عقليات إسلامية: تفاوت میان نسخهها
جز (جایگزینی متن - ' ' به ' ') |
|||
خط ۳۸: | خط ۳۸: | ||
'''عقليات إسلامية'''، اثر [[مغنیه، محمدجواد|محمدجواد مغنيه]] (بيروت 1322-1400 ق، نجف) است كه در آن، نويسنده برخى از مباحث اعتقادى را با بهرهگيرى از روش جدلى و كلامى در دو جلد، به زبان عربى توضيح داده است. | '''عقليات إسلامية'''، اثر [[مغنیه، محمدجواد|محمدجواد مغنيه]] (بيروت 1322-1400 ق، نجف) است كه در آن، نويسنده برخى از مباحث اعتقادى را با بهرهگيرى از روش جدلى و كلامى در دو جلد، به زبان عربى توضيح داده است. | ||
نسخهٔ ۴ اکتبر ۲۰۱۷، ساعت ۱۳:۲۱
نام کتاب | عقليات اسلاميه |
---|---|
نام های دیگر کتاب | بحث عقلانی فی الالوهیه و النبوه و الآخره، الامامه، المهدی المنتظر و مسائل اخری |
پدیدآورندگان | مغنیه، محمدجواد (نويسنده) |
زبان | عربی |
کد کنگره | BP 211/5 /م68 ع7 |
موضوع | شیعه - اصول دین
شیعه - عقاید |
ناشر | موسسة عزالدين |
مکان نشر | بیروت - لبنان |
سال نشر | 1414 هـ.ق |
کد اتوماسیون | AUTOMATIONCODE14703AUTOMATIONCODE |
عقليات إسلامية، اثر محمدجواد مغنيه (بيروت 1322-1400 ق، نجف) است كه در آن، نويسنده برخى از مباحث اعتقادى را با بهرهگيرى از روش جدلى و كلامى در دو جلد، به زبان عربى توضيح داده است.
نويسنده، زمان و مكان نگارش كتاب را معلوم نكرده؛ آرى در جلد دوم، تنها زمان مقدمه آن را مشخص نموده است؛ در آنجا كه نوشته است: «... پيكاسو، نقاش اسپانيايى - در سال گذشته (1973م) درگذشت...» (ر.ك: مقدمه كتاب، ج2، ص513)؛ پس اين مقدمه، در سال 1974م، نوشته شده است.
ساختار
كتاب حاضر، از مقدمه نويسنده و متن اصلى (شامل دو جلد: جلد اول داراى شش مبحث اصلى و جلد دوم داراى چهار مبحث اصلى و در مجموع، حاوى دهها بحث فرعى) تشكيل شده است.
روش نويسنده در اين اثر، جدلى و كلامى است.
گفتنى است كه كتاب حاضر به زبان عربى جديد نوشته شده است و در آن برخى از تعابير و اصطلاحات امروزى رايج در جوامع عربزبان مشاهده مىشود كه در عربى قديم وجود نداشته است؛ از جمله اين واژگان و اصطلاحات: «أزمة» (ر.ك: متن كتاب، ج1، ص127)؛ به معناى بحران و «روجية جارودي» (ر.ك: همان، ج1، ص153)؛ به معناى روژه گارودى فيلسوف فرانسوى و «الكتلة الشرقية» (ر.ك: همان، ج2، ص745)؛ به معناى بلوك شرق.
گزارش محتوا
هرچند درباره محتواى اين اثر، گفتنىها فراوان است، ولى به جهت ضيق مجال، به ذكر نمونههايى كوتاه و گويا از مطالب آن اكتفا مىشود:
1. در اين اثر، تمامى مطالب كتاب ديگر نويسنده به نام «الإسلام و العقل» و همچنين كتاب سومش به نام «شبهات الملحدين و الإجابة عنها» آمده و مباحث ديگرى مانند: «امامت امام على(ع) بين عقل و قرآن»، «قرآن و فلسفه»، «حسين(ع) و عقل»، «شيعيان دوازدهامامى و اهلبيت(ع)»، «مفاهيم انسانى در كلمات امام صادق(ع)» و «خدا و انسان» را بر آن افزوده است.
2. يكى از مطالب جالب نويسنده چنين است: در سال 1968م، در كتاب «من هنا و هناك» اشاره كردم كه صهيونيستها صدها هزار نسخه از قرآن كريم را چاپ كرده و در بين مسلمانان آسيا و آفريقا توزيع كردند، بعد از آنكه بسيارى از آياتش را تحريف نمودند... و در تاريخ 1970/1/6، در روزنامه «الجمهورية» مصر، مطلبى را خواندم كه متنش چنين است: «قال أحد زعماء الصهيونية: يجب أن نتخذ من القرآن سلاحا مشهورا ضد الإسلام لنقضي عليه، فيرى المسلمون أن الصحيح في القرآن ليس جديدا و أن الجديد فيه ليس صحيحا»؛ يعنى: «يكى از پيشوايان صهيونيسم گفته است كه بايد قرآن را بهعنوان سلاحى استفاده كنيم و آن را بر ضدّ اسلام به كار بريم تا آن را نابود سازيم و مسلمانان ببينند كه آنچه در قرآن صحيح است، نو نيست و آنچه جديد است، درست نيست»!... سپس نويسنده به نقل از مقاله افشاگر دكتر محمد دياب، تحت عنوان «أخطر من القُنبُلة الذَّرّية»؛ يعنى: «خطرناكتر از بمب اتمى»، چنين آورده است: از روزها قبل در برنامه دوم راديو مصر، مردم مطالب همايشى را شنيدند كه درباره تفسير علمى قرآن بحث مىكرد و جمعى از استادان دانشگاه در آن، گرفتار لغزشهاى خطرناكى بر ضدّ قرآن شدند و پنداشتند كه قرآن با علم سازگار نيست و هدف از اين پندار، جداسازى قرآن از زندگى و تشكيك در علم تفسير است و آنچه از سازماندهى اين همايش و انتخاب شركتكنندگان پيداست، آن است كه قصد دشمنى با كتاب الهى داشتهاند؛ زيرا شركتكنندگان، هيچيك از متخصصان علم تفسير قرآن نيستند و هيچيك از دانشمندان صاحبنظر براى شركت در آن دعوت نشده است تا به اين افتراها پاسخ دهد... (متن كتاب، ج1، ص176).
3. جالب است كه نويسنده در بحثى تحت عنوان «من كتاب الصلة بين التصوف و التشيع»، نخست مىگويد: «... كتاب مفصل «الصلة بين التصوف و التشيع»، نوشته دكتر كامل مصطفى شيبى را خواندم و اين كتاب، بهطور كلى ارزش خواندن دارد؛ هرچند اشتباهاتى هم در آن هست و كداميك از ما در گفتار و رفتار و دريافت و حكم كردنش معصوم است»؟! و بعد داورى كرده و نوشته: «تصوف در پندار من، به هيچ دينى از اديان ارتباطى ندارد؛ همانطوركه به هيچ علمى از علوم ارتباطى ندارد و فقط عاملى فردى و نفسانى و سلوكى است، مانند جهاد با نفس اماره و پايدارى در برابر فريبها و قدرتمندى اراده و...»، سپس چنين نوشته: «بههرحال، قصدم اين نيست كه معناى تصوف را مشخص كنم و آن را از ساير مفاهيم جدا سازم و من در اين زمينه، مطمئن و متخصص نيستم و قصد اولى من اين است كه از اين كتاب، مطالبى را عرضه كنم كه ارتباط و علاقهاى با اهلبيت(ع) دارد» (همان، ج2، ص560)؛ شگفتآور است كه نويسنده از سويى خودش را متخصص و داور نمىداند و از سوى ديگر به داورى منفى و بهطور كلى و با قاطعيت مىپردازد.
4. نويسنده تأكيد كرده است: «... ما ايمان داريم كه هر دينى كه تاجران جنگ و عاملان غارت و فقر مردم مىخواهند، بهزودى بدون ترديد مىميرد، ولى دين حضرت محمد(ص) و اهل بيت طاهرينش(ع) كه همراه كسانى است كه براى عدالت و امنيت و رفاه تلاش مىكنند، باقى مىماند تا زمانى كه آسمانها و زمين باقى است... دوست داشتن خير با انگيزه دين و عقيده، مطلبى است و يارى كردن بلوك شرق بر ضدّ بلوك غرب با انگيزههاى سياسى، مطلبى ديگر...» (ر.ك: همان، ج2، ص742-744).
وضعيت كتاب
براى كتاب حاضر، فقط فهرست تفصيلى مطالب (همان، ج2، ص947-952) فراهم شده و متأسفانه فهرستهاى فنى - آيات، روايات، انبيا و معصومين، اعلام، اديان، مذاهب، قبايل و فرق، كتابها، مكانها، اصطلاحات و... - و حتى فهرست منابع نيز فراهم نشده است.
هرچند كتاب حاضر، مستند است، ولى ناهماهنگى در سيستم ارجاعات و استنادات نويسنده مشهود است؛ بهطورىكه نويسنده، گاه از روش درونمتنى (مثلاً همان، ج1، ص36 و ج2، ص521 و...) و گاه از روش پاورقىنويسى استفاده كرده است. درهرحال، نويسنده در پاورقىها، گاه توضيحى تاريخى ذكر كرده (مثلاً همان، ج1، ص153، پاورقى 1) و گاهى منبع مورد استفاده را بهصورت دقيق مشخص كرده (مثلاً همان، ج2، ص511، پاورقى 1) و البته گاه فقط به ذكر نام كتاب و نويسندهاش اكتفا كرده و شماره جلد و صفحه را به فراموشى سپرده است (مثلاً همان، ج2، ص551، پاورقى 1) و...
منابع مقاله
مقدمه و متن كتاب.