مجموعه رسائل مشهور به کتاب الانسان الكامل: تفاوت میان نسخه‌ها

جز
جایگزینی متن - 'واجب الوجود' به 'واجب‌الوجود'
جز (جایگزینی متن - 'در باره' به 'درباره')
جز (جایگزینی متن - 'واجب الوجود' به 'واجب‌الوجود')
خط ۶۹: خط ۶۹:
«نطفه‌ى انسان، جوهر اول عالم صغير است»، «نطفه‌ى انسان، چون چهار ماه بر او بگذرد، جسم و روح حاصل شده و خلقت اعضا و جوارح، تمام مى‌گردد»، «از عناصر و طبايع چهارگانه، مواليد سه‌گانه معدن و نبات و حيوان پديد آمدند»، «محل روح نباتى، جگر است و جگر در پهلوى راست است»، «موضوع روح حيوانى، دل است و دل در پهلوى چپ است»، «حواس ظاهر، پنج است: سمع، بصر، شم، ذوق، لمس. حواس باطن نيز پنج است: حس مشترك، خيال، وهم، حافظه و متصرفه»، «قوه‌ى محركه بر دو قسم است: باعثه و فاعله»، «روح انسانى، از عالم علوى است»، «روح انسانى، جوهر بسيط است و مكمل و محرك جسم است بالاختيار و العقل»، «اهل وحدت مى‌گويند: ترقى روح انسانى را حدى نيست»، «روح، يكى بيش نيست و جسم هم يكى بيش نيست، اما جسم و روح مراتب دارد و در هر مرتبه‌اى نامى دارد».
«نطفه‌ى انسان، جوهر اول عالم صغير است»، «نطفه‌ى انسان، چون چهار ماه بر او بگذرد، جسم و روح حاصل شده و خلقت اعضا و جوارح، تمام مى‌گردد»، «از عناصر و طبايع چهارگانه، مواليد سه‌گانه معدن و نبات و حيوان پديد آمدند»، «محل روح نباتى، جگر است و جگر در پهلوى راست است»، «موضوع روح حيوانى، دل است و دل در پهلوى چپ است»، «حواس ظاهر، پنج است: سمع، بصر، شم، ذوق، لمس. حواس باطن نيز پنج است: حس مشترك، خيال، وهم، حافظه و متصرفه»، «قوه‌ى محركه بر دو قسم است: باعثه و فاعله»، «روح انسانى، از عالم علوى است»، «روح انسانى، جوهر بسيط است و مكمل و محرك جسم است بالاختيار و العقل»، «اهل وحدت مى‌گويند: ترقى روح انسانى را حدى نيست»، «روح، يكى بيش نيست و جسم هم يكى بيش نيست، اما جسم و روح مراتب دارد و در هر مرتبه‌اى نامى دارد».


رساله‌ى دوم در بيان توحيد: اين رساله، داراى پنج فصل است و پاره‌اى از مطالب مطرح شده در آن، از اين قرار است: «مردم در معرفت واجب الوجود سه قسمند: بعضى اهل تقليدند و بعضى اهل استدلالند و بعضى اهل كشفند»، «اعتقاد اهل تقليد، به واسطه حس و سمع است و اعتقاد اهل استدلال، به واسطه برهان، ولى اهل كشف طايفه‌اى هستند كه از تمامى حجاب‌ها گذشته‌اند و به مشاهده‌ى خدا رسيده‌اند و به لقاى او مشرف شده‌اند و به عين اليقين دانسته‌اند و ديده‌اند كه هستى مخصوص خداوند است و بس. ازاين‌جهت اين طايفه را اهل وحدت مى‌گويند كه غير خدا نمى‌بينند و نمى‌دانند، همه خدا مى‌بينند و همه خدا مى‌دانند».
رساله‌ى دوم در بيان توحيد: اين رساله، داراى پنج فصل است و پاره‌اى از مطالب مطرح شده در آن، از اين قرار است: «مردم در معرفت واجب‌الوجود سه قسمند: بعضى اهل تقليدند و بعضى اهل استدلالند و بعضى اهل كشفند»، «اعتقاد اهل تقليد، به واسطه حس و سمع است و اعتقاد اهل استدلال، به واسطه برهان، ولى اهل كشف طايفه‌اى هستند كه از تمامى حجاب‌ها گذشته‌اند و به مشاهده‌ى خدا رسيده‌اند و به لقاى او مشرف شده‌اند و به عين اليقين دانسته‌اند و ديده‌اند كه هستى مخصوص خداوند است و بس. ازاين‌جهت اين طايفه را اهل وحدت مى‌گويند كه غير خدا نمى‌بينند و نمى‌دانند، همه خدا مى‌بينند و همه خدا مى‌دانند».


رساله سوم در بيان آفرينش ارواح و اجسام: اين رساله، داراى نه فصل است و پاره‌اى از مطالب آن، از اين قرار است: «روح آدمى را كه از جوهر ملائكه سماوى است، به اين عالم سفلى به طلب كمال فرستاده‌اند و كمال، بى آلت حاصل نمى‌شود و آن آلت، قالب است»، «جسم، جوهرى كثيف و از عالم خلق است»، «ارواح هر يك داراى مقام معلوم است»، «در همه كارها، وسط، صراط مستقيم است و وسط، طريق عقل است»، «هر چيزى كه در دنيا و آخرت است، در آدمى هم موجود است».
رساله سوم در بيان آفرينش ارواح و اجسام: اين رساله، داراى نه فصل است و پاره‌اى از مطالب آن، از اين قرار است: «روح آدمى را كه از جوهر ملائكه سماوى است، به اين عالم سفلى به طلب كمال فرستاده‌اند و كمال، بى آلت حاصل نمى‌شود و آن آلت، قالب است»، «جسم، جوهرى كثيف و از عالم خلق است»، «ارواح هر يك داراى مقام معلوم است»، «در همه كارها، وسط، صراط مستقيم است و وسط، طريق عقل است»، «هر چيزى كه در دنيا و آخرت است، در آدمى هم موجود است».


رساله چهارم در بيان مبدأ و معاد بر قانون اهل حكمت: اين رساله، داراى پنج فصل است و پاره‌اى از مطالب آن چنين است: «وجود از دو حال خالى نباشد: يا او را اول باشد يا نباشد؛ اگر نباشد، آن واجب الوجود لذاته است و اگر باشد، آن ممكن الوجود لذاته است»، «بازگشت نفس انسانى بعد از مفارقت قالب، اگر كمال حاصل كرده است، به عقول و نفوس عالم علوى خواهد بود»، «هر كه يك فن علم دارد، ميدان فكر وى تنگ است و علما را كه فنون علم دارند، دشمن مى‌دارد».
رساله چهارم در بيان مبدأ و معاد بر قانون اهل حكمت: اين رساله، داراى پنج فصل است و پاره‌اى از مطالب آن چنين است: «وجود از دو حال خالى نباشد: يا او را اول باشد يا نباشد؛ اگر نباشد، آن واجب‌الوجود لذاته است و اگر باشد، آن ممكن الوجود لذاته است»، «بازگشت نفس انسانى بعد از مفارقت قالب، اگر كمال حاصل كرده است، به عقول و نفوس عالم علوى خواهد بود»، «هر كه يك فن علم دارد، ميدان فكر وى تنگ است و علما را كه فنون علم دارند، دشمن مى‌دارد».


رساله پنجم در بيان سلوك: اين رساله داراى ده فصل است و پاره‌اى از مطالب آن عبارت است‌از: «سلوك، عبارت از آن است كه رونده، روى به مراتب خود مى‌آورد و مراتب خود را به‌تدريج، تمام ظاهر مى‌گرداند»، «سالكان، متفاوتند؛ بعضى، به اندك رياضت، اثرها در خود مى‌يابند و بعضى، سال‌هاى بسيار رياضت مى‌كشند و اين اثرها را در خود نمى‌يابند»، «طريق معرفت آن است كه در اول، تحصيل و تكرار باشد و درآخر، مجاهده و اذكار»، «شرايط سلوك، شش چيزاست: اول، ترك؛ دوم، صلح؛ سوم، عزلت؛ چهارم، صمت؛ پنجم، جوع و ششم، مهر».
رساله پنجم در بيان سلوك: اين رساله داراى ده فصل است و پاره‌اى از مطالب آن عبارت است‌از: «سلوك، عبارت از آن است كه رونده، روى به مراتب خود مى‌آورد و مراتب خود را به‌تدريج، تمام ظاهر مى‌گرداند»، «سالكان، متفاوتند؛ بعضى، به اندك رياضت، اثرها در خود مى‌يابند و بعضى، سال‌هاى بسيار رياضت مى‌كشند و اين اثرها را در خود نمى‌يابند»، «طريق معرفت آن است كه در اول، تحصيل و تكرار باشد و درآخر، مجاهده و اذكار»، «شرايط سلوك، شش چيزاست: اول، ترك؛ دوم، صلح؛ سوم، عزلت؛ چهارم، صمت؛ پنجم، جوع و ششم، مهر».
۴۲۵٬۲۲۵

ویرایش