موسوعة مصطلحات علم الكلام الإسلامي: تفاوت میان نسخه‌ها

بدون خلاصۀ ویرایش
جز (جایگزینی متن - '== منبع ==' به '==منابع مقاله==')
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۳۸: خط ۳۸:




== معرفى اجمالى ==


 
'''موسوعة مصطلحات علم الكلام الإسلامي'''، فرهنگ‌نامه‌اى در علم كلام اسلامى، تأليف آقاى دكتر سميح دغيم است. نويسنده محترم هدف خود را عرضه علم كلام اسلامى در قالب فرهنگ‌نامه با استناد به آثار كلامى دو فرقه اشعريه و معتزله دانسته است. هر چند اين فرهنگ‌نامه به گفته مؤلف محترم آن، از ويژگى‌هايى؛ همچون تنوع منابع، انتخاب موضوعات اساسى و اصلى و ارائه تعاريف عمده درباره هر اصطلاح برخوردار است، ضعف‌هايى نيز دارد كه برخى از آنها بدين قرارند: غفلت از آثار مهم مذاهب مختلف، عدم جامعيت در قياس با اصطلاحات كلام اسلامى، به‌كارگيرى غير اصطلاح به جاى اصطلاح، عدم ارجاع اصطلاحات مرتبط با يكديگر، فقدان نظم منطقى متون، تكرار متن، و مطالب بى‌ارتباط.
«موسوعة مصطلحات علم الكلام الإسلامي»، فرهنگ‌نامه‌اى در علم كلام اسلامى، تأليف آقاى دكتر سميح دغيم است. نويسنده محترم هدف خود را عرضه علم كلام اسلامى در قالب فرهنگ‌نامه با استناد به آثار كلامى دو فرقه اشعريه و معتزله دانسته است. هر چند اين فرهنگ‌نامه به گفته مؤلف محترم آن، از ويژگى‌هايى؛ همچون تنوع منابع، انتخاب موضوعات اساسى و اصلى و ارائه تعاريف عمده درباره هر اصطلاح برخوردار است، ضعف‌هايى نيز دارد كه برخى از آنها بدين قرارند: غفلت از آثار مهم مذاهب مختلف، عدم جامعيت در قياس با اصطلاحات كلام اسلامى، به‌كارگيرى غير اصطلاح به جاى اصطلاح، عدم ارجاع اصطلاحات مرتبط با يكديگر، فقدان نظم منطقى متون، تكرار متن، و مطالب بى‌ارتباط.


نويسنده محترم در مقدمه به تاريخ علم كلام اسلامى و تطورات آن اشاره‌اى گذرا كرده و هدف خود را عرضه علم كلام اسلامى در قالب فرهنگ‌نامه دانسته است؛ فرهنگ‌نامه‌اى كه به شكلى جامع مهم‌ترين اصطلاحات اين علم را در دوره‌هاى مختلف و با استناد به آثار كلامى دو فرقه اشعريه و معتزله شامل مى‌شود. وى سپس روش تحقيق و تأليف اين فرهنگ‌نامه را بيان كرده است كه نكات برجسته آن از اين قرارند:
نويسنده محترم در مقدمه به تاريخ علم كلام اسلامى و تطورات آن اشاره‌اى گذرا كرده و هدف خود را عرضه علم كلام اسلامى در قالب فرهنگ‌نامه دانسته است؛ فرهنگ‌نامه‌اى كه به شكلى جامع مهم‌ترين اصطلاحات اين علم را در دوره‌هاى مختلف و با استناد به آثار كلامى دو فرقه اشعريه و معتزله شامل مى‌شود. وى سپس روش تحقيق و تأليف اين فرهنگ‌نامه را بيان كرده است كه نكات برجسته آن از اين قرارند:


1. انتخاب موضوعات اساسى و اصلى و حذف موضوعات استطرادى و مرتبط به علوم ديگر همچون فقه و اصول فقه؛
# انتخاب موضوعات اساسى و اصلى و حذف موضوعات استطرادى و مرتبط به علوم ديگر همچون فقه و اصول فقه؛
 
# ارائه تعاريف عمده درباره هر اصطلاح و ذكر اصطلاحات فرعى پس از اصطلاح اصلى؛ مانند علم، علم ضرورى و علم مكتسب؛
2. ارائه تعاريف عمده درباره هر اصطلاح و ذكر اصطلاحات فرعى پس از اصطلاح اصلى؛ مانند علم، علم ضرورى و علم مكتسب؛
# كاربرد لفظ مفرد و نكره به منزله اصطلاح در اغلب مواضع، و تثنيه، جمع، فعل و عبارات مركب در موارد لازم؛ همچون مقدوران، مقدورات، قَدَر، قدَّر، تقضّى القدرة وقتَ مقدورها، تعلق القادر بمقدوره و حاجة الى القدرة؛
 
# تنظيم اصطلاحات بر اساس حروف الفبا؛
3. كاربرد لفظ مفرد و نكره به منزله اصطلاح در اغلب مواضع، و تثنيه، جمع، فعل و عبارات مركب در موارد لازم؛ همچون مقدوران، مقدورات، قَدَر، قدَّر، تقضّى القدرة وقتَ مقدورها، تعلق القادر بمقدوره و حاجة الى القدرة؛
# اسناد جملات به نويسنده و كتاب به صورت رمز؛ مانند (ب، ف، 248، 2) كه حرف (ب) به البغدادى، (ف) به كتاب [[الفرق بين الفرق و بيان فرقة الناجية منهم|الفرق بين الفرق]]، عدد (248) به صفحه، و (2) به سطر آن اشارت دارد؛
 
# استفاده از آثار علماى كلامى از حسن بصرى (110ق) تا قاسم بن محمد بن على (1029ق).
4. تنظيم اصطلاحات بر اساس حروف الفبا؛
 
5. اسناد جملات به نويسنده و كتاب به صورت رمز؛ مانند (ب، ف، 248، 2) كه حرف (ب) به البغدادى، (ف) به كتاب [[الفرق بين الفرق و بيان فرقة الناجية منهم|الفرق بين الفرق]]، عدد (248) به صفحه، و (2) به سطر آن اشارت دارد؛
 
6. استفاده از آثار علماى كلامى از حسن بصرى (110ق) تا قاسم بن محمد بن على (1029ق).


پس از آشنايى اجمالى، به معرفى بيشتر اين فرهنگ‌نامه و نقد آن در چند محور مى‌پردازيم:
پس از آشنايى اجمالى، به معرفى بيشتر اين فرهنگ‌نامه و نقد آن در چند محور مى‌پردازيم:
خط ۶۹: خط ۶۲:
اين فرهنگ‌نامه در بُعد اصطلاحات از چند جهت قابل تأمل است:
اين فرهنگ‌نامه در بُعد اصطلاحات از چند جهت قابل تأمل است:


1. عدم جامعيت  
#عدم جامعيت  
 
#:يكى از ويژگى‌هاى مهم هر فرهنگ‌نامه‌اى، جامعيت آن در زمينه اصطلاحات يك علم است تا خواننده با مراجعه به آن بتواند به سهولت نيازهاى خود را تأمين كند.
يكى از ويژگى‌هاى مهم هر فرهنگ‌نامه‌اى، جامعيت آن در زمينه اصطلاحات يك علم است تا خواننده با مراجعه به آن بتواند به سهولت نيازهاى خود را تأمين كند.
#:در موسوعه مصطلحات علم الكلام الاسلامى با اين كه سعى بسيارى مصروفِ شناسايى و استخراج اصطلاحات كلامى شده و 2630 اصطلاح ضبط گرديده است، در متون كلامى مذاهب مختلف، حتى در منابع موسوعه مزبور اصطلاحاتى ديده مى‌شود كه در اين فرهنگ‌نامه به چشم نمى‌خورد؛ براى مثال مى‌توان اصطلاحات زير را نام برد:
 
#:الهيات، امكان اخص، امكان ماهوى، امكان وقوعى، اولويت، اولويت ذاتيه، اولويت خارجيه، اولويت كافيه، اولويت غيركافيه، ابدى، اسماى حسنى، برهان تمانع، تجرد، توقيف، توقيفيت، جبار، استدراج، حُسن شرعى، حكم شرعى، شر بالذات، شر بالعرض، طاقت، عالم امر، عالم باطن، عالم ظاهر، عالم ابداع، عالم شهادت، عالم خلق، غايت، قضاى مبرم، قضاى معلّق، لطف محصّل، لطف مقرّب، لوح محفوظ، ملت، آباى رسول‌الله، ابليس، شيطان، ارهاص، آيت، بعثت، تحدى، ترك اولا، خاتميت، خارق‌العاده، نبوت محمد، صحابه النبى، صرفه، خلق‌القرآن، معراج، وحى خفى، وحى صريح، امام غايب، امام مستور، اهل‌بيت، اسما و احكام، اشراط‌الساعه، اعادة معدوم، اعراف، الحاد، ارتداد، بدن، جهنم، سعادت، شقاوت، سؤال قبر، لذت روحانى، لذت جسمانى، معاد روحانى، معصيت صغيره و يوم القيامه؛
در موسوعه مصطلحات علم الكلام الاسلامى با اين كه سعى بسيارى مصروفِ شناسايى و استخراج اصطلاحات كلامى شده و 2630 اصطلاح ضبط گرديده است، در متون كلامى مذاهب مختلف، حتى در منابع موسوعه مزبور اصطلاحاتى ديده مى‌شود كه در اين فرهنگ‌نامه به چشم نمى‌خورد؛ براى مثال مى‌توان اصطلاحات زير را نام برد:
#به كارگيرى غير اصطلاح به جاى اصطلاح  
 
#:در عرف اصطلاح نامه‌نويسى، افعال و غالب عبارات مركب را اصطلاح نمى‌دانند؛ ولى در اين فرهنگ‌نامه از فعل و عبارات مركب به منزله اصطلاح استفاده شده است؛ براى مثال فعل «ابتدع» را از عبارت «ان الله عزوجل خلق الاشياء و ابتدعها مخترعا لها لا من شىْ‌ْْء و لا على اصل متقدم» (ج 4/1) استخراج كرده است، در حالى كه با وجود اصطلاح «ابتداع» به اين كلمه نيازى نيست. از اين قبيل مى‌توان «اتحد» و «اتحاد»، «احدث» و «احداث»، «احبط» و «احباط»، «اخبر» و «اخبار»، «اخترع» و «اختراع»، «اراد» و «اراده»، «استوى» و «استواء» را نام برد.
الهيات، امكان اخص، امكان ماهوى، امكان وقوعى، اولويت، اولويت ذاتيه، اولويت خارجيه، اولويت كافيه، اولويت غيركافيه، ابدى، اسماى حسنى، برهان تمانع، تجرد، توقيف، توقيفيت، جبار، استدراج، حُسن شرعى، حكم شرعى، شر بالذات، شر بالعرض، طاقت، عالم امر، عالم باطن، عالم ظاهر، عالم ابداع، عالم شهادت، عالم خلق، غايت، قضاى مبرم، قضاى معلّق، لطف محصّل، لطف مقرّب، لوح محفوظ، ملت، آباى رسول‌الله، ابليس، شيطان، ارهاص، آيت، بعثت، تحدى، ترك اولا، خاتميت، خارق‌العاده، نبوت محمد، صحابه النبى، صرفه، خلق‌القرآن، معراج، وحى خفى، وحى صريح، امام غايب، امام مستور، اهل‌بيت، اسما و احكام، اشراط‌الساعه، اعادة معدوم، اعراف، الحاد، ارتداد، بدن، جهنم، سعادت، شقاوت، سؤال قبر، لذت روحانى، لذت جسمانى، معاد روحانى، معصيت صغيره و يوم القيامه؛
#:عبارات مركب نيز غالباً به احكام و مباحث يكى از اصطلاحات اشاره مى‌كنند و در ذيل اصطلاح مرتبط طرح مى‌شوند؛ مثلاً عبارت «ابطال كون البقاء معنى» (6/1) از مباحث «بقاء»، عبارت «ارزاق هى لطف فى التكليف» (/1 92) از «احكام ارزاق»، و عبارت «اعتقاد لصحه حدوث الشىء» (153/1) از شرايط تحقق اراده بوده، به ترتيب ذيل اصطلاح «بقاء» (/1 282)، «ارزاق» (/1 92) و «اراده» (1 / 69) مطرح مى‌شوند.
 
#عدم ارجاع اصطلاحات مترادف و اخص به اصطلاح مرجَّح و اعم  
2. به كارگيرى غير اصطلاح به جاى اصطلاح  
#:براى پرهيز از تكرار مطالب، ارجاع اصطلاحات مترادف به اصطلاحِ مرجَّح و اصطلاحات اخص به اصطلاح اعم امرى ضرورى است؛ ولى در اين فرهنگ‌نامه از سيستم ارجاع استفاده نشده و ذيل هر يك از آنها جداگانه، و گاه تكرارى، مطالبى آورده شده است؛ براى نمونه از اصطلاحات مترادف مى‌توان به موارد زير اشاره كرد:
 
#:ائمه و امام، اجسام و جسم، آجال و اجل، اجناس و جنس، احوال و حال، ارزاق و رزق، اسباب و سبب، اشيا و شىء، اضداد و ضد، اعراض و عرض، اعمال و عمل و فعل، افاعيل الانسان، افعال الانسان.
در عرف اصطلاح نامه‌نويسى، افعال و غالب عبارات مركب را اصطلاح نمى‌دانند؛ ولى در اين فرهنگ‌نامه از فعل و عبارات مركب به منزله اصطلاح استفاده شده است؛ براى مثال فعل «ابتدع» را از عبارت «ان الله عزوجل خلق الاشياء و ابتدعها مخترعا لها لا من شىْ‌ْْء و لا على اصل متقدم» (ج 4/1) استخراج كرده است، در حالى كه با وجود اصطلاح «ابتداع» به اين كلمه نيازى نيست. از اين قبيل مى‌توان «اتحد» و «اتحاد»، «احدث» و «احداث»، «احبط» و «احباط»، «اخبر» و «اخبار»، «اخترع» و «اختراع»، «اراد» و «اراده»، «استوى» و «استواء» را نام برد.
#:اصطلاحات اخص نيز؛ مانند: متصل، خط، سطح، جسم تعليمى، زمان و عدد كه اصطلاح اعم آنها كمّ است. در اين باره در بحث متون توضيح بيشترى داده خواهد شد.
 
#عدم تعيين مشتركات لفظى  
عبارات مركب نيز غالباً به احكام و مباحث يكى از اصطلاحات اشاره مى‌كنند و در ذيل اصطلاح مرتبط طرح مى‌شوند؛ مثلاً عبارت «ابطال كون البقاء معنى» (6/1) از مباحث «بقاء»، عبارت «ارزاق هى لطف فى التكليف» (/1 92) از «احكام ارزاق»، و عبارت «اعتقاد لصحه حدوث الشىء» (153/1) از شرايط تحقق اراده بوده، به ترتيب ذيل اصطلاح «بقاء» (/1 282)، «ارزاق» (/1 92) و «اراده» (1 / 69) مطرح مى‌شوند.
#:در فرهنگ نامه‌نويسى، تعيين مشتركات لفظى از راه مناسب همچون توضيح داخل كمانك، و ارائة تعريف و مباحث هر يك از معانى به طور جداگانه ضرورت دارد، تا خواننده دچار سردرگمى نشود؛ ولى اين امر در موسوعه مصطلحات علم الكلام الاسلامى ناديده گرفته شده است؛ براى مثال برخى از اصطلاحات آن را كه در معانى گوناگونى به كار مى‌روند، نام مى‌بريم:
 
3. عدم ارجاع اصطلاحات مترادف و اخص به اصطلاح مرجَّح و اعم  
 
براى پرهيز از تكرار مطالب، ارجاع اصطلاحات مترادف به اصطلاحِ مرجَّح و اصطلاحات اخص به اصطلاح اعم امرى ضرورى است؛ ولى در اين فرهنگ‌نامه از سيستم ارجاع استفاده نشده و ذيل هر يك از آنها جداگانه، و گاه تكرارى، مطالبى آورده شده است؛ براى نمونه از اصطلاحات مترادف مى‌توان به موارد زير اشاره كرد:
 
ائمه و امام، اجسام و جسم، آجال و اجل، اجناس و جنس، احوال و حال، ارزاق و رزق، اسباب و سبب، اشيا و شىء، اضداد و ضد، اعراض و عرض، اعمال و عمل و فعل، افاعيل الانسان، افعال الانسان.
 
اصطلاحات اخص نيز؛ مانند: متصل، خط، سطح، جسم تعليمى، زمان و عدد كه اصطلاح اعم آنها كمّ است. در اين باره در بحث متون توضيح بيشترى داده خواهد شد.
 
4. عدم تعيين مشتركات لفظى  
 
در فرهنگ نامه‌نويسى، تعيين مشتركات لفظى از راه مناسب همچون توضيح داخل كمانك، و ارائة تعريف و مباحث هر يك از معانى به طور جداگانه ضرورت دارد، تا خواننده دچار سردرگمى نشود؛ ولى اين امر در موسوعه مصطلحات علم الكلام الاسلامى ناديده گرفته شده است؛ براى مثال برخى از اصطلاحات آن را كه در معانى گوناگونى به كار مى‌روند، نام مى‌بريم:


اسلام به معناى فعل در برابر ايمان و دين حضرت محمد?، بصر به معناى ديدن و قوة باصره، حكمت به معناى علم، عدل و...، دليل به معناى معرف و حجت و حجت قطعى وظنى و...
اسلام به معناى فعل در برابر ايمان و دين حضرت محمد?، بصر به معناى ديدن و قوة باصره، حكمت به معناى علم، عدل و...، دليل به معناى معرف و حجت و حجت قطعى وظنى و...
خط ۱۰۳: خط ۸۴:
متون اين فرهنگ‌نامه از چند نظر قابل نقد است:
متون اين فرهنگ‌نامه از چند نظر قابل نقد است:


1. فقدان نظم منطقى  
#فقدان نظم منطقى  
 
#:در اين فرهنگ‌نامه، متون براساس ترتيب تاريخى تنظيم شده‌اند؛ و اين امر باعث شده است كه مطالب غالباً نظم و دسته‌بندى منطقى نداشته باشد؛ براى مثال درباره «اباحه» گفته است: «اما مثال الاباحه، فهو كذبح البهائم...» و پس از عبارتى ديگر آورده است: «الاباحه هى تخيير بين الفعل و تركه» (1/1). درباره اصطلاح «ابتداء» گفته است: «... ان ابتداء الخلق في الجنه كان اصلح لهم من ابتدائهم في الدنيا...»، و سپس نوشته است: «الابتداء خلق الشىْ‌ْْء اول مره و الاعاده خلقه مره اخرى» (/1 1).
در اين فرهنگ‌نامه، متون براساس ترتيب تاريخى تنظيم شده‌اند؛ و اين امر باعث شده است كه مطالب غالباً نظم و دسته‌بندى منطقى نداشته باشد؛ براى مثال درباره «اباحه» گفته است: «اما مثال الاباحه، فهو كذبح البهائم...» و پس از عبارتى ديگر آورده است: «الاباحه هى تخيير بين الفعل و تركه» (1/1). درباره اصطلاح «ابتداء» گفته است: «... ان ابتداء الخلق في الجنه كان اصلح لهم من ابتدائهم في الدنيا...»، و سپس نوشته است: «الابتداء خلق الشىْ‌ْْء اول مره و الاعاده خلقه مره اخرى» (/1 1).
#:در بحث «احداث» گفته است: «اذ الوجود بعد ان لم يكن هو دليل الايجاد و الاحداث الذى به يُعلم الموجود المحدث»، و سپس آورده است: «حقيقه الخلق و الاحداث هو اخراج الشىْ‌ْْء من العدم الى الوجود...» (/1 29).
 
#:درباره «زمان» گفته است: «اعلم انه كان (الاشعرى) يقول ان الاجل و الحين و الوقت و الزمان مما تتقارب معانيها و ان اجل كل حادث حال حدوثه...»، «كل زمان فنهايته الآن و هو حد الزمانين فهو نهايه الماضى و بعده ابتداء للمستقبل...»، آن‌گاه به تعريف زمان پرداخته و آورده است: «الزمان انما هو مده بقاء الجوهر ساكنا او متحركا... الزمان المعهود عندنا هو مده وجود الجوهر ساكنا او متحركا او مده وجود العرض فى الجسم» (/1 622).
در بحث «احداث» گفته است: «اذ الوجود بعد ان لم يكن هو دليل الايجاد و الاحداث الذى به يُعلم الموجود المحدث»، و سپس آورده است: «حقيقه الخلق و الاحداث هو اخراج الشىْ‌ْْء من العدم الى الوجود...» (/1 29).
#:در بحث «سعر» ابتدا عبارتى را درباره اتصاف آن به غلا و رخص نقل كرده و در عبارات ديگر به تعريف آن پرداخته است(/1 634).
 
#تكرار متن  
درباره «زمان» گفته است: «اعلم انه كان (الاشعرى) يقول ان الاجل و الحين و الوقت و الزمان مما تتقارب معانيها و ان اجل كل حادث حال حدوثه...»، «كل زمان فنهايته الآن و هو حد الزمانين فهو نهايه الماضى و بعده ابتداء للمستقبل...»، آن‌گاه به تعريف زمان پرداخته و آورده است: «الزمان انما هو مده بقاء الجوهر ساكنا او متحركا... الزمان المعهود عندنا هو مده وجود الجوهر ساكنا او متحركا او مده وجود العرض فى الجسم» (/1 622).
#:گاهى در اين فرهنگ‌نامه يك متن ذيل چند اصطلاح تكرار شده است، كه برخى از عوامل آن را نام مى‌بر يم:
 
#:أ) عدم ارجاع اصطلاحات مترادف به اصطلاح مرجَّح؛ براى مثال عبارت «حقيقه الخلق و الاحداث هو اخراج الشىْ‌ْْء من العدم الى الوجود...» درباره احداث و خلق تكرار شده است (1 / 29 و 552)، و جمله «كان (الاشعرىْ‌ْْ) يقول ان التأليف و الاجتماع و المماسه و المجاوره و الالتزاق و الاتصال كل ذلك مما ينبىء عن معنى واحد» ذيل اتصال، اجتماع، تأليف، مجاوره و مماسه تكرار شده است (/1 9، 13، 292 و 2 / 1174 و 1324)؛
در بحث «سعر» ابتدا عبارتى را درباره اتصاف آن به غلا و رخص نقل كرده و در عبارات ديگر به تعريف آن پرداخته است(/1 634).
#:ب) عدم ارجاع اصطلاحات اخص به اصطلاح اعم؛ براى نمونه عبارت «ان اقتضى (العرض) قسمهْ‌ْ، فكم، فان اشتركت الاجزاء فى حد فمتصل، ان وجدت معا فمقدار، ذو بعد خط و ذو بعدين سطح، ذو ثلاثه جسم تعليمى و الا فزمان و ان لم تشترك فعدد...» ذيل خط، زمان، سطح، عدد و كم تكرار شده است (/1 545، 622، 634، 774 و 2 / 1095)؛
 
#:ج) مطالب بى‌ارتباط؛ براى مثال ذيل اصطلاح «ابتداء» گفته است: «الابتداء خلق الشىْ‌ْْء اول مره و الاعاده خلقه مره اخرى» (1/1)، و همين عبارت براى اصطلاح «اعاده» تكرار شده است (145/1). جملة «والاعاده خلقه مره اخرى» به اصطلاح «ابتداء» و عبارت «الابتداء خلق الشىْ‌ْْء اول مرهْ‌ْ» به اصطلاح «اعاده» ارتباط ندارد.
2. تكرار متن  
#:همچنين عبارت «ان اقتضى (العرض) قسمه... و ان لم يقتض شيئاً منهما فكيفيه اما محسوسه او نفسانيه او...» ذيل خط، زمان، سطح، عدد، كم و كيفيت تكرار شده است (545/1، 622، 634، 774 و 1095 2 و 1103).
 
#:مطالب بى‌ارتباط افزون بر اين كه سبب تكرار متن در مواردى شده است، خواننده را نيز دچار سردرگمى مى‌كند؛ مثلاً ذيل اصطلاح «ابتداء» آمده است: «و الاراده المراد» و «كان (الاشعرىْ‌ْْ) يقول فى الادراك: ان الله تعالى هو المخترع له فى الابصار عند وجود الضياء و المقابله و لو اراد ان يخلقه مع عدم الضياء و المقابله كان على ذلك قادراً و كان كونه صحيحاً» (2/1).
گاهى در اين فرهنگ‌نامه يك متن ذيل چند اصطلاح تكرار شده است، كه برخى از عوامل آن را نام مى‌بر يم:
#:همچنين ذيل اصطلاح «خلق» آمده است: «قال (ابراهيم النظام): الخلق من الله سبحانه الذى هو تكوين، هو المكوَّن، و هو الشىْ‌ْْء المخلوق و كذلك الابتداء، هو المبتدأ و الاعاده هى المعاد و الاراده من الله سبحانه تكون ايجاداً للشىْ‌ْْء و تكون أمراً و هى غيرالمراد كنحو اراده الله للايمان هى أمره به و تكون حكما و اِخباراً و هى غيرالمحكوم و المخبر عنه» (550/1).
 
#ذكر متن در جايگاه نامناسب  
أ) عدم ارجاع اصطلاحات مترادف به اصطلاح مرجَّح؛ براى مثال عبارت «حقيقه الخلق و الاحداث هو اخراج الشىْ‌ْْء من العدم الى الوجود...» درباره احداث و خلق تكرار شده است (1 / 29 و 552)، و جمله «كان (الاشعرىْ‌ْْ) يقول ان التأليف و الاجتماع و المماسه و المجاوره و الالتزاق و الاتصال كل ذلك مما ينبىء عن معنى واحد» ذيل اتصال، اجتماع، تأليف، مجاوره و مماسه تكرار شده است (/1 9، 13، 292 و 2 / 1174 و 1324)؛
#:براى مثال در بحث «خلق القرآن»، بدون اين كه اصطلاح آن را بياورد و مقصود از «خلق‌القرآن» را بيان كند، ديدگاه معتزله را در لابه‌لاى مطالب مرتبط با اصطلاح «خلق»، اين گونه نقل كرده است: «و دانوا (المعتزلهْ‌ْ) بخلق القرآن نظيراً لقول اخوانهم من المشركين الذين قالوا: '''«إِنْ هَذَا إِلَّا قَوْلُ الْبَشَرِ»''' (المدثر، 25)''' فزعموا ان القرآن كقول البشر»''' (/1 551).
 
#عدم تعريف برخى اصطلاحات  
ب) عدم ارجاع اصطلاحات اخص به اصطلاح اعم؛ براى نمونه عبارت «ان اقتضى (العرض) قسمهْ‌ْ، فكم، فان اشتركت الاجزاء فى حد فمتصل، ان وجدت معا فمقدار، ذو بعد خط و ذو بعدين سطح، ذو ثلاثه جسم تعليمى و الا فزمان و ان لم تشترك فعدد...» ذيل خط، زمان، سطح، عدد و كم تكرار شده است (/1 545، 622، 634، 774 و 2 / 1095)؛
#:براى مثال بى‌آنكه اصطلاح «ابانه» را تعريف كند، ذيل آن گفته است: «ذكر شيخنا ابوهاشم? فى التعداديات: انّ اللطف و الابانه لا يصح كونهما جهه لحُسن التكليف...» (1/1).
 
#:نيز درباره اصطلاح «ابعاض» آورده است: «قال (ابوالهذيل): و وجدت المحدثات ذات ابعاض و ما كان كذلك فواجب ان يكون له كل و جميع...» (6/1). همچنين ذيل اصطلاح «اجناس عاليه» گفته است: «ان اكثر الاجناس العاليه مما لايدرك بالحس، و لا بالوجدان، و لا بالبديهيهْ‌ْ، و لا بالتركيب العقلى، فانها بسائط فى العقل و قد يتصور بالرسوم و بتحليل ما يتصور من انواعها اليها» (25/1، 26).
ج) مطالب بى‌ارتباط؛ براى مثال ذيل اصطلاح «ابتداء» گفته است: «الابتداء خلق الشىْ‌ْْء اول مره و الاعاده خلقه مره اخرى» (1/1)، و همين عبارت براى اصطلاح «اعاده» تكرار شده است (145/1). جملة «والاعاده خلقه مره اخرى» به اصطلاح «ابتداء» و عبارت «الابتداء خلق الشىْ‌ْْء اول مرهْ‌ْ» به اصطلاح «اعاده» ارتباط ندارد.
#:نيز درباره اصطلاح «احياز» اين عبارت را نقل كرده است: «الأحياز و الجهات امور مختلفه بحقائقها متباينه بماهياتها» (45/1)، و ذيل دو اصطلاح «ثنويه» و «دهريون» گفته است: «مذهب الثنويه شحيث زعموا ان القادر على الخير يقع ذلك منه طباعا و لا يقدر على خلافه و كذلك القادر على الشر» (411/1)، «اهل الدهر الزاعمين بان الجسم لم يزل متحركا و حركاته محدَثهْ‌ْ» (590/1).
 
همچنين عبارت «ان اقتضى (العرض) قسمه... و ان لم يقتض شيئاً منهما فكيفيه اما محسوسه او نفسانيه او...» ذيل خط، زمان، سطح، عدد، كم و كيفيت تكرار شده است (545/1، 622، 634، 774 و 1095 2 و 1103).
 
مطالب بى‌ارتباط افزون بر اين كه سبب تكرار متن در مواردى شده است، خواننده را نيز دچار سردرگمى مى‌كند؛ مثلاً ذيل اصطلاح «ابتداء» آمده است: «و الاراده المراد» و «كان (الاشعرىْ‌ْْ) يقول فى الادراك: ان الله تعالى هو المخترع له فى الابصار عند وجود الضياء و المقابله و لو اراد ان يخلقه مع عدم الضياء و المقابله كان على ذلك قادراً و كان كونه صحيحاً» (2/1).
 
همچنين ذيل اصطلاح «خلق» آمده است: «قال (ابراهيم النظام): الخلق من الله سبحانه الذى هو تكوين، هو المكوَّن، و هو الشىْ‌ْْء المخلوق و كذلك الابتداء، هو المبتدأ و الاعاده هى المعاد و الاراده من الله سبحانه تكون ايجاداً للشىْ‌ْْء و تكون أمراً و هى غيرالمراد كنحو اراده الله للايمان هى أمره به و تكون حكما و اِخباراً و هى غيرالمحكوم و المخبر عنه» (550/1).
 
3. ذكر متن در جايگاه نامناسب  
 
براى مثال در بحث «خلق القرآن»، بدون اين كه اصطلاح آن را بياورد و مقصود از «خلق‌القرآن» را بيان كند، ديدگاه معتزله را در لابه‌لاى مطالب مرتبط با اصطلاح «خلق»، اين گونه نقل كرده است: «و دانوا (المعتزلهْ‌ْ) بخلق القرآن نظيراً لقول اخوانهم من المشركين الذين قالوا: '''«إِنْ هَذَا إِلَّا قَوْلُ الْبَشَرِ»''' (المدثر، 25)''' فزعموا ان القرآن كقول البشر»''' (/1 551).
 
4. عدم تعريف برخى اصطلاحات  
 
براى مثال بى‌آنكه اصطلاح «ابانه» را تعريف كند، ذيل آن گفته است: «ذكر شيخنا ابوهاشم? فى التعداديات: انّ اللطف و الابانه لا يصح كونهما جهه لحُسن التكليف...» (1/1).
 
نيز درباره اصطلاح «ابعاض» آورده است: «قال (ابوالهذيل): و وجدت المحدثات ذات ابعاض و ما كان كذلك فواجب ان يكون له كل و جميع...» (6/1). همچنين ذيل اصطلاح «اجناس عاليه» گفته است: «ان اكثر الاجناس العاليه مما لايدرك بالحس، و لا بالوجدان، و لا بالبديهيهْ‌ْ، و لا بالتركيب العقلى، فانها بسائط فى العقل و قد يتصور بالرسوم و بتحليل ما يتصور من انواعها اليها» (25/1، 26).
 
نيز درباره اصطلاح «احياز» اين عبارت را نقل كرده است: «الأحياز و الجهات امور مختلفه بحقائقها متباينه بماهياتها» (45/1)، و ذيل دو اصطلاح «ثنويه» و «دهريون» گفته است: «مذهب الثنويه شحيث زعموا ان القادر على الخير يقع ذلك منه طباعا و لا يقدر على خلافه و كذلك القادر على الشر» (411/1)، «اهل الدهر الزاعمين بان الجسم لم يزل متحركا و حركاته محدَثهْ‌ْ» (590/1).


== نسخه شناسى ==
== نسخه شناسى ==
۴۲۵٬۲۲۵

ویرایش