معاشرت: تفاوت میان نسخه‌ها

۱ بایت حذف‌شده ،  ‏۲۳ اکتبر ۲۰۱۷
جز
جایگزینی متن - ' ' به ' '
جز (جایگزینی متن - 'محمد تقى' به 'محمدتقى')
جز (جایگزینی متن - ' ' به ' ')
برچسب‌ها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه
خط ۶۱: خط ۶۱:
#نويسنده يادآور شده است: دو مسلمان و دو انسان، هنگامى كه با يكديگر رابطه دوستى و رفاقت برقرار كردند، واجب است شخصيت يكديگر را با پرهيز از امورى چون: مكر و حيله، سخن‌چينى، غيبت، تهمت و مانند آن حفظ نمايند<ref>ر.ك: همان، ص256</ref>
#نويسنده يادآور شده است: دو مسلمان و دو انسان، هنگامى كه با يكديگر رابطه دوستى و رفاقت برقرار كردند، واجب است شخصيت يكديگر را با پرهيز از امورى چون: مكر و حيله، سخن‌چينى، غيبت، تهمت و مانند آن حفظ نمايند<ref>ر.ك: همان، ص256</ref>
#نويسنده چنين نوشته است: از امورى كه بسيار بسيار محبوب حق است، تضرع و زارى به هنگام سحر است تا جايى كه خداى مهربان به آن فرمان داده: ادْعُوا رَبَّكُم تضرعاً و خفيةً يعنى پروردگارتان را از روى فروتنى و زارى و مخفيانه بخوانيد. پيامبر اكرم(ص) مى‌فرمايد: «إذَا أحَبَّ اللَّهُ تَعالى عَبْداً ابْتَلَاهُ حَتّى يَسْمَعَ تَضَرُّعَهُ» يعنى هرگاه خداى بزرگ بنده‌اى را دوست بدارد، او را مبتلا مى‌كند تا جايى كه صداى زارى و ناله‌اش را بشنود.در دعاى چهل‌وهشتم «صحيفه سجاديه» آمده: «وَ لا يُنْجيني مِنكَ إلّا التَّضَرُّعُ إلَيكَ» يعنى مرا از عذاب و انتقام تو نجات نمى‌دهد مگر ناله و زارى به درگاهت<ref>ر.ك: همان، ص272</ref>
#نويسنده چنين نوشته است: از امورى كه بسيار بسيار محبوب حق است، تضرع و زارى به هنگام سحر است تا جايى كه خداى مهربان به آن فرمان داده: ادْعُوا رَبَّكُم تضرعاً و خفيةً يعنى پروردگارتان را از روى فروتنى و زارى و مخفيانه بخوانيد. پيامبر اكرم(ص) مى‌فرمايد: «إذَا أحَبَّ اللَّهُ تَعالى عَبْداً ابْتَلَاهُ حَتّى يَسْمَعَ تَضَرُّعَهُ» يعنى هرگاه خداى بزرگ بنده‌اى را دوست بدارد، او را مبتلا مى‌كند تا جايى كه صداى زارى و ناله‌اش را بشنود.در دعاى چهل‌وهشتم «صحيفه سجاديه» آمده: «وَ لا يُنْجيني مِنكَ إلّا التَّضَرُّعُ إلَيكَ» يعنى مرا از عذاب و انتقام تو نجات نمى‌دهد مگر ناله و زارى به درگاهت<ref>ر.ك: همان، ص272</ref>
#نويسنده در بخش ديگرى از كتاب اين واقعه جالب را يادآور شده است: پس از رحلت [[میرزای شیرازی، محمدحسن بن محمود|ميرزاى شيرازى]] صاحب فتواى حرمت تنباكو، براى قبول پرچمدارى و رياست و مرجعيت بر شيعه به آيت‌الله [[فشارکی اصفهانی، محمد بن امیرقاسم|سيد محمد فشاركى]] رجوع شد. ايشان با اين‌كه مورد توجه اعاظم از علما بودند، در پاسخ درخواست مراجعه‌كنندگان فرمود: من شايسته مرجعيت و رياست و پرچمدارى و حكومت دينى بر شيعه نيستم؛ زيرا رياست دينى و امر مرجعيت به غير از علم و دانش فقه امور ديگرى لازم دارد؛ از قبيل اطلاع و آگاهى بر مسائل سياسى و شهامت موضع‌گيرى‌هاى درست در هر كار، من در اين امور دچار وسواس هستم، اگر رياست و مرجعيت را بپذيرم، امور دينى و نظام تشيع به تباهى و فساد كشيده مى‌شود، براى من جز تدريس كار ديگرى روا نيست! بدين‌صورت است كه اين انسان آزاد از هوا و هوس و متخلّق به اخلاق اولياى خاص حق و جهادگر با نفس و شيطان، مردم را به [[شیرازی، محمدتقی بن محب‌علی|ميرزا محمدتقى شيرازى]] كه از كياست در سياست و مديريت برخوردار بود، ارجاع داد<ref>همان، ص298- 299</ref>
#نويسنده در بخش ديگرى از كتاب اين واقعه جالب را يادآور شده است: پس از رحلت [[میرزای شیرازی، محمدحسن بن محمود|ميرزاى شيرازى]] صاحب فتواى حرمت تنباكو، براى قبول پرچمدارى و رياست و مرجعيت بر شيعه به آيت‌الله [[فشارکی اصفهانی، محمد بن امیرقاسم|سيد محمد فشاركى]] رجوع شد. ايشان با اين‌كه مورد توجه اعاظم از علما بودند، در پاسخ درخواست مراجعه‌كنندگان فرمود: من شايسته مرجعيت و رياست و پرچمدارى و حكومت دينى بر شيعه نيستم؛ زيرا رياست دينى و امر مرجعيت به غير از علم و دانش فقه امور ديگرى لازم دارد؛ از قبيل اطلاع و آگاهى بر مسائل سياسى و شهامت موضع‌گيرى‌هاى درست در هر كار، من در اين امور دچار وسواس هستم، اگر رياست و مرجعيت را بپذيرم، امور دينى و نظام تشيع به تباهى و فساد كشيده مى‌شود، براى من جز تدريس كار ديگرى روا نيست! بدين‌صورت است كه اين انسان آزاد از هوا و هوس و متخلّق به اخلاق اولياى خاص حق و جهادگر با نفس و شيطان، مردم را به [[شیرازی، محمدتقی بن محب‌علی|ميرزا محمدتقى شيرازى]] كه از كياست در سياست و مديريت برخوردار بود، ارجاع داد<ref>همان، ص298- 299</ref>
#نويسنده با بيان پنج دوره لعب، لهو، زينت، تفاخر و تكاثر، براى زندگى دنيا متذكر شده است: در هر صورت اگر اين پنج دوره از زندگى با تكيه بر هدايت حق و راهنمايى مربيان دلسوز رخ بنمايد، در آخرت موجب آمرزش و خشنودى حق است و اگر بى‌مهار و بى‌كنترل جلوه كند، در ابتدا چونان دشت سرسبزى است كه انسان را شگفت‌زده مى‌كند و در پايان علف زرد و خشكى مى‌شود كه جز سوزانيدنش چاره‌اى نيست<ref>ر.ك: همان، ص357</ref>
#نويسنده با بيان پنج دوره لعب، لهو، زينت، تفاخر و تكاثر، براى زندگى دنيا متذكر شده است: در هر صورت اگر اين پنج دوره از زندگى با تكيه بر هدايت حق و راهنمايى مربيان دلسوز رخ بنمايد، در آخرت موجب آمرزش و خشنودى حق است و اگر بى‌مهار و بى‌كنترل جلوه كند، در ابتدا چونان دشت سرسبزى است كه انسان را شگفت‌زده مى‌كند و در پايان علف زرد و خشكى مى‌شود كه جز سوزانيدنش چاره‌اى نيست<ref>ر.ك: همان، ص357</ref>


۶۱٬۱۸۹

ویرایش