۴۲۵٬۲۲۵
ویرایش
جز (جایگزینی متن - '== منابع ==' به '== منابع مقاله ==') |
جز (جایگزینی متن - ' الدين' به 'الدين') |
||
خط ۳۸: | خط ۳۸: | ||
«اِبْنِ حِجّة حَمَوى، تقىالدين ابوبكر بن على بن عبدالله»، اديب، شاعر، موشّحسرا و مؤلف حنفى كه علاوه بر مشاغل اجتماعى، برخى از وظايف و مناصب دينى را نيز بر عهده داشت. وى در حماة شام به دنيا آمد و همانجا پرورش يافت. از دوران جوانى او اطلاع چندانى در دست نيست، جز آنكه گفتهاند به حفظ قرآن اهتمام داشت و از طريق كار حرير و دگمهسازى امرار معاش مىكرد. از همين روست كه گاه او را «ازرارى» ناميدهاند. | «اِبْنِ حِجّة حَمَوى، تقىالدين ابوبكر بن على بن عبدالله»، اديب، شاعر، موشّحسرا و مؤلف حنفى كه علاوه بر مشاغل اجتماعى، برخى از وظايف و مناصب دينى را نيز بر عهده داشت. وى در حماة شام به دنيا آمد و همانجا پرورش يافت. از دوران جوانى او اطلاع چندانى در دست نيست، جز آنكه گفتهاند به حفظ قرآن اهتمام داشت و از طريق كار حرير و دگمهسازى امرار معاش مىكرد. از همين روست كه گاه او را «ازرارى» ناميدهاند. | ||
وى زندگى ادبى خويش را با شركت در مجلس علماى حماة، از جمله شيخ هيتى و عز موصلى آغاز نمود و از محضر آنان بهرهها برد و نيز ملازم مجلس علاء قضامى شد تا آنكه در سرودن «زجل» و «مواليا» مهارت يافت. سپس به سبك كهن روى آورد و در مدح بزرگان حماة، قصيدهها پرداخت و چون در اين كار شهرتى يافت، به دمشق رفت و برهان بن جماعة، قاضى شام را در قصيدهاى شيوا مدح كرد. آنگاه شهرت وى فراگير شد و از آن پس سفرهاى متعدد خود را ميان قاهره و شام آغاز كرد. در قاهره به وزير ابن مكانس (د 794ق1392/م) كه خود نيز شاعر بود، پيوست و او را مدح گفت. در اين سفر به حضور بسيارى از بزرگان نيز از جمله [[ابن خلدون]] راه يافت و به مدح آنان پرداخت. پس از چندى به شام بازگشت و زمانى به دمشق رسيد كه ظاهر برقوق آن را پس از چندى محاصره، به آتش كشيده بود (791ق). ابن حجة مشاهدات خود را از شهرِ در آتش سوخته، در نامهاى بس شورانگيز تحت عنوان ياقوت الكلام... براى ابن مكانس وصف كرده است كه بىگمان يكى از زيباترين آثار او محسوب مىگردد. وى در طول اقامتش در شام، به مدح امراى دمشق، حِمْص و حماة پرداخت كه از آن جملهاند: | وى زندگى ادبى خويش را با شركت در مجلس علماى حماة، از جمله شيخ هيتى و عز موصلى آغاز نمود و از محضر آنان بهرهها برد و نيز ملازم مجلس علاء قضامى شد تا آنكه در سرودن «زجل» و «مواليا» مهارت يافت. سپس به سبك كهن روى آورد و در مدح بزرگان حماة، قصيدهها پرداخت و چون در اين كار شهرتى يافت، به دمشق رفت و برهان بن جماعة، قاضى شام را در قصيدهاى شيوا مدح كرد. آنگاه شهرت وى فراگير شد و از آن پس سفرهاى متعدد خود را ميان قاهره و شام آغاز كرد. در قاهره به وزير ابن مكانس (د 794ق1392/م) كه خود نيز شاعر بود، پيوست و او را مدح گفت. در اين سفر به حضور بسيارى از بزرگان نيز از جمله [[ابن خلدون]] راه يافت و به مدح آنان پرداخت. پس از چندى به شام بازگشت و زمانى به دمشق رسيد كه ظاهر برقوق آن را پس از چندى محاصره، به آتش كشيده بود (791ق). ابن حجة مشاهدات خود را از شهرِ در آتش سوخته، در نامهاى بس شورانگيز تحت عنوان ياقوت الكلام... براى ابن مكانس وصف كرده است كه بىگمان يكى از زيباترين آثار او محسوب مىگردد. وى در طول اقامتش در شام، به مدح امراى دمشق، حِمْص و حماة پرداخت كه از آن جملهاند: علاءالدين ابن ابى البقا قاضى دمشق و امينالدين حمصى. | ||
در فاصله سالهاى 801 تا 815ق بارها بين شام و مصر سفر كرد و شاهد بسيارى از وقايع از جمله حريق مجدد دمشق توسط تيمور لنگ بود. در 803ق در حلب به خدمت علاّن نايب شهر درآمد. سپس چون علان از بيم سلطان فرارى شد، وى مدتى در خفا زيست، ليكن با وساطت صدرالدين ابن آدمى به خدمت نايب دمشق، شيخ محمودى درآمد. آنگاه دمرداش را كه در طرابلس بر فرنگان پيروز شده بود، مدح گفت و بر اثر آن، به دمشق رفت و كار کتابت ديوان او را به عهده گرفت. در 813ق كه الملك الناصر به دمشق وارد مىشد، دوباره مدتى پنهان شد و در 814ق به حلب رفت. بىگمان طى همين سالها بود كه وى فرصت تأليف و تصنيف يافت. | در فاصله سالهاى 801 تا 815ق بارها بين شام و مصر سفر كرد و شاهد بسيارى از وقايع از جمله حريق مجدد دمشق توسط تيمور لنگ بود. در 803ق در حلب به خدمت علاّن نايب شهر درآمد. سپس چون علان از بيم سلطان فرارى شد، وى مدتى در خفا زيست، ليكن با وساطت صدرالدين ابن آدمى به خدمت نايب دمشق، شيخ محمودى درآمد. آنگاه دمرداش را كه در طرابلس بر فرنگان پيروز شده بود، مدح گفت و بر اثر آن، به دمشق رفت و كار کتابت ديوان او را به عهده گرفت. در 813ق كه الملك الناصر به دمشق وارد مىشد، دوباره مدتى پنهان شد و در 814ق به حلب رفت. بىگمان طى همين سالها بود كه وى فرصت تأليف و تصنيف يافت. |
ویرایش