۶۱٬۱۸۹
ویرایش
جز (جایگزینی متن - '؛م' به '؛ م') |
جز (جایگزینی متن - '(همانجا)' به '') |
||
خط ۸۲: | خط ۸۲: | ||
دربارۀ سفارت باقلاّنى در قسطنطنيه از قول خود او در ترتيب المدارك مطالبى آمده است كه بعضى راجع به اقدامات او در حوزۀ مناسبات سياسى و بعضى راجع به مجادلات دينى اوست.در سر خوان شاهى، فرمانروا از او دربارۀ معجزۀ «انشقاق قمر»پرسيد.باقلاّنى گفت:اين مطلب درست است و كسانى كه در آن زمان نزد حضرت رسول صلّىاللّهعليهوآلهوسلّم حاضر بودهاند آن را به چشم خود ديدهاند.فرمانروا پرسيد:پس چرا همۀ مردم جهان آن را نديدهاند؟باقلاّنى گفت:براى آنكه ديگران آماده نبودهاند و كسى از ايشان براى ديدن انشقاق قمر دعوت نكرده بوده است.فرمانروا پرسيد:شما را با ماه نسبت و خويشاوندى هست؟چرا روميان و مردم ديگر جهان آن را نديدند و تنها شما توانستيد ببينيد؟باقلاّنى گفت: ميان آن مائده كه خداوند از آسمان براى عيسى فرستاد و شما خويشاوندى بود؟چرا يهود و مجوس و برهمنان و همسايگان شما (يونانيان) آن را نديدند و تنها شما آن را ديديد؟فرمانروا در پاسخ درماند و يكى كشيشيان معروف را فراخواند.باقلاّنى از آن كشيش پرسيد: اگر ماه گرفته شود همۀ مردم روى زمين آن را مىبينند يا كسانى كه در محاذات آن باشند؟كشيش گفت: فقط كسانى مىبينند كه در محاذات آن باشند.باقلاّنى گفت: پس چرا اعتراض بر انشقاق قمر دارى، زيرا فقط كسانى كه در محاذات آن بودهاند آن را ديدهاند و ساير مردم آن را نديدهاند؟در جلسۀ ديگر، فرمانرواى روم شرقى دربارۀ عايشه و قضيۀ «افك» از او پرسيد و باقلاّنى فورا جواب داد:عايشه را بهتان زدند و او شوهر داشت ولى از او فرزندى به وجود نيامد.مريم را نيز بهتان زدند.اما او را شوهرى نبود و از او فرزندى به وجود آمد.پس هر دو از تهمتى كه برايشان زده بودند، مبرّا بودند.<ref>[[ابنکثیر، اسماعیل بن عمر|ابن كثير]]، ج 11،374</ref> | دربارۀ سفارت باقلاّنى در قسطنطنيه از قول خود او در ترتيب المدارك مطالبى آمده است كه بعضى راجع به اقدامات او در حوزۀ مناسبات سياسى و بعضى راجع به مجادلات دينى اوست.در سر خوان شاهى، فرمانروا از او دربارۀ معجزۀ «انشقاق قمر»پرسيد.باقلاّنى گفت:اين مطلب درست است و كسانى كه در آن زمان نزد حضرت رسول صلّىاللّهعليهوآلهوسلّم حاضر بودهاند آن را به چشم خود ديدهاند.فرمانروا پرسيد:پس چرا همۀ مردم جهان آن را نديدهاند؟باقلاّنى گفت:براى آنكه ديگران آماده نبودهاند و كسى از ايشان براى ديدن انشقاق قمر دعوت نكرده بوده است.فرمانروا پرسيد:شما را با ماه نسبت و خويشاوندى هست؟چرا روميان و مردم ديگر جهان آن را نديدند و تنها شما توانستيد ببينيد؟باقلاّنى گفت: ميان آن مائده كه خداوند از آسمان براى عيسى فرستاد و شما خويشاوندى بود؟چرا يهود و مجوس و برهمنان و همسايگان شما (يونانيان) آن را نديدند و تنها شما آن را ديديد؟فرمانروا در پاسخ درماند و يكى كشيشيان معروف را فراخواند.باقلاّنى از آن كشيش پرسيد: اگر ماه گرفته شود همۀ مردم روى زمين آن را مىبينند يا كسانى كه در محاذات آن باشند؟كشيش گفت: فقط كسانى مىبينند كه در محاذات آن باشند.باقلاّنى گفت: پس چرا اعتراض بر انشقاق قمر دارى، زيرا فقط كسانى كه در محاذات آن بودهاند آن را ديدهاند و ساير مردم آن را نديدهاند؟در جلسۀ ديگر، فرمانرواى روم شرقى دربارۀ عايشه و قضيۀ «افك» از او پرسيد و باقلاّنى فورا جواب داد:عايشه را بهتان زدند و او شوهر داشت ولى از او فرزندى به وجود نيامد.مريم را نيز بهتان زدند.اما او را شوهرى نبود و از او فرزندى به وجود آمد.پس هر دو از تهمتى كه برايشان زده بودند، مبرّا بودند.<ref>[[ابنکثیر، اسماعیل بن عمر|ابن كثير]]، ج 11،374</ref> | ||
باقلاّنى در جامع منصورى بغداد تدريس مىكرد<ref>ابن عماد، ج 3، ص169</ref> و در محلۀ كرخ بغداد منزل داشت<ref>باقلاّنى، 1947، ص2</ref> و در زمان حيات خود از شهرت و نفوذ فراوانى برخوردار بود.اما ظاهرا به دليل توجه بىاندازه به علم كلام، چندان مطلوب و مقبول اهل حديث نبود، چنانكه ابوحامد احمد بن محمد اسفراينى، بزرگترين فقيه شافعى بغداد(متوفى 18 شوال 406)، با او مخالف بود تا آنجا كه مىگويند باقلاّنى از ترس ابوحامد اسفراينى روپوشيده به حمام مىرفت<ref>ابن تيميّه، ج 5، ص32</ref> و نيز ابن تيميّه | باقلاّنى در جامع منصورى بغداد تدريس مىكرد<ref>ابن عماد، ج 3، ص169</ref> و در محلۀ كرخ بغداد منزل داشت<ref>باقلاّنى، 1947، ص2</ref> و در زمان حيات خود از شهرت و نفوذ فراوانى برخوردار بود.اما ظاهرا به دليل توجه بىاندازه به علم كلام، چندان مطلوب و مقبول اهل حديث نبود، چنانكه ابوحامد احمد بن محمد اسفراينى، بزرگترين فقيه شافعى بغداد(متوفى 18 شوال 406)، با او مخالف بود تا آنجا كه مىگويند باقلاّنى از ترس ابوحامد اسفراينى روپوشيده به حمام مىرفت<ref>ابن تيميّه، ج 5، ص32</ref> و نيز ابن تيميّه نقل كرده است كه ابوحامد اسفراينى در ايامى كه به نماز جمعه مىرفت به رباط | ||
«روزى»، محاذى جامع منصورى، داخل مىشد و خطاب به مردم مىگفت: «بر من گواهى دهيد كه مىگويم قرآن كلام اللّه است و غير مخلوق است بدان سان كه [[ابن حنبل، احمد بن محمد|احمد بن حنبل]] گفته است نه بدان سان كه باقلاّنى مىگويد!» و چون در اين باره گفتگو كردند، گفت:اين براى آن است كه همه جا منتشر شود كه من از عقايد اشاعره و مذهب ابوبكر باقلاّنى در اين باب برى هستم. | «روزى»، محاذى جامع منصورى، داخل مىشد و خطاب به مردم مىگفت: «بر من گواهى دهيد كه مىگويم قرآن كلام اللّه است و غير مخلوق است بدان سان كه [[ابن حنبل، احمد بن محمد|احمد بن حنبل]] گفته است نه بدان سان كه باقلاّنى مىگويد!» و چون در اين باره گفتگو كردند، گفت:اين براى آن است كه همه جا منتشر شود كه من از عقايد اشاعره و مذهب ابوبكر باقلاّنى در اين باب برى هستم. | ||
ابن تيميّه توضيح كافى دربارۀ مذهب باقلاّنى و كيفيت قدم كلام اللّه نمىدهد و مىگويد: «و لبسطه موضع آخر» | ابن تيميّه توضيح كافى دربارۀ مذهب باقلاّنى و كيفيت قدم كلام اللّه نمىدهد و مىگويد: «و لبسطه موضع آخر». | ||
اما آنچه از كلام خود باقلاّنى در اعجاز القرآن <ref>ص 394</ref>استنباط مىشود اينكه او كلام قديم را قايم به ذات خدا مىدانسته است. | اما آنچه از كلام خود باقلاّنى در اعجاز القرآن <ref>ص 394</ref>استنباط مىشود اينكه او كلام قديم را قايم به ذات خدا مىدانسته است. |
ویرایش