ایوان کیفی، محمدتقی بن عبدالرحیم: تفاوت میان نسخهها
جز (جایگزینی متن - 'حجة الاسلام' به 'حجتالاسلام') |
جز (جایگزینی متن - 'محمد تقی' به 'محمدتقی') |
||
خط ۶: | خط ۶: | ||
|- | |- | ||
|نام های دیگر | |نام های دیگر | ||
|data-type='authorOtherNames'| ایوان کیفی، | |data-type='authorOtherNames'| ایوان کیفی، محمدتقی بن محمد رحیم | ||
ورامینی، | ورامینی، محمدتقی | ||
حائری اصفهانی، | حائری اصفهانی، محمدتقی بن محمد رحیم | ||
رازی نجفی، | رازی نجفی، محمدتقی بن عبدالرحیم | ||
|- | |- | ||
|نام پدر | |نام پدر | ||
خط ۱۷۹: | خط ۱۷۹: | ||
[[آثار و برکات دعا برای امام زمان عج]] | [[آثار و برکات دعا برای امام زمان عج]] | ||
[[رسالة الاجتهاد و التقلید (ایوان کیفی اصفهانی، | [[رسالة الاجتهاد و التقلید (ایوان کیفی اصفهانی، محمدتقی بن محمدباقر)]] | ||
[[رده:زندگینامه]] | [[رده:زندگینامه]] |
نسخهٔ ۱۳ فوریهٔ ۲۰۱۸، ساعت ۱۱:۱۲
نام | ایوان کیفی، محمدتقی بن عبدالرحیم |
---|---|
نام های دیگر | ایوان کیفی، محمدتقی بن محمد رحیم
ورامینی، محمدتقی حائری اصفهانی، محمدتقی بن محمد رحیم رازی نجفی، محمدتقی بن عبدالرحیم |
نام پدر | |
متولد | |
محل تولد | |
رحلت | 1248 هـ.ق |
اساتید | |
برخی آثار | آثار و برکات دعا برای امام زمان(عج)
هدایة المسترشدین فی شرح معالم الدین |
کد مؤلف | AUTHORCODE267AUTHORCODE |
ولادت
شيخ محمدتقى بن عبدالرحيم (محمد رحيم) تهرانى، ايوان كيفى ورامينى حائرى اصفهانى در حدود سال 1185 هجرى قمرى به دنيا آمد.
پدرش مرحوم بيك (متوفاى 1217 قمرى) اهل ايوان كى يا ايوان كيف تهران و از بزرگان ايل استجلو يا استاجلو بوده و مدتى نيز والى آن منطقه بوده و سپس در اصفهان ساكن شده است.
مادرش دختر الله ويروى بيك بيگدلى از خوانين محترم کرمانشاه و خواهر زن آقا محمد على کرمانشاهى، ارشد پسران آقا محمدباقروحيد بهبهانى است و خواهرش همسر آقا احمد نوۀ وحيد بهبهانى و صاحب كتاب مرآت الأحوال است. به همين مناسبت خانوادۀ مسجد شاهيان اصفهان با خانوادۀ امام جمعههاى کرمانشاه خويشاوندى پيدا مىكنند. (به نقل از كتاب علماى اصفهان)
شيخ محمدتقى از رؤساى علما و مجتهدين و بزرگان فقها و مدرسين و زاهدين زمان خود بود كه در فقه و اصول صاحب آرا و افكار مشهورى است. فقيهان و اصولىهاى بعد از او پيوسته پيرامون افكار و اقوال او به بحث و تحقيق پرداختهاند و از آنها متأثر گرديدهاند.
وى با همۀ علم و فضيلتى كه داشت در تمام عمر خود گرفتار ضعف و پريشانى و اختلال معاش بود، ولى با عفت و مناعت طبع زندگى مىكرد.
تحصيلات
شيخ محمدتقى اصفهانى در جوانى پس از تكميل مبادى و مقدمات همراه پدرش به عتبات عاليات مىرود.
در كاظميه از سيد محسن اعرجى، معروف به محقق كاظمى، صاحب الوافى (متوفاى 1227 قمرى) و در كربلا از محضر پر بركت درس استاد وحيد بهبهانى (متوفاى 1205 قمرى) و سيد على، صاحب كتاب رياض المسائل(متوفاى 1231 قمرى) استفاده نموده آنگاه به نجف اشرف مشرف گرديده و از درس علامۀ بحر العلوم و سيد محمد مهدى صاحب المصابيح (متوفاى 1212 قمرى) استفاده نمود.
ايشان پس از رحلت آن استاد گرانقدر، به حلقۀ درس شيخ جعفر كبير، كاشف الغطاء (متوفاى 1228 قمرى) پيوسته و از خواص او گشت و سرانجام دختر شيخ جعفر را كه زن عالمه و فاضلهاى بود به همسرى گرفت.
بازگشت به وطن
او پس از وصول به مقام عالى اجتهاد در كسب اجازه از اعقاب خانواده در حدود سال 1220 به ايران مهاجرت كرد. شيخ محمدتقى ابتدا به مشهد مقدس رضوى رفت و در خانۀ يكى از اعقاب خانوادۀ حاج ميرزا هدى، مشهور به شهيد ثالث مدت شش ماه ميهمان بود. سپس به يزد رفته و مدتى نيز در آنجا ماند، اما سرانجام به اصفهان رفت.
در ابتداى ورود به اصفهان، در محلۀ احمدآباد رحل اقامت افكنده در مسجد ايلچى نماز مىخواند. پس از چندى به محلۀ واقع در جنوب غربى مسجد شاه نقل مكان كرده و تا آخر عمر در اين مسجد به اقامۀ جماعت و تدريس پرداخت و تا كنون نيز خاندان ايشان در آنجا ساكن بوده و به آقايان مسجد شاهى شهرت دارند.
با شروع تدريس او به تدريج قدرت علمى و دقت نظرش در همه جا زبانزد شد به طورى كه در مجلس درسش حدود سيصد نفر طلبه حاضر مىشدند كه در بين آنان بزرگانى از علم و فضيلت همچون ميرزاى شيرازى معروف، شيخ محمدحسین، صاحب كتاب الفصول الغروية و برادر صاحب ترجمه، سيد حسن مدرس و شيخ مهدى كجورى ديده مىشد.
خاندان
خاندان شيخ محمدتقى عموما اهل فضل بودهاند. شيخ جعفر كاشف الغطاء داراى چندين نفر داماد بوده كه همگى عالم و فقيه و از بزرگان دانشمندان زمان خود بودهاند و عبارتند از: شيخ محمدتقى اصفهانى، آقا سيد صدرالدين عاملى، آقا محمدباقربن محمدباقرهزار جريبى، شيخ اسد الله بن اسماعيل كاظمينى صاحب كتاب مقابيس.
شيخ آقا بزرگ تهرانى در مورد خاندان شيخ محمدتقى اين چنين مىگويد: «آل صاحب حاشية بيت علم جليل في الأصفهان، يعد من أشرفها و أعرقها في الفضل. فقد نبغ فيه جمع فطاحل العلماء و رجالالدين الأفاضل، كما قضوا دوراً مهماً في خدمة الشريعة و ناولوا الرياسة العامة لا في الأصفهان فحسب، بل في إيران مطلقاً».
فرزندان
فرزند او محمدباقربن محمدتقى اصفهانى (متوفاى 1301 قمرى) از اعاظم علما و فقهاى زمان خود بود. او از شاگردان مبرز شيخ انصارى (متوفاى 1281 قمرى) و شيخ حسن بن جعفر كاشف الغطاء (متوفاى 1323 قمرى) و صاحب جواهر (متوفاى 1266 قمرى) مىباشد. او در مدت چهل سال امامت جماعت و تدريس در مسجد شاه اصفهان را عهدهدار بود و از ابتداى اقامت در اصفهان به اقامۀ حدود و امر به معروف و نهى از منكر همت گماشت.
در مجلس درس او شاگردانى همچون سيد اسماعيل صدر، محمد كاظم يزدى صاحب حاشيۀ مكاسب، شيخ الشريعة اصفهانى و فرزندش محمدتقى بن محمدباقرحاضر مىشدند. (أعيان الشيعة ج 7 ص 26)
شيخ محمدتقى بن محمدباقر(متوفاى 1332 قمرى) معروف به آقا نجفى از بزرگان و مجتهدين زمان خود و صاحب كتابهاى أنوار العارفين، لب الأصول، بحر الأنوار و... مىباشد.
همچنين شيخ محمدحسین بن محمدباقراصفهانى (متوفاى 1308 قمرى) و شيخ محمدباقربن شيخ محمدتقى بن شيخ محمدباقراصفهانى و شيخ اسماعيل بن محمدباقربن شيخ محمدتقى اصفهانى از بزرگان علم و فضيلت در اين خاندان مىباشند.
از ديگر بزرگان، شيخ رضا بن شيخ محمدحسین بن محمدباقراصفهانى است كه آقا بزرگ تهرانى راجع به او اين چنين مىگويد «كان مجتهداً في الفقه، متبحراً في الأصول، متضلعاً في الفلسفة، خبيراً بالتفسير، بارعاً في الكلام و العلوم الرياضية». (مستدركات أعيان الشيعة ج 6 ص 165 به نقل از آقا بزرگ تهرانى)
زنان انديشمند
در بين اين خاندان زنان عالمه و با فضيلتى همچون سيده ربابه سلطان بيگم دختر سيد محمد على معروف به آقا مجتهد، دختر سيد صدرالدين عاملى، همسر محمدباقربن محمدتقى اصفهانى، و همسر شيخ محمدتقى اصفهانى دختر عالمۀ كاشف الغطاء ديده مىشوند.
ديگر بزرگان
برادر صاحب ترجمه شيخ محمدحسین بن عبدالرحيم اصفهانى صاحب كتاب الفصول الغروية، محقق، مدقق و يگانۀ عصرش بود. كتاب با ارزش الفصول الغروية و نظريات شيخ محمدحسین اصفهانى همواره مورد توجه علماى بعد از او بوده است.
فرزندان او، محمدباقربن محمدحسین اصفهانى، عبدالحسين بن محمدحسین اصفهانى و عبدالرحيم بن عبدالحسين اصفهانى (متوفاى 1367 قمرى) نيز، از فضلا و مجتهدين زمان خود بودهاند.
سخن بزرگان
گفتار پيرامون شخصيت علمى صاحب حاشيه بسيار است كه به چند نمونۀ آن اشاره مىشود:
در روضات الجنات اينطور آمده است: «فأصبح أفضل أهل عصره في الفقه و الأصول بل أبصر أهل وقته بالمعقول و المنقول و صار كأنّه المجسم في الأفكار الدقيقة و المنظم من الأنظار العميقة أستاداً للكل في الكل، و في أصول الفقه على الخصوص و جنات الفضل الدائمة الأكل في مراتب المعقول و المنصوص.» (روضات الجنات ج 2 ص 123)
در الفوائد الرضوية: «شيخ عالم فاضل محقق مدقق قدوة المحققين و ترجمان الأصوليين صاحب تعليقۀ كبيره بر معالمالدين موسوم به هداية المسترشدين.» (الفوائد الرضوية ص 434)
تأليفات
1 - هداية المسترشدين في شرح معالمالدين، منظور از حاشيۀ شيخ يا حاشيۀ مطلق در ميان كتب اصولى، همين كتاب است.
- رسالۀ در فساد شرط ضمن عقد
- شرح وافيۀ ملا محسن
- شرح حجيّة المظنة، كه قسمتى از هداية المسترشدين است.
- رسالۀ عمليّه، فارسى است.
- شرح دعاى جوشن كبير «أسماء الحسنى»
- ترجمة الأنوار النعمانية
- شرح طهارة الوافى، تقرير درس استادش سيد مهدى بحر العلوم
- كتاب الفقه في الفقه الاستدلالي
- رسالة في عدم مفطرية شرب التتن
شاگردان
- شيخ حسين على بن نوروز على ملايرى تويسركانى (متوفاى بين 1296 - 1286 قمرى)
- ملا زينالعابدين گلپايگانى (متوفاى 1288 قمرى)، صاحب الأنوار القدسية
- آقا محمد مهدى بن محسن علم الهدى، فرزند محدث فيض كاشانى کرمانشاهى (متوفاى 1280 قمرى)
- شيخ احمد بن عبدالله خوانسارى
- ملا حيدر اصفهانى
- ملا عبدالجواد خراسانى
- شيخ هادى بن مهدى سبزوارى (متوفاى 1208 قمرى)، صاحب منظومه در حكمت.
- ميرزا هدايت اللّه اوشيجى
- آقا محسن عبدالكريم بن محمد بن محسن مرشد تنكابنى (متوفاى 1275 قمرى)
- ميرزا نصر اللّه شيخ الإسلام
وفات
او در 15 شوال سال 1248 قمرى در سن شصت واند سالگى دعوت حق را لبيك گفت.
بر بدن مطهر اين عالم ربانى، حجتالاسلام سيد محمدباقرشفتى صاحب مطالع الأنوار (متوفاى 1260 قمرى) با جمع بسيار زيادى از مردم اصفهان نماز گذاردند و بدن مطهر ايشان در تكيۀ مادر شاهزاده كه بعدها به نام تكيۀ شيخ محمدتقى نيز خوانده شد در تخت فولاد به خاك سپرده شد. (محلى است كه يك زن گرجى بنام مريم كه مادر سيف الدوله حاكم اصفهان بوده براى مدفن خويش بنا نهاده است.)
مآخذ
- فوائد الرضوية ص 434 و ص 409
- أعيان الشيعة ج 9 ص 198
- كرام البررة ص 217 - 215
- روضات الجنات جلد دوّم ص 123
- تذكرة القبور يا دانشمندان و بزرگان اصفهان ص 213
- مستدركات أعيان الشيعة ج 6 ص 165