۴۲۵٬۲۲۵
ویرایش
جز (Hbaghizadeh@noornet.net صفحهٔ نفى جهت از ذات خداوند متعال را بدون برجایگذاشتن تغییرمسیر به نفى مکان و جهت منتقل کرد) |
(غنی سازی متن) |
||
خط ۱: | خط ۱: | ||
'''رساله نفى جهت از ذات خداوند متعال''' كه در نفى جهت و مكان از ذات باريتعالى است در واقع ناظر به همان بحثهاى سلبى است. | |||
==ساختار == | |||
==ساختار | |||
اين رساله از دو فصل تشكيل يافته است در فصل اوّل ابتداء به شبهۀ خصم مىپردازد. | اين رساله از دو فصل تشكيل يافته است در فصل اوّل ابتداء به شبهۀ خصم مىپردازد. | ||
سپس در فصل دوّم مستقيما وارد بحث مىشود | سپس در فصل دوّم مستقيما وارد بحث مىشود. | ||
== گزارش محتوا == | |||
فصل اوّل: | فصل اوّل: | ||
خط ۲۱: | خط ۲۰: | ||
برهان اوّل اينكه اگر باريتعالى داراى جهت باشد در اينصورت عالم هم به موازات خدا داراى جهت خواهد بود در اينصورت هر دو چيزى كه داراى جهت مىباشند يا مباين هم هستند و يا محاذى هم و در صورت محاذات از سه حالت بيرون نيستند.يا ذات باريتعالى بزرگتر از عالم خواهد بود يا مساوى و يا كمتر از عالم كه هر سه صورت فوق محال است پس باريتعالى هيچوقت در جهت و مكان نمىباشد در اينجا سؤالى مطرح مىشود كه چرا ذات باريتعالى داراى اجزاء و ابعاض نيست؟با چهار برهان به سؤال فوق جواب داده شده است در برهان اوّل لازمۀ انقسام را تركيب و بالاخره احتياج به اجزاء مىداند كه به هيچوجه با واجب الوجود بالذات سازگارى ندارد.برهان دوّم داشتن اجزاء متماثل و متخالف را رد مىكند و در برهان سوّم اجزاى متناهى در عدد و عدم تناهى در عدد باطل مىشود و بالاخره در برهان چهارم تبيين مىگردد كه اگر باريتعالى از اجزاء مركّب باشد يا همۀ اجزاء وابسته به يك عالم قادر مريد خواهد بود و يا هريك از اجزاء به قدرت جداگانه و اراده جداگانه وابسته خواهد بود كه هردو قسم باطل است.گفته شد كه در فصل دوّم شش برهان اقامه مىشود تا حالا به برهان اوّل پرداختيم و سؤال مستشكل را در قالب چهار دليل رد نموديم اكنون به برهان دوّم مىپردازيم اگر باريتعالى داراى جهت باشد حالات سهگانه برايش پيش خواهد آمد. | برهان اوّل اينكه اگر باريتعالى داراى جهت باشد در اينصورت عالم هم به موازات خدا داراى جهت خواهد بود در اينصورت هر دو چيزى كه داراى جهت مىباشند يا مباين هم هستند و يا محاذى هم و در صورت محاذات از سه حالت بيرون نيستند.يا ذات باريتعالى بزرگتر از عالم خواهد بود يا مساوى و يا كمتر از عالم كه هر سه صورت فوق محال است پس باريتعالى هيچوقت در جهت و مكان نمىباشد در اينجا سؤالى مطرح مىشود كه چرا ذات باريتعالى داراى اجزاء و ابعاض نيست؟با چهار برهان به سؤال فوق جواب داده شده است در برهان اوّل لازمۀ انقسام را تركيب و بالاخره احتياج به اجزاء مىداند كه به هيچوجه با واجب الوجود بالذات سازگارى ندارد.برهان دوّم داشتن اجزاء متماثل و متخالف را رد مىكند و در برهان سوّم اجزاى متناهى در عدد و عدم تناهى در عدد باطل مىشود و بالاخره در برهان چهارم تبيين مىگردد كه اگر باريتعالى از اجزاء مركّب باشد يا همۀ اجزاء وابسته به يك عالم قادر مريد خواهد بود و يا هريك از اجزاء به قدرت جداگانه و اراده جداگانه وابسته خواهد بود كه هردو قسم باطل است.گفته شد كه در فصل دوّم شش برهان اقامه مىشود تا حالا به برهان اوّل پرداختيم و سؤال مستشكل را در قالب چهار دليل رد نموديم اكنون به برهان دوّم مىپردازيم اگر باريتعالى داراى جهت باشد حالات سهگانه برايش پيش خواهد آمد. | ||
يا از تمامى جهات بايد متناهى باشد و يا از بعضى جهات متناهى و از بعضى نامتناهى و يا از همۀ جهات متناهى باشد و چون اين سه قسم باطل است لذا خداى متعال محتاج به مكان و جهت نمىباشد برهان سوّم در واقع ملحض برهان اوّل است كه تقرير شد در برهان چهارم مىگويد اگر واجب تعالى داراى جهت و مكانباشد آيا مىتواند از آن جهت و مكان بيرون آيد و يا نمىتواند؟در صورت اوّل حركت و سكون بر واجب روا مىشود كه هر دو محدثند و اگر نمىتواند حركت كند و ازآنجهت بيرون آيد نقص به حريم وى راه مىيابد كه هردوى آنها محال است.برهان پنجم اينكه لازمه جهتدار بودن خداوند آنست كه درجهت تحت باشد و اين به اتّفاق عقلا باطل است [[فخر رازی، محمد بن عمر|فخر رازى]] دراين برهان از كروى بودن زمين استفاده كرده است و بالاخره آخرين برهان اينكه اگر واجب تعالى داراى جهت و حيّز باشد لازمهاش اينست كه يا در يك جهت باشد و يا در جهات ديگر كه هردو قسم آن محال است. | يا از تمامى جهات بايد متناهى باشد و يا از بعضى جهات متناهى و از بعضى نامتناهى و يا از همۀ جهات متناهى باشد و چون اين سه قسم باطل است لذا خداى متعال محتاج به مكان و جهت نمىباشد برهان سوّم در واقع ملحض برهان اوّل است كه تقرير شد در برهان چهارم مىگويد اگر واجب تعالى داراى جهت و مكانباشد آيا مىتواند از آن جهت و مكان بيرون آيد و يا نمىتواند؟در صورت اوّل حركت و سكون بر واجب روا مىشود كه هر دو محدثند و اگر نمىتواند حركت كند و ازآنجهت بيرون آيد نقص به حريم وى راه مىيابد كه هردوى آنها محال است.برهان پنجم اينكه لازمه جهتدار بودن خداوند آنست كه درجهت تحت باشد و اين به اتّفاق عقلا باطل است [[فخر رازی، محمد بن عمر|فخر رازى]] دراين برهان از كروى بودن زمين استفاده كرده است و بالاخره آخرين برهان اينكه اگر واجب تعالى داراى جهت و حيّز باشد لازمهاش اينست كه يا در يك جهت باشد و يا در جهات ديگر كه هردو قسم آن محال است. | ||
اختتاميه اين رساله، در واقع نقد و بررسى شبهات خصم است كه بدانها اشاره اجمالى مىشود. | اختتاميه اين رساله، در واقع نقد و بررسى شبهات خصم است كه بدانها اشاره اجمالى مىشود. | ||
# مردم موقع دعا كردن دست به سوى آسمان بلند مىكنند پس اين امر نشانگر آنست كه خداوند در جانب بالاست پس داراى جهت است.در جواب گفته مىشود كه اگر مردم در وقت دعا دست بسوى آسمان بلند مىكنند در وقت خضوع هم پيشانى برزمين مىگذارند پس اگر دست برداشتن بسوى بالا مستلزم بودن خدا درجهت بالاست پس لازمۀ پيشانى گذاشتن برزمين هم آنست كه خداوند درجهت تحت باشد و اين مسأله به اتّفاق همه عقلا باطل است. | |||
بالاست پس داراى جهت است.در جواب گفته مىشود كه اگر مردم در وقت دعا دست بسوى آسمان بلند مىكنند در وقت خضوع هم پيشانى برزمين مىگذارند پس اگر دست برداشتن بسوى بالا مستلزم بودن خدا درجهت بالاست پس لازمۀ پيشانى گذاشتن برزمين هم آنست كه خداوند درجهت تحت باشد و اين مسأله به اتّفاق همه عقلا باطل است. | # در قرآن كريم صراحتا واژۀ فوق آمده است مانند'''«يخافون ربهم من فوقهم»'''از يكسو و آیه '''«الرحمن على العرش استوى»'''پس خداى متعال داراى جهت است.جواب شبهه اينكه اوّلا: اينگونه الفاظ متشابه در آيات و روايات بسيار است مانند:وجه،يد، عين، جنب ثانيا: اگر دلائل عقلى قطعى باشد مىتوان ظواهر الفاظ را تأويل كرد. | ||
[[فخر رازی، محمد بن عمر|فخر رازى]] در كتابى بنام «پنجاه مساله» بدين شبهه اشاره كرده و مىگويد كه در مقام تعارض بين عقل و نقل بايد حكم عقل را بر نقل ترجيح داد زيرا تصحيح دلايل نقلى و پذيرش آنها به واسطه حكم عقل صورت مىگيرد پس اگر بخواهيم بخاطر ظواهر نقلى از حكم عقل دست برداريم لازمهاش آنست كه دست از اصل برداشته به فرع بپردازيم لازم به ذكر است كه [[فخر رازی، محمد بن عمر|فخر رازى]] تأويل اينگونه تشابهات را به تفسير بزرگ خود ارجاع مىدهد. | [[فخر رازی، محمد بن عمر|فخر رازى]] در كتابى بنام «پنجاه مساله» بدين شبهه اشاره كرده و مىگويد كه در مقام تعارض بين عقل و نقل بايد حكم عقل را بر نقل ترجيح داد زيرا تصحيح دلايل نقلى و پذيرش آنها به واسطه حكم عقل صورت مىگيرد پس اگر بخواهيم بخاطر ظواهر نقلى از حكم عقل دست برداريم لازمهاش آنست كه دست از اصل برداشته به فرع بپردازيم لازم به ذكر است كه [[فخر رازی، محمد بن عمر|فخر رازى]] تأويل اينگونه تشابهات را به تفسير بزرگ خود ارجاع مىدهد. | ||
ویرایش