مذاهب الإسلاميين: تفاوت میان نسخهها
(صفحهای تازه حاوی «<div class='wikiInfo'> بندانگشتی|مذاهب الإسلاميين {| class="wikitable aboutBookTabl...» ایجاد کرد) |
(بدون تفاوت)
|
نسخهٔ ۱۸ مارس ۲۰۱۸، ساعت ۰۸:۰۶
نام کتاب | مذاهب الإسلاميين |
---|---|
نام های دیگر کتاب | مذاهب الاسلاميين: المعتزله و الاشاعره و الاسماعيليه و القرامطه و النصيريه |
پدیدآورندگان | بدوي، عبدالرحمن (نويسنده) |
زبان | عربي |
کد کنگره | BP 237 /ب4م4 |
موضوع | اسلام - فرقهها
متکلمان - سرگذشت نامه کلام - تاريخ |
ناشر | دار العلم للملايين |
مکان نشر | لبنان - بيروت |
سال نشر | مجلد1: 1996م , |
کد اتوماسیون | AUTOMATIONCODE14845AUTOMATIONCODE |
مذاهب الإسلاميين، تألیف عبدالرحمن بدوی، اندیشمند معروف عرب است. در این اثر، مذاهب کلامی و باطنی اسلامی مورد بررسی قرار گرفته است.
ساختار
کتاب، مشتمل بر یک مقدمه و دو بخش است. در بخش اول، افکار و اعتقادات مذاهب معتزله و اشعریه و در بخش دوم، مذاهب اسماعیلیه و نصیریه مورد مطالعه قرار گرفتهاند.
گزارش محتوا
بخش اول مباحث کتاب، با ذکر تعریفات علم کلام آغاز شده است. از دیدگاه نویسنده وسیعترین تعریفات علم کلام را تهانوی در «كشف اصطلاحات الفنون» آورده است. علم کلام، اصول دین، فقه اکبر، علم نظر و استدلال و علم توحید و صفات نیز نامیده شده است[۱].
در بخش اول، مهمترین مذاهب علم کلام، یعنی معتزله و اشاعره معرفی شده است. نویسنده به دو جهت اصرار داشته که بخشهای زیادی از متون معتزله و اشاعره را عرضه کند: اول، برای آنکه خواننده به شیوه و عبارات آنها عادت کند؛ دوم، تااینکه هدفگذاری، صرف موضوع باشد بهدور از برداشتهای مبالغهای و مقایسه با افکار جدید که آفت بسیاری از مطالعات در این حوزه است[۲].
بررسی مکتب معتزله و تقسیم آن به دوازده طبقه تاریخی، از جمله مباحث مطرحشده در این بخش است که بر اساس کتاب «المنية و الأمل» ابن مرتضی انجام پذیرفته است. ازآنجاکه نویسنده این کتاب، شیعه زیدی است، در طبقه اول نام علی(ع) را بر خلفای راشدین مقدم نموده است. در دیگر طبقات نیز اسامی ائمه زیدیه و دیگر بزرگان معتزلی را ذکر کرده است[۳].
در بخش دوم کتاب، سایر مذاهب اسلامی دارای افکار فلسفی بررسی شده است؛ چراکه این کتاب در موضوع فلسفه اسلامی است نه تاریخ فرق دینی. به همینخاطر در بررسی فرق اسلامی، غیر از جهت فلسفی یا افکار خاصی که بر استدلال عقلی مبتنی است، چیزی دیگر مد نظر نبوده است. پس جریانات باطنیه اصلی مانند اسماعیلیه، قرامطه و نصیریه مطرح شده است که همگی رویکرد باطنی دارند؛ یعنی نصوص مقدسه یا شبه مقدسه را تأویل میبرند؛ تأویلی باطنی که با معنای ظاهری آن نصوص اختلاف کاملی دارد؛ برای اینکه بین این معنا و رویکردهای جدید برای کسب قدرت و گسترش حکومت موافقت ایجاد کنند. از اینجاست که این جریانات، با گرایشهای سیاسی، اجتماعی و اقتصادی مهمی مرتبط هستند[۴].
اسماعیلیه پیروان خود را به یک سری امور نسبت به ائمه الزام میکنند. قاضی نعمان مغربی، کتابی با عنوان «الهمة في آداب اتباع الأئمة» را به این موضوع اختصاص داده که نویسنده، این امور را در یازده مورد خلاصه نموده است؛ از جمله اینکه بر پیروان ائمه لازم است که نفس خود را ادب کنند و اعمالشان در خفا و آشکار موافق با ائمه باشد و از مخالفت با آنها پرهیز کنند[۵].
نویسنده در ابتدای مباحث، معمولاً به منابع مهمی که میتواند مورد استفاده قرار گیرد اشاره کرده است؛ بهعنوان مثال در رابطه با تأسیس دولت الموت توسط اسماعیلیه نزاریه به کتاب «جامع التواريخ» فضلالله همدانی و «تاریخ جهانگشا» عطاملک جوینی اشاره شده است[۶].
این یک اشتباه رایج و مصطلح تاریخی است که بنا به برخی شـباهتها، اخـوانالصفا را اسماعیلی دانسته یا بر اساس آرای نهچندان علمی و آلوده مخالفانشان، اسماعیلی قلمداد نماییم. عبدالرحمن بدوی از جمله کسانی است که چنین ایدهای دارند. وی در این کتاب بـا فـصلی تحت عنوان «الفوارق بين الإسماعيلية و بين إخـوانالصفا في مـسألة الإبداع» به بررسی تفاوتهای نظری اخوانالصفا و اسـماعیلیه پرداخـته است. بدوی بهدرستی تأکید میکند: درحالیکه اسماعیلیه هیچ اعتقادی به مسئله فیض نـدارند، اخـوانالصفا در «الرسائل»، بنیان اعتقادات خود را بـر این قاعده نـوافلاطونی بـنیان نـهادهاند؛ کما اینکه فارابی نیز در «آراء أهل المـدينة الفـاضلة»، نظریه فیض را پذیرفته بود. مبنای نظریه اخوان در این باب چنین است که عـلت بـقای عقل، امداد حضرت باری تعالی بهواسطه فـیضی است که بر آن افـاضه مـیشود و نیز علت تمامیت و کمال عـقل، اسـتعداد قبول این فیض است. از دیدگاه اخوان، «نفس کلیه» نیز قوه روحانیهای است که بنا بـه فـیض عقل، وجود مییابد. اخوان نـخستین ظـهور این فـیض را جوهر بسیط روحـانیهای (عـقل فعال) میدانند که در نهایت کـمال و فـضیلت، نور محض و حامل جمیع صور اشیا است. بنا به نظر بدوی، اخوان هرگاه از ابداع سخن میگویند – بهعنوان مثال «أبدع الموجودات و اخترع المـخلوقات» - مـنظورشان همین فیض است.
بدوی نفس این اخـتلاف مـیان اخـوان و اسـماعیلیه در امـر ابداع و فیض را مـبنا قـرار داده و نتیجه میگیرد که اخوان در مواضع بسیار، اسماعیلیه را به تمسخر گرفته و آنها را مسبعه مینامند. نویسنده کتاب بـه این کـلام اخوان استناد میکند: «مسبعه، توغّل بسیار مـیکنند، در کشـف اشـیای هـفتگانه تـا در آنـها، مفاهیم عجیب و غریبی را اظهار دارند». همچنین بدوی میگوید: از این عبارات معلوم میشود که اخوانالصفا خود را از اسماعیلیه نمیشمارند، پس اگر ما علاوه بر آنچه ذکر شد، موارد دیگری از تفاوتهای جدی میان اخـوان و اسماعیلیه را متذکر شویم، یقین پیدا میکنیم که اخوانالصفا مستقل از اسماعیلیه بوده و اسماعیلی محسوب نمیشوند و بلکه هرکدام مذهب جداگانهای دارند؛ به همین دلیل بسیار حیرت میکنیم از اینکه میبینیم برخی اصرار دارند اخوان را اسـماعیلی دانـسته و مذهب هر دو را واحد و مشابه بدانند[۷].
وضعیت کتاب
در پاورقیهای کتاب به منابع مورد استفاده و اختلاف نسخ اشاره شده است. فهرست مطالب، در انتهای کتاب ذکر شده است.
در بخش اول کتاب، اسامی اعلام معتزله بصره و بغداد در دو جدول جداگانه بهصورت درختی نمایش داده شده است[۸].
پانویس
منابع مقاله
- مقدمه و متن کتاب.
- بلخاری قهی، حسن، «گرایش از فلسفه عقلی به حکمت باطنی در آراء اخوانالصفا (تحلیل نخستین رویارویی اندیشمندان مسلمان با فلسفه)»، پایگاه مجلات تخصصی نور، مجله: تاریخ فلسفه، پاییز 1393، شماره 18، ص55 تا 86؛ به آدرس اینترنتی:
http://www.noormags.ir/view/fa/articlepage/1081658