رسائل ابن سینا: تفاوت میان نسخهها
(صفحهای تازه حاوی «<div class='wikiInfo'> بندانگشتی|رسائل ابنسینا {| class="wikitable aboutBookTable"...» ایجاد کرد) |
(بدون تفاوت)
|
نسخهٔ ۲۶ دسامبر ۲۰۱۷، ساعت ۱۰:۰۰
نام کتاب | رسائل ابنسینا |
---|---|
نام های دیگر کتاب | |
پدیدآورندگان | ابنسينا، حسين بن عبدالله (نويسنده)
دري، ضياء الدين (مترجم) |
زبان | فارسي |
کد کنگره | BBR 365 /ر5 |
موضوع | فلسفه اسلامي - متون قديمي تا قرن 14 |
ناشر | مرکزي |
مکان نشر | ايران - تهران |
سال نشر | مجلد1: 1360ش , |
کد اتوماسیون | AUTOMATIONCODE14458AUTOMATIONCODE |
رسائل ابنسینا مشتمل بر تعدادی از رسالههای عربی ابنسینا در موضوعات فلسفی و اعتقادی است که توسط ضیاءالدین دری به فارسی ترجمه شده است.
ساختار
کتاب با مقدمهای از مترجم در شرححال و آثار ابنسینا آغاز شده است. شیوه ارائه رسالهها با ذکر مقدمه یا توضیحاتی از مترجم کتاب است.
گزارش محتوا
ضیاءالدین دری در مقدمهاش بر کتاب پس از تصویر زندگانی ابنسینا از تولد تا مرگ در چند صفحه، آثار ابنسینا را اینگونه معرفی میکند: ابنسینا آن فیلسوف بزرگ خاورى گردید که در تألیفهایش همه مذاهب دیده میشود، این شخص در جهان دیرینترین نویسنده یادداشتهاى جامع به شمار میرود، ابنسینا فهمیده بود که چگونه مایه گفتار خود را که از اطراف گرد آورده باهم بهطورى جمع نماید که مهارت از آن تجلى کند، چنانکه فهمیده بود چگونه آن را بهصورت آسانفهمى نمایان سازد و تدقیق خستهکنندهاى در آن پیش نیاورد[۱].
وی همچنین با مقایسه فلسفه او با فارابی، علم نفس را محوریترین عنصر فلسفه ابنسینا دانسته مینویسد: فارابى تمام همّ خود را مصروف عقل خالص ساخت و ذات او را مورد تأمل قرار داد اما ابنسینا همواره توجه خود را مخصوص به نفس نمود؛ چنانکه با توجه به پزشکى جسم را هم منظور نظر قرار داد. او در فلسفه خود نهتنها نفس را در این مکان قرار داد بلکه دائرةالمعارف فلسفى خود را الشفا (یعنى شفاء نفس) نامید، علم نفس همان محور فلسفه اوست[۲]. خلاصه رسالههای ذکر شده در کتاب به ترتیب عبارتند از:
- رساله «عرشیه» در اثبات واجبالوجود و بیان صفات او. در ابتدای این رساله مقدمه مفصلی موسوم به فوائد الدریه آمده که نوشته مترجم اثر بوده و در آن به این موضوعات پرداخته است: (اول) برترى مقام علمى ابنسینا از تمام حکما اولین و آخرین؛ (دوم) اثبات تشیع او از روى کتب و رسائل خودش؛ (سوم) رد سخنان معاندین از جهت نسبت شرب خمر دادن به شیخ به ادله عقلى و نقلى؛ (چهارم) اثبات ایرانى بودن شیخ و ذکر مصنفات او که به ترتیب مطبوع و خطی فهرست شده است. در انتهای این رساله، موضوع قضا و قدر بهاختصار تبیین شده است[۳].
- رساله «سرّ قدر» که ضمیمه عرشیه است؛ همانگونه که مترجم در انتهای رساله عرشیه نوشته است: «سپس چون مسئله قدر از مسائل صعبه و مطالب مشکله است، براى توضیح و تشریح آنکه خوانندگان بیشتر و بهتر استفاده نمایند رساله سر القدر حضرت شیخ را هم ترجمه نموده و ضمیمه آن ساختم»[۴].
این رساله در پاسخ به سؤال شخصی که معنای قدَر را از ابنسینا سؤال کرد نوشته شده است. شخصی معنای کلام صوفیه «من عرف سر القدر فقد الحد» را از ابنسینا پرسید. وی از پاسخ به این سؤال به جهت آنکه بسیاری از افراد استعداد فهم آن را ندارند خودداری کرد تا اینکه پس از سه بار پرسش به تبیین این موضوع پرداخت و آن را در ضمن سه مقدمه مطرح کرد[۵].
- رساله فیض الهى: ابنسینا در این رساله، اقسام وحى و کرامات و اصناف آیات و معجزات و فنون الهامات و منامات و انواع سحر و شعب نیرنجات و طلسمات را با بیانى واضح ذکر فرموده و حق را از باطل جدا ساخته است[۶]. مترجم برخی مطالب مانند انواع سحر[۷] و طلسمات[۸] را در پاورقی توضیح داده است.
- رساله عشق: در این رساله موضوع عشق در تمام موجودات در هفت فصل مورد بررسی قرار گرفته است. ابنسینا معتقد است: هریک از ممکنات بهواسطه جنبه وجودى که در اوست همیشه مشتاق به کمالات و خیرات میباشند و برحسب فطرت و ذات از شرور و نقصان که لازمه جنبه ماهیت و هیولا است متنفر و گریزانند. همین اشتیاق ذاتى و ذوق فطرى و جبلى که سبب بقاء وجود آنها است ما آن را عشق مینامیم[۹].
هفت فصل عشق مشتمل است در بیان سریان عشق در هریک از موجودات، وجود عشق در جواهر بسیطه غیر حیه، وجود عشق در موجوداتی که صاحب قوه تعذیهاند، وجود عشق در جواهر حیوانی از جهت قوای حیوانیه، عشق ظرفا و صاحبان ذوق سلیم نسبت به صور حسنه و وجود عشق در نفوس الهیه[۱۰].
- رساله اسرار نماز: این رساله مشتمل بر یک مقدمه و سه فصل است. فصول این رساله به ترتیب در بیان ماهیت نماز، تقسیم نماز بهظاهر و باطن و بیان آن است که هر یک از دو قسم نماز بر چه کسانی واجب است[۱۱].
- رساله تفسیر سوره مبارکه توحید و معوذتین: مترجم در ابتدای این رساله به روایاتی در فضیلت سوره مبارکه توحید اشاره کرده است. در انتهای این رساله چنین میخوانیم: «از اول سوره تا (الله الصمد) در بیان کردن ماهیت و لوازم آن و بیان وحدت حقیقیه است و اینکه مرکب از چیزی نیست و از لم یلد تا آخر سوره در بیان آن است که چیزی در نوع و جنس مساوی با او نیست. نه غیری از او متولد شده است و نه او از غیر؛ و همچنین بیان فرمود که کسی موازی و مشابه با او در وجود نیست و کفوی برای او متصور نمیشود. سپس میگوید: همین سوره کفایت است براى کسى که بخواهد دانا شود به صفات و ذات حقتعالی؛ زیرا که بر سبیل تعریض و اشاره شامل است جمیع آن علومی که متعلق به این مورد است. محض همین نکته است که فرمودهاند: خواندن سوره توحید ثوابش معادل است با خواندن ثلث قرآن و بهترین سورهای است که در نمازهاى واجبى باید خوانده شود»[۱۲].
- مترجم در ابتدای تفسیر معوذتین نیز چنین مینویسد: چون شیخ علیهالرحمه در ذیل تفسیر این آیه مبارکه بدو مطلب مهم علمى بهطور اجمال اشاره فرموده که فهمش براى کسانی که چندان عالم بهاصطلاح نیستند خالى از اشکال نیست، لذا لازم است که ابتدا آن دو مطلب را اندکى توضیح بدهم پسازآن شروع به تفسیر آیه نمایم. مطلب اول مسئله قضاوقدر است؛ مطلب دوم مسئله خیر و شر است[۱۳].
- مترجم در تتمه این رسائل پاسخ ابنسینا به ابوسعید ابوالخیر را ضمیمه کرده است: «چون جناب شیخ ابوسعید بن ابوالخیر رحمتالله که از بزرگان عرفای زمان حضرت شیخالرئیس علیهالرحمه بوده، کیفیت استجابت دعا و چگونگى زیارت و حقیقت و تأثیر آن را از شیخ سؤال نموده؛ آنهم جواب ابوسعید را به طریق موجز بیان فرموده است. نگارنده هم آن را براى کسب فیض و ذخیره روز جزا ترجمه کرده و ضمیمه رسائل چهارگانه قرار داده است»[۱۴].
- «رساله تحفه»: این رساله از رسائل بسیار خوب شیخ است که در آن تجرد و جوهریت نفس ناطقه و بقای آن را ثابت نموده و راه سعادت را بیان کرده است. همچنین حالات نفس انسان را پس از مفارقت از بدن و چگونگى آن را ذکر کرده است[۱۵].
در سبب تألیف این رساله چنین میخوانیم: گویا هنگامیکه شیخ علیهالرحمه از امور دولتى کناره گرفته و از شواغل دنیوى دورى جسته یکى از دوستان صمیمى که او را به نام برادر، خوانده حضرت شیخ را نصیحت کرده و براى به دست آوردن ریاست و ذخیره کردن اموال ترغیب و تحریصش نموده است. شیخ این رساله را در جواب آن دوست تألیف فرموده و در ابتدا معنى سعادت حقیقى و ریاست واقعى را براى او بیان کرده و آن را رساله تحفه نام نهاده و چندین مسئله مهم فلسفى را در آن گنجانیده و در اطراف آن مسائل بحث شافى وافى کرده است[۱۶]. ابنسینا در ابتدای این رساله تأکید میکند که احسانی بالاتر از راهنمایی دوستان به سعادت ابدی و حیات سرمدی سراغ ندارد چراکه موجب تقرب بهحق و رسیدن به نعیم دائمی و خلاصی از هموم و غموم دنیوی است[۱۷]. سپس پیش از ذکر ده دلیل بر تجرد نفس ناطقه انسانی، در اثبات اینکه سعادت غایت است چنین استدلال میکند: «هرگاه غایاتى سواى سعادت تصور شود و انسان طلب نماید آنها را و گمان کند که آن غایات باعث خیریت او است و یا حقیقتاً بر سنن خیریت باشد، محقق است که مقصود و منظور از آنها همان سعادت است و بس. بهعبارتدیگر تحصیل آنها بر سبیل مقدمه است؛ مقصود بالذات همان سعادت است و اما اگر کسى بخواهد خود سعادت را وسیله قرار دهد براى رسیدن به چیز دیگرى مسلم است که آن چیز آخر سعادت است نه آنکه آن را وسیله و مقدمه قرار داده است؛ مگر آنکه بگویى غایات امور غیرمتناهى است و اینهم که محال است»[۱۸].
- مترجم «رساله ترغیب بر دعا» را ضمیمه رساله تحفه نموده است. او سبب این امر را اینگونه توضیح میدهد: برای ازدیاد روشن نمودن قلوب طالبین و تتمیم سخنان پیشین، رساله دیگر او [ابنسینا] را که تحریص و ترغیب است براى راهنمایی واصلین بهحق ترجمه نموده و ضمیمه رساله تحفه بلکه متمم آن قرار دهیم تا نفعش تام و ثمرهاش عام کردد[۱۹].
- رساله اقسام نفوس: این رساله که به رساله شانزده فصل و رساله نفس و رساله ماهیت نفس مشهور است، ترجمهای است از کتاب المعاد شیخ که در غالب نسخ موجود، متن فارسى آن نیز به ابنسینا نسبت داده شده است. از این رساله، نسخ متعدد در کتابخانههاى ایران و خارج از ایران موجود است و دو بار در ایران به دست استادان محترم محمود شهابى و موسى عمید به طبع رسیده است. مترجم در ابتدای رساله انتساب متن فارسی مذکور به ابنسینا را رد کرده است[۲۰].
وضعیت کتاب
در پاورقیهای کتاب توضیح برخی عبارات ابنسینا ذکر شده است. برخی عبارات عربی نیز در متن ذکر شده و ترجمه آنها به پاورقی منتقل شده است. فهرست مطالب در ابتدای کتاب ذکر شده است.
پانویس
- ↑ ر.ک: مقدمه مترجم، صفحه ب
- ↑ ر.ک: همان، صفحه ح
- ↑ ر.ک: متن کتاب، ص67-1
- ↑ ر.ک: همان، ص67
- ↑ ر.ک: همان، ص69
- ↑ ر.ک: مقدمه، ص78
- ↑ ر.ک: همان، ص87، پاورقی 2
- ↑ ر.ک: همان، ص93، پاورقی 1
- ↑ ر.ک: همان، ص102-101
- ↑ ر.ک: همان، ص132-131
- ↑ ر.ک: همان، ص132
- ↑ ر.ک: همان، ص163-162
- ↑ ر.ک: همان، ص163
- ↑ ر.ک: همان، ص173
- ↑ ر.ک: همان، ص182
- ↑ ر.ک: همان، ص183-182
- ↑ ر.ک: همان، ص188-187
- ↑ ر.ک: همان، ص188
- ↑ ر.ک: همان، ص237
- ↑ ر.ک: همان، ص241
منابع مقاله
مقدمه و متن کتاب.