موسوعة علوم الحديث و فنونه: تفاوت میان نسخهها
(صفحهای تازه حاوی «<div class='wikiInfo'> بندانگشتی|موسوعة علوم الحديث و فنونه {| class="wikita...» ایجاد کرد) |
(بدون تفاوت)
|
نسخهٔ ۲۱ سپتامبر ۲۰۱۷، ساعت ۱۱:۳۴
نام کتاب | موسوعة علوم الحديث و فنونه |
---|---|
نام های دیگر کتاب | |
پدیدآورندگان | غوري، عبدالماجد (نويسنده) |
زبان | فارسي عربي |
کد کنگره | BP 109 /غ9م8 |
موضوع | |
ناشر | دار ابن کثير
سوريه - دمشق |
مکان نشر | سوريه - دمشق
لبنان - بيروت |
سال نشر | مجلد1: 2007م , 1428ق ,
مجلد2: 2007م , 1428ق , مجلد3: 2007م , 1428ق , |
کد اتوماسیون | AUTOMATIONCODE20801AUTOMATIONCODE |
موسوعة علوم الحديث و فنونه، مجموعهای سه جلدی به زبان عربی، از آثار آقای سید عبدالماجد غَوری است که نویسنده در آن واژگان و اصطلاحات و عبارات مهمّ علوم حدیث را بهصورت الفبایی شرح کرده و در ابتدای آن توضیحاتی عالمانه، مفصل، تحلیلی و مستند در مورد تاریخ علوم حدیث و اصطلاحات آن و تغییر و تطوراتش آورده است.
نویسنده کوشیده که تمامی اصطلاحات مهمّ علوم حدیث را فراهم آورد و توضیح دهد و حتی مصطلحات ویژه هریکی از پیشوایان حدیثپژوهی را نیز ذکر و همچنین الفاظ مشهور یا شاذّی را که برای جرح و تعدیل استعمال شده، معنا کرده است.
نویسنده که برای نگارش این اثر مدت شش سال زمان در دوران دانشجویی در هند و دمشق صرف کرده و هرگاه در هنگام مطالعه علوم حدیث، نکته جالبی یافته یا معنای اصطلاحی را خوانده و یا شرح جدیدی دیده، یادداشت کرده[۱]، سرانجام آن را در تاریخ اول محرم 1427ق، در دمشق به پایان رسانده است[۲].
ساختار
کتاب حاضر از مقدمه نویسنده و نظری به تاریخ علم مصطلح الحديث (شامل سه فصل: پیدایش و تطور علم مصطلح الحديث؛ علم مصطلح الحديث در روزگار نو و کوشش دانشوران هند در خدمت حدیث و علوم آن) و متن اصلی – به ترتیب از الف تا یای اصطلاحات - (در سه جلد: «الف تا ج»، «ح تا ک» و «ل تا ی») تشکیل شده است.
شیوه نویسنده در این اثر، توضیحی و آموزشی است. نویسنده برای تولید اثر حاضر از منابع متعدد عربی – قدیم و جدید - (236 منبع) استفاده کرده است.
گزارش محتوا
نویسنده بعد از مقدمهای مختصر در معرفی کتابش، مقدمهای مفصل در مورد چگونگی آغاز علوم حدیث و تغییر و تحولات آن و اصطلاحات آن و نقش دانشمندان هندی در پیشرفت این علم بهصورت تحلیلی و مستند نوشته است[۳].
درباره محتوای این اثر سودمند گفتنیها فراوان است و به جهت ضیق مجال و محدودیتهای موجود و برای آشنایی با نمونههایی از شرح و توضیحات کوتاه، متوسط و بلند نویسنده به چند مثال اکتفا میشود:
- نویسنده، «تعدیل مبهم» را اینگونه معنا کرده است: موثق شمردن راوی بدون بیان اسباب عدالتش[۴].
- نویسنده، در توضیح عبارت «أخبرني من لا أَتَّهِمُ من أهل العلم» چنین نوشته است: این عبارت امام مالک در کتاب الموطأ است و ابن وهب در مورد مقصود مالک از آن گفته است: هر موردی که در کتاب مالک عبارت مزبور آمده، مقصود از آن لیث بن سعد است[۵].
- نویسنده عبارت «أسأل اللهَ السلامةَ» را اینگونه معنا و شرح کرده است: هنگامی که از محدث توانا درباره یک راوی پرسیده شود و او این عبارت را استعمال کند، پس این عبارت از جانب او توهین و تضعیف آن راوی است و مثالش آن است که در شرح حال هارون بن حاتم کوفی متوفای 249ق، آمده که حافظ ذهبی گفته: ابوزرعه و ابوحاتم از او روایت شنیده، ولی از روایت کردن از او امتناع کردهاند؛ وقتی از او درباره ابوحاتم سؤال شد، گفت : از خدا سلامت میخواهم[۶].
- نویسنده در توضیح «دجال» نوشته است: این لفظ از بالاترین الفاظ جرح است و از الفاظ درجه یک جرح در نزد حافظ ذهبی، عراقی و سیوطی شمرده میشود و از الفاظ درجه دوم جرح در نزد ابن حجر، سخاوی و سندی. حکم این کلمه این است: هرکسی که این صفت را داشته باشد، حدیثش شایسته احتجاج نیست و اعتباری ندارد[۷].
- نویسنده، «طالب» را اینگونه معنا کرده است: طالب از مراتب اهل حدیث است و او مبتدی در جستجوی حدیث است که شروع به تحصیلش کرده است[۸].
- نویسنده، در توضیح «لا يُسألُ عنه» نوشته است: این، از الفاظ مرتبه اول از مراتب تعدیل در نزد حافظ سیوطی است و از مرتبه دوم در نزد حافظ سخاوی و سندی. حکمش این است: کسی که این صفت را داشته باشد، به حدیثش احتجاج میشود[۹].
- نویسنده، عبارت «ينکر مرّةً و يعرف أخری» را چنین معنا کرده است: یعنی گاهی روایات معروف را روایت میکند و گاهی روایات منکر را؛ پس احادیثش نیازمند سنجش با احادیث ثقات است[۱۰].
- نویسنده، کتابش را با شرح معنای «یَهِمُ» به پایان برده است: این لفظ برای کسی گفته میشود که لغزش و اوهام اندکی دارد، همراه با سعه علم و این وصف، کسی را که موصوف به آن است از درجه ثقه پایین نمیآورد؛ چون عصمت از خطا و سهو مخصوص پیامبران است و دیگران چنین ویژگی ندارند. درهرحال یقینی است که وهم – کم یا زیادش - به راوی ضرری نمیزند؛ زیرا هیچکسی از آن خالی نیست. پس اگر گفته شود که در این صورت فایده این جرح چیست؟ جواب این است: فایدهاش در ترجیح در هنگام تعارض به کار میآید و برای مقایسه مفید است و ثقهای که موصوف به وهم نشده، سخنش مقدم بر ثقهای است که موصوف به وهم شده است. مثالهایش: حافظ ذهبی در کتاب «ميزان الاعتدال» نظر عقیلی را که علی بن مدینی را در ضعفا داخل کرده، ردّ کرده و چنین گفته است: «أ فما لك يا عقيلي عقل؟! أ تدري في من تتكلّم؟! و أنا أشتهي أن تعرّفني من هو الثقة الثبت الذي ما غلط و لا انفرد بما لا يتابع عليه»؛ یعنی: «ای عقیلی آیا عقل نداری؟! آیا میدانی در مورد چه کسی سخن میگویی؟! و من دوست دارم که به من بشناسانی کسی را که ثقه قابل اعتمادی باشد و هیچ خطایی نکرده باشد و هیچ استثنای غیر قابل پیروی، مرتکب نشده باشد»[۱۱].
وضعیت کتاب
نویسنده برای کتاب حاضر، فقط فهرست مطالب[۱۲] و فهرست منابع[۱۳] و فهرست عامّ اصطلاحات جلدهای سهگانه[۱۴] را آورده است.
کتاب حاضر، مستند است و نوسنده ارجاعاتش را بهصورت درونمتنی آورده است[۱۵]. همچنین ارجاعات نویسنده در بخش مقدمه بهصورت پاورقی – استنادی و گاه توضیحی - است[۱۶].
نویسنده بعد از شرح معنای اصطلاحی معاجم، فهرستی از نام مشهورترین معجمها را همراه با نام پدیدآورندگانش و توضیح مختصری در مورد کتاب و زندگی نویسندهاش ذکر کرده است[۱۷].
پانویس
- ↑ ر.ک: مقدمه کتاب، ج1، ص9
- ↑ ر.ک: متن کتاب، ج3، ص644
- ↑ ر.ک: مقدمه کتاب، ج1، ص11-102
- ↑ ر.ک: متن کتاب، ج1، ص552
- ↑ ر.ک: همان، ص167
- ↑ ر.ک: همان، ص210
- ↑ ر.ک: همان، ج2، ص97
- ↑ ر.ک: همان، ص399
- ↑ ر.ک: همان، ج3، ص28
- ↑ ر.ک: همان، ص642
- ↑ ر.ک: همان، ص643
- ↑ ر.ک: همان، ج1، ص653-686؛ ج2، ص737-768 و ج3، ص667-691
- ↑ ر.ک: همان، ج3، ص647-666
- ↑ ر.ک: همان، ج3، ص693-740
- ↑ ر.ک: همان، ج1، ص105 و...؛ ج2، ص41 و... و ج3، ص12 و...
- ↑ ر.ک: مقدمه کتاب، ج1، ص50، پاورقی 1 و 2 و...
- ↑ ر.ک: متن کتاب، ج3، ص353
منابع مقاله
مقدمه و متن کتاب.