مكاشفة القلوب المقرب إلی علام الغيوب: تفاوت میان نسخه‌ها

جز
جایگزینی متن - 'ه ها' به 'ه‌ها'
جز (جایگزینی متن - 'ه ها' به 'ه‌ها')
خط ۵۳: خط ۵۳:
# ابوابى که اشاره به رذائل و فضائل اخلاقى و کردارهاى شايسته و ناشايسته دارند، مانند: غفلت، فسق، نفاق، نسيان الله، غيبت، نميمه، زنا، صله رحم، زکات، نيکى به والدين، قناعت و...
# ابوابى که اشاره به رذائل و فضائل اخلاقى و کردارهاى شايسته و ناشايسته دارند، مانند: غفلت، فسق، نفاق، نسيان الله، غيبت، نميمه، زنا، صله رحم، زکات، نيکى به والدين، قناعت و...
# ابوابى که اشاره به عناوين اخلاقى و عرفانى اى دارد که مربوط به عوالم پس از مرگ مى باشد: مانند: قبر، نفخ و فزع و حشر من المقابر، شدت موت، عقوبت تارک الصلات و...
# ابوابى که اشاره به عناوين اخلاقى و عرفانى اى دارد که مربوط به عوالم پس از مرگ مى باشد: مانند: قبر، نفخ و فزع و حشر من المقابر، شدت موت، عقوبت تارک الصلات و...
# ابواب مربوط به فضيلت ماه هاى قمرى، مانند: شعبان، رمضان، رجب و...
# ابواب مربوط به فضيلت ماه‌هاى قمرى، مانند: شعبان، رمضان، رجب و...


مؤلف اگر در نقل حکايت ها، اسمى از اشخاص را مى‌دانسته، به آن اشاره کرده و اگر از آن بى اطلاع بوده، با عبارت» قال بعض الحکماء«، «حکى بعض الصالحين» و يا «روى انّ بعضهم» به حکايت يا شاهد مثال خود استناد جسته است.
مؤلف اگر در نقل حکايت ها، اسمى از اشخاص را مى‌دانسته، به آن اشاره کرده و اگر از آن بى اطلاع بوده، با عبارت» قال بعض الحکماء«، «حکى بعض الصالحين» و يا «روى انّ بعضهم» به حکايت يا شاهد مثال خود استناد جسته است.
خط ۷۰: خط ۷۰:
دوم، قلبش که دشمنى، تهمت و حسادت نسبت به برادران را از آن خارج مى کند، زيرا حسد، حسنات را محو مى کند؛ چنان که پيامبر فرمودند: «حسد، حسنات را مى خورد، همان طور که آتش، هيزم را». حسد از امراض بزرگ در قلوب است و امراض قلوب جز با علم و عمل مداوا نمى شود.
دوم، قلبش که دشمنى، تهمت و حسادت نسبت به برادران را از آن خارج مى کند، زيرا حسد، حسنات را محو مى کند؛ چنان که پيامبر فرمودند: «حسد، حسنات را مى خورد، همان طور که آتش، هيزم را». حسد از امراض بزرگ در قلوب است و امراض قلوب جز با علم و عمل مداوا نمى شود.
سوم، نگاهش که آن را به هيچ حرامى از مشروبات و مأکولات و ملبوسات و غير آن نمى افکند و نيز راغبانه به دنيا نمى نگرد، بلکه عبرت گيرانه به آن نگاه مى کند و به آنچه براى او حلال نيست نظر نمى نمايد؛ چنان که رسول(ص) مى فرمايد: کسى که دو چشم خود را از حرام پر کند خدا در روز قيامت دو ديده او را از آتش آکنده مى سازد». مؤلف، سخن ابوليث را در مورد علامت خوف در ساير اعضا پيگيرى مى کند و اين بحث را با ذکر حکاياتى در مورد خوف حضرت داود و حضرت ابراهيم(ع) به پايان مى برد.
سوم، نگاهش که آن را به هيچ حرامى از مشروبات و مأکولات و ملبوسات و غير آن نمى افکند و نيز راغبانه به دنيا نمى نگرد، بلکه عبرت گيرانه به آن نگاه مى کند و به آنچه براى او حلال نيست نظر نمى نمايد؛ چنان که رسول(ص) مى فرمايد: کسى که دو چشم خود را از حرام پر کند خدا در روز قيامت دو ديده او را از آتش آکنده مى سازد». مؤلف، سخن ابوليث را در مورد علامت خوف در ساير اعضا پيگيرى مى کند و اين بحث را با ذکر حکاياتى در مورد خوف حضرت داود و حضرت ابراهيم(ع) به پايان مى برد.
از جمله مباحث کتاب، مطلبى است که در باب 19 تحت عنوان «عقوبت شارب الخمر» آمده. مؤلف پس از ذکر آيه {{متن قرآن|يسئلونک عن الخمر|سوره=بقره|آیه=۹۱۲}}، مطلبى را ذکر مى کند که نشان از صداقت و عدم کتمان بعضى از واقعيات توسط وى، حتى بر ضد خلفا دارد؛ مثلا در اين باب، پس از ذکر اين نکته که با وجود تحريم شراب خوارى و ابلاغ آن توسط رسول اکرم(ص)، افرادى با حالت مستى به نماز مى ايستادند و خداوند با فرستادن فرمان ديگر آنان را از اين عمل زشت نهى فرمود، مى نويسد: عمر بن خطاب شراب خورد و در حالت مستى با استخوان شتر فرق سر عبدالرحمن بن عوف را شکافت، سپس نشست و بر کشته هاى بدر نوحه سرايى نمود. خبر به رسول خدا(ص) رسيد، حضرت خشمگين شدند و درحالى که عبايشان روى زمين کشيده مى شد، نزد عمر آمدند و با وسيله اى که در دست مبارکشان بود بر سر عمر کوبيدند. عمر فرياد زد از خشم خدا و رسول، به خدا پناه مى برم...
از جمله مباحث کتاب، مطلبى است که در باب 19 تحت عنوان «عقوبت شارب الخمر» آمده. مؤلف پس از ذکر آيه {{متن قرآن|يسئلونک عن الخمر|سوره=بقره|آیه=۹۱۲}}، مطلبى را ذکر مى کند که نشان از صداقت و عدم کتمان بعضى از واقعيات توسط وى، حتى بر ضد خلفا دارد؛ مثلا در اين باب، پس از ذکر اين نکته که با وجود تحريم شراب خوارى و ابلاغ آن توسط رسول اکرم(ص)، افرادى با حالت مستى به نماز مى ايستادند و خداوند با فرستادن فرمان ديگر آنان را از اين عمل زشت نهى فرمود، مى نويسد: عمر بن خطاب شراب خورد و در حالت مستى با استخوان شتر فرق سر عبدالرحمن بن عوف را شکافت، سپس نشست و بر کشته‌هاى بدر نوحه سرايى نمود. خبر به رسول خدا(ص) رسيد، حضرت خشمگين شدند و درحالى که عبايشان روى زمين کشيده مى شد، نزد عمر آمدند و با وسيله اى که در دست مبارکشان بود بر سر عمر کوبيدند. عمر فرياد زد از خشم خدا و رسول، به خدا پناه مى برم...


== وضعيت کتاب ==  
== وضعيت کتاب ==  
۴۲۵٬۲۲۵

ویرایش