. | ||
خط ۶۲: | خط ۶۴: | ||
پیامبر درباره این گروه از انسانها چنین فرموده: «مسلمانان را میکشند و با بتپرستان ارتباط برقرار میکنند»<ref>ر.ک: همان، ص196</ref>. | پیامبر درباره این گروه از انسانها چنین فرموده: «مسلمانان را میکشند و با بتپرستان ارتباط برقرار میکنند»<ref>ر.ک: همان، ص196</ref>. | ||
نویسنده، فصل چهارم را به فرق خوارج و عقاید آنان اختصاص داده است. این فصل از شش مبحث تشکیل شده است. اولین فرقهای که مورد بحث قرار گرفته، «المحكمة الأولی» است. این فرقه از خوارج، همان گروهی هستند که در جنگ صفین در مقابل امام علی(ع) قرار گرفتند و چون حکمیت را انکار کردند و شعارشان «لا حكم إلا لله» بود، به آنها محکمه گویند و چون نخستین گروهی بودند که چنین اعتقادی داشتند، المحكمة الأولی نامیده میشوند<ref>ر.ک: برنجکار، رضا، ص26-27</ref>. | نویسنده، فصل چهارم را به فرق خوارج و عقاید آنان اختصاص داده است. این فصل از شش مبحث تشکیل شده است. اولین فرقهای که مورد بحث قرار گرفته، «المحكمة الأولی» است. این فرقه از خوارج، همان گروهی هستند که در جنگ صفین در مقابل [[امام على(ع)|امام علی(ع)]] قرار گرفتند و چون حکمیت را انکار کردند و شعارشان «لا حكم إلا لله» بود، به آنها محکمه گویند و چون نخستین گروهی بودند که چنین اعتقادی داشتند، المحكمة الأولی نامیده میشوند<ref>ر.ک: برنجکار، رضا، ص26-27</ref>. | ||
دومین گروه از این فرقه «ازارقه» است. این گروه پیروان ابوراشد نافع بن ازرق (متوفی 65ق) هستند. نافع، نخستین کسی بود که با ابداع برخی آرای خاص، باعث تفرقه و انشعاب در میان خوارج گردید. ازارقه بیش از دیگران در تبدیل شدن خوارج به یک گروه مذهبی و کلامی و نه صرفاً سیاسی، نقش داشتند<ref>ر.ک: همان، ص27-28؛ متن کتاب، ص214-215</ref>. | دومین گروه از این فرقه «ازارقه» است. این گروه پیروان ابوراشد نافع بن ازرق (متوفی 65ق) هستند. نافع، نخستین کسی بود که با ابداع برخی آرای خاص، باعث تفرقه و انشعاب در میان خوارج گردید. ازارقه بیش از دیگران در تبدیل شدن خوارج به یک گروه مذهبی و کلامی و نه صرفاً سیاسی، نقش داشتند<ref>ر.ک: همان، ص27-28؛ متن کتاب، ص214-215</ref>. | ||
خط ۸۸: | خط ۹۰: | ||
# برنجکار، رضا، «آشنایی با فرق و مذاهب اسلامی»، کتاب طه، قم، چاپ دوازدهم، 1388ش. | # برنجکار، رضا، «آشنایی با فرق و مذاهب اسلامی»، کتاب طه، قم، چاپ دوازدهم، 1388ش. | ||
== وابستهها == | == وابستهها == | ||
[[رده:کتابشناسی]] | [[رده:کتابشناسی]] |
نسخهٔ ۲۳ ژوئن ۲۰۱۸، ساعت ۰۷:۳۱
الخوارج تاريخهم، فرقهم و عقائدهم | |
---|---|
پدیدآوران | ابو شباب، احمد عوض (نويسنده) |
ناشر | دار الکتب العلمية |
مکان نشر | لبنان - بيروت |
سال نشر | مجلد1: 2005م , 1426ق , |
موضوع | اسلام - فرقهها
خوارج - تاريخ خوارج - عقايد خوارج - فرقهها |
زبان | عربی |
تعداد جلد | 1 |
کد کنگره | BP 242 /الف2خ9 |
الخوارج تاريخهم، فرقهم و عقائدهم، اثر احمد عوض ابوالشباب، کتابی است که به احوال یکی از قدیمیترین فرقههای اسلامی، یعنی خوارج میپردازد.
ساختار
این اثر شامل مقدمهای مختصر از نویسنده و چهار فصل است. مطالب فصل اول، در چهار مبحث، فصل دوم، در هشت مبحث، فصل سوم، بدون ابواب و فصول و فصل چهارم، در شش مبحث آمده است. در پایان نیز خاتمه قید شده است.
گزارش محتوا
فصل اول به بیان ریشه خوارج و چگونگی پیدایش آن اختصاص یافته است.
مطالب این فصلدر چهار مبحث آمده است: مبحث اول، درباره نامهای این فرقه است که خوارج، اهل نهروان، حروریة، نواصب، شراة، مارقة و محکمة از جمله آنهاست. نویسنده، دلیل نامگذاری به هرکدام از این نامها را بیان نموده است؛ مثلاً در توضیح نامگذاری به محکمة میگوید: دلیل آن برگرفته از شعار «لا حكم إلا لله و لا حكم للرجال» است[۱].
نویسنده در مبحث دوم، به اصل و ریشه خوارج پرداخته و میگوید: نظرات در اینباره زیاد است. بسیاری معتقدند که ریشه خوارج را در قبائل تمیم و تحت پرچم آنها میتوان یافت[۲] و ظهور آنان بعد از جنگ صفین بوده است به این معنا که آنان پیش از واقعه صفین نیز در بین مسلمانان وجود داشتند و جنگ صفین و مسئله حکمیت باعث شد که آنان از صفوف مسلمانان جدا شده و خود را بهعنوان یک فرقهای که دارای عقاید، افکار، آراء و اهدافی مشخص هستند، معرفی نمایند[۳].
نویسنده، در اینباره معتقد است که بذر اولیه خوارج در زمان پیامبر در سرزمین کفر و نفاق کاشته شده است؛ لذا پیامبر(ص) درباره یکی از سران خوارج به نام حرقوص بن زهیر مطالبی را بیان فرموده است[۴].
او کسی است که به پیامبر، نسبت به تقسیم غنائم اعتراض نمود. حرقوص از سرپرستان انقلابیون بصره بود که در محصور کردن عثمان و قتل او شرکت نموده و با امیرالمؤمنین علی(ع) در جنگ صفین مخالفت و راه خود را از آن حضرت جدا نمود[۵].
علاوه بر حرقوص، زید بن حصین نیز از سران خوارج بشمار میرود که حضرت علی را تهدید و مجبور به قبول حکمیت نمود. او نیز همانند حرقوص بن زهیر از کسانی بود که بر خلیفه سوم شورید و در قتل او نقش داشت[۶].
علاوه بر این دو، کسانی چون شریح بن اوفی عبسی و یزید بن قیس ارحبی نیز از سران خوارج بشمار میروند[۷].
اولین خلیفه خوارج، عبدالله بن وهب راسبی است. او که نسبش مشخص نیست، مردی شکاک و آکنده از شبهات بود. برخی از مصادر او را از قراء بشمار آوردهاند. برخی دیگر در عدالت او طعن وارد نمودهاند و در ایمان و تقوایش شک نمودهاند[۸].
او نسبت به امام علی(ع) سراسر بغض بود[۹].
تعصبات قبیلگی و وجود برخی از قراء و وجود سبئه، از عواملی است که باعث پیدایش فرقه خوارج شده است[۱۰]. برخی، علاوه بر موارد مذکور، معاویه را نیز دارای سهمی بسزا در پیدایش خوارج دانستهاند[۱۱].
مبحث سوم به انگیزهها و دلایل خروج و انقلاب خوارج اختصاص یافته است که بر اساس نظرات مختلف شامل عوامل سیاسی، اجتماعی و اقتصادی میشود. نویسند در ابتدا به ذکر و شرح نظر احمد شلبی پرداخته است. او میگوید: عرب بودن خوارج از مواردی است که بهعنوان انگیزه خروج و قیام آنان مطرح است. نویسند این نظر را نپسندیده، سپس به شرح و توضیح انگیزه اجتماعی قیام خوارج پرداخته است[۱۲].
نویسنده در مبحث چهارم به مهمترین اوصاف و ویژگیهای خوارج اشاره میکند. فصاحت و بلاغت، اشتیاق به فراگیری علم، اشتیاق به جدل و مناظره، تعصبات کورکورانه بر آرای خود، استمداد از ظواهر نصوص، زیادهروی در عبادت، عطش در مبارزهطلبی و قتال، شجاعت و وفاداری و سخاوتمندی و غلبه هرجومرج و اختلال بر رفتار آنها، از صفات و ویژگیهایی است که نویسنده آنها را به خوارج نسبت داده و به توضیح آنها میپردازد[۱۳].
نویسنده در فصل دوم که طولانیترین فصل کتاب است، به تاریخ خوارج اشاره نموده است. ایشان تاریخ خوارج را به هشت دوره تقسیم نموده که آغاز آن را با آغاز خلافت امیرالمؤمنین علی(ع) و پایان آن با پایان خلافت امویان هماهنگ کرده است. ایشان دو دوره ابتدایی آن را، به زمان خلافت حضرت علی(ع) اختصاص داده است (دوره دوم آن بعد از جنگ نهروان تا شهادت آن حضرت است). دوره سوم خوارج به زمان خلافت امام حسن(ع)، دوره چهارم به زمان خلافت معاویه، دوره بعدی به زمان خلافت عبدالله بن زبیر و مروان بن حکم و عمر بن عبدالعزیز، دوره بعدی به زمان خلافت عبدالملک بن مروان و دو دوره انتهایی خوارج به زمان خلافت هشام بن عبدالملک و خلافت بقیه امرای اموی اختصاص و مورد بحث و بررسی قرار داده است[۱۴].
فصل سوم کتاب به عقاید عمومی خوارج اختصاص یافته است. نویسنده در اینباره میگوید: علمای فرق معتقدند که خوارج به بیست فرقه تقسیم شدند و با گذشت زمان و تفرق دوباره آنان، به فرقههای زیادی تقسیم شدند که عدد آنان به بیش از پنجاه میرسد. این فرقهها علیرغم تعددشان، در برخی از عقاید، آراء و افکار با همدیگر مشترک هستند. خوارج معتقد بودند به: کفر عثمان، حضرت علی(ع)، اصحاب جمل، حکمین (ابوموسی اشعری و عمرو بن عاص) و کسانی که راضی به حکمین بودند؛ خروج بر سلطان جائر و کفر مرتکب گناهان کبیره[۱۵].
آنان در موضوع خلافت معتقدند که خلیفه باید شخص حری باشد که از طرف عامه مسلمانان، نه گروهی از آنان، انتخاب شود؛ دراینبین، فرق نمیکند که عرب یا عجم باشد و بلکه بهتر است که خلیفه از غیر قریش باشد تا عزل او درصورتیکه مخالفت با شرع و حق نمود، راحتتر صورت بگیرد. خلافت یک شخص تا زمانی ادامه دارد که او عدالت را پیشه خود کند و به شرع عمل نماید و از خطا و لغزش بهدور باشد و اگر چنین نبود، عزل یا قتل او واجب است[۱۶].
یکی دیگر از اعتقادات آنان که نویسنده از آن با تعجب یاد میکند، اعتقاد آنان نسبت به مخالفین مسلمان است. خوارج نسبت به کفار و دشمنان دین مسامحه میکنند، لکن نسبت به مخالفین مسلمان خود بهگونهای دیگر عمل میکنند. آنان خون مخالفین مسلمان خود را مباح میدانند؛ بهگونهای که عبدالله بن خباب و اهل بیتش را با بیرحمی تمام کشتند، ولی نسبت به نصارا بهخوبی برخورد کردند و آنان را اکرام نمودند و در مورد دیگر نقل شده که با یک نصرانی، با بذل مال با او معامله نمودهاند. پیامبر درباره این گروه از انسانها چنین فرموده: «مسلمانان را میکشند و با بتپرستان ارتباط برقرار میکنند»[۱۷].
نویسنده، فصل چهارم را به فرق خوارج و عقاید آنان اختصاص داده است. این فصل از شش مبحث تشکیل شده است. اولین فرقهای که مورد بحث قرار گرفته، «المحكمة الأولی» است. این فرقه از خوارج، همان گروهی هستند که در جنگ صفین در مقابل امام علی(ع) قرار گرفتند و چون حکمیت را انکار کردند و شعارشان «لا حكم إلا لله» بود، به آنها محکمه گویند و چون نخستین گروهی بودند که چنین اعتقادی داشتند، المحكمة الأولی نامیده میشوند[۱۸].
دومین گروه از این فرقه «ازارقه» است. این گروه پیروان ابوراشد نافع بن ازرق (متوفی 65ق) هستند. نافع، نخستین کسی بود که با ابداع برخی آرای خاص، باعث تفرقه و انشعاب در میان خوارج گردید. ازارقه بیش از دیگران در تبدیل شدن خوارج به یک گروه مذهبی و کلامی و نه صرفاً سیاسی، نقش داشتند[۱۹].
درعینحال، ازارقه از لحاظ سیاسی و نظامی و نیز تعداد پیروان و سپاهیان از دیگر فرقههای خوارج، قویتر و پرنفوذتر بودند. نافع در زمانی که عبدالله بن زبیر قیام کرده بود و بر مناطقی، از جمله بخشهایی از ایران تسلط یافته بود، از بصره به سمت اهواز حرکت کرد و اهواز، فارس، کرمان و نواحی اطراف را به تصرف درآورد. آنها به رهبری نافع مدتها با سپاهیان ابن زبیر و امویین جنگیدند؛ تا اینکه ابن زبیر، یکی از فرماندهان خود را به نام مهلب بن ابیصفره با بیست هزار تن، از بصره به جنگ آنها فرستاد. مهلب نوزده سال با ازارقه جنگید که مدتی از سوی ابن زبیر و مدتی نیز از سوی حجاج و در زمان حکومت عبدالملک بن مروان بود. او در یکی از جنگها نافع را کشت و سپس با ایجاد اختلاف در سپاه ازارقه، آنان را بهکلی نابود کرد[۲۰].
برخی از عقاید این گروه چنین است:
- قاعدین خوارج، یعنی آن دسته از خوارج که همراه ازارقه جنگ نمیکردند، کافر و مشرک هستند.
- اطفال مشرکان (مخالفان ازارقه) نیز مشرکند.
- کشتن مشرکان، یعنی مخالفان ازارقه و زنان و اطفال آنها مباح است.
- همه مشرکان از جمله اطفال تا ابد در آتش جهنم خواهند ماند[۲۱].
نویسنده در مباحث بعدی کتاب به معرفی فرقههای دیگری از خوارج به نام: نجدات که از اتباع نجدة بن عامر حنفی هستند، صفریه که منسوب به عبدالله بن صفار یا زیاد بن اصفر هستند، عجارده که از اتباع عبدالکریم بن عجرد هستند، اباضیه که منسوب به عبدالله بن اباض یا اباض بن عمرو هستند، میپردازد. او فرق منشعب از هرکدام را نیز ذکر و عقاید هرکدام را بیان مینماید[۲۲].
وضعیت کتاب
پاورقیها شامل ذکر مستندات مطالب کتاب، ترجمه برخی از اعلام و توضیح برخی از ابهامات متن میباشد.
فهرست مصادر و فهرست محتویات در انتهای کتاب قید شده است.
پانویس
- ↑ ر.ک: متن کتاب، ص11-12
- ↑ ر.ک: همان، ص15-17
- ↑ ر.ک: همان، ص18
- ↑ ر.ک: همان، ص18
- ↑ ر.ک: همان، ص26
- ↑ ر.ک: همان
- ↑ ر.ک: همان
- ↑ ر.ک: همان
- ↑ ر.ک: همان، ص27
- ↑ ر.ک: همان، ص30-40
- ↑ ر.ک: همان، ص43
- ↑ ر.ک: همان، ص45-53
- ↑ ر.ک: همان، ص54-70
- ↑ ر.ک: همان، ص71-186
- ↑ ر.ک: همان، ص189-190
- ↑ ر.ک: همان، ص190
- ↑ ر.ک: همان، ص196
- ↑ ر.ک: برنجکار، رضا، ص26-27
- ↑ ر.ک: همان، ص27-28؛ متن کتاب، ص214-215
- ↑ ر.ک: همان، ص28؛ همان، ص216-217
- ↑ ر.ک: همان، ص28؛ همان، ص219-222
- ↑ ر.ک: متن کتاب، ص224-280
منابع مقاله
- متن کتاب.
- برنجکار، رضا، «آشنایی با فرق و مذاهب اسلامی»، کتاب طه، قم، چاپ دوازدهم، 1388ش.