المنطق: تفاوت میان نسخه‌ها

    از ویکی‌نور
    جز (جایگزینی متن - '<ref>' به '.<ref>')
    جز (جایگزینی متن - '....<ref>' به '.<ref>')
    خط ۴۴: خط ۴۴:


    ==گزارش محتوا==
    ==گزارش محتوا==
    مؤلف در مدخل به بیان ضرورت فراگیری علم منطق پرداخته است. او می‌گوید: ما در خصوص درست‏سازى افکار و اندیشه‏هایمان به منطق نیازمندیم....<ref>ر.ک: متن کتاب، ص10</ref>، ولی چنین نیست که هرکس به فراگیری علم منطق همت گمارد از خطای در تفکر بری باشد، بلکه این علم نیز همانند بسیاری از علوم ابزاری چون صرف و نحو، فراگرفتنش به‌تنهایی بدون مراعات قوانین آن، باعث محفوظ ماندن از خطا نمی‌شود....<ref>ر.ک: همان</ref>
    مؤلف در مدخل به بیان ضرورت فراگیری علم منطق پرداخته است. او می‌گوید: ما در خصوص درست‏سازى افکار و اندیشه‏هایمان به منطق نیازمندیم.<ref>ر.ک: متن کتاب، ص10</ref>، ولی چنین نیست که هرکس به فراگیری علم منطق همت گمارد از خطای در تفکر بری باشد، بلکه این علم نیز همانند بسیاری از علوم ابزاری چون صرف و نحو، فراگرفتنش به‌تنهایی بدون مراعات قوانین آن، باعث محفوظ ماندن از خطا نمی‌شود.<ref>ر.ک: همان</ref>


    در ادامه به تعریف علم منطق، تعریف علم و جهل و اقسام آن اشاره می‌کند.
    در ادامه به تعریف علم منطق، تعریف علم و جهل و اقسام آن اشاره می‌کند.


    ===باب اول: مباحث الفاظ===
    ===باب اول: مباحث الفاظ===
    مباحث الفاظ اولین باب کتاب است. مؤلف در این بخش از کتاب به ضرورت پرداختن به مباحث الفاظ اشاره می‌کند و می‌گوید: لفظ آینه معناست و بین آن دو چنان پیوند استواری برقرار است که‌ گویی که یک چیزند و مخاطب هرگاه لفظی را بر زبان جاری می‌کند گویا خود معنا را حاضر ساخته است....<ref>ر.ک: همان، ص35</ref>
    مباحث الفاظ اولین باب کتاب است. مؤلف در این بخش از کتاب به ضرورت پرداختن به مباحث الفاظ اشاره می‌کند و می‌گوید: لفظ آینه معناست و بین آن دو چنان پیوند استواری برقرار است که‌ گویی که یک چیزند و مخاطب هرگاه لفظی را بر زبان جاری می‌کند گویا خود معنا را حاضر ساخته است.<ref>ر.ک: همان، ص35</ref>


    در ادامه این بخش به بحث دلالت و اقسام آن نظیر دلالت عقلی، طبعی و وضعی می‌رسیم. مؤلف در این بخش، اقسام هرکدام از دلالت‌ها را به‌همراه نمونه‌هایی از هرکدام توضیح می‌دهد....<ref>ر.ک: همان، ص43-36</ref>، سپس به تقسیمات لفظ اشاره می‌کند....<ref>ر.ک: همان ص47-44</ref>
    در ادامه این بخش به بحث دلالت و اقسام آن نظیر دلالت عقلی، طبعی و وضعی می‌رسیم. مؤلف در این بخش، اقسام هرکدام از دلالت‌ها را به‌همراه نمونه‌هایی از هرکدام توضیح می‌دهد.<ref>ر.ک: همان، ص43-36</ref>، سپس به تقسیمات لفظ اشاره می‌کند.<ref>ر.ک: همان ص47-44</ref>


    === باب دوم: مباحث کلی===
    === باب دوم: مباحث کلی===
    در این باب از کتاب بحث‌هایی از قبیل کلی و جزئی، متواطی و مشکک، مفهوم و مصداق، عنوان و معنون، نسبت‌های چهارگانه (تساوی، تباین، عموم و خصوص من وجه و عموم و خصوص مطلق)، کلیات خمس مطرح شده است. یکی از مباحثی که در این باب از کتاب عنوان شده، نسبت بین نقیض دو کلی است. در این بخش از کتاب براهین و استدلال‌هایی زیبا به سبک ریاضیات جدید آمده است. این براهین به شیوه استقصا بیان گردیده است؛ یعنی همه حالات گوناگون یک مدعی طرح ‏شده و آنگاه بطلان تک‏تک آن حالات و فروض، جز یکى از آنها، ثابت گردیده و مدعی در همان حالت واحد منحصر شده و بدین شکل صحت آن اثبات ‏شده است....<ref>ر.ک: همان، ص78 و 79</ref>
    در این باب از کتاب بحث‌هایی از قبیل کلی و جزئی، متواطی و مشکک، مفهوم و مصداق، عنوان و معنون، نسبت‌های چهارگانه (تساوی، تباین، عموم و خصوص من وجه و عموم و خصوص مطلق)، کلیات خمس مطرح شده است. یکی از مباحثی که در این باب از کتاب عنوان شده، نسبت بین نقیض دو کلی است. در این بخش از کتاب براهین و استدلال‌هایی زیبا به سبک ریاضیات جدید آمده است. این براهین به شیوه استقصا بیان گردیده است؛ یعنی همه حالات گوناگون یک مدعی طرح ‏شده و آنگاه بطلان تک‏تک آن حالات و فروض، جز یکى از آنها، ثابت گردیده و مدعی در همان حالت واحد منحصر شده و بدین شکل صحت آن اثبات ‏شده است.<ref>ر.ک: همان، ص78 و 79</ref>


    ===باب سوم: تعریف و تقسیم===
    ===باب سوم: تعریف و تقسیم===
    خط ۶۲: خط ۶۲:
    # مفهوم معرِّف نباید عین مفهوم معرَّف باشد، بلکه یا باید دارای تغایر از نوع اجمال و تفصیل باشند یا تغایر از نوع مفهومی؛
    # مفهوم معرِّف نباید عین مفهوم معرَّف باشد، بلکه یا باید دارای تغایر از نوع اجمال و تفصیل باشند یا تغایر از نوع مفهومی؛
    # تعریف باید دورى نباشد؛
    # تعریف باید دورى نباشد؛
    # الفاظى که در تعریف به کار مى‏رود باید واضح و روشن بوده و هیچ ابهامى در آنها نباشد....<ref>ر.ک: همان، ص122-119</ref>
    # الفاظى که در تعریف به کار مى‏رود باید واضح و روشن بوده و هیچ ابهامى در آنها نباشد.<ref>ر.ک: همان، ص122-119</ref>


    ===باب چهارم: قضایا و احکام آنها===
    ===باب چهارم: قضایا و احکام آنها===
    خط ۶۹: خط ۶۹:
    در فصل اول به اقسام قضیه اشاره شده است. مؤلف می‌گوید: قضیه یا حملیه است و یا شرطیه و شرطیه یا متصله است یا منفصله و هرکدام از آنها یا موجبه است و یا سالبه.
    در فصل اول به اقسام قضیه اشاره شده است. مؤلف می‌گوید: قضیه یا حملیه است و یا شرطیه و شرطیه یا متصله است یا منفصله و هرکدام از آنها یا موجبه است و یا سالبه.


    وی سپس به اقسام قضیه به اعتبار موضوع آن اشاره می‌کند و می‌گوید: قضیه حملیه به اعتبار موضوعش بر چهار قسم است: شخصیه، طبیعیه، مهمله و محصوره و محصوره نیز یا کلى است و یا جزیى و در قضیه شرطیه نیز تقسیمى شبیه‏ تقسیم قضیه حملیه جارى مى‏شود، اما نه به اعتبار موضوع آن؛ چراکه قضیه شرطیه اساسا موضوع ندارد، بلکه این تقسیم به اعتبار حالات و زمان‌هایى است که در آنها تلازم و یا عناد واقع مى‏شود. قضیه شرطیه به این اعتبار داراى سه قسم است: شخصیه، مهمله و محصوره و دیگر قسم چهارمى به نام طبیعیه ندارد....<ref>ر.ک: همان، ص159-158</ref>
    وی سپس به اقسام قضیه به اعتبار موضوع آن اشاره می‌کند و می‌گوید: قضیه حملیه به اعتبار موضوعش بر چهار قسم است: شخصیه، طبیعیه، مهمله و محصوره و محصوره نیز یا کلى است و یا جزیى و در قضیه شرطیه نیز تقسیمى شبیه‏ تقسیم قضیه حملیه جارى مى‏شود، اما نه به اعتبار موضوع آن؛ چراکه قضیه شرطیه اساسا موضوع ندارد، بلکه این تقسیم به اعتبار حالات و زمان‌هایى است که در آنها تلازم و یا عناد واقع مى‏شود. قضیه شرطیه به این اعتبار داراى سه قسم است: شخصیه، مهمله و محصوره و دیگر قسم چهارمى به نام طبیعیه ندارد.<ref>ر.ک: همان، ص159-158</ref>


    در ادامه اجزای قضیه، تقسیم قضیه به اعتبار جهت نسبت، جهت قضیه، اقسام موجهات، اقسام قضیه شرطیه (به اعتبار طبیعت اتصال و ارتباطی که بین مقدم و تالی است) و... مطرح ‌شده است.
    در ادامه اجزای قضیه، تقسیم قضیه به اعتبار جهت نسبت، جهت قضیه، اقسام موجهات، اقسام قضیه شرطیه (به اعتبار طبیعت اتصال و ارتباطی که بین مقدم و تالی است) و... مطرح ‌شده است.
    خط ۷۶: خط ۷۶:


    ===باب پنجم: حجت و هیئت تألیف (مباحث استدلال)===
    ===باب پنجم: حجت و هیئت تألیف (مباحث استدلال)===
    مؤلف در این بخش از کتاب می‌گوید: هدف نهایى و مقصود اصلى علم منطق، «مباحث حجت» است؛ یعنى بحث‌هاى مربوط به معلوم تصدیقی‌اى که براى رسیدن به شناخت مجهول تصدیقى به ‏کار گرفته مى‏شود....<ref>ر.ک: همان، ص227</ref>
    مؤلف در این بخش از کتاب می‌گوید: هدف نهایى و مقصود اصلى علم منطق، «مباحث حجت» است؛ یعنى بحث‌هاى مربوط به معلوم تصدیقی‌اى که براى رسیدن به شناخت مجهول تصدیقى به ‏کار گرفته مى‏شود.<ref>ر.ک: همان، ص227</ref>


    ایشان راه‌های علمی استدلال را به سه بخش قیاس، تمثیل و استقرا تقسیم می‌کند و بعد از تعریف هرکدام از آنها، اقسام و ارکانش را بیان می‌نماید.
    ایشان راه‌های علمی استدلال را به سه بخش قیاس، تمثیل و استقرا تقسیم می‌کند و بعد از تعریف هرکدام از آنها، اقسام و ارکانش را بیان می‌نماید.
    خط ۸۳: خط ۸۳:
    مرحوم مظفر در این بخش از کتاب بعد از مقدمه به مبادی قیاس، اقسام قیاس به اعتبار ماده، فایده صناعات خمس و صناعات خمس (برهان، جدل، خطابه، شعر و مغالطه) پرداخته و هرکدام را توضیح می‌دهد.
    مرحوم مظفر در این بخش از کتاب بعد از مقدمه به مبادی قیاس، اقسام قیاس به اعتبار ماده، فایده صناعات خمس و صناعات خمس (برهان، جدل، خطابه، شعر و مغالطه) پرداخته و هرکدام را توضیح می‌دهد.


    ایشان درباره فایده صناعات خمس می‌گوید: فایده صناعت برهان و مغالطه غالبا اختصاص به کسانى دارد که با علوم نظرى و شناسایى حقایق وجودى سروکار دارند، اما صناعت جدل، خطابه و شعر براى همگان سودمند است و در بیشتر مصالح کشورى و اجتماعى مدخلیت دارد. فایده صناعت جدل براى پیروان ادیان و فقها و کسانى که گرایش‌هاى سیاسى دارند، بیشتر ظاهر مى‏شود. همچنین فایده صناعت خطابه و شعر بیشتر براى سیاست‌مداران و فرماندهان جنگی و اصلاح‏طلبان ظاهر مى‏گردد. مهم‌ترین این صناعات که حاجت بدان بیش از سایرین است، عبارت است از: برهان، جدل و خطابه‏....<ref>ر.ک: همان، ص346</ref>
    ایشان درباره فایده صناعات خمس می‌گوید: فایده صناعت برهان و مغالطه غالبا اختصاص به کسانى دارد که با علوم نظرى و شناسایى حقایق وجودى سروکار دارند، اما صناعت جدل، خطابه و شعر براى همگان سودمند است و در بیشتر مصالح کشورى و اجتماعى مدخلیت دارد. فایده صناعت جدل براى پیروان ادیان و فقها و کسانى که گرایش‌هاى سیاسى دارند، بیشتر ظاهر مى‏شود. همچنین فایده صناعت خطابه و شعر بیشتر براى سیاست‌مداران و فرماندهان جنگی و اصلاح‏طلبان ظاهر مى‏گردد. مهم‌ترین این صناعات که حاجت بدان بیش از سایرین است، عبارت است از: برهان، جدل و خطابه‏.<ref>ر.ک: همان، ص346</ref>


    ===ویژگی‌ها و امتیازات این کتاب===
    ===ویژگی‌ها و امتیازات این کتاب===
    خط ۹۶: خط ۹۶:
    # نپرداختن به بحث‌هاى دشوار و درعین‌حال کم‌فایده، مانند بحث موجهات در عکس مستوى، عکس نقیض و تناقض، از جمله امتیازات این کتاب است.
    # نپرداختن به بحث‌هاى دشوار و درعین‌حال کم‌فایده، مانند بحث موجهات در عکس مستوى، عکس نقیض و تناقض، از جمله امتیازات این کتاب است.


    مجموع این مزایا است که به این کتاب موقعیت ویژه‏اى بخشیده و جایگاه رفیعى براى آن به وجود آورده است....<ref>ر.ک: شیروانی، علی ج‏1، ص13 و 14</ref>
    مجموع این مزایا است که به این کتاب موقعیت ویژه‏اى بخشیده و جایگاه رفیعى براى آن به وجود آورده است.<ref>ر.ک: شیروانی، علی ج‏1، ص13 و 14</ref>


    ==وضعیت کتاب==
    ==وضعیت کتاب==

    نسخهٔ ‏۱۹ اوت ۲۰۱۷، ساعت ۱۵:۴۷

    المنطق
    نام کتاب المنطق
    نام های دیگر کتاب مجموعه المحاضرات التي القيت في کليه منتدي النشر بالنجف الاشراف ابتداء من سنه 1357ق
    پدیدآورندگان مظفر، محمدرضا (نويسنده)
    زبان عربی
    کد کنگره ‏BC‎‏ ‎‏78‎‏ ‎‏/‎‏ع‎‏4‎‏م‎‏6‎‏ ‎‏1347
    موضوع منطق
    ناشر اسماعيليان
    مکان نشر ايران - قم
    سال نشر 1388ق
    کد اتوماسیون AUTOMATIONCODE24401AUTOMATIONCODE

    معرفی اجمالی

    المنطق، اثر شیخ محمدرضا مظفر (متوفای 1383ق)، کتابی است کم‌نظیر در موضوع علم منطق که به زبان عربی نگارش یافته است.

    ساختار

    این کتاب از یک مدخل و سه بخش تشکیل شده است. سه بخش یادشده روی‌هم‌رفته مشتمل بر شش بابند. مدخل و باب اول تا سوم در بخش اول، باب چهارم و پنجم در بخش دوم و باب ششم در بخش سوم کتاب جای گرفته است.

    گزارش محتوا

    مؤلف در مدخل به بیان ضرورت فراگیری علم منطق پرداخته است. او می‌گوید: ما در خصوص درست‏سازى افکار و اندیشه‏هایمان به منطق نیازمندیم.[۱]، ولی چنین نیست که هرکس به فراگیری علم منطق همت گمارد از خطای در تفکر بری باشد، بلکه این علم نیز همانند بسیاری از علوم ابزاری چون صرف و نحو، فراگرفتنش به‌تنهایی بدون مراعات قوانین آن، باعث محفوظ ماندن از خطا نمی‌شود.[۲]

    در ادامه به تعریف علم منطق، تعریف علم و جهل و اقسام آن اشاره می‌کند.

    باب اول: مباحث الفاظ

    مباحث الفاظ اولین باب کتاب است. مؤلف در این بخش از کتاب به ضرورت پرداختن به مباحث الفاظ اشاره می‌کند و می‌گوید: لفظ آینه معناست و بین آن دو چنان پیوند استواری برقرار است که‌ گویی که یک چیزند و مخاطب هرگاه لفظی را بر زبان جاری می‌کند گویا خود معنا را حاضر ساخته است.[۳]

    در ادامه این بخش به بحث دلالت و اقسام آن نظیر دلالت عقلی، طبعی و وضعی می‌رسیم. مؤلف در این بخش، اقسام هرکدام از دلالت‌ها را به‌همراه نمونه‌هایی از هرکدام توضیح می‌دهد.[۴]، سپس به تقسیمات لفظ اشاره می‌کند.[۵]

    باب دوم: مباحث کلی

    در این باب از کتاب بحث‌هایی از قبیل کلی و جزئی، متواطی و مشکک، مفهوم و مصداق، عنوان و معنون، نسبت‌های چهارگانه (تساوی، تباین، عموم و خصوص من وجه و عموم و خصوص مطلق)، کلیات خمس مطرح شده است. یکی از مباحثی که در این باب از کتاب عنوان شده، نسبت بین نقیض دو کلی است. در این بخش از کتاب براهین و استدلال‌هایی زیبا به سبک ریاضیات جدید آمده است. این براهین به شیوه استقصا بیان گردیده است؛ یعنی همه حالات گوناگون یک مدعی طرح ‏شده و آنگاه بطلان تک‏تک آن حالات و فروض، جز یکى از آنها، ثابت گردیده و مدعی در همان حالت واحد منحصر شده و بدین شکل صحت آن اثبات ‏شده است.[۶]

    باب سوم: تعریف و تقسیم

    در این بخش از کتاب، مؤلف بعد از مقدمه به انواع تعریف (تعریف به حدتام و ناقص و تعریف به رسم تام و ناقص) و نیز تعریف به مثال و تشبیه پرداخته و هرکدام را به‌خوبی توضیح داده است و در پایان شروط پنج‌گانه تعریف را مطرح نموده است. شروط مزبور عبارتند از:

    1. معرِّف باید با معرَّف در صدق برابر باشد؛
    2. مفهوم معرِّف باید نزد مخاطب روشن‏تر و شناخته‌شده‏تر از مفهوم معرَّف باشد؛
    3. مفهوم معرِّف نباید عین مفهوم معرَّف باشد، بلکه یا باید دارای تغایر از نوع اجمال و تفصیل باشند یا تغایر از نوع مفهومی؛
    4. تعریف باید دورى نباشد؛
    5. الفاظى که در تعریف به کار مى‏رود باید واضح و روشن بوده و هیچ ابهامى در آنها نباشد.[۷]

    باب چهارم: قضایا و احکام آنها

    این باب از کتاب دارای دو فصل است. فصل اول آن به قضیه (که همان خبر است) اختصاص یافته و در فصل دوم به احکام آن اشاره شده است.

    در فصل اول به اقسام قضیه اشاره شده است. مؤلف می‌گوید: قضیه یا حملیه است و یا شرطیه و شرطیه یا متصله است یا منفصله و هرکدام از آنها یا موجبه است و یا سالبه.

    وی سپس به اقسام قضیه به اعتبار موضوع آن اشاره می‌کند و می‌گوید: قضیه حملیه به اعتبار موضوعش بر چهار قسم است: شخصیه، طبیعیه، مهمله و محصوره و محصوره نیز یا کلى است و یا جزیى و در قضیه شرطیه نیز تقسیمى شبیه‏ تقسیم قضیه حملیه جارى مى‏شود، اما نه به اعتبار موضوع آن؛ چراکه قضیه شرطیه اساسا موضوع ندارد، بلکه این تقسیم به اعتبار حالات و زمان‌هایى است که در آنها تلازم و یا عناد واقع مى‏شود. قضیه شرطیه به این اعتبار داراى سه قسم است: شخصیه، مهمله و محصوره و دیگر قسم چهارمى به نام طبیعیه ندارد.[۸]

    در ادامه اجزای قضیه، تقسیم قضیه به اعتبار جهت نسبت، جهت قضیه، اقسام موجهات، اقسام قضیه شرطیه (به اعتبار طبیعت اتصال و ارتباطی که بین مقدم و تالی است) و... مطرح ‌شده است.

    در فصل دوم به احکام قضایا یا نسبت بین آنها پرداخته شده و در آن مسائلی از قبیل تناقض، تداخل، تضاد و دخول تحت التضاد مورد بررسی قرار ‌گرفته است.

    باب پنجم: حجت و هیئت تألیف (مباحث استدلال)

    مؤلف در این بخش از کتاب می‌گوید: هدف نهایى و مقصود اصلى علم منطق، «مباحث حجت» است؛ یعنى بحث‌هاى مربوط به معلوم تصدیقی‌اى که براى رسیدن به شناخت مجهول تصدیقى به ‏کار گرفته مى‏شود.[۹]

    ایشان راه‌های علمی استدلال را به سه بخش قیاس، تمثیل و استقرا تقسیم می‌کند و بعد از تعریف هرکدام از آنها، اقسام و ارکانش را بیان می‌نماید.

    باب ششم: صناعات خمس

    مرحوم مظفر در این بخش از کتاب بعد از مقدمه به مبادی قیاس، اقسام قیاس به اعتبار ماده، فایده صناعات خمس و صناعات خمس (برهان، جدل، خطابه، شعر و مغالطه) پرداخته و هرکدام را توضیح می‌دهد.

    ایشان درباره فایده صناعات خمس می‌گوید: فایده صناعت برهان و مغالطه غالبا اختصاص به کسانى دارد که با علوم نظرى و شناسایى حقایق وجودى سروکار دارند، اما صناعت جدل، خطابه و شعر براى همگان سودمند است و در بیشتر مصالح کشورى و اجتماعى مدخلیت دارد. فایده صناعت جدل براى پیروان ادیان و فقها و کسانى که گرایش‌هاى سیاسى دارند، بیشتر ظاهر مى‏شود. همچنین فایده صناعت خطابه و شعر بیشتر براى سیاست‌مداران و فرماندهان جنگی و اصلاح‏طلبان ظاهر مى‏گردد. مهم‌ترین این صناعات که حاجت بدان بیش از سایرین است، عبارت است از: برهان، جدل و خطابه‏.[۱۰]

    ویژگی‌ها و امتیازات این کتاب

    1. متن آن سلیس و روان است و هیچ‌گونه تعقید و دشوارى در آن نیست.
    2. کتاب از آغاز به‌عنوان یک متن درسى براى آغازگران منطق تألیف شده است و ازاین‏رو، توضیحات مناسب در موارد نیاز ارائه شده است.
    3. در بسیارى موارد، مطالب با شیوه‏اى ابتکارى، که حاصل سال‌ها تدریس است، به‌گونه‏اى بیان شده که نوآموز را به‌آسان‏ترین وجه به فهم مقصود سوق مى‏دهد.
    4. کتاب «المنطق» نسبت به «حاشیه»، «شرح شمسیه»، «لئالى منتظمه»، «جوهر نضید» و کتاب‌هایى از این دست که کتاب‌هاى درسى معمول منطق بوده است، کتابى جدید و تازه‏ است و بیش از پنجاه و اندى سال از زمان تألیف آن نمى‏گذرد و همین امر موجب گشته مؤلف کتاب، با برخى نظام‌هاى منطقى جدید و آراى بعضى از فیلسوفان اروپایى معاصر برخورد کرده و در تألیف کتاب و طرح تمرین‌هاى آن به برخى از این سخنان، نظر داشته باشد.
    5. از امتیازات مهم این کتاب وجود تمرین‌هاى مناسب در جاى‏جاى آن است، که دانشجویان را در تطبیق قواعد و به‌کارگیرى عملى آنها ورزیده مى‏کند.
    6. مؤلف کتاب، به‌خاطر آشنایى و برخورد با برخى مباحث و اشکالات منطقى در عصر حاضر، بعضى مباحث جالب و مفید و تازه را در کتاب مطرح ساخته و بدین وسیله پاره‏اى از شبهات را پاسخ گفته است. از جمله این مباحث، مطالبى است که ذیل این عناوین آمده است: «العلم»، «توضيح في الضروري»، «تعريف النظر او الفكر»، «الحاجة إلى مباحث الألفاظ»، «العنوان و المعنون»، «الحمل و أنواعه»، «في مطلب ما و أي و هل و لم»، «التعريف بالمثال»، «التعريف بالتشبيه»، «القسمة»، «المنحرفات»، «من ملحقات العكوس النقض»، «قاعدة النقض التام و نقض الموضوع»، «البديهية المنطقيه أو الاستدلال المباشر البديهي»، «الاقتراني الشرطي»، «خاتمة في لواحق القیاس».
    7. استفاده از مثال‌هاى فراوان، در مقام تفهیم قواعد و مطالب از دیگر امتیازات این کتاب است.
    8. در کتاب «المنطق»، مبحث «صناعات خمس» به‌گونه‏اى شایسته و با تفصیلى مناسب و درخور طرح گشته است؛ درحالى‏که در دیگر کتاب‌هاى منطقى، کمتر به این مبحث مهم توجه شده است.
    9. نپرداختن به بحث‌هاى دشوار و درعین‌حال کم‌فایده، مانند بحث موجهات در عکس مستوى، عکس نقیض و تناقض، از جمله امتیازات این کتاب است.

    مجموع این مزایا است که به این کتاب موقعیت ویژه‏اى بخشیده و جایگاه رفیعى براى آن به وجود آورده است.[۱۱]

    وضعیت کتاب

    فهرست محتویات در پایان کتاب آمده است. اندک پاورقی‌های کتاب به توضیح ابهامات متن اختصاص یافته است.

    پانویس

    1. ر.ک: متن کتاب، ص10
    2. ر.ک: همان
    3. ر.ک: همان، ص35
    4. ر.ک: همان، ص43-36
    5. ر.ک: همان ص47-44
    6. ر.ک: همان، ص78 و 79
    7. ر.ک: همان، ص122-119
    8. ر.ک: همان، ص159-158
    9. ر.ک: همان، ص227
    10. ر.ک: همان، ص346
    11. ر.ک: شیروانی، علی ج‏1، ص13 و 14

    منابع مقاله

    1. مقدمه و متن کتاب.
    2. شیروانی، علی (مترجم)، «منطق همراه با متن عربی»، تألیف محمدرضا مظفر، دارالعلم، قم، چاپ دوم، 1387ش.

    وابسته‌ها

    پیوندها

    مطالعه کتاب المنطق در پایگاه کتابخانه دیجیتال نور