تاريخ الخلفاء الفاطميين بالغرب القسم الخاص من كتاب عيون الأخبار: تفاوت میان نسخهها
جز (جایگزینی متن - ' ' به ' ') |
|||
خط ۳۹: | خط ۳۹: | ||
</div> | </div> | ||
نسخهٔ ۲۷ اوت ۲۰۱۷، ساعت ۱۵:۱۷
نام کتاب | تاریخ الخلفاء الفاطمیین بالغرب القسم الخاص من کتاب عیون الأخبار |
---|---|
نام های دیگر کتاب | |
پدیدآورندگان | عمادالدین، ادریس (نويسنده)
یعلاوی، محمد (مصحح) |
زبان | عربی |
کد کنگره | DT 95/5 /الف4 ع9019 |
موضوع | فاطمیان - تاریخ - 297 - 567ق.
مغرب - تاریخ |
ناشر | دار الغرب الإسلامي |
مکان نشر | بیروت - لبنان |
سال نشر | 2006 م |
کد اتوماسیون | AUTOMATIONCODE11764AUTOMATIONCODE |
تاريخ الخلفاء الفاطميين بالمغرب القسم الخاص من كتاب عيون الأخبار نوشته الداعى ادريس عمادالدين (م 872) سير كاملى است از ظهور دولت فاطميين اسماعيلى مذهب در كشور مغرب (مراكش)؛ خلفائى كه با ادعاى مهدويت، شورشهاى زيادى را براى تشكيل حكومت در بدو امر خود برپا نموده و عده فراوانى از مردم را به اميد يارى رساندن به منجى عالم بشريت به گرد خود درآوردند.
كتاب به زبان عربى نوشته و توسط محمد يغلاوى در سال 1405ق تحقيق شده است.
ساختار كتاب
كتاب دربردارنده يك مقدمه و هفت فصل مىباشد كه موضوع كتاب را تشكيل دادهاند.
نويسنده براى نقل حوادث مختلفى كه در كشور مغرب روى داده است، از مصادر دسته اولى سود برده كه در حال حاضر مفقود بوده و گذر زمان آنها را به وادى نيستى سپرده است. مصادرى كه به احتمال قريب به يقين، از كتابهاى اهل سنت و يا لااقل از كتابهاى شيعيانى است كه حالت اعتدال در نقل مطالب را رعايت نمودهاند. از همين رو اين كتاب، بهترين منبع براى روايت شورش و انقلاب ابى يزيد است. انقلابى كه تا سرنگونى دولت جديد فاطميان پيش رفت.
در اين كتاب، به جزئيات فراوانى اشاره شده است كه برخى از آنها عبارتند از:
1- محاصره نمودن شهر مهديه و اتفاقات پيرامونى آن. 2- محاصره شدن شورشيان در كوههاى معاضيد توسط منصور بعد از يك تعقيب و گريز طولانى. 3- مجلس مناظرهاى كه بين خليفه و شورشيان بعد از شكست آنان برگزار شد. 4- مخفى نگه داشتن خبر وفات خليفه قبلى به وسيله خليفه جديد براى پيشگيرى از حوادث ناگوار احتمالى.
نام بردن نويسنده از مصادر و كتابهاى تاريخىاى كه تاكنون اسم آنها به گوش ما نرسيده است، از جمله ويژگىهاى كتاب مىباشد كه باعث افزايش رغبت ما در به دست آوردن اين منابع مهم تاريخى و تحقيق نمودن آنهاست. كه برخى از آنها عبارتند از:
- السيرة الكتامية تأليف حيدرة بن محمد بن ابراهيم الكتامى.
- كنز الأخيار في السير و الأخبار تأليف ادريس بن على الحسنى.
- سيرة جوهر تأليف حسن بن زولاق.
- تاريخ جهور بن على الهمدانى.
گزارش محتوا
نويسنده در فصل اول، احاديثى را از پيامبر(ص) مبنى بر بشارت و ظهور حضرت مهدى(عج) بيان مىدارد. احاديثى مانند پيشگوئى آن حضرت(ص) از شهادت حضرت على(ع)، طلوع خورشيد از ناحيه مغرب، ظلم و جور خانداد عباسى و... كه اين گفتارها، در مكانها و مناسبتهاى مختلفى از زبان پيامبر(ص) صادر و به وقوع حتمى آنها اشاره شده است.
در فصل دوم، نويسنده به ظهور اشخاص مختلفى كه در يمن با عنوان مهدى موعود دعوت خود را شروع نموده در يك مقطع زمانى، به جمعآورى ياران مىپردازند، اشاره كرده است. اولين شخصى كه نام وى در اين كتاب با عنوان منجى آمده است، ابن حوشب مىباشد كه در يمن ظهور كرده و سفيران خود مانند الهيثم و ابنعباس را به مناطق مختلف جهت گرويدن مردم به اين دعوت فرستاده است.
فصل سوم در واقع يك فصل نسبتا طولانى است كه در رابطه با ترويج دعوت مردم جهت يارى رساندن به مهدى موعود در مغرب (مراكش) مىباشد و در آن مطالبى پيرامون جنگها و كارزارهاى متعدد مانند فتح قسطيله و قفصه، باغايه، تيجس و همچنين فرار زيادة الله به سرزمين طرابلس، آوردن جمله حى على خيرالعمل در اذان بعد از اينكه اين جمله در زمان خلفا از اذان حذف شده و به جاى آن از جمله الصلاة خير من النوم آورده شده است- در منطقهاى بنام قيروان و.. و اتفاقات زيادى كه در رابطه با اين دعوت رخ داده است را مىتوان يافت.
نويسنده در فصل چهارم، مطالبى را راجع به ولادت المهدى بأمر الله بيان مىدارد و اينكه اين شخص در سحر روز دوشنبه، دوازدهم شوال سال (250ق) در منطقهاى بنام عسكر مكرم از بلاد خوزستان متولد شده است و اينكه وى از ترس جان خود به دمشق و سپس به منطقه رمله و مصر نقل مكان كرده؛ چرا كه خليفه عباسى دستور دستگيرى وى را صادر نموده است.
سپس نويسنده در قسمت ديگرى از اين فصل به مسائل و امورى كه المهدى بأمرالله به آنها پرداخته است اشاره مىكند مانند بناى مصلى، تعيين قائم به عنوان وليعهد خود، حركت وى به سمت آفريقا و در نهايت اشاره به مريضى و وفات المهدى بأمر الله كرده و اين فصل را به پايان مىرساند.
نويسنده در فصل پنجم به وقايعى كه در عهد زمامدارى القائم بأمرالله اتفاق افتاده است اشاره مىكند. اتفاقاتى مانند: علاقه و رغبت وى به علم و دانش، محاصره مهديه (محل حكومت)، هجومهاى متعدد به مهديه و... و در نهايت اين فصل را با ذكر وفات القائم بأمرالله خاتمه مىدهد.
فصل ششم اختصاص به خلافت المنصور بالله دارد كه بعد از القائم بأمرالله، زمام امور را بهدست گرفته است. در اين قسمت از كتاب، همانند فصلهاى گذشته به اتفاقات زيادى كه به وقوع پيوسته، اشاره شده است، كه از آن جمله مىتوان به: مخفى نگهداشتن وفات القائم بأمرالله، قيام اهل قيروان، جنگ جبل عقار، ضرب سكههاى طلا به اسم منصور و وفات وى اشاره كرد.
در آخرين فصل كتاب، نويسنده به اتفاقات دوران المعز لدين الله اشاره مىكند كه از آن جمله: جنگ أوراس و مجاز ريو، درخواست آتشبس از طرف بيزانسىها، فتح طبرمين و... مىباشد.
با تمام محاسنى كه اين كتاب دارد، نقايصى نيز در آن به چشم مىآيد همانند:
- زياده روى و افراط در نقل حوادث.
- عدم دقت لازم در نقل اتفاقات، به گونهاى كه نويسنده در برخى موارد دقت كافى را در نقل مطالب از خود نشان مىدهد اما در مواردى ديگر، آنها را به صورت اشتباه و غلط، همراه با فراموش نمودن ذكر حوادث بازگو مىنمايد.
- مدح و ستايش بيش از اندازه خلفاى فاطمى خصوصا در زمانى كه ايشان به فتح و ظفرى دست يابند.
- استفاده از سجع ركيك و عدم توازن كلمات در فن بديع.
منابع
مقدمه و متن كتاب.