مسئله وحی و پاسخ به شبهات آن: تفاوت میان نسخهها
جز (جایگزینی متن - 'علامه طباطبایی' به 'علامه طباطبایی ') |
جز (جایگزینی متن - 'فارسي' به 'فارسی') |
||
خط ۱۴: | خط ۱۴: | ||
|- | |- | ||
|زبان | |زبان | ||
|data-type='language'| | |data-type='language'| فارسی | ||
|- | |- | ||
|کد کنگره | |کد کنگره |
نسخهٔ ۱۳ ژوئیهٔ ۲۰۱۷، ساعت ۱۷:۲۲
نام کتاب | مسئله وحی و پاسخ به شبهات آن |
---|---|
نام های دیگر کتاب | |
پدیدآورندگان | علوي مهر، حسين (نويسنده) |
زبان | فارسی |
کد کنگره | |
موضوع | وحي و الهام |
ناشر | مرکز بين المللي ترجمه و نشر المصطفي(ص) |
مکان نشر | ايران - قم |
سال نشر | مجلد1: 1392ش , 1434ق |
کد اتوماسیون | AUTOMATIONCODE39175AUTOMATIONCODE |
معرفی اجمالی
مسئله وحی و پاسخ به شبهات آن نوشته حسین علوی مهر، کتابی است به زبان فارسی و با موضوع علوم قرآنی و کلام اسلامی. نویسنده این مجموعه را به هدف تبیین حقیقت وحی، خطاناپذیری آن، وحیانی بودن قرآن کریم و پاسخ به برخی شبهات درباره وحی نوشته است و در پی پاسخ به این سؤال است که وحی رسالی و وحی قرآنی و شبهات آن چگونه قابل بررسی است؟[۱]
ساختار
کتاب دارای سخن ناشر، مقدمه و محتوای مطالب در 10 فصل است. در پایان هر فصل خلاصه آن فصل به همراه سؤالاتی مرتبط به آن ذکر شده است.
نویسنده در نگارش این اثر از 169 اثر فارسی، عربی و لاتین از منابع شیعه و سنی و غیرمسلمانان بهره برده است که برخی از آنها پس از قرآن و نهجالبلاغه عبارتاند از: روحالمعاني آلوسی ، تاریخ پیامبر اسلام(ص) آیتی ، الكامل في التاريخ ابن اثیر ، طبقات الکبرای ابن سعد ، اشارات و تنبیهات و شفای بوعلی ، فصوص الحكم و فتوحات مكیه محیالدین عربی ، احیای فکر دینی در اسلام محمد اقبال، مخزن العرفان بانو امین ، علم و دین ایان باربور، البرهان في تفسير القرآن سیدهاشم بحرانی ، فلسفه دین جان هیک، جامع البیان في تفسير آی القرآن طبری ، قرآنشناسی ، آموزش عقاید و آموزش فلسفه محمدتقی مصباح یزدی ، الميزان في تفسير القرآن محمدحسین طباطبایی و... .[۲]
گزارش محتوا
مؤلف در مقدمه به فصول کتاب اشاره میکند[۳] و میگوید: «وحى» از گزارههاى مهمى است که علم کلام، علوم قرآنى و فلسفه دین، آن را بررسی کردهاند بسیارى از ادیان از جمله هندو، بودا، یهود، مسیحیت و اسلام، اصل وحى را پذیرفتهاند؛ اگرچه در چگونگى و تعریف آن با هم اختلاف دارند. وحى با نبوت پیوند ناگسستنى دارد و از پایههاى دین شمرده مىشود و راه ارتباط خداوند متعال با پیامبران است.»[۴]
نویسنده در فصل اول که به کلیات و مفاهیم اختصاص داده است معتقد است که بررسی واژگان مرتبط و دلالتهای آنها بهویژه در قرآن کریم، ما را به ساختار روشن در آن موضوع یاری میکند؛ ازاینرو در این فصل، مفهوم وحی و واژگان مرتبط با آن را جستجو نموده، تا حقیقت و حدود و ثغور آن آشکار گردد.[۵] در ادیان یهودیت و مسیحیت نیز همانند اسلام از واژه وحی استفاده شده است و برای آنها معانی متفاوتی ارائه دادهاند. در زبان عبری – آرامی وحی به معنای شتاب کردن است.[۶] و در مذهب مسیحیت، «جان هیگ» دیدگاه سنتی مذهب کاتولیک رومی و نیز مذهب پروتستان محافظهکار درباره وحی چنین میگوید: مجموعهای از حقایق اصیل و معتبر الهی است که به بشر انتقال یافته است.[۷] در قرآن کریم واژه وحی بر معانی متعددی از قبیل وحی نبوت و رسالت، وحی الهام، اشاره، وحی تقدیر، وحی امر، وحی کذب و حی خبر آمده است.[۸]
وحی در اصطلاح نیز تعریفهای متعددی دارد؛ که در مجموع میشود آن را چنین تعریف کرد: القاء پیام از جانب خداوند متعال به بشر (پیامبر) بهواسطه فرشته یا بدون واسطه.[۹]
فصل دوم به امکان و اقسام وحی اختصاص یافته است. نویسنده در این فصل معتقد است که وحی، ارتباط انسان با خداوند و عالم ماوراء طبیعت است که از مجاری عادی به دست نمیآید و فهم آن نیز بسیار مشکل مینمایند؛ به همین جهت عدهای گفتهاند که انسان مادی امکان برقراری پیوند با عالم مجرد را ندارد؛ لکن از دیدگاه قرآن و برهانهای فلسفی، انسان علاوه بر جسم، روح مجرد نیز دارد. وحدت شخصیت انسان در طول زندگی و تغییر نیافتن ذات انسان و نسبت دادن فعل به ذات نه به اعضا و جوارح، اصیل بودن روح مجرد انسان را نشان میدهد که با آن میتوان با عالم غیب ارتباط برقرار کرد. آیاتی از جمله «سجده آیات 7-9 و مؤمنون آیات 12-14» به بیان وجود روح انسان میپردازد.[۱۰]
نویسنده در فصل سوم کتاب متذکر میشود که ماهیت وحی را فقط انبیاء میدانند و دیگر افراد نمیتوانند آن را بشناسند مگر با فهم ویژگیهای آن[۱۱] وی اسرارآمیز بودن را از این ویژگیها میداند و کلامی از علامه طباطبایی درباره نامیدن آن به شعور مرموز و رازآمیز الهى ذکر میکند.[۱۲] لزوم وجود رابطه دوسویه در وحی که یکی ذات آمر و دیگری ذات مأمور و گیرنده پیام است، از جنس علم حضوری بودن وحی که با طبع قابلیت صدق و کذب در آن راه ندارد و کوچکترین خطا در آن به معنی نفی وحی یا ندانستن حقیقت است، و همچنین قابل تعلیم و تعلم نبودن آن به همین دلیل که از جنس علم حضوری است و آنچه قابلیت تعلیم دارد علم حصولی و تصوری است، از دیگر ویژگیهای وحی است. نویسنده در اینجا جملهای را از اقبال نقل میکند؛ «اقبال مىنویسد: [وحى یک تجربه باطنى است] ازآنجاکه صفت تجربه باطنى این است که بىواسطه و مستقیم آزموده شود، روشن است که نمىتوان آن را به دیگرى انتقال داد».[۱۳]
مرکز دریافت وحی به دلیل آیههای 193 و 194 سوره شعرا قلب است و منظور از قلب عضو صنوبری نیست بلکه چنانکه علامه طباطبایی نوشته: پیامبر با روح شریف خود بدون مشارکت حواس ظاهری که ابزارهای کاربردی برای ادراک امور جزئی هستند وحی را دریافت میکند. مؤید این امر این است که گاهی پیامبر در میان مردم بودند و وحی نازل میشد و فقط پیامبر(ص) آن را دریافت میکرد و اگر اعضا و جوارح مادی دخالتی در این امر میداشتند باید سایر حاضرین نیز آن را درک میکردند. از دیگر ویژگیهای وحی غیر اختیاری بودن آن برای پیامبران است.[۱۴]
علوی مهر در بخش دخالت جنسیت در وحی مینویسد: «مطابق آیات قرآن، پیامبران الهى همه از جنس مذکر بودهاند و هیچ پیامبرى زن نبوده است. اگرچه گفتوگوهایى میان فرشتگان و برخى از زنان، مانند حضرت مریم و نیز وحى به مادر حضرت موسى وجود دارد، این از وحى رسالى نبوده است؛ بلکه به معناى دیگرى است»[۱۵]
نویسنده در فصل پنجم از وحی و تجربه دینی سخن به میان میآورد. او زمینه پیدایش تجربه دینی را چنین بیان میکند: «رویکردهاى گوناگونى به تجربه دینى، بر اساس زمینههاى مختلفى بوده است که در قرون هیجده و نوزده پدید آمد که مهمترین آن، نقادى کتاب مقدس و تعارض عهدین با عقل و علم بوده است. این زمینه از مسیحیت پروتستان آغاز شد؛ زیرا متکلمان مسیحى بهویژه شلایر ماخر اشکالاتى، به ایمان مسیحى کتاب مقدس و تردیدکنندگان در عیساى تاریخى صورت دادند. وى ایمان را از محتواى کتاب مقدس خارج کرده، آن را به درونگرایى معنوى شخص مسیح منتقل کرد و معجزه حضرت مسیح(ع) را نه در خوارق عادات - که منطق علمى آن را نمىپذیرفت - بلکه در لبریز شدن عیسى از خدا و حضور خدا مىدید و اینکه عیسى مىتوانست آن احساس حضور را به دیگران منتقل سازد و این همان وحى است که مسیحیت پروتستان آن را مطرح نمود. احساسات، معنویات و عواطف را در وحى و تجربه دینى، اصل و تجربه دینى را مبنا و مبدأ آموزههاى دینى و وحى دانستند. این چیزى است که «تاریخ نجات بشر» نام گرفت و در مسیحیت پروتستان رواج گستردهاى یافت. ازاینروست که متکلمان مسیحى گذرگاه وحى را تجربه بشر مىدانند و معتقدند که مىشود وحى را از منظر تجربه بشر معاصر نگریست»[۱۶]
او تعارض عهدین با مباحث عقلی و علمی و برخی قوانین بشری و همچنین اعتراف به غیر الهی بودن آن را از زمینههای پیدایش نظریه تجربه دینی میداند و دیدگاههای احساسگرایانه، ادراک و تجربه حسی، تجربه امر فراحسی و عرفانگرایی در تجربه دینی را به شکل مختصر توضیح میدهد.[۱۷] سپس رویکرد قرآن دراینباره را مینویسد؛ تعبیرهای «اوحینا»، «اصطفینا»، «اجتبینا» و مانند آن در قرآن دلالت بر این مطلب دارند که وحی از جانب خداست، همچنین آیاتی که دلالت دارند که پیامبر(ص) از جانب خودش سخن نگفته مانند «وَ إِنَّك لَتُلَقَّى الْقُرْآنَ مِنْ لَدُنْ حَکيمٍ عَلِيمٍ» در آیه 6 سوره نمل و «إِنْ أَتَّبِعُ إِلاّ ما يوحى إِلَی» در آیه 15 سوره یونس و... . او پس از بیان این امر به بیان تفاوت تجربه عرفانی با وحی میپردازد و در تأیید تجربه عرفانی کلماتی از ملاصدرا، علامه حسنزاده، سهروردی، امام خمینی و دیگران نقل میکند.[۱۸] «تجربه عرفانى با وحى تفاوتهاى اساسى دارد؛ زیرا عرفان و شهود از درون شخص برخاسته است؛ اما وحى از بیرون وجود انسان یعنى از خداوند بر انسان نازل مىشود و این دو با هم یکى نیستند. حتى عارفانى مانند ابن عربى تصریح دارند که آنچه ما به دست آوردهایم با آنچه پیامبران دارند تفاوت ماهوى دارد.»[۱۹]
در فصول بعدی به وحی در ادیان یهود و مسیحیت، خطاناپذیری وحی، الهی بودن متن وحی، فترت وحی، و وحدت و تکرار وحی با توجه به نزول قرآن بر هفت حرف مورد بررسی قرار گرفته است.
وضعیت کتاب
فهرست مطالب در ابتدا و فهرست منابع در انتهای کتاب ذکر شده است.
پاورقیها علاوه بر ذکر ارجاعات گاهی حاوی مطالبی در توضیح محتوای کتاب است.
نویسنده این اثر را به پیامبر اسلام، محمد مصطفی(ص) تقدیم کرده است.[۲۰]
همانطور که ناشر گفته: «این کتاب برای دوره کارشناسی و کارشناسی ارشد رشته علوم قرآن و حدیث تهیه و تدوین شده است»[۲۱]
پانویس
- ↑ ر.ک: مقدمه کتاب، ص20
- ↑ ر.ک: فهرست منابع، ص343-352
- ↑ مقدمه کتاب، ص20
- ↑ همان، ص19
- ↑ متن کتاب، ص32
- ↑ همان، ص25
- ↑ همان، ص26
- ↑ همان، ص28
- ↑ همان، ص61
- ↑ همان، ص98
- ↑ ر.ک: کتاب، ص101
- ↑ ر.ک: همان، ص101-102
- ↑ همان، ص103
- ↑ ر.ک: همان، ص104-106
- ↑ همان، ص108
- ↑ همان، ص135-136
- ↑ ر.ک: همان، ص136-139
- ↑ ر.ک: همان، ص143-151
- ↑ همان، ص151
- ↑ ر.ک: اهدائیه کتاب، ص2
- ↑ سخن ناشر، ص9
منبع مقاله
مقدمه و متن کتاب.