۴۲۵٬۲۲۵
ویرایش
جز (جایگزینی متن - 'ر.ك:' به 'ر.ک:') |
جز (جایگزینی متن - 'خاك' به 'خاک') برچسبها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه |
||
خط ۵۰: | خط ۵۰: | ||
اين كتاب از دو مقدمه از ناشر، يك مقدمه از مصحح و يك مقدمه از نويسنده و متن اصلى (شامل: 1. فرقه اولى، در ذكر علماى معاصر كه به انشا و شعر زبان بليغ بيان گشوده و... 2. فرقه ثانيه، در ذكر شعراى معاصر) و تعليقات تشكيل شده است. | اين كتاب از دو مقدمه از ناشر، يك مقدمه از مصحح و يك مقدمه از نويسنده و متن اصلى (شامل: 1. فرقه اولى، در ذكر علماى معاصر كه به انشا و شعر زبان بليغ بيان گشوده و... 2. فرقه ثانيه، در ذكر شعراى معاصر) و تعليقات تشكيل شده است. | ||
در مقدمه نويسنده كه زمان و مكان نگارشش مشخص نيست، چنين آمده است: «... تسويد اين اوراق در اواخر سال 1165ق، در وقتى كه بخت غنوده در شبستان هند تيرهروزى است، اتفاق افتاده و چون مقصور به ذكر معاصرين است، مبدأ، تاريخ ولادت اين | در مقدمه نويسنده كه زمان و مكان نگارشش مشخص نيست، چنين آمده است: «... تسويد اين اوراق در اواخر سال 1165ق، در وقتى كه بخت غنوده در شبستان هند تيرهروزى است، اتفاق افتاده و چون مقصور به ذكر معاصرين است، مبدأ، تاريخ ولادت اين خاکسار خواهد بود كه در ماه ربيعالثانى 1103ق، به دارالسلطنه اصفهان واقع شده و بطون اين همايوندفتر به اظهار شعراى ملت اثنیعشر اختصاص خواهد داشت و چون اين راقم آثم را حصول ملاقات و صحبت اكثرى روى داده، اگر بر سبيل ندرت در اين محفل سامى و بزم گرامى ذكر قليلى از عزيزان به زبان قلم آيد كه ادراك صحبت صورت نبسته باشد، خالى از اشعار و اشارت نخواهد گذاشت...».<ref>ر.ک: مقدمه كتاب، ص87-95</ref> | ||
در مقدمه خانم مصحح چنين آمده است: «... حزين انديشمند صاحبنظرى است كه با تأليفات بسيار در زمينههاى گوناگون فلسفه، فقه، حديث، كلام، منطق، رجال، تاريخنگارى و تذكرهنويسى همچنان گمنام باقى مانده است... تأليفات او در زمينههاى فقهى، كلامى، منطقى و فلسفى بيانگر تئورى و انديشه جديدى نيست... هدفش از نگارش سفرنامه و تاريخ احوال خويش، ثبت حقايق تاريخى و مسائل مهم اجتماعى آن دوران است. از ميان اين دو اثر بهخوبى مىتوان با وضعيت نابسامان و ناهنجار اواخر صفويّه آشنا شد. اعتبار كار حزين در امر تاريخنگارى اين است كه تنها به ذكر حادثه اكتفا نمىكند، به عمق و چگونگى حوادث اجتماعى مىپردازد تا علل آنها را به دست آورد...».<ref>ر.ک: همان، ص13-16</ref> | در مقدمه خانم مصحح چنين آمده است: «... حزين انديشمند صاحبنظرى است كه با تأليفات بسيار در زمينههاى گوناگون فلسفه، فقه، حديث، كلام، منطق، رجال، تاريخنگارى و تذكرهنويسى همچنان گمنام باقى مانده است... تأليفات او در زمينههاى فقهى، كلامى، منطقى و فلسفى بيانگر تئورى و انديشه جديدى نيست... هدفش از نگارش سفرنامه و تاريخ احوال خويش، ثبت حقايق تاريخى و مسائل مهم اجتماعى آن دوران است. از ميان اين دو اثر بهخوبى مىتوان با وضعيت نابسامان و ناهنجار اواخر صفويّه آشنا شد. اعتبار كار حزين در امر تاريخنگارى اين است كه تنها به ذكر حادثه اكتفا نمىكند، به عمق و چگونگى حوادث اجتماعى مىپردازد تا علل آنها را به دست آورد...».<ref>ر.ک: همان، ص13-16</ref> | ||
خط ۷۴: | خط ۷۴: | ||
#:{{ب|''«دو عالم را جزاى قاتل من ده خداى من''|2='' كه بس باشد همين ذوق شهادت خونبهاى من»''}} | #:{{ب|''«دو عالم را جزاى قاتل من ده خداى من''|2='' كه بس باشد همين ذوق شهادت خونبهاى من»''}} | ||
#:{{ب|''«چو نفى نفى اثبات است از مردن نمىترسم''|2='' بقاى من چو شمع كشته باشد در فناى من»''}}.<ref>ر.ک: همان، ص128-130</ref>{{پایان شعر}} | #:{{ب|''«چو نفى نفى اثبات است از مردن نمىترسم''|2='' بقاى من چو شمع كشته باشد در فناى من»''}}.<ref>ر.ک: همان، ص128-130</ref>{{پایان شعر}} | ||
#مولى صدرالدين جيلانى، از بلده رشت است كه تختگاه سلاطين اسحاقيه گيلان بود. سالها در [مدارس] دارالسلطنه اصفهان به اكتساب علوم مشغول و حاوى فروع و اصول گشته، معاودت به گيلان نمود. سودايى عالى بهغايت تمكين در مزاجش بود و راقم حروف در سنه تسع و ثلاثين و مائة بعد ألف كه به گيلان رفت، عزم خراسان داشت. نوبت ديگر در بلده رشت با مولانا ملاقات نموده، عمرش به هشتاد رسيده شيخ الاسلامى آن بلده به وى تعلّق داشت و در خلال فراغ از مشاغل به انتظام نظم همت مىگماشت و اشعار خود را نزد اين | #مولى صدرالدين جيلانى، از بلده رشت است كه تختگاه سلاطين اسحاقيه گيلان بود. سالها در [مدارس] دارالسلطنه اصفهان به اكتساب علوم مشغول و حاوى فروع و اصول گشته، معاودت به گيلان نمود. سودايى عالى بهغايت تمكين در مزاجش بود و راقم حروف در سنه تسع و ثلاثين و مائة بعد ألف كه به گيلان رفت، عزم خراسان داشت. نوبت ديگر در بلده رشت با مولانا ملاقات نموده، عمرش به هشتاد رسيده شيخ الاسلامى آن بلده به وى تعلّق داشت و در خلال فراغ از مشاغل به انتظام نظم همت مىگماشت و اشعار خود را نزد اين خاکسار آورده، مىخواند و بر اصلاح آن مىكوشيد. «بينا» تخلّص اوست... از اشعار اوست:{{شعر}} | ||
#:{{ب|''وعده وصل سحر را از تو باور داشتم''|2=''چشم بر راه تماشايت چو اختر داشتم''}} | #:{{ب|''وعده وصل سحر را از تو باور داشتم''|2=''چشم بر راه تماشايت چو اختر داشتم''}} | ||
{{پایان شعر}}و له:{{شعر}} | {{پایان شعر}}و له:{{شعر}} | ||
خط ۸۶: | خط ۸۶: | ||
#حاجى محمدصادق صامت اصفهانى، طبع بلند و فكر رسا داشت. شعرش يكدست و كلامش را نشست ديگر است. فقير دو سه نوبت، او را در خدمت والد علامى(ره) ديدهام. مجموعه اشعارش قريب سه هزار بيت به نظر آمده بود. اكنون زياده از پنجاه سال گذشته كه رحلت نموده. اين يك دو بيت از او حاليا به خاطر است:{{شعر}} | #حاجى محمدصادق صامت اصفهانى، طبع بلند و فكر رسا داشت. شعرش يكدست و كلامش را نشست ديگر است. فقير دو سه نوبت، او را در خدمت والد علامى(ره) ديدهام. مجموعه اشعارش قريب سه هزار بيت به نظر آمده بود. اكنون زياده از پنجاه سال گذشته كه رحلت نموده. اين يك دو بيت از او حاليا به خاطر است:{{شعر}} | ||
#:{{ب|''عزلتى در دام بال پرشكن مىخواستم''|2=''نيست عالم جاى پروازى كه من مىخواستم''}} | #:{{ب|''عزلتى در دام بال پرشكن مىخواستم''|2=''نيست عالم جاى پروازى كه من مىخواستم''}} | ||
#:{{ب|''بعد مرگم نيست تاب بار منت از كسى''|2=''آتش تن را ز | #:{{ب|''بعد مرگم نيست تاب بار منت از كسى''|2=''آتش تن را ز خاکستر كفن مىخواستم''}} | ||
{{پایان شعر}}و له:{{شعر}} | {{پایان شعر}}و له:{{شعر}} | ||
#:{{ب|''خوبان همه در قتل من خسته شريكند''|2=''تا خون مرا رنگ به دامان كه باشد''}}{{پایان شعر}}.<ref>ر.ک: همان، ص187</ref> | #:{{ب|''خوبان همه در قتل من خسته شريكند''|2=''تا خون مرا رنگ به دامان كه باشد''}}{{پایان شعر}}.<ref>ر.ک: همان، ص187</ref> |
ویرایش