شرح الأصول الخمسة: تفاوت میان نسخه‌ها

هیچ تغییری در اندازه به وجود نیامده‌ است. ،  ‏۵ اوت ۲۰۱۷
جز
جایگزینی متن - 'مولف' به 'مؤلف'
جز (جایگزینی متن - 'مسايل ' به 'مسائل ')
جز (جایگزینی متن - 'مولف' به 'مؤلف')
خط ۴۷: خط ۴۷:
#اين كتاب شرح و تكمله كتاب ابوعلى بن خلاد در توضيح اصول خمسه مى‌باشد. اين نظريه را عبدالكريم عثمان در مقدمه شرح الاصول الخمسة تقويت مى‌كند. قاضى عبدالجبار گرچه از شاگردان ابن خلاد مى‌باشد و از كتابى به نام الاصول گزارش شده است. المنية و الامل در ترجمه او مى‌گويد: فمنهم (معتزله طبقه دهم) ابوعلى بن خلاد صاحب كتاب الاصول؛ اما از محتواى كتاب ابن خلاد كسى گزارشى نداده است و نسخه‌اى از آن سراغ نداريم تا بتوان شرح الاصول الخمسه قاضى را با آن تطبيق نمود.
#اين كتاب شرح و تكمله كتاب ابوعلى بن خلاد در توضيح اصول خمسه مى‌باشد. اين نظريه را عبدالكريم عثمان در مقدمه شرح الاصول الخمسة تقويت مى‌كند. قاضى عبدالجبار گرچه از شاگردان ابن خلاد مى‌باشد و از كتابى به نام الاصول گزارش شده است. المنية و الامل در ترجمه او مى‌گويد: فمنهم (معتزله طبقه دهم) ابوعلى بن خلاد صاحب كتاب الاصول؛ اما از محتواى كتاب ابن خلاد كسى گزارشى نداده است و نسخه‌اى از آن سراغ نداريم تا بتوان شرح الاصول الخمسه قاضى را با آن تطبيق نمود.
#كتاب شرح الاصول الخمسة شرح كتاب الاصول الخمسة عالم زيدى قاسم بن ابراهيم رسى است. اين نظريه را [[سزگین، فؤاد|فواد سزگين]] در تاريخ التراث العربى ارائه نموده است. از قاسم رسى رسائل متعددى بر جاى مانده است كه در مجموعه «كتب و رسائل القاسم بن ابراهيم الرسى» به چاپ رسيده است. در اين مجموعه چند رساله با نام «العدل و التوحيد» وجود دارد كه از حيث موضوعات مورد بحث (اصول خمسه) با كتاب شرح الاصول الخمسة قاضى عبدالجبار هماهنگى دارند و اما رساله‌اى كه سزگين اعتقاد دارد، قاضى آن را شرح نموده است، رساله‌اى است كوچك با نام الاصول الخمسة، اين رساله گرچه از جهت نام با كتاب عبدالجبار تطابق دارد؛ اما از جهت محتوا اصل چهارم و پنجم آن با اصول خمسه قاضى هماهنگ نيست.
#كتاب شرح الاصول الخمسة شرح كتاب الاصول الخمسة عالم زيدى قاسم بن ابراهيم رسى است. اين نظريه را [[سزگین، فؤاد|فواد سزگين]] در تاريخ التراث العربى ارائه نموده است. از قاسم رسى رسائل متعددى بر جاى مانده است كه در مجموعه «كتب و رسائل القاسم بن ابراهيم الرسى» به چاپ رسيده است. در اين مجموعه چند رساله با نام «العدل و التوحيد» وجود دارد كه از حيث موضوعات مورد بحث (اصول خمسه) با كتاب شرح الاصول الخمسة قاضى عبدالجبار هماهنگى دارند و اما رساله‌اى كه سزگين اعتقاد دارد، قاضى آن را شرح نموده است، رساله‌اى است كوچك با نام الاصول الخمسة، اين رساله گرچه از جهت نام با كتاب عبدالجبار تطابق دارد؛ اما از جهت محتوا اصل چهارم و پنجم آن با اصول خمسه قاضى هماهنگ نيست.
#كتاب در واقع شرح اصول پنجگانه معتزلى مى‌باشد و ناظر بر هيچ كتابى نيست و مويد اين امر سياق نوشتار مولف و عدم استناد مطالب به ديگران مى‌باشد.
#كتاب در واقع شرح اصول پنجگانه معتزلى مى‌باشد و ناظر بر هيچ كتابى نيست و مويد اين امر سياق نوشتار مؤلف و عدم استناد مطالب به ديگران مى‌باشد.


و شايد همين مساله باعث شده كه از اين كتاب در بعضى منابع و نسخ به «الاصول الخمسة» ياد شده است.
و شايد همين مساله باعث شده كه از اين كتاب در بعضى منابع و نسخ به «الاصول الخمسة» ياد شده است.
خط ۶۴: خط ۶۴:
#:* قد أورد قاضى القضاة فى الكتاب هذا السؤال على نفسه و أجاب عنه ببعض ما مر، و ألحق به ما لم يمر.
#:* قد أورد قاضى القضاة فى الكتاب هذا السؤال على نفسه و أجاب عنه ببعض ما مر، و ألحق به ما لم يمر.
#:*...
#:*...
#نقد مواضع قاضى در ديگر كتاب‌هايش: از مواردى كه انتساب كتاب به قاضى را مخدوش مى‌كند، انتقاد از مواضع قاضى در ديگر كتاب‌هايش توسط مولف اين كتاب است كه از آن ايرادات مى‌توان به موارد ذيل اشاره نمود:
#نقد مواضع قاضى در ديگر كتاب‌هايش: از مواردى كه انتساب كتاب به قاضى را مخدوش مى‌كند، انتقاد از مواضع قاضى در ديگر كتاب‌هايش توسط مؤلف اين كتاب است كه از آن ايرادات مى‌توان به موارد ذيل اشاره نمود:
#:* ايراد مولف به نظر قاضى و تناقض گفتار او در مساله لطف.
#:* ايراد مؤلف به نظر قاضى و تناقض گفتار او در مساله لطف.
#:* اشكال مولف به تعداد اصولى كه اعتقاد به آنها در نزد قاضى واجب است، و تناقض در گفتار او چنان كه اين اصول را در كتاب مغنى دو اصل و در كتاب مختصر الحسنى چهار اصل و در كتاب شرح الاصول الخمسة پنج اصل دانسته است؛ اما مولف اين كتاب قائل است، اين اصول دو اصل توحيد و عدل مى‌باشد.
#:* اشكال مؤلف به تعداد اصولى كه اعتقاد به آنها در نزد قاضى واجب است، و تناقض در گفتار او چنان كه اين اصول را در كتاب مغنى دو اصل و در كتاب مختصر الحسنى چهار اصل و در كتاب شرح الاصول الخمسة پنج اصل دانسته است؛ اما مؤلف اين كتاب قائل است، اين اصول دو اصل توحيد و عدل مى‌باشد.
#تعارض بين اين كتاب و كتاب‌هاى قاضى: يكى از مواردى كه انتساب اين كتاب را به قاضى مخدوش مى‌كند. تعارض‌هاى آشكار در بين مطالب اين كتاب با كتاب‌هاى قاضى است؛ از آن جمله مى‌توان به موارد ذيل اشاره نمود:
#تعارض بين اين كتاب و كتاب‌هاى قاضى: يكى از مواردى كه انتساب اين كتاب را به قاضى مخدوش مى‌كند. تعارض‌هاى آشكار در بين مطالب اين كتاب با كتاب‌هاى قاضى است؛ از آن جمله مى‌توان به موارد ذيل اشاره نمود:
#:* يكى از كليدى‌ترين نظريات معتزله نظريه «المنزلة بين المنزلتين» است، اين نظريه از سوى واصل بن عطا پى‌ريزى شد، مطابق اين اصل، مسلمان مرتكب كبيره، در اين دنيا نمى‌تواند در زمره «مؤمنان» باشد، چنانكه مرجئه قائلند و نمى‌تواند در زمره «كافران» قرار گيرد، چنانكه خوارج قائلند، بلكه به دسته سومى به نام «فاسقان» ملحق مى‌شوند و حال آنكه مولف اين كتاب قائل است، اين مساله از اصول نمى‌باشد، بلكه مساله‌اى است شرعى و بايد بر اساس مسائل و اصول شرعى مورد بررسى قرار گيرد.
#:* يكى از كليدى‌ترين نظريات معتزله نظريه «المنزلة بين المنزلتين» است، اين نظريه از سوى واصل بن عطا پى‌ريزى شد، مطابق اين اصل، مسلمان مرتكب كبيره، در اين دنيا نمى‌تواند در زمره «مؤمنان» باشد، چنانكه مرجئه قائلند و نمى‌تواند در زمره «كافران» قرار گيرد، چنانكه خوارج قائلند، بلكه به دسته سومى به نام «فاسقان» ملحق مى‌شوند و حال آنكه مؤلف اين كتاب قائل است، اين مساله از اصول نمى‌باشد، بلكه مساله‌اى است شرعى و بايد بر اساس مسائل و اصول شرعى مورد بررسى قرار گيرد.
#:* يكى از اختلافات مبنايى اين كتاب با كتاب‌هاى ديگر عبدالجبار مساله اثبات وجوب امامت مى‌باشد. مولف اين كتاب قائل است، زمين نمى‌تواند خالى از امام باشد. و حال آن كه همين نظر را قاضى عبدالجبار در المغنى مورد نقد قرار مى‌دهد و قايل است اين سخن به هيچ وجه قابل توجيه نمى‌باشد.
#:* يكى از اختلافات مبنايى اين كتاب با كتاب‌هاى ديگر عبدالجبار مساله اثبات وجوب امامت مى‌باشد. مؤلف اين كتاب قائل است، زمين نمى‌تواند خالى از امام باشد. و حال آن كه همين نظر را قاضى عبدالجبار در المغنى مورد نقد قرار مى‌دهد و قايل است اين سخن به هيچ وجه قابل توجيه نمى‌باشد.
#:* يكى از بنيادى‌ترين موارد تعارض بين اين كتاب و ديگر كتب قاضى مساله تعيين امام بعد از پيامبر(ص) مى‌باشد. مولف در اين كتاب قائل شده است كه امام بلافصل بعد از پيامبر(ص)، [[علی بن ابی‎طالب(ع)، امام اول|اميرالمومنين(ع)]] و بعد از او امام حسن(ع) و بعد از ايشان امام حسين(ع) و بعد از ايشان زيد بن على است. اما در كتاب المغنى امام بلا فصل پيامبر را ابوبكر مى‌نامد و هر شبهه‌اى را در اين زمينه مورد نقد قرار مى‌دهد.
#:* يكى از بنيادى‌ترين موارد تعارض بين اين كتاب و ديگر كتب قاضى مساله تعيين امام بعد از پيامبر(ص) مى‌باشد. مؤلف در اين كتاب قائل شده است كه امام بلافصل بعد از پيامبر(ص)، [[علی بن ابی‎طالب(ع)، امام اول|اميرالمومنين(ع)]] و بعد از او امام حسن(ع) و بعد از ايشان امام حسين(ع) و بعد از ايشان زيد بن على است. اما در كتاب المغنى امام بلا فصل پيامبر را ابوبكر مى‌نامد و هر شبهه‌اى را در اين زمينه مورد نقد قرار مى‌دهد.
#تقابل مولف با معتزله: يكى از مواردى كه صحت انتساب اين كتاب را به قاضى عبدالجبار مورد ترديد قرار مى‌دهد. اين است كه مولف خود را از معتزله نمى‌شمارد، بلكه گاه نظر خود را در مقابل نظر معتزله بيان مى‌كند به عنوان نمونه:
#تقابل مؤلف با معتزله: يكى از مواردى كه صحت انتساب اين كتاب را به قاضى عبدالجبار مورد ترديد قرار مى‌دهد. اين است كه مؤلف خود را از معتزله نمى‌شمارد، بلكه گاه نظر خود را در مقابل نظر معتزله بيان مى‌كند به عنوان نمونه:
#:* الكلام فى طرق الإمامة. فقد اختلف فيه، فعندنا: أنه النص فى الأئمة الثلاثة و الدعوة و الخروج فى الباقى، و عند المعتزلة: أنه العقد و الاختيار و إليه ذهبت المجبرة.
#:* الكلام فى طرق الإمامة. فقد اختلف فيه، فعندنا: أنه النص فى الأئمة الثلاثة و الدعوة و الخروج فى الباقى، و عند المعتزلة: أنه العقد و الاختيار و إليه ذهبت المجبرة.
#:* ما إذا أردت هذه المقالات، فإن الذى يشتبه الحال فيه ليس إلا مقالة المعتزلة، و ما عداها فظاهر السقوط. و إذا أردت إفساد مقالتهم فلك فيه طريقان: أحدهما: هو أن تطالبهم بتصحيح ذلك و تفسد عليهم ما يحتجون به. و الثانى: هو أن تبدأ بالدلالة على فساد مقالتهم... و إذا أردت ابتداء الدلالة على فساد مذهبهم، فالأصل فيه أن تقول...
#:* ما إذا أردت هذه المقالات، فإن الذى يشتبه الحال فيه ليس إلا مقالة المعتزلة، و ما عداها فظاهر السقوط. و إذا أردت إفساد مقالتهم فلك فيه طريقان: أحدهما: هو أن تطالبهم بتصحيح ذلك و تفسد عليهم ما يحتجون به. و الثانى: هو أن تبدأ بالدلالة على فساد مقالتهم... و إذا أردت ابتداء الدلالة على فساد مذهبهم، فالأصل فيه أن تقول...
خط ۸۰: خط ۸۰:
با توجه به مطالب مذكور مشخص مى‌شود، همان طور كه اين كتاب نمى‌تواند، تألیف قاضى عبدالجبار باشد، نمى‌تواند از امالى او نيز به حساب بيايد؛ چون:
با توجه به مطالب مذكور مشخص مى‌شود، همان طور كه اين كتاب نمى‌تواند، تألیف قاضى عبدالجبار باشد، نمى‌تواند از امالى او نيز به حساب بيايد؛ چون:


#شخص كاتب تنها به يادداشت گفته‌هاى مولف بسنده مى‌كند و حال آنكه در اين كتاب تنها بخش كوچكى از مطالب به قاضى نسبت داده شده است.
#شخص كاتب تنها به يادداشت گفته‌هاى مؤلف بسنده مى‌كند و حال آنكه در اين كتاب تنها بخش كوچكى از مطالب به قاضى نسبت داده شده است.
#اين كتاب بعد از وفات قاضى نوشته شده است، از اين رو مولف از قاضى به «قاضى القضاة رحمه الله»، «انه رحمه الله»، «على ما ذكره رحمه اللّه فى المغنى» «قال رحمه الله»، «منه رحمه الله»، «سأل رحمه الله»، «ذكر رحمه الله» و تعابير مشابه ياد مى‌كند.
#اين كتاب بعد از وفات قاضى نوشته شده است، از اين رو مؤلف از قاضى به «قاضى القضاة رحمه الله»، «انه رحمه الله»، «على ما ذكره رحمه اللّه فى المغنى» «قال رحمه الله»، «منه رحمه الله»، «سأل رحمه الله»، «ذكر رحمه الله» و تعابير مشابه ياد مى‌كند.


پس بنابر آنچه ذكر شد، اين كتاب شرحى است آزاد بر كتاب قاضى عبدالجبار با عنوان «الاصول الخمسة» يا «شرح الاصول الخمسة» كه بعد از وفات قاضى نوشته شده است. و مولف گاه مطالب قاضى را شرح و گاه آن را مورد نقد قرار مى‌دهد.
پس بنابر آنچه ذكر شد، اين كتاب شرحى است آزاد بر كتاب قاضى عبدالجبار با عنوان «الاصول الخمسة» يا «شرح الاصول الخمسة» كه بعد از وفات قاضى نوشته شده است. و مؤلف گاه مطالب قاضى را شرح و گاه آن را مورد نقد قرار مى‌دهد.


== ساختار و گزارش محتوا ==
== ساختار و گزارش محتوا ==




اين كتاب از يك مقدمه و پنج اصل تشكيل يافته است. مولف در مقدمه مباحث مربوط به نظر را مطرح مى‌كند. او مى‌گويد، اول الواجبات نظر است و مباحثى كه در اين رابطه طرح مى‌كند، عبارتند از: تعريف و انواع نظر، چگونگى تمييز آنها، رابطه نظر با فكر، معرفت و علم، ضرورى نبودن معرفت خداوند تبارك و تعالى، تقليدى نبودن و علت وجود آن، نظر تنها راه شناخت خداوند، پس از آن در اصل توحيد. مولف ابتدا صفات قدرت، حيات و علم را به اجمال بيان كرده، آنگاه به بيان تفصيلى آنها مى‌پردازد. او اثبات مى‌كند كه خداوند جسم نيست و به شبهاتى كه وارد شده، جواب مى‌دهد و اثبات مى‌كند كه خداوند قابل رؤيت نيست و براى او ثانى متصور نمى‌باشد. در ادامه به شبهات نصارى و كلابيه جواب مى‌دهد.
اين كتاب از يك مقدمه و پنج اصل تشكيل يافته است. مؤلف در مقدمه مباحث مربوط به نظر را مطرح مى‌كند. او مى‌گويد، اول الواجبات نظر است و مباحثى كه در اين رابطه طرح مى‌كند، عبارتند از: تعريف و انواع نظر، چگونگى تمييز آنها، رابطه نظر با فكر، معرفت و علم، ضرورى نبودن معرفت خداوند تبارك و تعالى، تقليدى نبودن و علت وجود آن، نظر تنها راه شناخت خداوند، پس از آن در اصل توحيد. مؤلف ابتدا صفات قدرت، حيات و علم را به اجمال بيان كرده، آنگاه به بيان تفصيلى آنها مى‌پردازد. او اثبات مى‌كند كه خداوند جسم نيست و به شبهاتى كه وارد شده، جواب مى‌دهد و اثبات مى‌كند كه خداوند قابل رؤيت نيست و براى او ثانى متصور نمى‌باشد. در ادامه به شبهات نصارى و كلابيه جواب مى‌دهد.


مولف در اصل دوم، ابتدا حقيقت عدل را بيان مى‌كند و اثبات مى‌كند كه خداوند بر فصل قبيح قدرت دارد. سپس مباحثى حول خلق افعال بيان مى‌كندكه عبارت است از ردى بر مجبره، غير مخلوق بودن افعال بندگان كه با ادله عقلى و نقلى اين مساله را اثبات مى‌كند. او در ادامه از كسب و حقيقت آن، قدرت و رابطه آن با تفويض، آلام، اعواض، تكليف و لطف كه از مباحث عدالت مى‌باشند، سخن مى‌گويد. سپس بحثى از كلام خداوند به ميان مى‌آورد و بحث مى‌كند از كيفيت كلام خداوند و حقيقت آن و اثبات مى‌كند، حادث بودن كلام الهى را و در ادامه مباحث مربوط به نبوت را مطرح مى‌كند. مباحثى؛ همچون معجزات، لطف بودن بعثت، صفات رسول، نسخ، بداء، معجزات پيامبر اكرم(ص) و قرآن.
مؤلف در اصل دوم، ابتدا حقيقت عدل را بيان مى‌كند و اثبات مى‌كند كه خداوند بر فصل قبيح قدرت دارد. سپس مباحثى حول خلق افعال بيان مى‌كندكه عبارت است از ردى بر مجبره، غير مخلوق بودن افعال بندگان كه با ادله عقلى و نقلى اين مساله را اثبات مى‌كند. او در ادامه از كسب و حقيقت آن، قدرت و رابطه آن با تفويض، آلام، اعواض، تكليف و لطف كه از مباحث عدالت مى‌باشند، سخن مى‌گويد. سپس بحثى از كلام خداوند به ميان مى‌آورد و بحث مى‌كند از كيفيت كلام خداوند و حقيقت آن و اثبات مى‌كند، حادث بودن كلام الهى را و در ادامه مباحث مربوط به نبوت را مطرح مى‌كند. مباحثى؛ همچون معجزات، لطف بودن بعثت، صفات رسول، نسخ، بداء، معجزات پيامبر اكرم(ص) و قرآن.


در اصل سوم، مولف مباحث مربوط به معاد را بيان مى‌كند. مباحثى نظير: احباط و تكفير، خلود فساق در آتش و شهادت.
در اصل سوم، مؤلف مباحث مربوط به معاد را بيان مى‌كند. مباحثى نظير: احباط و تكفير، خلود فساق در آتش و شهادت.


در اصل چهارم كه به منزلة بين المنزلتين پرداخته است، مراد اعتقادى است كه معتزله در مقابل مرجئه و خوارج دارند. مرجئه قائلند كه صاحب گناه كبيره و فاسق مومن است و خوارج اعتقاد دارند كه فاسق كافر است. معتزله قائل شده‌اند كه فاسق نه كافر است و نه مومن، بلكه از منزلتى بين اين دو برخوردار است. مولف در اين اصل ادله خوارج بر كفر فاسق و ادله مرجئه بر ايمان فاسق را بيان كرده و آنها را ابطال مى‌كند. او قائل است، گرچه فاسق كافر نيست؛ اما در آتش عذاب الهى سوزانده خواهد شد.
در اصل چهارم كه به منزلة بين المنزلتين پرداخته است، مراد اعتقادى است كه معتزله در مقابل مرجئه و خوارج دارند. مرجئه قائلند كه صاحب گناه كبيره و فاسق مومن است و خوارج اعتقاد دارند كه فاسق كافر است. معتزله قائل شده‌اند كه فاسق نه كافر است و نه مومن، بلكه از منزلتى بين اين دو برخوردار است. مؤلف در اين اصل ادله خوارج بر كفر فاسق و ادله مرجئه بر ايمان فاسق را بيان كرده و آنها را ابطال مى‌كند. او قائل است، گرچه فاسق كافر نيست؛ اما در آتش عذاب الهى سوزانده خواهد شد.


در اصل پنجم كه آخرين بخش كتاب است، مولف اقسام امر به معروف و نهى از منكر را بيان مى‌كند. در ادامه از توبه سخن گفته و مباحث مربوط به امامت را بيان مى نمايد كه عبارتند از: حقيقت امامت، علت نياز به امام، ملاك‌هاى امامت، تعيين مصاديق امامت، خلو زمان از امام و مباحث مربوط به قضا و قدر، آجال و اجل، وقت، ارزاق، اسعار و توبه را در پايان كتاب بيان مى‌كند.
در اصل پنجم كه آخرين بخش كتاب است، مؤلف اقسام امر به معروف و نهى از منكر را بيان مى‌كند. در ادامه از توبه سخن گفته و مباحث مربوط به امامت را بيان مى نمايد كه عبارتند از: حقيقت امامت، علت نياز به امام، ملاك‌هاى امامت، تعيين مصاديق امامت، خلو زمان از امام و مباحث مربوط به قضا و قدر، آجال و اجل، وقت، ارزاق، اسعار و توبه را در پايان كتاب بيان مى‌كند.


شرح الاصول الخمسة از منابع كلام زيدى مى‌باشد، گرچه متكلمين زيدى قايل به عدل بوده و در بخشى از اصول با معتزله هم راى مى‌باشند؛ اما در برخى اصول نيز همچون مساله امامت و منزلة بين المنزلتين از آنها ممتاز هستند، چنانكه در اين كتاب به آنها اشاره شده است. از اين رو اگر كسى اعتزال را به معناى عام آن - يعنى قايلين به عدل و عقل گرايان - گرفت مى‌تواند از آثار زيديه و بخشى از شيعيان امامى - همچون آثار [[علم‌الهدی، علی بن حسین|سيد مرتضى]]- به عنوان آثار معتزله استناد كند؛ اما اگر مراد از معتزله فرقه خاص از فرق كلامى اهل سنت باشد، ديگر نمى‌توان كتاب شرح الاصول الخمسه و كتاب‌هاى مشابه آن را از منابع معتزله به حساب آورد.
شرح الاصول الخمسة از منابع كلام زيدى مى‌باشد، گرچه متكلمين زيدى قايل به عدل بوده و در بخشى از اصول با معتزله هم راى مى‌باشند؛ اما در برخى اصول نيز همچون مساله امامت و منزلة بين المنزلتين از آنها ممتاز هستند، چنانكه در اين كتاب به آنها اشاره شده است. از اين رو اگر كسى اعتزال را به معناى عام آن - يعنى قايلين به عدل و عقل گرايان - گرفت مى‌تواند از آثار زيديه و بخشى از شيعيان امامى - همچون آثار [[علم‌الهدی، علی بن حسین|سيد مرتضى]]- به عنوان آثار معتزله استناد كند؛ اما اگر مراد از معتزله فرقه خاص از فرق كلامى اهل سنت باشد، ديگر نمى‌توان كتاب شرح الاصول الخمسه و كتاب‌هاى مشابه آن را از منابع معتزله به حساب آورد.
۴۲۵٬۲۲۵

ویرایش