رساله حملیه: تفاوت میان نسخه‌ها

    از ویکی‌نور
    (صفحه‌ای تازه حاوی «<div class='wikiInfo'> بندانگشتی|رساله حملیه {| class="wikitable aboutBookTable" style="...» ایجاد کرد)
     
    (لینک درون متنی)
    خط ۱: خط ۱:
    <div class='wikiInfo'>
    <div class="wikiInfo">
    [[پرونده:NUR17643J1.jpg|بندانگشتی|رساله حملیه]]
    [[پرونده:NUR17643J1.jpg|بندانگشتی|رساله حملیه]]
    {| class="wikitable aboutBookTable" style="text-align:Right"
    {| class="wikitable aboutBookTable" style="text-align:Right"
    |+ |
    |+  
    |-
    |-
    ! نام کتاب!! data-type='bookName'|رساله حملیه
    ! نام کتاب!! data-type="bookName" |رساله حملیه
    |-
    |-
    |نام های دیگر کتاب  
    |نام های دیگر کتاب  
    |data-type='otherBookNames'|مجموعه ميراث ايران و اسلام   
    | data-type="otherBookNames" |مجموعه ميراث ايران و اسلام   
    |-
    |-
    |پدیدآورندگان  
    |پدیدآورندگان  
    |data-type='authors'|[[زنوزي، علي بن عبد الله]] (نويسنده)
    | data-type="authors" |[[زنوزی، علی بن عبدالله]] (نويسنده)
       
       
    |-
    |-
    |زبان  
    |زبان  
    |data-type='language'|عربي
    | data-type="language" |عربي
    |-
    |-
    |کد کنگره  
    |کد کنگره  
    |data-type='congeressCode' style='direction:ltr'|‏BC‎‏ ‎‏50‎‏ ‎‏/‎‏ز‎‏9‎‏ر‎‏5  
    | data-type="congeressCode" style="direction:ltr" |‏BC‎‏ ‎‏50‎‏ ‎‏/‎‏ز‎‏9‎‏ر‎‏5  
    |-
    |-
    |موضوع  
    |موضوع  
    |data-type='subject'|منطق  
    | data-type="subject" |منطق  
    |-
    |-
    |ناشر  
    |ناشر  
    |data-type='publisher'|شرکت انتشارات علمي و فرهنگي  
    | data-type="publisher" |شرکت انتشارات علمي و فرهنگي  
    |-
    |-
    |مکان نشر  
    |مکان نشر  
    |data-type='publishPlace'| ايران - تهران
    | data-type="publishPlace" | ايران - تهران
    |-
    |-
    ||سال نشر  
    ||سال نشر  
    |ata-type='publishYear'|مجلد1: 1363ش ,
    | ata-type="publishYear" |مجلد1: 1363ش ,
    |-class='articleCode'
    |- class="articleCode"


    |کد اتوماسیون  
    |کد اتوماسیون  
    |data-type='automationCode'|AUTOMATIONCODE17643AUTOMATIONCODE
    | data-type="automationCode" |AUTOMATIONCODE17643AUTOMATIONCODE
    |}
    |}
    </div>
    </div>
    '''رساله حملیه'''، تألیف آقا علی مدرس طهرانی زنوزی (متوفی 1307‎ق)، رساله‎ای فلسفی است در اقسام حمل که به زبان عربی نوشته شده است.  
    '''رساله حملیه'''، تألیف [[زنوزی، علی بن عبدالله|آقا علی مدرس طهرانی زنوزی]] (متوفی 1307‎ق)، رساله‎ای فلسفی است در اقسام حمل که به زبان عربی نوشته شده است.  


    ==ساختار==
    ==ساختار==
    نویسنده این اثر، عنوانی برای آن انتخاب نکرده و فاقد مقدمه و خاتمه به قلم نویسنده است؛ لذا برخی آن را یکی از تعلیقه‎های بلند اسفار دانسته‎اند.
    نویسنده این اثر، عنوانی برای آن انتخاب نکرده و فاقد مقدمه و خاتمه به قلم نویسنده است؛ لذا برخی آن را یکی از تعلیقه‎های بلند اسفار دانسته‎اند.
       
       
    این رساله، حاوی سی‎ودو قسمت اسـت کـه با عناوینی از قبیل مشاجره و محاکمه، تـحدید‎، وهم‎ و تحصیل بیان شـده اسـت. نویسنده در راستای مباحث کتاب، آرای فلاسفه بزرگی چون صـدرالمتألهین، ارسـطو، ابن سینا‎، سید سند و... را مـورد اسـتناد، تحلیل و انتقاد قرار داده است.  
    این رساله، حاوی سی‎ودو قسمت اسـت کـه با عناوینی از قبیل مشاجره و محاکمه، تـحدید‎، وهم‎ و تحصیل بیان شـده اسـت. نویسنده در راستای مباحث کتاب، آرای فلاسفه بزرگی چون [[صدرالدین شیرازی، محمد بن ابراهیم|صـدرالمتألهین]]، [[ارسطو|ارسـطو]]، [[ابن سینا، حسین بن عبدالله|ابن سینا]]‎، سید سند و... را مـورد اسـتناد، تحلیل و انتقاد قرار داده است.  


    ==گزارش محتوا==
    ==گزارش محتوا==
    در ابتدای کتاب، شرح حال مختصری در حد یک صفحه از زندگانی آقا علی مدرس زنوزی ارائه شده است<ref>ر.ک: مقدمه ناشر، ص6</ref>.  
    در ابتدای کتاب، شرح حال مختصری در حد یک صفحه از زندگانی [[زنوزی، علی بن عبدالله|آقا علی مدرس زنوزی]] ارائه شده است<ref>ر.ک: مقدمه ناشر، ص6</ref>.  


    «حمل‎ الشيء علـی نفسـه»، از دیـدگاه منطـق‎دانـان پـیش از مدرس زنوزی، به یکـی‎ از‎ سـه‎ صورت ذیل به‎کار رفته است: # یا آن را در ضمن بیان انـواع هوهویت بیان‎ کرده‎‎اند؛ چنان‎که ارسطو و به پیروی از او ابن سینا و محقـق طوسـی‎ چنـین‎ کرده‎‎انـد.
    «حمل‎ الشيء علـی نفسـه»، از دیـدگاه منطـق‎دانـان پـیش از [[زنوزی، علی بن عبدالله|مدرس زنوزی]]، به یکـی‎ از‎ سـه‎ صورت ذیل به‎کار رفته است: # یا آن را در ضمن بیان انـواع هوهویت بیان‎ کرده‎‎اند؛ چنان‎که [[ارسطو]] و به پیروی از او [[ابن سینا، حسین بن عبدالله|ابن سینا]] و [[نصیرالدین طوسی، محمد بن محمد|محقـق طوسـی]]‎ چنـین‎ کرده‎‎انـد.
    # یا آن را در مـقام بیان انواع محمول‎هایی کــه عــین موضـوعنـد ذکـر‎ کـرده‎‎انـد؛ چنان‎که میرداماد این راه را رفته است.
    # یا آن را در مـقام بیان انواع محمول‎هایی کــه عــین موضـوعنـد ذکـر‎ کـرده‎‎انـد؛ چنان‎که میرداماد این راه را رفته است.
    # یا به‎صورت پراکنده‎ و بـه‎مناسـبت‎هـایی بـه آن پرداخته‎اند؛ چنان‎که بیشتر مـنطق‎دانـان چنین کرده‎انـد.
    # یا به‎صورت پراکنده‎ و بـه‎مناسـبت‎هـایی بـه آن پرداخته‎اند؛ چنان‎که بیشتر مـنطق‎دانـان چنین کرده‎انـد.
    در ایـن‎ مـیـان‎، مـدرس زنـوزی در رساله حملیـه، منطقی‎ترین راه را رفته است و مباحث‎ حمل‎ را از اساسی‎ترین نقطه آن آغـاز‎ کرده‎، در‎ یک سیر منطقی دقیق جایگاه بحث از‎ «حمل‎ الشـيء علـی نفسـه» را مشـخص و مشکلات آن را بررسی کرده است<ref>ر.ک: ابوترابی، احمد، ص44</ref>.
    در ایـن‎ مـیـان‎، [[زنوزی، علی بن عبدالله|مـدرس زنـوزی]] در رساله حملیـه، منطقی‎ترین راه را رفته است و مباحث‎ حمل‎ را از اساسی‎ترین نقطه آن آغـاز‎ کرده‎، در‎ یک سیر منطقی دقیق جایگاه بحث از‎ «حمل‎ الشـيء علـی نفسـه» را مشـخص و مشکلات آن را بررسی کرده است<ref>ر.ک: ابوترابی، احمد، ص44</ref>.


    وی بـحث‎ خـود‎ را از رابطه دو مفهوم‎ آغاز‎ می‎کند‎ و می‎‎گویـد‎: اگـر دو مفهـوم بـا هـم رابطه‎‎ای‎ داشته باشند، به‎گونه‎ای که یکی قرار است بر دیگری واقع‎ شود‎، این ارتبـاط یـا از طریق حمل‎ هوهو (حمل مـواطات ) اسـت‎ یا‎ حمل ذوهـو و اشـتقاقی. بنا به تعریف وی، حمل ذوهو، حملی است که محمول بـا واسـطه‎ واژه‎‎هــایی ماننـد: «ذو»، «في » و «له» بر‎ موضوع‎ حمل می‎شود‎؛ چنان‎که مـی‎گـوییم: «سـفیدی‎ در‎ جسـم اسـت»، «فلان شخص دارای مال است» و «هر تألیف‎شده‎ای دارای تـألیف‎کننـده‎‎ای‎ اسـت»، ولـی «حمل هوهو (مواطات)»، بـه‎ ‎هـیچ‎یک‎ از‎ واژه‎‎های فوق نیاز ندارد‎، بلکه محمول آن مستقیماً بر موضوع حمل مـی‎شـود؛ چنان‎که می‎گـوییم: «انسـان، حیـوان‎ نـاطق‎ اسـت».
    وی بـحث‎ خـود‎ را از رابطه دو مفهوم‎ آغاز‎ می‎کند‎ و می‎‎گویـد‎: اگـر دو مفهـوم بـا هـم رابطه‎‎ای‎ داشته باشند، به‎گونه‎ای که یکی قرار است بر دیگری واقع‎ شود‎، این ارتبـاط یـا از طریق حمل‎ هوهو (حمل مـواطات ) اسـت‎ یا‎ حمل ذوهـو و اشـتقاقی. بنا به تعریف وی، حمل ذوهو، حملی است که محمول بـا واسـطه‎ واژه‎‎هــایی ماننـد: «ذو»، «في » و «له» بر‎ موضوع‎ حمل می‎شود‎؛ چنان‎که مـی‎گـوییم: «سـفیدی‎ در‎ جسـم اسـت»، «فلان شخص دارای مال است» و «هر تألیف‎شده‎ای دارای تـألیف‎کننـده‎‎ای‎ اسـت»، ولـی «حمل هوهو (مواطات)»، بـه‎ ‎هـیچ‎یک‎ از‎ واژه‎‎های فوق نیاز ندارد‎، بلکه محمول آن مستقیماً بر موضوع حمل مـی‎شـود؛ چنان‎که می‎گـوییم: «انسـان، حیـوان‎ نـاطق‎ اسـت».
    وی تصـریح می‎کند: حمل‎‎های‎ اشتقاقی،‎ وجه‎ جـامعی‎ با حمل‎های‎ مواطات‎ ندارند و بنابراین، این دو نوع حمل به اشتراک لفظی حملنـد، نه به اشتراک مـعنوی<ref>ر.ک: همان، ص45-44؛ متن کتاب، ص9</ref>.
    وی تصـریح می‎کند: حمل‎‎های‎ اشتقاقی،‎ وجه‎ جـامعی‎ با حمل‎های‎ مواطات‎ ندارند و بنابراین، این دو نوع حمل به اشتراک لفظی حملنـد، نه به اشتراک مـعنوی<ref>ر.ک: همان، ص45-44؛ متن کتاب، ص9</ref>.


    زنوزی با بیان این مطلب درصدد‎ بیان‎ این‎ مدعاست‎ که‎ حمل‎‎هـای اشـتقاقی در واقـع حمل نیستند؛ چه، آنکه محمول‎های آنها در واقع بر موضوع حمل نشده است و بخش دوم قضیه در واقـع محمول نیست و میان موضوع‎ و محمول آنها اتحادی برقـرار نشـده اسـت؛ برخلاف حمل مواطات که بخش دوم قضیه در آنها حقیقتاً با موضوع رابطه اتحادی دارد؛ زیرا آنچه میان دو مفهوم، رابطـه موضـوع و محمـولی ایجـاد‎ مـی‎کـنـد و قـضـیه را تحقـق می‎بخشد، این است که میان دو بخش از یک عبارت، از یک‎سـو تغـایر و تعـددی لحـاظ شود و از سوی دیگر میان آن دو، نوعی‎ اتحاد‎ برقرار باشد؛ زیرا بدون تغایر، تعددی نیست و رابطه میان یک چیز معنا ندارد و بـدون اتـحاد رابطه‎ای میان آن دو، وجود نخواهد داشت<ref>ر.ک: ابوترابی، احمد، ص45</ref>.‎
    [[زنوزی، علی بن عبدالله|زنوزی]] با بیان این مطلب درصدد‎ بیان‎ این‎ مدعاست‎ که‎ حمل‎‎هـای اشـتقاقی در واقـع حمل نیستند؛ چه، آنکه محمول‎های آنها در واقع بر موضوع حمل نشده است و بخش دوم قضیه در واقـع محمول نیست و میان موضوع‎ و محمول آنها اتحادی برقـرار نشـده اسـت؛ برخلاف حمل مواطات که بخش دوم قضیه در آنها حقیقتاً با موضوع رابطه اتحادی دارد؛ زیرا آنچه میان دو مفهوم، رابطـه موضـوع و محمـولی ایجـاد‎ مـی‎کـنـد و قـضـیه را تحقـق می‎بخشد، این است که میان دو بخش از یک عبارت، از یک‎سـو تغـایر و تعـددی لحـاظ شود و از سوی دیگر میان آن دو، نوعی‎ اتحاد‎ برقرار باشد؛ زیرا بدون تغایر، تعددی نیست و رابطه میان یک چیز معنا ندارد و بـدون اتـحاد رابطه‎ای میان آن دو، وجود نخواهد داشت<ref>ر.ک: ابوترابی، احمد، ص45</ref>.‎


    وی‎ سپس می‎گوید: اتحاد میان‎ دو‎ مفهوم به دو گونه متصور است: یـا ایـن اتحـاد بـه‎حسب مفهوم موضوع و محمول است یا به اتحاد در وجود برمی‎گردد. اگـر اتـحـاد‎ آن‎ دو مفهوم افزون بر‎ اتحاد‎ در وجود، اتحادی در مفهوم آنها باشد، در این صورت «حمـل ذاتـی اولی» نامیده می‎شود و اگر تنها در وجود متحد باشند، یعنی به‎لحاظ مفهوم تغایر حقیقـی داشته باشند، «حـمل‎ مـتعارف» یا «حـمل صناعی» یا «حمل شایع» نامیده می‎شـود<ref>ر.ک: همان؛ متن کتاب، ص10</ref>.
    وی‎ سپس می‎گوید: اتحاد میان‎ دو‎ مفهوم به دو گونه متصور است: یـا ایـن اتحـاد بـه‎حسب مفهوم موضوع و محمول است یا به اتحاد در وجود برمی‎گردد. اگـر اتـحـاد‎ آن‎ دو مفهوم افزون بر‎ اتحاد‎ در وجود، اتحادی در مفهوم آنها باشد، در این صورت «حمـل ذاتـی اولی» نامیده می‎شود و اگر تنها در وجود متحد باشند، یعنی به‎لحاظ مفهوم تغایر حقیقـی داشته باشند، «حـمل‎ مـتعارف» یا «حـمل صناعی» یا «حمل شایع» نامیده می‎شـود<ref>ر.ک: همان؛ متن کتاب، ص10</ref>.


    به دنبال طرح این دو قسم از اقسام حمل، وی بحث از «حمل الشيء علی نفسـه» را‎ بـا‎ نقلی از‎ سید سند، صدرالدین دشتکی آغاز مـی‎کـند و می‎گویـد: روشـن اسـت کـه در هـر حملی باید تـغایر‎ و اتـحادی برقرار باشد، ولی در «حمـل الشـيء علـی نفسـه»، ایـن پرسـش‎ مطرح‎ است‎ که: آیا چنین حملی جایز است یا خیر؟ سپس می‎گوید: باید دید آیا بـه صـرف اینـکه یک ‎‎واژه‎ یک بار در موضوع قرار گرفته و بار دیگر در محمول، بـرای تـحقـق تغـایر‎ اعتباری‎ کفایت‎ نمی‎کند. زنوزی خود به این پرسش چنین پاسخ مـی‎دهـد کـه ایـن کـافی نیست‎؛ چه، آنـکه مـوضوع و مـحمـول یـک قضـیه، در واقـع بـه اخـتلاف در ادراک تحقـق‎ نمی‎یابند، بلکه تنها‎ به‎ تـغایر در مـدرک تحقق می‎یابند؛ چه، آنکه موضوع و محمول دو نوع از مدرک هستند، نه دو نوع از ادراک. پس تغایر ادراک برای تحقق حـمل کـفایت نـمی‎کنـد و صرف اینکه‎ در ظاهر قضیه‎ای وجود دارد، برای تحقق قضیه کـافی نیسـت و در «حـمـل الشـيء عـلی نفسه»، یکی از شرایط مهم تحقق قضیه، یعنی تغایر دو طرف قضیه تحقق نیافته است؛ زیرا مـوضوع‎ هـر‎ قـضیه، امر مدرک است، نه نحوه ادراکی که به آن تعلـق مـی‎گیـرد؛ چون در قضیه بـاید نـسبتی میان دو طرف قضیه باشد و نسـبت، فـرع تعـدد اسـت و معنـا ندارد انسان‎ واحد‎، در زمـان واحـد چـیزی را که به‎لحاظ ذات و حتی اعتبار، تعددی نـدارد، دو بار درک کند<ref>ر.ک: ابوترابی، احمد، ص46-45</ref>.
    به دنبال طرح این دو قسم از اقسام حمل، وی بحث از «حمل الشيء علی نفسـه» را‎ بـا‎ نقلی از‎ سید سند، صدرالدین دشتکی آغاز مـی‎کـند و می‎گویـد: روشـن اسـت کـه در هـر حملی باید تـغایر‎ و اتـحادی برقرار باشد، ولی در «حمـل الشـيء علـی نفسـه»، ایـن پرسـش‎ مطرح‎ است‎ که: آیا چنین حملی جایز است یا خیر؟ سپس می‎گوید: باید دید آیا بـه صـرف اینـکه یک ‎‎واژه‎ یک بار در موضوع قرار گرفته و بار دیگر در محمول، بـرای تـحقـق تغـایر‎ اعتباری‎ کفایت‎ نمی‎کند. [[زنوزی، علی بن عبدالله|زنوزی]] خود به این پرسش چنین پاسخ مـی‎دهـد کـه ایـن کـافی نیست‎؛ چه، آنـکه مـوضوع و مـحمـول یـک قضـیه، در واقـع بـه اخـتلاف در ادراک تحقـق‎ نمی‎یابند، بلکه تنها‎ به‎ تـغایر در مـدرک تحقق می‎یابند؛ چه، آنکه موضوع و محمول دو نوع از مدرک هستند، نه دو نوع از ادراک. پس تغایر ادراک برای تحقق حـمل کـفایت نـمی‎کنـد و صرف اینکه‎ در ظاهر قضیه‎ای وجود دارد، برای تحقق قضیه کـافی نیسـت و در «حـمـل الشـيء عـلی نفسه»، یکی از شرایط مهم تحقق قضیه، یعنی تغایر دو طرف قضیه تحقق نیافته است؛ زیرا مـوضوع‎ هـر‎ قـضیه، امر مدرک است، نه نحوه ادراکی که به آن تعلـق مـی‎گیـرد؛ چون در قضیه بـاید نـسبتی میان دو طرف قضیه باشد و نسـبت، فـرع تعـدد اسـت و معنـا ندارد انسان‎ واحد‎، در زمـان واحـد چـیزی را که به‎لحاظ ذات و حتی اعتبار، تعددی نـدارد، دو بار درک کند<ref>ر.ک: ابوترابی، احمد، ص46-45</ref>.


    مدرس زنوزی در ادامه بحث،‎ دیدگاه سید سند، صدرالدین‎ دشتکی‎ را نقل می‎کند کـه‎ گفته‎ است امکان «حمل الشي‎ء علی نـفسه»، روشن است و دیدگاهی که آن را جایز‎ نمی‎‎داند، دیدگاه دقیقی نیست و تکرار‎ التفات‎ کافی‎ است؛ همان‎طور‎ که‎ شـیخ در مواضـع متعـددی‎ حمل‎ جزئی بر جزئی را جایز دانسته است. معنای «جزئی، جـزئی اســت» ایـن اسـت کـه‎ خودش‎، خودش است و خودش غیر خودش نیست. دشتکی‎ ادامه می‎دهد که‎ این تفسیر از حمل کـه هـر حملـی در واقـع بیان اتحاد دو ذات در مصداق‎ است‎، نـادرست اسـت؛ زیرا اگر چنین بود‎، اینکه‎ می‎گوینـد‎ مراد‎ از موضوع در‎ قضیه‎، «افراد» است و مراد از محمول، «مفهوم» است، نادرست مـی‎بـود؛ چه آنکه طبق این تفسیر بـاید‎ مـوضوع‎ و محمول‎ در مصداق یکی باشند؛ درحـالی‎کـه حمـل‎ در‎ قضیه‎ موجبه‎، حکم‎ به‎ اتحاد دو مفهـوم اسـت کـه در اعتبـار متغـایر باشـند و تفـاوتی نمی‎کند تغایرشان در مفهوم باشد یا در واقـع خـارجی آنهـا. بنـابراین، اتحـاد مـوضـوع و مـحمول گـاهی در‎ وجـود خـارجی، گــاهی در وجـود ذهنـی و گـاهی در هـر دو اســت<ref>ر.ک: همان، ص47</ref>.  
    [[زنوزی، علی بن عبدالله|مدرس زنوزی]] در ادامه بحث،‎ دیدگاه سید سند، صدرالدین‎ دشتکی‎ را نقل می‎کند کـه‎ گفته‎ است امکان «حمل الشي‎ء علی نـفسه»، روشن است و دیدگاهی که آن را جایز‎ نمی‎‎داند، دیدگاه دقیقی نیست و تکرار‎ التفات‎ کافی‎ است؛ همان‎طور‎ که‎ شـیخ در مواضـع متعـددی‎ حمل‎ جزئی بر جزئی را جایز دانسته است. معنای «جزئی، جـزئی اســت» ایـن اسـت کـه‎ خودش‎، خودش است و خودش غیر خودش نیست. دشتکی‎ ادامه می‎دهد که‎ این تفسیر از حمل کـه هـر حملـی در واقـع بیان اتحاد دو ذات در مصداق‎ است‎، نـادرست اسـت؛ زیرا اگر چنین بود‎، اینکه‎ می‎گوینـد‎ مراد‎ از موضوع در‎ قضیه‎، «افراد» است و مراد از محمول، «مفهوم» است، نادرست مـی‎بـود؛ چه آنکه طبق این تفسیر بـاید‎ مـوضوع‎ و محمول‎ در مصداق یکی باشند؛ درحـالی‎کـه حمـل‎ در‎ قضیه‎ موجبه‎، حکم‎ به‎ اتحاد دو مفهـوم اسـت کـه در اعتبـار متغـایر باشـند و تفـاوتی نمی‎کند تغایرشان در مفهوم باشد یا در واقـع خـارجی آنهـا. بنـابراین، اتحـاد مـوضـوع و مـحمول گـاهی در‎ وجـود خـارجی، گــاهی در وجـود ذهنـی و گـاهی در هـر دو اســت<ref>ر.ک: همان، ص47</ref>.  


    زنوزی در پاسخ به این کلام سید سند، باز این سخن را تکرار می‎کنـد کـه تکـرار در‎ ادراک‎، موجب تکرار در مدرک نمی‎شود و تأکید می‎کند که «حمل الشيء عـلی نفسـه»، تنهـا در جایی پذیرفتنی است که بتوان تعددی برای موضـوع و محمـول در نظـر گرفـت<ref>ر.ک: همان</ref>.  
    [[زنوزی، علی بن عبدالله|زنوزی]] در پاسخ به این کلام سید سند، باز این سخن را تکرار می‎کنـد کـه تکـرار در‎ ادراک‎، موجب تکرار در مدرک نمی‎شود و تأکید می‎کند که «حمل الشيء عـلی نفسـه»، تنهـا در جایی پذیرفتنی است که بتوان تعددی برای موضـوع و محمـول در نظـر گرفـت<ref>ر.ک: همان</ref>.  


    ابن ‎سینا، گاهی «ماهیّت» را به‎نام «وجود خاص» می‎خواند. این ‎کاربرد، از جهتی ابهام‎آمیز به‎ نظر‎ می‎رسد؛ زیرا مقصود از «وجود خـاص»، غـالباً هـمان عینیّت خارجی اشیاء است‎ که‎ به‎ ذهن درنـمی‎آید؛ درحـالی‎که «ماهیّت» از دیدگاه ابن ‎سینا مفهومی است حاکی از حقیقت اشیاء که در‎ ذهن‎ آدمی‎ نقش می‎بندد. از این حیث، بین «ماهیّت» و «وجود خـاص» دوگـانگی کـامل برقرار‎ است‎ و ازاین‎رو نمی‎توان یکی را به ‎نام دیگری خواند. آقا علی مدرّس زنوزی، در‎ این رساله بیان جالبی دارد که تا حدّ زیادی‎ راهگشای این مسئله است. وی در تبیین‎ فرق‎ بین مفاهیم وجودی و مفاهیم ماهوی می‎گوید‎ که‎ مفاهیم‎ وجودی‎ و مفاهیم‎ ماهوی دارای یک‎ وجـه‎ مـشترکند و آن اینکه هر دو، بدون وساطت امر دیگری، از حقایق خارجی انتزاع می‎گردند، ولی تفاوت‎ آن دو‎ در «حـیثیّت انـتزاع» است؛ بدین معنی که‎ مفاهیم‎ وجودی،‎ به‎ اعتبار‎ موجود‎ بودنشان و مفاهیم ماهوی، به اعتبار مـحدود بـودنشان از حـقایق خارجی انتزاع می‎شوند<ref>ر.ک: موسویان، سید حسین، ص251؛ متن کتاب، ص42-40</ref>.  
    ابن ‎سینا، گاهی «ماهیّت» را به‎نام «وجود خاص» می‎خواند. این ‎کاربرد، از جهتی ابهام‎آمیز به‎ نظر‎ می‎رسد؛ زیرا مقصود از «وجود خـاص»، غـالباً هـمان عینیّت خارجی اشیاء است‎ که‎ به‎ ذهن درنـمی‎آید؛ درحـالی‎که «ماهیّت» از دیدگاه ابن ‎سینا مفهومی است حاکی از حقیقت اشیاء که در‎ ذهن‎ آدمی‎ نقش می‎بندد. از این حیث، بین «ماهیّت» و «وجود خـاص» دوگـانگی کـامل برقرار‎ است‎ و ازاین‎رو نمی‎توان یکی را به ‎نام دیگری خواند. [[زنوزی، علی بن عبدالله|آقا علی مدرّس زنوزی]]، در‎ این رساله بیان جالبی دارد که تا حدّ زیادی‎ راهگشای این مسئله است. وی در تبیین‎ فرق‎ بین مفاهیم وجودی و مفاهیم ماهوی می‎گوید‎ که‎ مفاهیم‎ وجودی‎ و مفاهیم‎ ماهوی دارای یک‎ وجـه‎ مـشترکند و آن اینکه هر دو، بدون وساطت امر دیگری، از حقایق خارجی انتزاع می‎گردند، ولی تفاوت‎ آن دو‎ در «حـیثیّت انـتزاع» است؛ بدین معنی که‎ مفاهیم‎ وجودی،‎ به‎ اعتبار‎ موجود‎ بودنشان و مفاهیم ماهوی، به اعتبار مـحدود بـودنشان از حـقایق خارجی انتزاع می‎شوند<ref>ر.ک: موسویان، سید حسین، ص251؛ متن کتاب، ص42-40</ref>.  


    از جمله مباحث انتهایی کتاب که با عنوان «تحدیق عرشی و تحقیق ملکوتی» مطرح شده است، بررسی این قانون است: «هر فاعلی فعلش مثل طبیعتش است» که مطابق با این آیه از قرآن است: '''قُلْ كُلٌّ يَعْمَلُ عَلَى شَاكِلَتِهِ''' ﴿الإسراء: 84﴾. این قانون از اعاظم فلاسفه مکرمین نقل شده است<ref>ر.ک: متن کتاب، ص65</ref>.  
    از جمله مباحث انتهایی کتاب که با عنوان «تحدیق عرشی و تحقیق ملکوتی» مطرح شده است، بررسی این قانون است: «هر فاعلی فعلش مثل طبیعتش است» که مطابق با این آیه از قرآن است: '''قُلْ كُلٌّ يَعْمَلُ عَلَى شَاكِلَتِهِ''' ﴿الإسراء: 84﴾. این قانون از اعاظم فلاسفه مکرمین نقل شده است<ref>ر.ک: متن کتاب، ص65</ref>.  
    خط ۷۳: خط ۷۴:


    ==پانویس ==
    ==پانویس ==
    <references/>
    <references />


    ==منابع مقاله==
    ==منابع مقاله==

    نسخهٔ ‏۳۰ دسامبر ۲۰۱۷، ساعت ۱۰:۵۹

    رساله حملیه
    نام کتاب رساله حملیه
    نام های دیگر کتاب مجموعه ميراث ايران و اسلام
    پدیدآورندگان زنوزی، علی بن عبدالله (نويسنده)
    زبان عربي
    کد کنگره ‏BC‎‏ ‎‏50‎‏ ‎‏/‎‏ز‎‏9‎‏ر‎‏5
    موضوع منطق
    ناشر شرکت انتشارات علمي و فرهنگي
    مکان نشر ايران - تهران
    سال نشر مجلد1: 1363ش ,
    کد اتوماسیون AUTOMATIONCODE17643AUTOMATIONCODE

    رساله حملیه، تألیف آقا علی مدرس طهرانی زنوزی (متوفی 1307‎ق)، رساله‎ای فلسفی است در اقسام حمل که به زبان عربی نوشته شده است.

    ساختار

    نویسنده این اثر، عنوانی برای آن انتخاب نکرده و فاقد مقدمه و خاتمه به قلم نویسنده است؛ لذا برخی آن را یکی از تعلیقه‎های بلند اسفار دانسته‎اند.

    این رساله، حاوی سی‎ودو قسمت اسـت کـه با عناوینی از قبیل مشاجره و محاکمه، تـحدید‎، وهم‎ و تحصیل بیان شـده اسـت. نویسنده در راستای مباحث کتاب، آرای فلاسفه بزرگی چون صـدرالمتألهین، ارسـطو، ابن سینا‎، سید سند و... را مـورد اسـتناد، تحلیل و انتقاد قرار داده است.

    گزارش محتوا

    در ابتدای کتاب، شرح حال مختصری در حد یک صفحه از زندگانی آقا علی مدرس زنوزی ارائه شده است[۱].

    «حمل‎ الشيء علـی نفسـه»، از دیـدگاه منطـق‎دانـان پـیش از مدرس زنوزی، به یکـی‎ از‎ سـه‎ صورت ذیل به‎کار رفته است: # یا آن را در ضمن بیان انـواع هوهویت بیان‎ کرده‎‎اند؛ چنان‎که ارسطو و به پیروی از او ابن سینا و محقـق طوسـی‎ چنـین‎ کرده‎‎انـد.

    1. یا آن را در مـقام بیان انواع محمول‎هایی کــه عــین موضـوعنـد ذکـر‎ کـرده‎‎انـد؛ چنان‎که میرداماد این راه را رفته است.
    2. یا به‎صورت پراکنده‎ و بـه‎مناسـبت‎هـایی بـه آن پرداخته‎اند؛ چنان‎که بیشتر مـنطق‎دانـان چنین کرده‎انـد.

    در ایـن‎ مـیـان‎، مـدرس زنـوزی در رساله حملیـه، منطقی‎ترین راه را رفته است و مباحث‎ حمل‎ را از اساسی‎ترین نقطه آن آغـاز‎ کرده‎، در‎ یک سیر منطقی دقیق جایگاه بحث از‎ «حمل‎ الشـيء علـی نفسـه» را مشـخص و مشکلات آن را بررسی کرده است[۲].

    وی بـحث‎ خـود‎ را از رابطه دو مفهوم‎ آغاز‎ می‎کند‎ و می‎‎گویـد‎: اگـر دو مفهـوم بـا هـم رابطه‎‎ای‎ داشته باشند، به‎گونه‎ای که یکی قرار است بر دیگری واقع‎ شود‎، این ارتبـاط یـا از طریق حمل‎ هوهو (حمل مـواطات ) اسـت‎ یا‎ حمل ذوهـو و اشـتقاقی. بنا به تعریف وی، حمل ذوهو، حملی است که محمول بـا واسـطه‎ واژه‎‎هــایی ماننـد: «ذو»، «في » و «له» بر‎ موضوع‎ حمل می‎شود‎؛ چنان‎که مـی‎گـوییم: «سـفیدی‎ در‎ جسـم اسـت»، «فلان شخص دارای مال است» و «هر تألیف‎شده‎ای دارای تـألیف‎کننـده‎‎ای‎ اسـت»، ولـی «حمل هوهو (مواطات)»، بـه‎ ‎هـیچ‎یک‎ از‎ واژه‎‎های فوق نیاز ندارد‎، بلکه محمول آن مستقیماً بر موضوع حمل مـی‎شـود؛ چنان‎که می‎گـوییم: «انسـان، حیـوان‎ نـاطق‎ اسـت».

    وی تصـریح می‎کند: حمل‎‎های‎ اشتقاقی،‎ وجه‎ جـامعی‎ با حمل‎های‎ مواطات‎ ندارند و بنابراین، این دو نوع حمل به اشتراک لفظی حملنـد، نه به اشتراک مـعنوی[۳].

    زنوزی با بیان این مطلب درصدد‎ بیان‎ این‎ مدعاست‎ که‎ حمل‎‎هـای اشـتقاقی در واقـع حمل نیستند؛ چه، آنکه محمول‎های آنها در واقع بر موضوع حمل نشده است و بخش دوم قضیه در واقـع محمول نیست و میان موضوع‎ و محمول آنها اتحادی برقـرار نشـده اسـت؛ برخلاف حمل مواطات که بخش دوم قضیه در آنها حقیقتاً با موضوع رابطه اتحادی دارد؛ زیرا آنچه میان دو مفهوم، رابطـه موضـوع و محمـولی ایجـاد‎ مـی‎کـنـد و قـضـیه را تحقـق می‎بخشد، این است که میان دو بخش از یک عبارت، از یک‎سـو تغـایر و تعـددی لحـاظ شود و از سوی دیگر میان آن دو، نوعی‎ اتحاد‎ برقرار باشد؛ زیرا بدون تغایر، تعددی نیست و رابطه میان یک چیز معنا ندارد و بـدون اتـحاد رابطه‎ای میان آن دو، وجود نخواهد داشت[۴].‎

    وی‎ سپس می‎گوید: اتحاد میان‎ دو‎ مفهوم به دو گونه متصور است: یـا ایـن اتحـاد بـه‎حسب مفهوم موضوع و محمول است یا به اتحاد در وجود برمی‎گردد. اگـر اتـحـاد‎ آن‎ دو مفهوم افزون بر‎ اتحاد‎ در وجود، اتحادی در مفهوم آنها باشد، در این صورت «حمـل ذاتـی اولی» نامیده می‎شود و اگر تنها در وجود متحد باشند، یعنی به‎لحاظ مفهوم تغایر حقیقـی داشته باشند، «حـمل‎ مـتعارف» یا «حـمل صناعی» یا «حمل شایع» نامیده می‎شـود[۵].

    به دنبال طرح این دو قسم از اقسام حمل، وی بحث از «حمل الشيء علی نفسـه» را‎ بـا‎ نقلی از‎ سید سند، صدرالدین دشتکی آغاز مـی‎کـند و می‎گویـد: روشـن اسـت کـه در هـر حملی باید تـغایر‎ و اتـحادی برقرار باشد، ولی در «حمـل الشـيء علـی نفسـه»، ایـن پرسـش‎ مطرح‎ است‎ که: آیا چنین حملی جایز است یا خیر؟ سپس می‎گوید: باید دید آیا بـه صـرف اینـکه یک ‎‎واژه‎ یک بار در موضوع قرار گرفته و بار دیگر در محمول، بـرای تـحقـق تغـایر‎ اعتباری‎ کفایت‎ نمی‎کند. زنوزی خود به این پرسش چنین پاسخ مـی‎دهـد کـه ایـن کـافی نیست‎؛ چه، آنـکه مـوضوع و مـحمـول یـک قضـیه، در واقـع بـه اخـتلاف در ادراک تحقـق‎ نمی‎یابند، بلکه تنها‎ به‎ تـغایر در مـدرک تحقق می‎یابند؛ چه، آنکه موضوع و محمول دو نوع از مدرک هستند، نه دو نوع از ادراک. پس تغایر ادراک برای تحقق حـمل کـفایت نـمی‎کنـد و صرف اینکه‎ در ظاهر قضیه‎ای وجود دارد، برای تحقق قضیه کـافی نیسـت و در «حـمـل الشـيء عـلی نفسه»، یکی از شرایط مهم تحقق قضیه، یعنی تغایر دو طرف قضیه تحقق نیافته است؛ زیرا مـوضوع‎ هـر‎ قـضیه، امر مدرک است، نه نحوه ادراکی که به آن تعلـق مـی‎گیـرد؛ چون در قضیه بـاید نـسبتی میان دو طرف قضیه باشد و نسـبت، فـرع تعـدد اسـت و معنـا ندارد انسان‎ واحد‎، در زمـان واحـد چـیزی را که به‎لحاظ ذات و حتی اعتبار، تعددی نـدارد، دو بار درک کند[۶].

    مدرس زنوزی در ادامه بحث،‎ دیدگاه سید سند، صدرالدین‎ دشتکی‎ را نقل می‎کند کـه‎ گفته‎ است امکان «حمل الشي‎ء علی نـفسه»، روشن است و دیدگاهی که آن را جایز‎ نمی‎‎داند، دیدگاه دقیقی نیست و تکرار‎ التفات‎ کافی‎ است؛ همان‎طور‎ که‎ شـیخ در مواضـع متعـددی‎ حمل‎ جزئی بر جزئی را جایز دانسته است. معنای «جزئی، جـزئی اســت» ایـن اسـت کـه‎ خودش‎، خودش است و خودش غیر خودش نیست. دشتکی‎ ادامه می‎دهد که‎ این تفسیر از حمل کـه هـر حملـی در واقـع بیان اتحاد دو ذات در مصداق‎ است‎، نـادرست اسـت؛ زیرا اگر چنین بود‎، اینکه‎ می‎گوینـد‎ مراد‎ از موضوع در‎ قضیه‎، «افراد» است و مراد از محمول، «مفهوم» است، نادرست مـی‎بـود؛ چه آنکه طبق این تفسیر بـاید‎ مـوضوع‎ و محمول‎ در مصداق یکی باشند؛ درحـالی‎کـه حمـل‎ در‎ قضیه‎ موجبه‎، حکم‎ به‎ اتحاد دو مفهـوم اسـت کـه در اعتبـار متغـایر باشـند و تفـاوتی نمی‎کند تغایرشان در مفهوم باشد یا در واقـع خـارجی آنهـا. بنـابراین، اتحـاد مـوضـوع و مـحمول گـاهی در‎ وجـود خـارجی، گــاهی در وجـود ذهنـی و گـاهی در هـر دو اســت[۷].

    زنوزی در پاسخ به این کلام سید سند، باز این سخن را تکرار می‎کنـد کـه تکـرار در‎ ادراک‎، موجب تکرار در مدرک نمی‎شود و تأکید می‎کند که «حمل الشيء عـلی نفسـه»، تنهـا در جایی پذیرفتنی است که بتوان تعددی برای موضـوع و محمـول در نظـر گرفـت[۸].

    ابن ‎سینا، گاهی «ماهیّت» را به‎نام «وجود خاص» می‎خواند. این ‎کاربرد، از جهتی ابهام‎آمیز به‎ نظر‎ می‎رسد؛ زیرا مقصود از «وجود خـاص»، غـالباً هـمان عینیّت خارجی اشیاء است‎ که‎ به‎ ذهن درنـمی‎آید؛ درحـالی‎که «ماهیّت» از دیدگاه ابن ‎سینا مفهومی است حاکی از حقیقت اشیاء که در‎ ذهن‎ آدمی‎ نقش می‎بندد. از این حیث، بین «ماهیّت» و «وجود خـاص» دوگـانگی کـامل برقرار‎ است‎ و ازاین‎رو نمی‎توان یکی را به ‎نام دیگری خواند. آقا علی مدرّس زنوزی، در‎ این رساله بیان جالبی دارد که تا حدّ زیادی‎ راهگشای این مسئله است. وی در تبیین‎ فرق‎ بین مفاهیم وجودی و مفاهیم ماهوی می‎گوید‎ که‎ مفاهیم‎ وجودی‎ و مفاهیم‎ ماهوی دارای یک‎ وجـه‎ مـشترکند و آن اینکه هر دو، بدون وساطت امر دیگری، از حقایق خارجی انتزاع می‎گردند، ولی تفاوت‎ آن دو‎ در «حـیثیّت انـتزاع» است؛ بدین معنی که‎ مفاهیم‎ وجودی،‎ به‎ اعتبار‎ موجود‎ بودنشان و مفاهیم ماهوی، به اعتبار مـحدود بـودنشان از حـقایق خارجی انتزاع می‎شوند[۹].

    از جمله مباحث انتهایی کتاب که با عنوان «تحدیق عرشی و تحقیق ملکوتی» مطرح شده است، بررسی این قانون است: «هر فاعلی فعلش مثل طبیعتش است» که مطابق با این آیه از قرآن است: قُلْ كُلٌّ يَعْمَلُ عَلَى شَاكِلَتِهِ ﴿الإسراء: 84﴾. این قانون از اعاظم فلاسفه مکرمین نقل شده است[۱۰].

    وضعیت کتاب

    فهرست مطالب در ابتدای کتاب ذکر شده است. صحیح برخی عبارات و منابع مباحث کتاب در پاورقی‎ها ارائه شده است.

    پانویس

    1. ر.ک: مقدمه ناشر، ص6
    2. ر.ک: ابوترابی، احمد، ص44
    3. ر.ک: همان، ص45-44؛ متن کتاب، ص9
    4. ر.ک: ابوترابی، احمد، ص45
    5. ر.ک: همان؛ متن کتاب، ص10
    6. ر.ک: ابوترابی، احمد، ص46-45
    7. ر.ک: همان، ص47
    8. ر.ک: همان
    9. ر.ک: موسویان، سید حسین، ص251؛ متن کتاب، ص42-40
    10. ر.ک: متن کتاب، ص65

    منابع مقاله

    1. مقدمه و متن کتاب.
    2. ابوترابی، احمد، «حمل الشيء علی نفسه در رساله حملیه و نزد منطق‎دانان مسلمان و فیلسوفان غرب»، پایگاه مجلات تخصصی نور، مجله: حکمت اسلامی، تابستان 1394، سال دوم، شماره 2، صفحه 33 تا 64، به آدرس اینترنتی:
      http://www.noormags.ir/view/fa/articlepage/1101186
    3. موسویان، سید حسین، «ماهیت از دیدگاه ابن سینا»، پایگاه مجلات تخصصی نور، مجله: مقالات و بررسی‎ها، تابستان 1381، شماره 71، صفحه 247 تا 266، به آدرس اینترنتی:

    http://www.noormags.ir/view/fa/articlepage/63742

    وابسته‌ها

    پیوندها