القضاء و القدر: تفاوت میان نسخه‌ها

خط ۶۴: خط ۶۴:




بيهقى در اين كتاب با توجه به اينكه خودش از رئوس اشاعره بوده كوشيده مسئلۀ قضا و قدر را طبق
بيهقى در اين كتاب با توجه به اينكه خودش از رئوس اشاعره بوده كوشيده مسئلۀ قضا و قدر را طبق آراء اشاعره حل نمايد و با استدلالاتى از كتاب و سنت ثابت نمايد كه بنده هيچ‌گونه استقلالى در افعال‌خود ندارد و تنها فاعل در عالم خداى سبحان است و هر كارى كه از بندگان سر ميزند همه به خواست الهى مى‌باشد.او در اين رابطه بطور خيلى رموزى منشاء همۀ خوبيها را توفيقات الهى مى‌داند كه اين على الظاهر متفق عليه همگان مى‌باشد لكن مطلبى كه از اين نكته استفاده مى‌كند اين است كه همه‌كاره در سعادت و شقاوت انسان توفيق الهى است و خداوند به هركس كه بخواهد توفيق عطا مى‌فرمايد و تلاش بندگان بى‌اثر است.


آراء اشاعره حل نمايد و با استدلالاتى از كتاب و سنت ثابت نمايد كه بنده هيچ‌گونه استقلالى در افعال‌خود ندارد و تنها فاعل در عالم خداى سبحان است و هر كارى كه از بندگان سر ميزند همه به خواست
البته اشاعره در عقيدۀ خود به جبر به مفاسدى كه به اين اعتقاد مترتب مى‌شود بى‌توجه‌اند فلذا بطور خيلى صريح و بى‌باكانه از عقيدۀ خود دفاع مى‌كنند و با توجه به يارى ظواهر ادلّه به راحتى در بعضى موارد براى به كرسى نشاندن عقائد خود به توفيقاتى ظاهرى دست پيدا مى‌كنند.


الهى مى‌باشد.او در اين رابطه بطور خيلى مرموزى منشاء همۀ خوبيها را توفيقات الهى مى‌داند كه اين
براى مثال بهره‌اى كه از آيۀ شريفۀ:'''من يضلل اللّه فلا هادى له'''مى‌برند دقيقا در راستاى اعتقادات خودشان است و براى مصادره به مطلوب چنين نصوصى هيچگونه مؤونه‌اى لازم ندارند.
مى‌توان ادعا كرد بيهقى در اين كتاب خيلى بدنبال دلائل عقلى نبوده و بيشترين استمداد را از آيات و روايات و كلمات اصحاب طلب كرده است.


على الظاهر متفق عليه همگان مى‌باشد لكن مطلبى كه از اين نكته استفاده مى‌كند اين است كه همه‌كاره در
با يك نگاه اجمالى در اقوال اين افراد(اعم از اشاعره و معتزله) به اين نكتۀ ظريف پى برد كه با دور ماندن از مكتب اهلبيت عليهم‌السلام رسيد نشان به چنين نتائجى هيچ‌گونه بعدى نداشته و طريق وقوع در دامن اظهار نظرهاى سخيف و بى‌پايۀ عده‌اى از صحابۀ ناآگاه را برايشان هموار مى‌سازد.


سعادت و شقاوت انسان توفيق الهى است و خداوند به هركس كه بخواهد توفيق عطا مى‌فرمايد و
براى نمونه به موردى كه در اين كتاب به نقل از رسول اللّه صلى‌اللّه‌عليه‌وآله آمده است اشاره مى‌كنيم:در مورد خطاى آدم ابوالبشر(ع) و استفاده‌اش از شجرۀ ممنوعه احتجاجى كه بين آدم(ع) و موساى كليم(ع) واقع شده را از زبان پيامبر اكرم صلى‌الله‌عليه‌وآله بيان مى‌كند كه حضرت مى‌فرمايد:موسى(ع) به آدم(ع)طعنه زد كه تو همان كسى هستى كه خطايت تو را از بهشت بيرون كرد و آدم در جوابش مى‌گويد تو نيز كسى هستى كه خدا تو را به رسالت و به كلامش برگزيده آيا مرا در مورد چيزى ملامت مى‌كنى كه خداوند برايم مقدر كرده بود قبل از آنكه مرا خلق كند؟
 
تلاش بندگان بى‌اثر است.
 
 
 
البته اشاعره در عقيدۀ خود به جبر به مفاسدى كه به اين اعتقاد مترتب مى‌شود بى‌توجه‌اند فلذا
 
بطور خيلى صريح و بى‌باكانه از عقيدۀ خود دفاع مى‌كنند و با توجه به يارى ظواهر ادلّه به راحتى
 
در بعضى موارد براى به كرسى نشاندن عقائد خود به توفيقاتى ظاهرى دست پيدا مى‌كنند.
 
 
 
براى مثال بهره‌اى كه از آيۀ شريفۀ:'''من يضلل اللّه فلا هادى له'''مى‌برند دقيقا در راستاى اعتقادات
 
خودشان است و براى مصادره به مطلوب چنين نصوصى هيچگونه مؤونه‌اى لازم ندارند.
 
 
 
مى‌توان ادعا كرد بيهقى در اين كتاب خيلى بدنبال دلائل عقلى نبوده و بيشترين استمداد را از
 
آيات و روايات و كلمات اصحاب طلب كرده است.
 
 
 
با يك نگاه اجمالى در اقوال اين افراد(اعم از اشاعره و معتزله) به اين نكتۀ ظريف پى برد
 
كه با دور ماندن از مكتب اهلبيت عليهم‌السلام رسيد نشان به چنين نتائجى هيچ‌گونه بعدى
 
نداشته و طريق وقوع در دامن اظهار نظرهاى سخيف و بى‌پايۀ عده‌اى از صحابۀ ناآگاه را برايشان
 
هموار مى‌سازد.
 
 
 
براى نمونه به موردى كه در اين كتاب به نقل از رسول اللّه صلى‌اللّه‌عليه‌وآله آمده است اشاره مى‌كنيم:در مورد
 
خطاى آدم ابوالبشر(ع) و استفاده‌اش از شجرۀ ممنوعه احتجاجى كه بين آدم(ع) و موساى كليم(ع) واقع
 
شده را از زبان پيامبر اكرم صلى‌الله‌عليه‌وآله بيان مى‌كند كه حضرت مى‌فرمايد:موسى(ع) به آدم(ع)طعنه زد كه تو
 
همان كسى هستى كه خطايت تو را از بهشت بيرون كرد و آدم در جوابش مى‌گويد تو نيز كسى هستى كه خدا تو را به
 
رسالت و به كلامش برگزيده آيا مرا در مورد چيزى ملامت مى‌كنى كه خداوند برايم مقدر كرده بود قبل از
 
آنكه مرا خلق كند؟
 
 
 
اين حكايت از تعريف اشاعره است از قدر بدست مى‌آيد قدر يعنى چيزى كه خداوند مقدر نموده و تمام
 
وقايع عالم طبق همان قدر مى‌باشد و كسى از خود اراده‌اى ندارد.آنان بالاتر از اين خود افعال بندگان
 
را اعم از خير و شر فعل خداوند مى‌دانند بطوريكه وساطتى براى انسان قائل نيستند و مى‌گويند هر
 
عملى از هر مخلوقى سر مى‌زند در واقع خداوند آنرا بوجود مى‌آورد البته جالب اينجا است كه مى‌گويند بنده
 
قدرت احداث فعل را دارد ولى اين قدرت تأثيرى در حدوث فعل ندارد مطلب جالبى از ابن الجوزى
 
در اين مورد نقل شده است كه مى‌گويد:لفظ لا معنى له و لا حاصل تحته.يعنى اين حرف معنايى ندارد و
 
فقط لفاظى است يعنى در واقع به قدرت بشر در احداث فعل اعتبارى قائل نيستند و انسان را لا يملك لنفسه
 
نفعا و لا ضرّا مى‌دانند بدون هيچ پسوندى يعنى انسان هيچ اختيارى ندارد و تمام كارهاى خوب و
 
بدش از خداست.
 
 
 
ابوعلى جبّايى دراين‌باره مى‌فرمايد:منشاء اعتقاد اشاعره از معاوية بن ابى سفيان است.
 
 
 
معاويه وقتى براى كارهاى خلاف شرع و غير قابل قبول خود توجيه بياورد به اين حرف بى‌پايه تمسك
 
جست كه افعال بندگان را خدا مقدّر نموده و تلاش بنده تأثيرى ندارد.بدينوسيله اعمال
 
ناپسند و گناهان خود را به خدا نسبت مى‌داد تا گرفتار غضب مسلمانان نشود.


اين حكايت از تعريف اشاعره است از قدر بدست مى‌آيد قدر يعنى چيزى كه خداوند مقدر نموده و تمام وقايع عالم طبق همان قدر مى‌باشد و كسى از خود اراده‌اى ندارد.آنان بالاتر از اين خود افعال بندگان را اعم از خير و شر فعل خداوند مى‌دانند بطوريكه وساطتى براى انسان قائل نيستند و مى‌گويند هر عملى از هر مخلوقى سر مى‌زند در واقع خداوند آنرا بوجود مى‌آورد البته جالب اينجا است كه مى‌گويند بنده قدرت احداث فعل را دارد ولى اين قدرت تأثيرى در حدوث فعل ندارد مطلب جالبى از ابن الجوزى در اين مورد نقل شده است كه مى‌گويد:لفظ لا معنى له و لا حاصل تحته.يعنى اين حرف معنايى ندارد و فقط لفاظى است يعنى در واقع به قدرت بشر در احداث فعل اعتبارى قائل نيستند و انسان را لا يملك لنفسه نفعا و لا ضرّا مى‌دانند بدون هيچ پسوندى يعنى انسان هيچ اختيارى ندارد و تمام كارهاى خوب و بدش از خداست.


ابوعلى جبّايى دراين‌باره مى‌فرمايد:منشاء اعتقاد اشاعره از معاوية بن ابى سفيان است. معاويه وقتى براى كارهاى خلاف شرع و غير قابل قبول خود توجيه بياورد به اين حرف بى‌پايه تمسك جست كه افعال بندگان را خدا مقدّر نموده و تلاش بنده تأثيرى ندارد.بدينوسيله اعمال ناپسند و گناهان خود را به خدا نسبت مى‌داد تا گرفتار غضب مسلمانان نشود.


==نسخه حاضر==
==نسخه حاضر==
۶٬۵۹۱

ویرایش