اليميني في شرح أخبار السلطان يمين الدولة و امين الملة محمود الغزنوي: تفاوت میان نسخهها
جز (جایگزینی متن - 'ناصر الدين' به 'ناصرالدين') |
جز (جایگزینی متن - 'جمال الدين' به 'جمالالدين') |
||
خط ۶۶: | خط ۶۶: | ||
عدهاى بر تاريخ يمينى شرح نوشتهاند، از جمله مجد الدين کرمانى، صدرالافاضل قاسم بن حسين خوارزمى، تاج الدين عيسى بن محفوظ، و حميد الدين محمودبن عمر نجاتى نيشابورى كه شرح مشهور و معتبر بساتين الفضلاء و رياحين العقلاء را نوشته است. احمدبن على عَدْوى دمشقى، معروف به مَنينى، نيز در 1147ق. شرح مشهور الفتح الوهْبى على تاريخ ابى نصرالعتبى را نوشت. اين شرح در 1286ق. همراه با متن اصلى در حاشيه، در دو مجلد در قاهره به چاپ رسيد. در 603ق. ابوالشرف ناصح بن ظفر بن سعد منشى جُرفادِقانى (گلپايگانى)، تاريخ يمينى را به امر ابوالقاسم على بن حسن، وزير | عدهاى بر تاريخ يمينى شرح نوشتهاند، از جمله مجد الدين کرمانى، صدرالافاضل قاسم بن حسين خوارزمى، تاج الدين عيسى بن محفوظ، و حميد الدين محمودبن عمر نجاتى نيشابورى كه شرح مشهور و معتبر بساتين الفضلاء و رياحين العقلاء را نوشته است. احمدبن على عَدْوى دمشقى، معروف به مَنينى، نيز در 1147ق. شرح مشهور الفتح الوهْبى على تاريخ ابى نصرالعتبى را نوشت. اين شرح در 1286ق. همراه با متن اصلى در حاشيه، در دو مجلد در قاهره به چاپ رسيد. در 603ق. ابوالشرف ناصح بن ظفر بن سعد منشى جُرفادِقانى (گلپايگانى)، تاريخ يمينى را به امر ابوالقاسم على بن حسن، وزير جمالالدين الغ باربَك اَيبه /اى ابه، به فارسى شيوا و روان برگرداند و تكملهاى شامل حوادث سالهاى 582 تا 603ق. بر كتاب افزود كه براى شناخت احوال ايران غربى در بيست سال آخر دوره استيلاى اتابكان آذربايجان و مماليكى كه در اين مدت مستقل شدند و بر آن حدود امارت يافتند، منبعى بسيار مهم است. اين ترجمه از حيث فصاحت و استحكام همانند اصل كتاب است و مترجم، با وجود پرهيز از تكلف، در جاى خود به خوبى از عهده نثر مصنوع برآمده است. در 1316ق. ثقة الاسلام على تبريزى به دستور اميرنظام، والى آذربايجان، رساله «بثّالشّكوى» را كه بخشى از تاريخ يمينى است، به فارسى ترجمه كرد. تاريخ يمينى در قرن سيزدهم به تركى ترجمه شد. رنلدز، مستشرق انگليسى، نيز آن را از روى ترجمه فارسى جرفادقانى به انگليسى برگرداند و در 1223ق./ 1808م. در لندن به چاپ رساند. تاريخ يمينى در 1264ق.1848/م. در دهلى، در 1290ق./ 1873م. به كوشش اشپرنگر در بولاق و در 1300ق./ 1883م. در لاهور چاپ شد. در 1272ق. ترجمه جرفادقانى بدون تكمله وى، در تهران چاپ سنگى شد. در 1334ش. على قويم آن را تجديد چاپ كرد كه اين چاپ، خالى از خطا نيست. در 1357ش. چاپ محققانهاى از اين كتاب به همت [[شعار، جعفر|جعفر شعار]] در تهران منتشر شد. | ||
نسخه حاضر در برنامه مشتمل بر پاورقىهايى به قلم محقق و فهرستهاى ذيل مىباشد: | نسخه حاضر در برنامه مشتمل بر پاورقىهايى به قلم محقق و فهرستهاى ذيل مىباشد: |
نسخهٔ ۱۲ نوامبر ۲۰۱۷، ساعت ۱۵:۰۰
نام کتاب | الیمیني في شرح أخبار السلطان یمین الدولة و امین الملة محمود الغزنوي |
---|---|
نام های دیگر کتاب | |
پدیدآورندگان | ثامری، احسان ذنون (محقق)
عتبی، محمد بن عبدالجبار (نويسنده) |
زبان | عربی |
کد کنگره | DSR 782 /ع2ی8 |
موضوع | ایران - تاریخ - غزنویان، 351 - 582ق.
محمود غزنوی، شاه ایران، 360؟ - 421ق. |
ناشر | دار الطلیعة للطباعة و النشر |
مکان نشر | بیروت - لبنان |
سال نشر | 1424 هـ.ق |
کد اتوماسیون | AUTOMATIONCODE11784AUTOMATIONCODE |
اليميني في شرح أخبار السلطان يمين الدولة و امين الملة محمود الغزنوي (تاريخ عُتبى)، كتابى تاريخى به زبان عربى درباره ابومنصور ناصرالدين سبكتگين و محمود غزنوى و اوضاع ايران تا اوايل قرن پنجم هجرى.
از اين كتاب با عناوين: تاريخ آل سبكتكين، تاريخ العتبى، سيرة اليمينى، تاريخ اليمينى نيز ياد شده است.
عتبى اين كتاب را در حدود 411ق. نگاشته است.
از جمله انگيزههاى عتبى كه وى را به نگارش اين اثر واداشته، علاوه بر انگيزه تمجيد و ستايش سلطان محمود، كه به باور وى در نشر و گسترش اسلام نقشى به سزا داشته است، از درخواست امير محمد بن محمود غزنوى از وى براى نگارش چنين اثرى و نيز تقرب جستن به وزير شمس الكفاه ابوالقاسم احمد بن حسن ميمندى، وزير سلطان محمود و دريافت جايزه مىتوان ياد كرد.
ساختار كتاب
كتاب مشتمل بر مقدمهاى به قلم محقق آقاى دكتر احسان ذنون الثامرى، مقدمهاى به قلم مؤلف و فاقد تبويب و تفصيل است.
گزارش محتوا
اين كتاب از مهمترين تواريخ عصر غزنوى و از كهنترين تاريخنامههاى ايرانى است و شامل وقايع مهم تاريخى ايران، به ويژه قلمرو شرقى آن، از دوره اميررضى نوح بن منصور سامانى (366-387ق.) تا زمان سلطان محمود غزنوى (389-421ق.) مىباشد. همچنين داراى مطالبى است، راجع به خلفاى عباسى، صفاريان، زياريان، سيمجوريان، آل بويه، ايلكخانيان (قراخانيان)، افغانيان و حكومتهاى محلى خراسان؛ مانند فريغونيان و غوريان و شاهان غَرجستان و خوارزمشاهيان، كه اهميت ويژهاى دارد. از آن جا كه اين كتاب به شرح جنگهاى سلطان محمود و فتحهاى وى در هندوستان و اغراق در ستايش او پرداخته است، مىتوان آن را جزو تاريخنامههاى «دربارى» دانست. عتبى درباره اوضاع سياسى، مذهبى، اجتماعى و علمى زمان خود نيز مطالبى آورده است كه اهميت بسيار دارد و از جمله آنهاست مطالبى درباره روابط غزنويان با خلفاى بغداد، سرگذشت، برخى از خاندانها و علماى نامدار و وزراى بزرگ غزنوى، فتنه كرّاميه، تبليغات اسماعيليّه، قحطسالى در نيشابور و موقعيت اجتماعى و فرهنگى غزنه (پايتخت غزنويان). تاريخ يمينى، به سبب آن كه مؤلف شاهد برخى رويدادها بوده و به اسناد رسمى دستگاه غزنويان دسترسى داشته است، از منابع بسيار مهم عصر غزنوى به شمار مىرود.
تاريخ يمينى مشتمل است، بر ديباچه و سپس شرح ظهور امير ابومنصور ناصرالدين سبكتگين در زمان سامانيان و فتحهاى او، وقايع دوران نوح بن منصور سامانى و شرح حال قابوس بن وشمگير زيارى و فخرالدوله بُوَيهى و مناسبات امير ابومنصور ناصرالدين سبكتگين و خلف بن احمد صفارى، همچنين تفصيل منازعه امراى سامانى بر سر قدرت و منصب سپهسالارى خراسان و سرانجام حمله بُغراخان ترك و تقسيم قلمرو سامانيان ميان دو سلسله ترك قراخانيان و غرنويان؛ ازينرو نيمه نخست كتاب را مىتوان «تاريخنامه سامانيان از هنگام انحطاط تا انقراض» خواند. پس از آن به احوال و اخبار و نبردهاى محمود غزنوى پرداخته شده است كه نيمه دوم كتاب را تشكيل مىدهد. كتاب با رسالهاى در رثاى اميرنصر بن سبكتگين (والى نيشابور و برادر محمود) و فصلى در بدگويى از امير ابوالحسن بَغَوى، به سبب رنجش عتبى از وى، پايان مىيابد.
نثر عتبى دشوار و اديبانه و در ديباچه كتاب متكلفانه است؛ با اين وصف، در سدههاى متوالى مطمح نظر اديبان و سرمشق دبيران بوده است، چنانكه به گفته سبكى مردم خوارزم و آن نواحى، نسبت به تاريخ يمينى و ضبط الفاظ آن اهتمامى همچون توجه مردم مغرب اسلامى به مقامات حريرى داشتهاند.
وضعيت كتاب
عدهاى بر تاريخ يمينى شرح نوشتهاند، از جمله مجد الدين کرمانى، صدرالافاضل قاسم بن حسين خوارزمى، تاج الدين عيسى بن محفوظ، و حميد الدين محمودبن عمر نجاتى نيشابورى كه شرح مشهور و معتبر بساتين الفضلاء و رياحين العقلاء را نوشته است. احمدبن على عَدْوى دمشقى، معروف به مَنينى، نيز در 1147ق. شرح مشهور الفتح الوهْبى على تاريخ ابى نصرالعتبى را نوشت. اين شرح در 1286ق. همراه با متن اصلى در حاشيه، در دو مجلد در قاهره به چاپ رسيد. در 603ق. ابوالشرف ناصح بن ظفر بن سعد منشى جُرفادِقانى (گلپايگانى)، تاريخ يمينى را به امر ابوالقاسم على بن حسن، وزير جمالالدين الغ باربَك اَيبه /اى ابه، به فارسى شيوا و روان برگرداند و تكملهاى شامل حوادث سالهاى 582 تا 603ق. بر كتاب افزود كه براى شناخت احوال ايران غربى در بيست سال آخر دوره استيلاى اتابكان آذربايجان و مماليكى كه در اين مدت مستقل شدند و بر آن حدود امارت يافتند، منبعى بسيار مهم است. اين ترجمه از حيث فصاحت و استحكام همانند اصل كتاب است و مترجم، با وجود پرهيز از تكلف، در جاى خود به خوبى از عهده نثر مصنوع برآمده است. در 1316ق. ثقة الاسلام على تبريزى به دستور اميرنظام، والى آذربايجان، رساله «بثّالشّكوى» را كه بخشى از تاريخ يمينى است، به فارسى ترجمه كرد. تاريخ يمينى در قرن سيزدهم به تركى ترجمه شد. رنلدز، مستشرق انگليسى، نيز آن را از روى ترجمه فارسى جرفادقانى به انگليسى برگرداند و در 1223ق./ 1808م. در لندن به چاپ رساند. تاريخ يمينى در 1264ق.1848/م. در دهلى، در 1290ق./ 1873م. به كوشش اشپرنگر در بولاق و در 1300ق./ 1883م. در لاهور چاپ شد. در 1272ق. ترجمه جرفادقانى بدون تكمله وى، در تهران چاپ سنگى شد. در 1334ش. على قويم آن را تجديد چاپ كرد كه اين چاپ، خالى از خطا نيست. در 1357ش. چاپ محققانهاى از اين كتاب به همت جعفر شعار در تهران منتشر شد.
نسخه حاضر در برنامه مشتمل بر پاورقىهايى به قلم محقق و فهرستهاى ذيل مىباشد:
فهرست احاديث و آثار، اعلام، گروهها و طوائف، اماكن و شهرها، منابع و مصادر و فهرست محتويات.
منابع
1- عودى، ستار، دانشنامه جهان اسلام، ج6، ص 262-264.
2- قويم الدوله، محمد عتبى، ارمغان، دوره بيست و نهم، مهر 1339، ش7، ص 330-332.
3- مقدمه محقق.
4- آقا بزرگ تهرانى، الذريعة إلی تصانيف الشيعة، ج3، ص256.
5- احيا حسينى، غلام، سايت آفتاب، نگاهى گذرا بر تاريخ يمينى، 1389/1/29.