۴۲۵٬۲۲۵
ویرایش
جز (جایگزینی متن - ' ....<ref>' به '.<ref>') |
جز (جایگزینی متن - 'كشى' به 'كشى ') |
||
خط ۶۹: | خط ۶۹: | ||
نويسنده همچنين اسامى 74 نفر را ذكر كرده و در مورد هر كدام اطلاعات و توضيحاتى روايى، رجالى و تاريخى عرضه كرده كه منحرف و واقفى شدند ولى توبه و برگشتشان معلوم و ثابت شده نيست. از جمله اين افرادند: 1- حسين بن سعيد هاشم مكارى، 2- على بن حسن طاطرى، 3- محمد بن بشير، 4- حيدر بن أيوب، 5- حسن بن على بن ابى حمزة بطائنى، 6- أبو جعدة، 7- أبو جبل، 8- محمد بن بكر بن جناح، 9- محمد بن عبدالله بن صاعد، 10- محمد بن عبدالله جلاب بصرى.<ref>[http://www.noorlib.ir/view/fa/book/bookview/text/17122/1/393 همان، ص 393]- [http://www.noorlib.ir/view/fa/book/bookview/text/17122/1/618 618]</ref> | نويسنده همچنين اسامى 74 نفر را ذكر كرده و در مورد هر كدام اطلاعات و توضيحاتى روايى، رجالى و تاريخى عرضه كرده كه منحرف و واقفى شدند ولى توبه و برگشتشان معلوم و ثابت شده نيست. از جمله اين افرادند: 1- حسين بن سعيد هاشم مكارى، 2- على بن حسن طاطرى، 3- محمد بن بشير، 4- حيدر بن أيوب، 5- حسن بن على بن ابى حمزة بطائنى، 6- أبو جعدة، 7- أبو جبل، 8- محمد بن بكر بن جناح، 9- محمد بن عبدالله بن صاعد، 10- محمد بن عبدالله جلاب بصرى.<ref>[http://www.noorlib.ir/view/fa/book/bookview/text/17122/1/393 همان، ص 393]- [http://www.noorlib.ir/view/fa/book/bookview/text/17122/1/618 618]</ref> | ||
نويسنده در مورد زياد بن مروان قندى، توضيحاتى مفصل نوشته و بعد به بررسى وثاقت يا عدم وثاقتش پرداخته و نوشته است: محققان و عالمان در مورد او اختلاف كردهاند چون نصوص در موردش گوناگون و داراى اضطراب است و برخى از آن، وثاقت را و برخى ديگر عدمش و بلكه جحد و انكارش را برداشت كردهاند. نويسنده سرانجام اظهار نظر كرده است كه: بسيار شگفتآور است كه صاحب [[مستدرك الوسائل و مستنبط المسائل|مستدرك]] و [[خویی، ابوالقاسم|آيتالله خوئى]]، شخصى مانند زياد بن مروان قندى را با اين همه فساد و افسادش مورد بررسى قرار داده و بعد به توجيه پرداخته و بگويند كه معلوم است ورعش از بين رفته ولى وثاقتش ثابت است و معلوم نيست از بين رفته باشد! در حالى كه نصوص متضافرى كه در اين زمينه وجود دارد براى ما روشن كرده است كه: يك- زياد بن مروان قندى از اركان وقف بود همانطور كه در روايت كشى آمده است؛ دو- همانگونه كه در غيبت [[طوسی، محمد بن حسن|شيخ طوسى]] آمده، او گرفتار طمع دنيا شد و اموال امام(ع) را سرقت كرد؛ سه- او مردم را گمراه كرد و آنان را به توسعه حركت واقفىگرى با بذل مال دعوت كرد همانطور كه در غيبت [[طوسی، محمد بن حسن|شيخ طوسى]] آمده است؛ چهار- او نصّ را پنهان كرد و لعنت بر وى در زمان امام موسى كاظم(ع) آشكار شد؛ پنج- او درحالىكه واقفى و زنديق بود مرد؛ شش- او اصرار بر دروغگويى داشت.<ref>[http://www.noorlib.ir/view/fa/book/bookview/text/17122/1/609 همان، ص 609]- [http://www.noorlib.ir/view/fa/book/bookview/text/17122/1/618 618]</ref> | نويسنده در مورد زياد بن مروان قندى، توضيحاتى مفصل نوشته و بعد به بررسى وثاقت يا عدم وثاقتش پرداخته و نوشته است: محققان و عالمان در مورد او اختلاف كردهاند چون نصوص در موردش گوناگون و داراى اضطراب است و برخى از آن، وثاقت را و برخى ديگر عدمش و بلكه جحد و انكارش را برداشت كردهاند. نويسنده سرانجام اظهار نظر كرده است كه: بسيار شگفتآور است كه صاحب [[مستدرك الوسائل و مستنبط المسائل|مستدرك]] و [[خویی، ابوالقاسم|آيتالله خوئى]]، شخصى مانند زياد بن مروان قندى را با اين همه فساد و افسادش مورد بررسى قرار داده و بعد به توجيه پرداخته و بگويند كه معلوم است ورعش از بين رفته ولى وثاقتش ثابت است و معلوم نيست از بين رفته باشد! در حالى كه نصوص متضافرى كه در اين زمينه وجود دارد براى ما روشن كرده است كه: يك- زياد بن مروان قندى از اركان وقف بود همانطور كه در روايت [[کشی، محمد بن عمر|كشى]] آمده است؛ دو- همانگونه كه در غيبت [[طوسی، محمد بن حسن|شيخ طوسى]] آمده، او گرفتار طمع دنيا شد و اموال امام(ع) را سرقت كرد؛ سه- او مردم را گمراه كرد و آنان را به توسعه حركت واقفىگرى با بذل مال دعوت كرد همانطور كه در غيبت [[طوسی، محمد بن حسن|شيخ طوسى]] آمده است؛ چهار- او نصّ را پنهان كرد و لعنت بر وى در زمان امام موسى كاظم(ع) آشكار شد؛ پنج- او درحالىكه واقفى و زنديق بود مرد؛ شش- او اصرار بر دروغگويى داشت.<ref>[http://www.noorlib.ir/view/fa/book/bookview/text/17122/1/609 همان، ص 609]- [http://www.noorlib.ir/view/fa/book/bookview/text/17122/1/618 618]</ref> | ||
== وضعيت كتاب == | == وضعيت كتاب == |
ویرایش