أساس التأويل: تفاوت میان نسخه‌ها

    از ویکی‌نور
    جز (جایگزینی متن - ' ' به ' ')
    خط ۱۰: خط ۱۰:
    |-
    |-
    |پدیدآورندگان  
    |پدیدآورندگان  
    |data-type='authors'|[[ابن حیون، نعمان بن محمد]] (نويسنده)
    |data-type='authors'|[[ابن حیون، نعمان بن محمد]] (نويسنده)
       
       
    [[تامر، عارف]] (محقق)
    [[تامر، عارف]] (محقق)
    خط ۳۸: خط ۳۸:
    </div>
    </div>
    ==معرفی اجمالی==
    ==معرفی اجمالی==
    ''' أساس التأويل''' تألیف [[ابن حیون، نعمان بن محمد|نعمان بن محمد بن حیون تمیمی مغربی]]   معروف به [[ابن حیون، نعمان بن محمد|قاضی نعمان]] (متوفی 363ق) پایه‌گذار فقه اسماعیلی و بزرگ‌ترین فقیه اسماعیلیه است. مقدمه و تحقیق این اثر به قلم عارف تامر نویسنده و محقق سوری است. موضوع این اثر تفسیر و تأویل داستان انبیا از دیدگاه مذهب اسماعیلیه است.  
    ''' أساس التأويل''' تألیف [[ابن حیون، نعمان بن محمد|نعمان بن محمد بن حیون تمیمی مغربی]] معروف به [[ابن حیون، نعمان بن محمد|قاضی نعمان]] (متوفی 363ق) پایه‌گذار فقه اسماعیلی و بزرگ‌ترین فقیه اسماعیلیه است. مقدمه و تحقیق این اثر به قلم عارف تامر نویسنده و محقق سوری است. موضوع این اثر تفسیر و تأویل داستان انبیا از دیدگاه مذهب اسماعیلیه است.  


    ==ساختار==
    ==ساختار==
    خط ۴۴: خط ۴۴:


    ==گزارش محتوا==
    ==گزارش محتوا==
    علم تفسیر، از علوم مهمی بود که از ابتدای نزول آیات، مورد توجه‌ قرار‌ گرفت‌. کتاب خدا برای فاطمیان اسماعیلی مذهب نیز همچون دیگر مسلمانان، دارای‌ اهمیت‌ بود‌؛ اما بیشتر بر معانی باطنی و رمزی آیات قرآن و احکام تأکید داشتند تا بر معانی ‌ظاهری‌. ازاین‌‌رو، با استفاده از تأویل که ترکیبی از عقل و وحی است، در پی تطبیق‌ جهان‌شناسی و آخرت‌شناسی نوافلاطونی بر قرآن بودند. آنان‌ بر‌ این عقیده بودند که توفیق دست‌یابی به تأویل‌ و باطن‌ قرآن، مختص به پیامبر(ص) و وصی او، [[امام على(ع)|علی بن ابیطالب(ع)]] و فرزندان آن‌ها است و روایات به‌جای مانده از صحابه‌ را‌ نمی‌توان ملاک‌ تفسیر‌ آیات‌ قرار داد؛ زیرا طبق نظر اسماعیلیه‌، صحابه‌ در فهم آیات با یکدیگر اختلاف داشتند. ازاین‌رو، نمی‌توان نظریات‌ آنان‌ را به‌عنوان مرجع در تفسیر‌ قرآن پذیرفت. به همین‌ دلیل‌ است که [[ابن حیون، نعمان بن محمد|قاضی نعمان]]، از‌ علمای‌ بزرگ اسماعیلیه، در تفسیر خود از روش روایی بهره جسته است و به استناد‌ سخنان‌ و احادیث ائمه(ع)، آیات قرآن را‌ تفسیر‌ کرده‌ است. با وجود توجه فاطمیان به مباحث قرآنی، آثار مکتوب مستقل تفسیری از آنان به‌جای نمانده است‌. در‌ تأویل نیز تنها کتاب مستقل «أساس التأویل» [[ابن حیون، نعمان بن محمد|قاضی نعمان]] است که مشتمل بر تأویل معانی باطنی احکام و تأویل برخی آیات و قصص قرآن است<ref>ر.ک: غفاری‌فر، حسن؛ سالاریه، صفورا، ص87-85</ref>.  
    علم تفسیر، از علوم مهمی بود که از ابتدای نزول آیات، مورد توجه‌ قرار‌ گرفت‌. کتاب خدا برای فاطمیان اسماعیلی مذهب نیز همچون دیگر مسلمانان، دارای‌ اهمیت‌ بود‌؛ اما بیشتر بر معانی باطنی و رمزی آیات قرآن و احکام تأکید داشتند تا بر معانی ‌ظاهری‌. ازاین‌‌رو، با استفاده از تأویل که ترکیبی از عقل و وحی است، در پی تطبیق‌ جهان‌شناسی و آخرت‌شناسی نوافلاطونی بر قرآن بودند. آنان‌ بر‌ این عقیده بودند که توفیق دست‌یابی به تأویل‌ و باطن‌ قرآن، مختص به پیامبر(ص) و وصی او، [[امام على(ع)|علی بن ابیطالب(ع)]] و فرزندان آن‌ها است و روایات به‌جای مانده از صحابه‌ را‌ نمی‌توان ملاک‌ تفسیر‌ آیات‌ قرار داد؛ زیرا طبق نظر اسماعیلیه‌، صحابه‌ در فهم آیات با یکدیگر اختلاف داشتند. ازاین‌رو، نمی‌توان نظریات‌ آنان‌ را به‌عنوان مرجع در تفسیر‌ قرآن پذیرفت. به همین‌ دلیل‌ است که [[ابن حیون، نعمان بن محمد|قاضی نعمان]]، از‌ علمای‌ بزرگ اسماعیلیه، در تفسیر خود از روش روایی بهره جسته است و به استناد‌ سخنان‌ و احادیث ائمه(ع)، آیات قرآن را‌ تفسیر‌ کرده‌ است. با وجود توجه فاطمیان به مباحث قرآنی، آثار مکتوب مستقل تفسیری از آنان به‌جای نمانده است‌. در‌ تأویل نیز تنها کتاب مستقل «أساس التأویل» [[ابن حیون، نعمان بن محمد|قاضی نعمان]] است که مشتمل بر تأویل معانی باطنی احکام و تأویل برخی آیات و قصص قرآن است<ref>ر.ک: غفاری‌فر، حسن؛ سالاریه، صفورا، ص87-85</ref>.  


    [[ابن حیون، نعمان بن محمد|قاضی نعمان]] در مقدمه کتابش حدیثی را‌ از‌ [[امام جعفر صادق(ع)]] نقل می‌کند. در این حدیث آمده که [[امام جعفر صادق(ع)|امام صادق(ع)]] تأویل‌ آیه‌ای‌ را بیان می‌کرد که مورد‌ سؤال‌ قرار گرفت‌ که‌ این‌ تأویل با تأویلی که قبلاً بیان‌ کرده‌ بودی، متفاوت است. امام پاسخ داد: «ما می‌توانیم درباره کلمه واحد به‌ هفت‌ وجه سخن بگوییم» و وقتی‌که سؤال‌کننده با تعجب پرسید: هفت‌! امام پاسخ داد: «بلی و بلکه‌ هفتاد‌ و اگر زیادتر بخواهی باز هم می‌افزاییم». [[ابن حیون، نعمان بن محمد|قاضی نعمان]] می‌گوید، پس وجوه تأویل به‌ رتبه‌ (حد) تأویل‌کننده بستگی دارد. هر‌ چه‌ رتبه‌ او بالاتر باشد‌، تعداد‌ تأویلاتش هم بیشتر است<ref>مقدمه نویسنده، ص27</ref>.
    [[ابن حیون، نعمان بن محمد|قاضی نعمان]] در مقدمه کتابش حدیثی را‌ از‌ [[امام جعفر صادق(ع)]] نقل می‌کند. در این حدیث آمده که [[امام جعفر صادق(ع)|امام صادق(ع)]] تأویل‌ آیه‌ای‌ را بیان می‌کرد که مورد‌ سؤال‌ قرار گرفت‌ که‌ این‌ تأویل با تأویلی که قبلاً بیان‌ کرده‌ بودی، متفاوت است. امام پاسخ داد: «ما می‌توانیم درباره کلمه واحد به‌ هفت‌ وجه سخن بگوییم» و وقتی‌که سؤال‌کننده با تعجب پرسید: هفت‌! امام پاسخ داد: «بلی و بلکه‌ هفتاد‌ و اگر زیادتر بخواهی باز هم می‌افزاییم». [[ابن حیون، نعمان بن محمد|قاضی نعمان]] می‌گوید، پس وجوه تأویل به‌ رتبه‌ (حد) تأویل‌کننده بستگی دارد. هر‌ چه‌ رتبه‌ او بالاتر باشد‌، تعداد‌ تأویلاتش هم بیشتر است<ref>مقدمه نویسنده، ص27</ref>.


    وی همچنین اعتقادات اسماعیلیه از جمله اسلام و ایمان و گواهی را مورد بحث قرار داده است. وی تأویل گواهی به کتاب دیگرش [[دعائم الإسلام و ذكر الحلال و الحرام و القضايا و الأحكام عن اهل بيت رسول‌الله علیه و عليهم افضل السلام|دعائم الاسلام]] استناد کرده و می‌نویسد: شهادت و گواهی به وحدانیت خداوند عزوجل درجه علیا و اصول و شهادت به رسالت رسول(ص) درجه دنیا و پایین‌تر و فروع است. حدود علیا و دنیا در حروف شهادت داخل می‌شود، پس ظاهر شهادت گفتن به زبان و باطن آن قول و عمل و اعتقاد به آن عمل است. پس ظاهر شهادت اسلام و باطنش ایمان است<ref>همان، ص48</ref>.  
    وی همچنین اعتقادات اسماعیلیه از جمله اسلام و ایمان و گواهی را مورد بحث قرار داده است. وی تأویل گواهی به کتاب دیگرش [[دعائم الإسلام و ذكر الحلال و الحرام و القضايا و الأحكام عن اهل بيت رسول‌الله علیه و عليهم افضل السلام|دعائم الاسلام]] استناد کرده و می‌نویسد: شهادت و گواهی به وحدانیت خداوند عزوجل درجه علیا و اصول و شهادت به رسالت رسول(ص) درجه دنیا و پایین‌تر و فروع است. حدود علیا و دنیا در حروف شهادت داخل می‌شود، پس ظاهر شهادت گفتن به زبان و باطن آن قول و عمل و اعتقاد به آن عمل است. پس ظاهر شهادت اسلام و باطنش ایمان است<ref>همان، ص48</ref>.  


    در اولین فصل کتاب تأویل داستان آدم(ع) ذکر شده است. نویسنده در ابتدای این فصل با استناد به مباحث ذکر شده در ابتدای ابواب [[دعائم الإسلام و ذكر الحلال و الحرام و القضايا و الأحكام عن اهل بيت رسول‌الله علیه و عليهم افضل السلام|دعائم الاسلام]] که در تأویل ایمان و اسلام ذکر شده بود، این اثر را بسط آن مباحث دانسته است. از جمله مباحث این فصل تأویل داستان حضرت آدم و خوردن از درخت ممنوعه است. این داستان در تورات و انجیل نیز همانند قرآن با اشاره و رمز مطرح شده و نیازمند تأویل است<ref>متن کتاب، ص50 و 69</ref>.  
    در اولین فصل کتاب تأویل داستان آدم(ع) ذکر شده است. نویسنده در ابتدای این فصل با استناد به مباحث ذکر شده در ابتدای ابواب [[دعائم الإسلام و ذكر الحلال و الحرام و القضايا و الأحكام عن اهل بيت رسول‌الله علیه و عليهم افضل السلام|دعائم الاسلام]] که در تأویل ایمان و اسلام ذکر شده بود، این اثر را بسط آن مباحث دانسته است. از جمله مباحث این فصل تأویل داستان حضرت آدم و خوردن از درخت ممنوعه است. این داستان در تورات و انجیل نیز همانند قرآن با اشاره و رمز مطرح شده و نیازمند تأویل است<ref>متن کتاب، ص50 و 69</ref>.  


    در فصل دوم داستان حضرت نوح، هود و صالح(ع) مطرح شده است. در رابطه با داستان حضرت نوح چنین تأویل شده است: سفینه در ظاهر، بر آب قرار گرفت و موجوداتی که بر آن سوار شدند را حمل کرد. به همین‌ترتیب دعوت حق نیز بر علم جاری می‌شود و کسانی را که داخل در آن می‌‌شوند را با خود حمل می‌کند. سپس اشاره می‌کند که عرب که قرآن به زبان ایشان نازل شده مردی را که علم زیادی دارد را تشبیه به بحر می‌کنند؛ و ازآنجاکه کسی که بدون کشتی وارد دریا شود در آن غرق و هلاک می‌شود، همین‌طور کسی که قصد علم کند و آن را از غیر اهلش طلب کند هلاک می‌شود<ref>همان، ص79-78</ref>.  
    در فصل دوم داستان حضرت نوح، هود و صالح(ع) مطرح شده است. در رابطه با داستان حضرت نوح چنین تأویل شده است: سفینه در ظاهر، بر آب قرار گرفت و موجوداتی که بر آن سوار شدند را حمل کرد. به همین‌ترتیب دعوت حق نیز بر علم جاری می‌شود و کسانی را که داخل در آن می‌‌شوند را با خود حمل می‌کند. سپس اشاره می‌کند که عرب که قرآن به زبان ایشان نازل شده مردی را که علم زیادی دارد را تشبیه به بحر می‌کنند؛ و ازآنجاکه کسی که بدون کشتی وارد دریا شود در آن غرق و هلاک می‌شود، همین‌طور کسی که قصد علم کند و آن را از غیر اهلش طلب کند هلاک می‌شود<ref>همان، ص79-78</ref>.  

    نسخهٔ ‏۷ اوت ۲۰۱۷، ساعت ۰۹:۱۰

    أساس التأويل
    نام کتاب أساس التأويل
    نام های دیگر کتاب
    پدیدآورندگان ابن حیون، نعمان بن محمد (نويسنده)

    تامر، عارف (محقق)

    زبان عربي
    کد کنگره
    موضوع
    ناشر دار الثقافة
    مکان نشر لبنان - بيروت
    سال نشر مجلد1
    کد اتوماسیون AUTOMATIONCODE50552AUTOMATIONCODE

    معرفی اجمالی

    أساس التأويل تألیف نعمان بن محمد بن حیون تمیمی مغربی معروف به قاضی نعمان (متوفی 363ق) پایه‌گذار فقه اسماعیلی و بزرگ‌ترین فقیه اسماعیلیه است. مقدمه و تحقیق این اثر به قلم عارف تامر نویسنده و محقق سوری است. موضوع این اثر تفسیر و تأویل داستان انبیا از دیدگاه مذهب اسماعیلیه است.

    ساختار

    کتاب مشتمل بر مقدمه تحقیقی عارف تامر، مقدمه مؤلف و شش فصل است. در هر یک از فصول، تأویل قصه یک یا چند تن از انبیا ذکر شده بدین‌ترتیب که با حضرت آدم(ع) شروع و به حضرت محمد(ص) ختم شده است.

    گزارش محتوا

    علم تفسیر، از علوم مهمی بود که از ابتدای نزول آیات، مورد توجه‌ قرار‌ گرفت‌. کتاب خدا برای فاطمیان اسماعیلی مذهب نیز همچون دیگر مسلمانان، دارای‌ اهمیت‌ بود‌؛ اما بیشتر بر معانی باطنی و رمزی آیات قرآن و احکام تأکید داشتند تا بر معانی ‌ظاهری‌. ازاین‌‌رو، با استفاده از تأویل که ترکیبی از عقل و وحی است، در پی تطبیق‌ جهان‌شناسی و آخرت‌شناسی نوافلاطونی بر قرآن بودند. آنان‌ بر‌ این عقیده بودند که توفیق دست‌یابی به تأویل‌ و باطن‌ قرآن، مختص به پیامبر(ص) و وصی او، علی بن ابیطالب(ع) و فرزندان آن‌ها است و روایات به‌جای مانده از صحابه‌ را‌ نمی‌توان ملاک‌ تفسیر‌ آیات‌ قرار داد؛ زیرا طبق نظر اسماعیلیه‌، صحابه‌ در فهم آیات با یکدیگر اختلاف داشتند. ازاین‌رو، نمی‌توان نظریات‌ آنان‌ را به‌عنوان مرجع در تفسیر‌ قرآن پذیرفت. به همین‌ دلیل‌ است که قاضی نعمان، از‌ علمای‌ بزرگ اسماعیلیه، در تفسیر خود از روش روایی بهره جسته است و به استناد‌ سخنان‌ و احادیث ائمه(ع)، آیات قرآن را‌ تفسیر‌ کرده‌ است. با وجود توجه فاطمیان به مباحث قرآنی، آثار مکتوب مستقل تفسیری از آنان به‌جای نمانده است‌. در‌ تأویل نیز تنها کتاب مستقل «أساس التأویل» قاضی نعمان است که مشتمل بر تأویل معانی باطنی احکام و تأویل برخی آیات و قصص قرآن است[۱].

    قاضی نعمان در مقدمه کتابش حدیثی را‌ از‌ امام جعفر صادق(ع) نقل می‌کند. در این حدیث آمده که امام صادق(ع) تأویل‌ آیه‌ای‌ را بیان می‌کرد که مورد‌ سؤال‌ قرار گرفت‌ که‌ این‌ تأویل با تأویلی که قبلاً بیان‌ کرده‌ بودی، متفاوت است. امام پاسخ داد: «ما می‌توانیم درباره کلمه واحد به‌ هفت‌ وجه سخن بگوییم» و وقتی‌که سؤال‌کننده با تعجب پرسید: هفت‌! امام پاسخ داد: «بلی و بلکه‌ هفتاد‌ و اگر زیادتر بخواهی باز هم می‌افزاییم». قاضی نعمان می‌گوید، پس وجوه تأویل به‌ رتبه‌ (حد) تأویل‌کننده بستگی دارد. هر‌ چه‌ رتبه‌ او بالاتر باشد‌، تعداد‌ تأویلاتش هم بیشتر است[۲].

    وی همچنین اعتقادات اسماعیلیه از جمله اسلام و ایمان و گواهی را مورد بحث قرار داده است. وی تأویل گواهی به کتاب دیگرش دعائم الاسلام استناد کرده و می‌نویسد: شهادت و گواهی به وحدانیت خداوند عزوجل درجه علیا و اصول و شهادت به رسالت رسول(ص) درجه دنیا و پایین‌تر و فروع است. حدود علیا و دنیا در حروف شهادت داخل می‌شود، پس ظاهر شهادت گفتن به زبان و باطن آن قول و عمل و اعتقاد به آن عمل است. پس ظاهر شهادت اسلام و باطنش ایمان است[۳].

    در اولین فصل کتاب تأویل داستان آدم(ع) ذکر شده است. نویسنده در ابتدای این فصل با استناد به مباحث ذکر شده در ابتدای ابواب دعائم الاسلام که در تأویل ایمان و اسلام ذکر شده بود، این اثر را بسط آن مباحث دانسته است. از جمله مباحث این فصل تأویل داستان حضرت آدم و خوردن از درخت ممنوعه است. این داستان در تورات و انجیل نیز همانند قرآن با اشاره و رمز مطرح شده و نیازمند تأویل است[۴].

    در فصل دوم داستان حضرت نوح، هود و صالح(ع) مطرح شده است. در رابطه با داستان حضرت نوح چنین تأویل شده است: سفینه در ظاهر، بر آب قرار گرفت و موجوداتی که بر آن سوار شدند را حمل کرد. به همین‌ترتیب دعوت حق نیز بر علم جاری می‌شود و کسانی را که داخل در آن می‌‌شوند را با خود حمل می‌کند. سپس اشاره می‌کند که عرب که قرآن به زبان ایشان نازل شده مردی را که علم زیادی دارد را تشبیه به بحر می‌کنند؛ و ازآنجاکه کسی که بدون کشتی وارد دریا شود در آن غرق و هلاک می‌شود، همین‌طور کسی که قصد علم کند و آن را از غیر اهلش طلب کند هلاک می‌شود[۵].

    آخرین فصل کتاب در رابطه با حضرت محمد(ص) است. در برابر نام آن حضرت از واژه «صلعم» استفاده شده که خلاصه عبارت (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلم) است. نویسنده در بخشی از این فصل دلیل پرداختن به موضوع امامت در این فصل که پیش‌ازاین در کتاب دعائم بابی به‌تفصیل به آن اختصاص داده بود را توضیح می‌دهد. وی امامت را قطب دین می‌داند که دین بر مبنای آن می‌چرخد و عملی پاداش داده نمی‌شود و قبول نمی‌شود مگر پس از شناخت امام زمان؛ لذا لازم است که در این کتاب تبیین و تأویل شود و به داستان آدم(ع) و نقش ناطقین پس از او و نیز داستان حضرت محمد(ص) و تأویل داستان هر یک پرداخته شود. هر ناطقی به ناطق پس از خود بشارت داده و قومش را امامان زمانش پرهیز داده است. همچنین عیسی(ع) و ائمه زمانش به رسول‌الله محمد(ص) بشارت داده‌اند. حضرت محمد(ص) نیز به قائم(ع) پس از خود و مهدی پیش از خود بشارت داده است. نویسنده سپس وعده می‎‌‌‌کند که درباره قائم و مهدی و دیگر ائمه اسماعیلیه در ادامه مباحث توضیح دهد[۶].

    کتاب با ذکر داستان عثمان و کشته شدن او و خروج طلحه و زبیر و عایشه بر علی(ع) و انهزام و شکست آن‌ها توسط آن حضرت به پایان رسیده است[۷].

    وضعیت کتاب

    در تصحیح اثر از دو نسخه خطی استفاده شده که محقق در پاورقی‌ها با رمز به آن‌ها اشاره کرده است. در پاورقی‌ها همچنین اختلاف نسخ و توضیحات بیشتری پیرامون برخی اعتقادات و تاریخ اسماعیلیه ذکر شده است.

    در انتهای اثر فهرست مطالب و نیز فهارس آیات، کتب و مخطوطات ذکر شده در کتاب، اماکن و بلدان، اسامی اعلام ذکر شده است. در نهایت نیز ضمن عذرخواهی از اشتباهات تایپی کتاب سبب آن را توضیح داده است.

    «بنیاد تأویل» ترجمه فارسی این اثر به قلم‌ داعی نامدار اسماعیلی مؤیدالدین شیرازی (ح 387-470ق) است که یگانه متن فارسی‌ باقی‌مانده از او به شمار می‌رود[۸].

    پانویس

    1. ر.ک: غفاری‌فر، حسن؛ سالاریه، صفورا، ص87-85
    2. مقدمه نویسنده، ص27
    3. همان، ص48
    4. متن کتاب، ص50 و 69
    5. همان، ص79-78
    6. همان، ص319-316
    7. همان، ص367
    8. ر.ک: عمادی حائری، سید محمد، ص219

    منابع مقاله

    1. مقدمه و متن کتاب.
    2. غفاری‌فر، حسن؛ سالاریه، صفورا؛ «فهرست مقالات نقش فاطمیان در گسترش علوم نقلی»، پایگاه مجلات تخصصی نور، فصل‌نامه علمی-پژوهشی تاریخ اسلام، بهار 1394، شماره 61، (ص 81 تا 118).
    3. عمادی حائری، سید محمد، «یگانه متن فارسی از مؤیدالدین شیرازی - اثبات اصالت متن و نکته‌هایی در تحلیل آن»، پایگاه مجلات تخصصی نور، آینه میراث، پاییز و زمستان 1388، شماره 45، صفحه 219 تا 232.

    وابسته‌ها

    پیوندها