رجعت و معراج، به ضمیمه هفت مقاله دیگر: تفاوت میان نسخهها
جز (Hbaghizadeh@noornet.net صفحهٔ رجعت و معراج، بهضمیمه هفت مقاله دیگر را بدون برجایگذاشتن تغییرمسیر به رجعت و معراج، به ضمیمه هفت مقاله دیگر منتقل...) |
|||
خط ۱۰۶: | خط ۱۰۶: | ||
[[رده:کتابشناسی]] | [[رده:کتابشناسی]] | ||
[[رده: | [[رده:اسلام، عرفان، غیره]] | ||
[[رده: | [[رده:سرگذشتنامهها]] | ||
[[رده: | [[رده:سرگذشتنامههای فردی]] | ||
[[رده:قربانی-باقی زاده]] | [[رده:قربانی-باقی زاده]] | ||
[[رده:قربانی-اسفند96]] | [[رده:قربانی-اسفند96]] |
نسخهٔ ۱۵ مارس ۲۰۱۸، ساعت ۱۵:۱۹
نام کتاب | رجعت و معراج، بهضمیمه هفت مقاله دیگر |
---|---|
نام های دیگر کتاب | |
پدیدآورندگان | رفيعي قزويني، ابوالحسن (نويسنده)
بندرچي، محمد رضا (گردآورنده) |
زبان | فارسي |
کد کنگره | BP 22/4 /ر7ر3 |
موضوع | رجعت
فلسفه اسلامي - مقالهها وخطابهها محمد (ص)، پيامبر اسلام، 53 قبل از هجرت - 11ق. معراج |
ناشر | طه |
مکان نشر | ايران - قزوين |
سال نشر | مجلد1: 1368ش , |
کد اتوماسیون | AUTOMATIONCODE18312AUTOMATIONCODE |
رجعت و معراج، بهضمیمه هفت مقاله دیگر، تألیف سید ابوالحسن رفیعی قزوینی، رساله مختصری است پیرامون موضوع رجعت ائمه(ع) پس از ظهور قائم(عج) و مسئله معراج پیامبر(ص) و شبهات مطرحشده پیرامون آن که بههمراه هفت مقاله از مؤلف، به اهتمام محمدرضا بندرچی به چاپ رسیده است.
انگیزه تألیف
نویسنده کتاب را به درخواست عدهای از شاگردان و رفقای مباحث علمی خویش، به رشته تحریر درآورده است[۱].
ساختار
کتاب با دو مقدمه از ناشر و محمدرضا بندرچی آغاز و مطالب در سه بخش اصلی، در یازده فصل، تنظیم شده و هفت مقاله نیز در انتهای کتاب آمده است.
گزارش محتوا
در مقدمه نخست، به موضوع کتاب اشاره گردیده[۲] و در مقدمه دوم، مختصری از زندگینامه نویسنده، ارائه شده است[۳].
در بخش نخست، در دو فصل، به موضوع رجعت پرداخته شده است. نویسنده در فصل اول، ابتدا مقدماتی را به شرح زیر عنوان نموده و سپس نتیجهگیری کرده است: در مقدمه اول، این امر اثبات شده است که توجه دوباره روح به بدن عنصری که از احکام و لوازم و قاهریت سنخ روحانی بر اجسام است، ممکن، بلکه علاقه قاهریت بهطوری است که شناخت بعد از موت باقی است و زوال آن، ممتنع است. در مقدمه دوم، اثبات شده است که روح پیامبر(ص) و ائمه(ع)، معلم و مهذب کل افراد بشر و رساننده عموم به سعادت عظمی است و به قاعده اینکه هر موجودی را خاصیتی است، خاصیت وجودی ایشان هم همین تعلیم و تهذیب عمومی است و به گواه تاریخ، بروز اثر و طلوع آفتاب سعادت در حوزه مدینه انسانی، بهواسطه وجود موانعی، در زمان خودشان ممکن نشد؛ چنانکه حال کنونی حوزه بشر، بهترین شاهد و برهان بر این مطلب است؛ پس به ضرورت عقل در مقدمه سوم که قسر و ممنوع شدن از کمال و اثر طبیعی، محال است دائم باشد، باید روزی باشد که نفوس معلمین مدرسه دنیا، در مقام تعلیم عمومی برآیند و ارواح انبیا(ع) و ائمه(ع)، توجهی به بدنهای خود نموده و خود را در جامعه نمایان کنند و موانع و قواسر از مقابل آثار و نفوذ خاصیت این قوای الهی، رفع شود و معلمین الهی که وظیفه ذاتیه آنها، تعلیم همه مردم دنیاست، در مقام تعلیم و تهذیب سرتاسر نفوس بشر برآیند و انسان را به مقام کمال و تمام فعلیت خود رسانند[۴].
در پایان این فصل، به دو مطلب زیر، اشاره شده است:
- نفس کلیه الهیه در نبی(ع) و امام(ع)، دارای دو نوع اضافه و علاقه میباشد: یکی علاقه و ارتباط خاص با بدن خود، مثل همه نفوس و دیگری علاقه و ارتباط و استیلای نفس کلیه به مجموع عالم کبیر که این علاقه و ارتباط روح و حقیقت امامت و نیابت کلیه است و در اثر همین ارتباط کلی است که فرمودند: آبها به برکت ما جاری است و درختان به یمن ما اوراق و برگها دارند و میوهها میرسند و در موت ظاهری امام، علاقه اول بهحسب صورت باطل میشود، اما علاقه دوم، به موت باطل نمیشود و ربط و اضافه و علاقه نفس کلیه الهیه به بدن عالم کبیر ثابت و باقی است.
- اگر حقیقتی از حقایق وجودیه در عالم مادون عوالم عالیه متحقق شود و وجود او بهقدر همان عالم باشد، احاطه به عوالم فوق ندارد؛ ولی هرگاه آن حقیقت در وعاء و عالم محیط بر عوالم نازله، موجودیت و هستی داشته باشد، قهرا نسبت به عوالم نازله مستولی است و میتواند خود را در آن عوالم، ظاهر و متجلی سازد[۵].
در فصل دوم، شبهاتی پیرامون مسئله رجعت، بهصورت سؤال مطرح گردیده و بدان، پاسخ داده شده است؛ از جمله آنکه رجوع کردن ارواح پاک ائمه(ع) به عالم عنصری و بدنهای مادی خودشان، مقتضی است که در وجود خود، سیر نزولی کنند و بعد از وداع دنیا و خلاصی از زندان طبع، دومرتبه عود به گرفتاری این عالم نمایند و در نهاد هر عقلی هویداست که بعد از تمام شدن دور طبیعی وجود، عود به ابتدای امر، صحیح نیست. نویسنده در پاسخ به این شبهه، به این نکته اشاره دارد که سیر نزولی قهقرائی، وقتی لازم میآید که ارواح ائمه(ع) در رجعت هم مثل زمان اول، ممنوع از کمال و بروز تمام حقیقت خود باشند، لیکن چنین نیست؛ چه، آنکه دور رجعت، دوری است که موانع و قواسر، مرتفع و نفوس شریره، مغلوب و نفس کلیه الهیه، مستقل در حکومت بر نفوس مستعده و بهنحوه اتم، مشغول به نمودن و ابراز خواص تعلیمی و ارشاد عمومی خواهد بود و این حیثیت در ابتدای امر نبود تا رجوع، عود به حالت اولیه باشد[۶].
در شبهه دیگری چنین ابراز شده است که رجعت، ایجاد [ایجاب؟] میکند که عصر ظهور امام دوازدهم(عج)، کافی در تکمیل عمومی حوزه بشر نباشد؛ بااینکه نزد شیعه، مسلم است که امام عصر بعد از ظهور، نفوس را به اعلی درجه تکمیل میرساند، پس دیگر رجوع سایر ائمه(ع)، چه لزومی دارد؟ در پاسخ به این شبهه، به این نکته اشاره شده است که اولا بعد از رحلت امام عصر(عج) از دنیا، ابقا و ادامه همین کمال اتم، عود نفوس کلیه ائمه(ع) را اقتضا میکند و ثانیا افرادی که بهوسیله امام عصر(عج) به مقام کمال علمی و عملی رسیدهاند، باقی نخواهند بود و رحلت خواهند نمود و اخلاف آنان در تکمیل، محتاج به رجعت خواهند بود[۷].
در بخش دوم، در سه فصل، معراج از دیدگاههای گوناگون، مورد بحث و بررسی قرار گرفته است. در فصل اول، اقوال موجود در این زمینه، مطرح شده است. در اینباره، سه قول وجود دارد:
- عروج و جمیع مشاهدات پیامبر(ص)، در رؤیا بوده است، نه در بیداری: این باطل و مخالف اجماع و مسلم علمای اسلام است.
- معراج در بیداری بوده، ولی عروج فقط با روح بوده و بدن شریف آن حضرت حرکت و تحول نداشته است: نویسنده این قول را نیز با استناد به دلایلی، مردود دانسته و نپذیرفته است.
- معراج در بیداری بوده و روح و جسم مبارک، بهمعیت هم، به عوالم عالیه عروج فرمودند: نویسنده این قول را حق و مطابق ظواهر آیات، بلکه صریح اخبار، دانسته است[۸].
فصل دوم، در بیان استدلال عقلی برای اثبات معراج بوده و به این نکته اشاره شده است که هرچند روح مجرد، از عالم قدس امر است و بدن از عالم اجسام و مواد طبیعی و بین این دو قوه روحانی و جسمانی، علاقه و ارتباط کامل تکوینی است، لکن این ارتباط و تبعیت بدن نسبت به روح، در همه افراد یکسان نیست و در روح مبارک پیامبر(ص)، نهایت موافقت و آشنایی و ربط با بدن شریف بوده است[۹].
در فصل سوم، به بررسی معنا و مفهوم معراج پرداخته شده[۱۰] و در فصل چهارم، به رهآورد پیامبر(ص) از معراج که مهمترین آن، نمازهای یومیه است، اشاره گردیده و پیرامون آن، مباحثی مطرح شده است[۱۱].
فصل پنجم، در بیان مشهودات پیامبر(ص) در معراج بوده[۱۲] و فصل ششم، در بیان فلسفه برگزاری نماز جماعت و اسرار آن میباشد؛ از جمله آنکه جانهای مسلمین در عالم معنی یک نوع وحدت و اتحادی دارند؛ زیراکه نفوس مسلمین تمام بهصورت اعتقادات و تصورات دینیه و تصدیقات به حقایق واقعه متصور و یک نقش معنوی بر روی همه نفوس فعلیت دارد؛ زیراکه واقع و حقیقت توحید و نبوت و معاد و سایر عقاید، یکی است و همچنین اخلاق فاضله و صفات حمیده یکی بیشتر نیست و بدیهی است که مقام واقع و نفسالامر هر امری، تعدد ندارد... در نماز جماعت که مسلمین به هیئت متحده متصلبههم عبادت مینمایند، صورت اتحاد معنوی نفوس تحقق مییابد و اتحاد صوری و صنعی تأیید و تأکید اتحاد معنوی را که منظور اصلی است میکند[۱۳].
در فصل هفتم، به بیان مطالبی پیرامون چگونگی بیان اذان و تشریع آن پرداخته شده[۱۴] و در فصل هشتم، چگونگی بیان امر خلافت در معراج، مورد بررسی قرار گرفته است[۱۵].
فصل آخر مربوط به بازگشت پیامبر(ص) از معراج و شبهات مطرحشده در این زمینه میباشد[۱۶].
مقاله نخست، در شرح حال صدرالمتألهین شیرازی و سخنی در حرکت جوهریه[۱۷] و مقاله دوم، در بیان حقیقت عقل میباشد. در این مقاله، ابتدا به تعریف ماهیت عقل پرداخته شده و سپس به هستی و وجود عقل مجرد، فعلیت و تحصل عقل مجرد و مراتب عقل مجرد در وجود که عبارتند از: عقل هیولانی، عقل بالفعل و عقل مستفاد، اشاره شده است[۱۸].
مقاله سوم در بیان وحدت وجود بوده[۱۹] و در مقاله چهارم به بیان حقیقت شب قدر و کیفیت اختلاف آن بهحسب اختلاف آفاق پرداخته شده است[۲۰]. موضوع سایر مقالات، بهترتیب عبارتند از: تقریر مراتب قوای عملیه نفس[۲۱]، بیان حدوث دهری و تفسیر دهر و سرمد و زمان[۲۲] و بیان اتحاد عاقل به معقول[۲۳].
وضعیت کتاب
فهرست مطالب در ابتدا و فهرست اسامی اشخاص و اسامی کتابها و مکانها، در انتهای کتاب آمده است.
در پاورقیها علاوه بر ذکر منابع و ارائه توضیحاتی پیرامون برخی از مطالب، ترجمه فارسی عبارات عربی ذکرشده در متن، آورده شده است.
پانویس
- ↑ ر.ک: متن کتاب، ص16
- ↑ ر.ک: مقدمه ناشر، ص6
- ↑ ر.ک: مقدمه محقق، ص7-9
- ↑ ر.ک: متن کتاب، ص21-22
- ↑ ر.ک: همان، ص22-23
- ↑ ر.ک: همان، ص24
- ↑ ر.ک: همان، ص25
- ↑ ر.ک: همان، ص35
- ↑ ر.ک: همان، ص36
- ↑ ر.ک: همان، ص37
- ↑ ر.ک: همان، ص41-45
- ↑ ر.ک: همان، ص46-50
- ↑ ر.ک: همان، ص51
- ↑ ر.ک: همان، ص56-59
- ↑ ر.ک: همان، ص58
- ↑ ر.ک: همان، ص60-61
- ↑ ر.ک: همان، ص64-75
- ↑ ر.ک: همان، ص78-81
- ↑ ر.ک: همان، ص84-86
- ↑ ر.ک: همان، ص87-91
- ↑ ر.ک: همان، ص95-97
- ↑ ر.ک: همان، ص101-102
- ↑ ر.ک: همان، ص105-112
منابع مقاله
مقدمه و متن کتاب.