۴۲۵٬۲۲۵
ویرایش
جز (جایگزینی متن - 'صلاه' به 'صلاة') |
جز (جایگزینی متن - 'مى برد' به 'میبرد') |
||
خط ۴۹: | خط ۴۹: | ||
'''هبةالدین شهرستانی'''، سيد حسين عابد نياكانش از محسن صراف تا زيد، فرزند گرانقدر امام على بن الحسين عليهالسلام همه در شمار نيكان جاى داشتند. او با اين پيشينه سپيد، دل به مهر خاندانى بست كه از پشتوانههاى افسانهاى بهره | '''هبةالدین شهرستانی'''، سيد حسين عابد نياكانش از محسن صراف تا زيد، فرزند گرانقدر امام على بن الحسين عليهالسلام همه در شمار نيكان جاى داشتند. او با اين پيشينه سپيد، دل به مهر خاندانى بست كه از پشتوانههاى افسانهاى بهره میبردند. | ||
==خاندان== | ==خاندان== | ||
خط ۶۷: | خط ۶۷: | ||
همسرش مريم نيز در گروه دانشوران جاى داشت و در رياضيات، تاريخ ادبيات و شعر سرآمد بانوان روزگار بود. | همسرش مريم نيز در گروه دانشوران جاى داشت و در رياضيات، تاريخ ادبيات و شعر سرآمد بانوان روزگار بود. | ||
بى ترديد تعيين نخستين روزهاى آموزش براى فرزندى، كه از چنين پدر و مادرى بهره | بى ترديد تعيين نخستين روزهاى آموزش براى فرزندى، كه از چنين پدر و مادرى بهره میبرد دشوار است. ولى مى توان گفت كه آموزش رسمى هبةالدين از ده سالگى آغاز شد. فرزند پير پارساى سامرا در مدتى كوتاه، صرف، نحو، معانى، بيان، بديع، حديث، درايه، رجال، فقه و اصول سطح متوسط، تاريخ، هيئت، حساب و هندسه را در كربلا به پايان رسانده، مى رفت تا در سايه عنايتهاى پروردگار بر قلههاى بلند دانش و معنويت فراز آيد كه نيمه ذى قعده 1319ق فرارسيد و عارف روشن بين سامرا در 73 سالگى چشم از جهان فرو بست. | ||
اندكى پس از تدفين پيكر سيد حسين در حريم امام كاظم عليهالسلام دانشمند برجسته نجف، سيد مرتضى كشميرى، كه با عارف از دست رفته آشنايى ديرين داشت، در كربلا به ديدار سيد محمد على شتافته، ضمن تسليت مرگ پدر، از وى خواست براى ادامه تحصيل رهسپار حريم اميرمؤمنان عليهالسلام شود. ولى فرزند مريم نمى توانست بدين پيشنهاد پاسخ مثبت دهد. مخارج فراوان كوچيدن، شيوه نامعلوم زندگى در آن ديار و از سوى ديگر هواى بهرهگيرى از محضر بزرگان آن سامان وى را در ترديد افكنده بود. سيد كشميرى با مشاهده دودلى فرزند سيد حسين گفت: شايسته است به كتاب خداوند روى آوريم. آنگاه قرآن گرفته، با آفريدگار به رايزنى پرداخت. كلام الهى چنين آشكار بود كه نه تنها هبةالدين بلكه ميهمانش را نيز در شگفتى فرو برد: | اندكى پس از تدفين پيكر سيد حسين در حريم امام كاظم عليهالسلام دانشمند برجسته نجف، سيد مرتضى كشميرى، كه با عارف از دست رفته آشنايى ديرين داشت، در كربلا به ديدار سيد محمد على شتافته، ضمن تسليت مرگ پدر، از وى خواست براى ادامه تحصيل رهسپار حريم اميرمؤمنان عليهالسلام شود. ولى فرزند مريم نمى توانست بدين پيشنهاد پاسخ مثبت دهد. مخارج فراوان كوچيدن، شيوه نامعلوم زندگى در آن ديار و از سوى ديگر هواى بهرهگيرى از محضر بزرگان آن سامان وى را در ترديد افكنده بود. سيد كشميرى با مشاهده دودلى فرزند سيد حسين گفت: شايسته است به كتاب خداوند روى آوريم. آنگاه قرآن گرفته، با آفريدگار به رايزنى پرداخت. كلام الهى چنين آشكار بود كه نه تنها هبةالدين بلكه ميهمانش را نيز در شگفتى فرو برد: | ||
خط ۱۵۱: | خط ۱۵۱: | ||
1349 به سوريه و بهره گيرى از تخصص پزشکان آن سامان نيز دستاوردى جز رنج فزونتر در پى نداشت. البته بيمارى هرگز به معناى پايان كوششهاى معمول و گوشهگيرى فقيه بيدار عراق نبود. آن بزرگمرد در سال 1353 براى شركت در انتخابات مجلس شوراى ملى از ديوان عالى تمييز احكام جعفرى كناره گرفت و به عنوان نماينده استان بغداد رهسپار مجلس شد. مجلسى كه بيش از چند ماه دوام نياورد و سرانجام در ذى حجه همان سال منحل شد. | 1349 به سوريه و بهره گيرى از تخصص پزشکان آن سامان نيز دستاوردى جز رنج فزونتر در پى نداشت. البته بيمارى هرگز به معناى پايان كوششهاى معمول و گوشهگيرى فقيه بيدار عراق نبود. آن بزرگمرد در سال 1353 براى شركت در انتخابات مجلس شوراى ملى از ديوان عالى تمييز احكام جعفرى كناره گرفت و به عنوان نماينده استان بغداد رهسپار مجلس شد. مجلسى كه بيش از چند ماه دوام نياورد و سرانجام در ذى حجه همان سال منحل شد. | ||
انحلال مجلس براى سيد هبةالدين فرصتى طلايى بود. او هر چند از درد چشم و كاهش شديد بينايى رنج | انحلال مجلس براى سيد هبةالدين فرصتى طلايى بود. او هر چند از درد چشم و كاهش شديد بينايى رنج میبرد، ولى مى توانست ديگر بار به پژوهشهاى ژرف خويش پردازد. بنابراين در صحن شريف امام كاظم عليهالسلام كتابخانهاى با عنوان «مكتبة الجوادين العامه» بنياد نهاد، جايگاهى براى پذيرش ميهمانان در آن پديد آورد تا ضمن ديدار با مردم و انديشمندان، آنها را با دردهاى جامعه آشنا سازد. البته آن فقيه بيدار بدين مقدار بسنده نكرده، همه روزه به انبوه نامههاى رسيده، پاسخ مى گفت و مخاطبانش را با مسؤوليتهايشان آشنا مى ساخت. | ||
سرانجام تيرگى بر ديدگان مصلح بزرگ جهان اسلام سايه افكند و آن دانشور فرازانه را در نابينايى فرو برد. البته از دست دادن بينايى هرگز وى را از تحقيق و نگارش باز نداشت. هر روز كتابهاى مورد نياز را برايش مى خواندند و آن بزرگمرد به عادت معمول مقاله يا كتاب مى نوشت. او همواره مى گفت: پروردگار لطف كرده هر روز مى توانم به اعانت دست چهل صفحه بنويسم. | سرانجام تيرگى بر ديدگان مصلح بزرگ جهان اسلام سايه افكند و آن دانشور فرازانه را در نابينايى فرو برد. البته از دست دادن بينايى هرگز وى را از تحقيق و نگارش باز نداشت. هر روز كتابهاى مورد نياز را برايش مى خواندند و آن بزرگمرد به عادت معمول مقاله يا كتاب مى نوشت. او همواره مى گفت: پروردگار لطف كرده هر روز مى توانم به اعانت دست چهل صفحه بنويسم. |
ویرایش