عجائب الأقاليم السبعة إلی نهاية العمارة: تفاوت میان نسخهها
جز (جایگزینی متن - 'ايت الله' به 'آيتالله') |
جز (جایگزینی متن - 'دائره المعارف' به 'دائرةالمعارف') |
||
خط ۸۱: | خط ۸۱: | ||
1- خيرانديش، عبدالرسول، عجايب الأقاليم السبعۀ الى نهايۀ العماره؛ اثرى دقيق از مؤلفى گمنام، كتاب ماه تاريخ و جغرافيا، آبان 1376،ش 1، ص4. | 1- خيرانديش، عبدالرسول، عجايب الأقاليم السبعۀ الى نهايۀ العماره؛ اثرى دقيق از مؤلفى گمنام، كتاب ماه تاريخ و جغرافيا، آبان 1376،ش 1، ص4. | ||
2- رضا، عنآيتالله، | 2- رضا، عنآيتالله، دائرةالمعارف بزرگ اسلامى، ج3، ص668 - 669. | ||
نسخهٔ ۲ نوامبر ۲۰۱۷، ساعت ۲۳:۲۲
نام کتاب | عجائب الأقالیم السبعة إلی نهایة العمارة |
---|---|
نام های دیگر کتاب | کتاب عجایب الاقالیم السبعه الی نهایه العماره |
پدیدآورندگان | مژیک، هانس فون (محقق)
سهراب (نويسنده) |
زبان | عربی |
کد کنگره | GB 51 /س9 ع3041 1309 |
موضوع | جغرافیای اسلامی - متون قدیمی تا قرن 14
جغرافیای طبیعی - متون قدیمی تا قرن 14 |
ناشر | مطبعة آدولف هولزهوزن |
مکان نشر | وین - اتریش |
سال نشر | 1347 هـ.ق |
کد اتوماسیون | AUTOMATIONCODE10682AUTOMATIONCODE |
معرفى اجمالى
عجائب الاقاليم السبعه الى نهايه العمارۀ، نوشته نويسندهاى ناشناخته به نام سهراب، كتابى است به زبان عربى در مورد جغرافياى تاريخى شهرها.
جز اين كتاب تاكنون اثر ديگرى از ابن سرابيون(سهراب) شناخته نشده است. زمان تأليف اثر وى بر مبناى شواهد و مطالب آن بين 289 - 334ق. تخمين زده شده كه پيش از تصرف بغداد به دست آلبويه است؛ ولى گروهى ديگر نگارش آن را حدود 333 - 334ق و پس از تسخير بغداد به دست آلبويه نوشتهاند؛ اما اكثر محققان تاريخ تأليف آن را پيش از تسخير بغداد دانستهاند.
ساختار
كتاب حاضر؛ مشتمل بر مقدمه مؤلف و پنج بخش مىباشد.
گزارش محتوا
ابن سرابيون با ابوزيد بلخى بنيادگذار مكتب كلاسيك جغرافىنگارى اسلامى به تقريب همزمان بود؛ ولى او خط مشى خاص خود را برگزيد كه تا اندازهاى با روش ابوزيد بلخى مغاير است. اثر ابن سرابيون، همانند نوشتۀ خوارزمى ادامۀ سنتها و تأليفات جغرافىنگاران يونانى است؛ ولى بايد افزود كه اختلافهايى نيز ميان آنها مشهود است. ابن سرابيون مقدمهاى نوشته كه حاوى مطالبى دربارۀ نقشۀ مسطح چهارگوش است. همين امر سبب شده است، مژيك چنين تصور كند كه گويا در اثر خوارزمى مطالبى در اين زمينه وجود داشته كه در مقدمۀ نسخۀ خطى موجود در استراسبورگ منعكس نشده است. گر چه تقسيمبندى خوارزمى، اساس كتاب ابن سرابيون را دربارۀ «اقاليم هفتگانه» تشكيل مىدهد، با اين وصف مطالب ارائه شده از سوى او تا اندازهاى با تقسيمبندى خوارزمى در صورۀالارض متفاوت است. از مقابلۀ اين دو كتاب به سهولت مىتوان دريافت كه ابن سرابيون از منابع ديگرى نيز بهره جسته است. به عنوان نمونه گزارش ابن سرابيون از شبكۀ آبرسانى و گزارش يعقوبى دربارۀ شاهراههاى كشيده شده، از بغداد به خوبى مكمل يكديگرند.
به گفته مژيك، در كتاب ابن سرابيون، آشفتگىهايى به ويژه در نامهاى يونانى و نيز ارائه ارقام مشهود است. ابن سرابيون پس از مقدمه، فصل مربوط به شهرها را برپايۀ تقسيمبندى اقاليم هفتگانه آورده است. اگر چه در اين فصل شباهتهايى ميان نوشتۀ او و خوارزمى وجود دارد؛ اما بايد افزود در نحوۀ تدارك و ارقام جدولها و طول جغرافيايى تفاوتهايى ميان آنها موجود است. در فصل مربوط به شهرها، به ويژه در مورد شهرهاى اقاليم سوم، چهارم و پنجم اختلالهايى ديده مىشود. چنانكه گاه نام شهرى واحد در دو اقليم جداگانه آمده است؛ مثلاً شهر آمل خراسان يكبار زير عنوان «مدينۀ آمويه» در اقليم پنجم و بار ديگر با نام «آمل خراسان» در اقليم ششم ذكر شده است. مهمتر آنكه در طول و عرض جغرافيايى آنها نيز تفاوتهايى ديده مىشود. ظاهراً چنين به نظر مىرسد كه در بعضى موارد بيان طول و عرضهاى جغرافيايى در كتاب ابن سرابيون نسبت به خوارزمى از دقت بيشترى برخوردار است. خوارزمى طول جغرافيايى شهر بغداد را 78؛ ولى سهراب آن را 70 نوشته كه با نوشتۀ بيرونى منطبق است. در كتاب خوارزمى اثرى از نامهاى بعلبك و كشمير نيست، حال آنكه سهراب آنها را در اقليمهاى چهارم و سوم آورده است؛ ولى همو به خلاف خوارزمى نام شهرهاى جنوب خط استوا را از قلم انداخته است.
فصول كتاب ابن سرابيون، به تقريب با اندكى تغيير در ترتيب، همانند فصلبندىهاى كتاب صورۀالارض است. با اين وصف توضيحات سهراب گاه بهتر از خوارزمى است. عموماً اين فصلها به اندازهاى همانندند، كه به نظر مژيك تدارك متن انتقادى يكى از اين دو اثر بدون ارجاع و استفاده از ديگرى مقدور نيست. ويژگى عمدۀ كتاب ابن سرابيون وسعت بخشيدن به مطالب مورد استفاده از مآخذ عربى است. چنين به نظر مىرسد كه وى آگاهانه كوشيده تا پس از يك قرن مطالب كهنهاى را كه در كتاب خوارزمى وجود داشت، كمال بخشد و اثر خود را براى معاصران به صورتى جالبتر ارائه كند. چنانكه شبكۀ رودخانههاى بينالنهرين و سرچشمۀ آنها با چنان دقتى تصوير شده است كه در اواخر سدۀ گذشته توجه لسترنج را به خود معطوف داشت. وى اثر ابن سرابيون را به عنوان بيانگر نقشۀ سواد (عراق) در آن روزگار برگزيد و مؤلف آن را از جغرافىنگاران برجستۀ سدۀ 3ق9/م ناميد. وى متذكر گرديد كه «بخشى از كتاب او در اختيار ماست و همين بخش به ضميمۀ وصفى كه از بغداد دارد، داراى اهميت خاصى است، زيرا رودها و ترتيب آبيارى در بينالنهرين را به شرح آورده است».
تأثير كتاب صورةالارض خوارزمى در ابن سرابيون اندك نبوده است؛ ولى آنچه او را بيشتر به خوارزمى نزديك و وابسته كرده بود، جهتگيرى عمده در بيان مطالب جغرافيايى به صورت جداول، به ويژه بر پايۀ اصول مآخذ جغرافيايى يونانى بود. اين جهتگيرى بعدها با علم نجوم، بيش از جغرافيا مرتبط شد و در آن مؤثر افتاد. ذكر اين نكته ضرورى است كه اثر ابن سرابيون نسبت به اثر خوارزمى به عربى استوارترى نوشته شده و در سطح نثر علمى معمول قرار گرفته است. حال آنكه در نگارش خوارزمى اغلب، نارسايىها و ناشيگرىهايى ديده مىشود. اين نارسايىها نمودار آن است كه در روزگار او، شيوۀ نگارش رسالههاى علمى به زبان عربى هنوز كاملاً معمول و رايج نشده بوده است.
نكته ديگر اين كه اگر چه اين كتاب را در برخوردى ساده مىتوان در رديف كتابهاى جغرافياى تاريخى به شمار آورد؛ اما با همه كتابهاى از اين دست اين تفاوت را دارد كه مرزهاى تاريخ و گذشته را در نورديده و امروز نيز مىتواند به عنوان مأخذى قابل اعتنا به كار آيد. دليل آن نيز تكيه و تاكيد فراوان كتاب بر جغرافياى رياضى است.
در سراسر اين كتاب همه اعلام جغرافيايى با ذكر طول و عرض جغرافيايى آنها مشخص شده و اين علاوه بر اهميت و فايدهاى كه در فوق به آن اشاره شده، متضمن اين ويژگى نيز هست كه مىتواند موقعيت دقيق مكانها را هم اكنون نيز مشخص كرد و ابهامها و اشكالهاى متعددى كه در كتب جغرافيايى قديم براى تشخيص موقعيت شهرها و آبادىها وجود داشته را حل كرد.
متاسفانه به دليل مشكلات مسافرت و كسب اطلاع، اطلاعات جغرافيايى بسيارى از كتابهاى قديم بر اساس مسموعات يا رونويس آثار قبلى است و لذا موارد غير دقيق يا غلط در آنها بسيار ديده مىشود و بعضا موجب سرگردانى و اشتباه محققان مىگردد. كم بودهاند محققانى چون بارتولد، مؤلف تركستان نامه و لسترنج، مؤلف جغرافياى تاريخى سرزمينهاى خلافت شرقى، كه تلفيقى موزون از اقوال متعدد و گاهى متفاوت جغرافيايى تاريخى به وجود آورند. اين ويژگى مهم اثر جغرافيايى سهراب، ما را به تاكيد بر اين نكته مهم مىخواند كه او يا هر كس ديگرى كه فراهمآورنده اين اثر است، اطلاعات دقيقى از علم نجوم، جهت تشخيص طول و عرض جغرافيايى نقاط مختلف داشته است. در همان حال مؤلف كتاب، اساس كار خود را بر پايه شناخت اقليمها كه دانش مشترك ميان جغرافيا و نجوم بوده گذاشته و به واسطه كتاب، دستورالعمل و راهنمايىهاى لازم براى درك موقعيت و محدوده اقليمها را ارائه نموده است. او نيز مانند ديگر هم عصران خود اقليمها را به هفت مورد تقسيم نموده و معموره عالم را بر اساس آنها مشخص مىسازد و مسافت هر اقليم به سياره و برج مربوطه را متذكر مىشود.
قسمت اول كتاب، اختصاص به معرفى اقليمها داشته و سپس با ذكر نام شهرها، به بيان طول و عرض جغرافيايى آنها مىپردازد. در اين قسمت، علاوه بر بحث اقليمها، حتى شهرهايى كه در آن سوى اقليم هفتم واقع بودهاند، - يعنى خارج از هفت اقليم بودهاند - و مرز شهرها نيز معرفى شدهاند. پس از فصل مربوط به شهرها، فصل درياها آمده است كه شامل مديترانه، بحر احمر، اقيانوس هند، درياى چين، درياى خزر (بحر طبرستان و ديلم) و جز آن همراه با طول و عرضهاى جغرافيايى است. ابن سرابيون خليج فارس را با عنوان درياى فارس ذكر كرده است.
قسمت سوم، مبحث جزيرهها و درياچههاست. وى پس از آن به ذكر درياچهها پرداخته است. قسمت چهارم، مبحث كوهها است كه با ذكر طول و عرض جغرافيايى محل، استقرار آنها به نحوى جالب از رنگ آن كوهها و نيز جهت قله آنها صحبت مىكند كه اين امرى است كه كمتر سابقه داشته است. قسمت پنجم، مبحث رودها و چشمههاست. بحث درباره چشمهها آن هم به صورت مستقل نيز مبحث تازهاى است كه در متون جغرافيايى قديم كمتر سابقه دارد. در تمامى اين قسمتها نيز سبك واحد كتاب كه تقسيم زمين به هفت اقليم و ارائه موقعيت جغرافيايى هر پديده بر اساس طول و عرض آن مىباشد، رعايت شده است.
وضعيت
كتاب حاضر؛ حاوى پاورقىهاى مصحح؛ هانس فون مژيك و فهرست مطالب مىباشد. اين كتاب توسط آقاى حسين قره چانلو به فارسى ترجمه شده است.
منابع
1- خيرانديش، عبدالرسول، عجايب الأقاليم السبعۀ الى نهايۀ العماره؛ اثرى دقيق از مؤلفى گمنام، كتاب ماه تاريخ و جغرافيا، آبان 1376،ش 1، ص4.
2- رضا، عنآيتالله، دائرةالمعارف بزرگ اسلامى، ج3، ص668 - 669.