۴۲۵٬۲۲۵
ویرایش
جز (جایگزینی متن - 'حاکم نیشابوری' به 'حاکم نیشابوری ') |
جز (جایگزینی متن - ' ' به ' ') |
||
خط ۴۹: | خط ۴۹: | ||
==گزارش محتوا== | ==گزارش محتوا== | ||
اولین فصل کتاب با معرفی اهلبیت(ع) آغاز شده است. نویسنده همانند دیگر علمای شیعی معتقد است که مطابق روایات، پیامبر خدا(ص) در سخن و در عمل اهلبیت(ع) را تعیین کردهاند. سپس حدیث کساء را از جمله احادیثی میداند که بهصراحت اعلام میکند که آیه تطهیر درباره رسول اکرم(ص) و اهلبیت(ع) نازل شده است. نویسنده ابتدا به اسامی دوازده تن از پیشوایان اهل سنت و حفاظ حدیث که این روایت را از صحابه پیامبر(ص) نقل کردهاند، اشاره میکند؛ عایشه دختر ابوبکر، امّسلمه همسر رسول خدا(ص)، عبداللَّه بن عباس، سعد بن ابىوقّاص، ابوالدرداء و انس بن مالک از جمله این افراد هستند. همچنین به نام و تاریخ وفات هجده تن از علمای اهل سنت که این حدیث را نقل کردهاند اشاره میکند؛ [[ابن حنبل، احمد بن محمد|احمد بن حنبل]] | اولین فصل کتاب با معرفی اهلبیت(ع) آغاز شده است. نویسنده همانند دیگر علمای شیعی معتقد است که مطابق روایات، پیامبر خدا(ص) در سخن و در عمل اهلبیت(ع) را تعیین کردهاند. سپس حدیث کساء را از جمله احادیثی میداند که بهصراحت اعلام میکند که آیه تطهیر درباره رسول اکرم(ص) و اهلبیت(ع) نازل شده است. نویسنده ابتدا به اسامی دوازده تن از پیشوایان اهل سنت و حفاظ حدیث که این روایت را از صحابه پیامبر(ص) نقل کردهاند، اشاره میکند؛ عایشه دختر ابوبکر، امّسلمه همسر رسول خدا(ص)، عبداللَّه بن عباس، سعد بن ابىوقّاص، ابوالدرداء و انس بن مالک از جمله این افراد هستند. همچنین به نام و تاریخ وفات هجده تن از علمای اهل سنت که این حدیث را نقل کردهاند اشاره میکند؛ [[ابن حنبل، احمد بن محمد|احمد بن حنبل]] شیبانى، پیشواى حنبلىها متوفاى سال 241ق، عبد بن حمید کشّى، متوفاى سال 249ق، مسلم بن حجّاج نیشابورى، صاحب صحیح، متوفاى سال 261ق، ابوحاتم محمّد بن ادریس رازى، متوفاى سال 277ق و محمّد بن عیسى ترمذى، متوفاى سال 279ق، از آن جملهاند.<ref>ر.ک: میلانی، سید علی، ص23-22؛ متن کتاب، ص11-10</ref> | ||
میلانی در ادامه تأکید میکند که حدیث شریف کساء در کتابهای صحیح ششگانه، مسندها و دیگر منابع حدیثی نقل شده است. سپس این حدیث شریف را به روایت [[ابن حنبل، احمد بن محمد|احمد بن حنبل]]، مسلم، ابن اثیر، [[نسائی، احمد بن علی|نسائی]] و [[حاکم نیشابوری، محمد بن عبدالله|حاکم نیشابوری]] | میلانی در ادامه تأکید میکند که حدیث شریف کساء در کتابهای صحیح ششگانه، مسندها و دیگر منابع حدیثی نقل شده است. سپس این حدیث شریف را به روایت [[ابن حنبل، احمد بن محمد|احمد بن حنبل]]، مسلم، ابن اثیر، [[نسائی، احمد بن علی|نسائی]] و [[حاکم نیشابوری، محمد بن عبدالله|حاکم نیشابوری]] میآورد. برخی از علمای اهل سنت گذشته از نقل این حدیث، به صحّت این حدیث اعتراف کردهاند که بیانگر اختصاص آیه کریمه به اهلبیت(ع) است؛ چراکه یا روایت یادشده را در صحیح خود آوردهاند و یا به درستى و صحّت آن تصریح کردهاند. از این افراد مىتوان به اسامى ذیل اشاره کرد: [[قشیری نیشابوری، مسلم بن حجاج|مسلم بن حجاج]] و ابن حبّان این روایت را در صحیح خود نقل کردهاند و [[[[حاکم نیشابوری، محمد بن عبدالله|حاکم نیشابوری]] ، محمد بن عبدالله|حاکم نیشابورى]] در المستدرك على الصحيحين، به صحّت آن تصریح نموده است.<ref>ر.ک: همان، ص42-24؛ همان، ص24-13</ref> | ||
احادیث نقلشده در صحیحها، مسندها و کتابهاى حدیثى با سندهاى صحیح و بسیار زیاد، دو نکته را آشکار مىنمایند: | احادیث نقلشده در صحیحها، مسندها و کتابهاى حدیثى با سندهاى صحیح و بسیار زیاد، دو نکته را آشکار مىنمایند: | ||
خط ۵۷: | خط ۵۷: | ||
# این آیه مبارکه در موضوع مشخص و حادثه معینى نازل شده است و به عبارات پیش و پس از خود، هیچ ارتباطى ندارد. از طرفى، هیچ منافاتى با وقوع این آیه بین آیات متعلق به همسران پیامبر ندارد؛ همان گونه که بسیارى از آیات مدنى بین آیات مکى هستند و برعکس.<ref>ر.ک: همان، ص43-42؛ همان، ص26-25</ref> | # این آیه مبارکه در موضوع مشخص و حادثه معینى نازل شده است و به عبارات پیش و پس از خود، هیچ ارتباطى ندارد. از طرفى، هیچ منافاتى با وقوع این آیه بین آیات متعلق به همسران پیامبر ندارد؛ همان گونه که بسیارى از آیات مدنى بین آیات مکى هستند و برعکس.<ref>ر.ک: همان، ص43-42؛ همان، ص26-25</ref> | ||
در دومین فصل کتاب، دو دیدگاه مخالف نقد شده است. عکرمی بربری از مشهورترین زندیقانی بود که برای وارد کردن خدشه به اسلام روایت جعل کرد. بنا به دیدگاه دیگر منظور از اهل بیت در آیه شریفه، هم اهلبیت پیامبر و هم همسران ایشان هستند. [[ابن جوزی، عبدالرحمن بن علی|ابن جوزی]] | در دومین فصل کتاب، دو دیدگاه مخالف نقد شده است. عکرمی بربری از مشهورترین زندیقانی بود که برای وارد کردن خدشه به اسلام روایت جعل کرد. بنا به دیدگاه دیگر منظور از اهل بیت در آیه شریفه، هم اهلبیت پیامبر و هم همسران ایشان هستند. [[ابن جوزی، عبدالرحمن بن علی|ابن جوزی]] این دیدگاه را آورده و آن را فقط به ضحاک بن مزاحم نسبت داده است.<ref>ر.ک: همان، ص54-51؛ همان، ص31-28</ref> | ||
در فصل سوم، اثبات عصمت اهلبیت(ع) به آیه تطهیر را بهطور خلاصه در ضمن سه نکته آورده است. سپس شبههای را پاسخ گفته است. شبهه این است که اراده تکوینی دلیل بر عصمت است؛ چراکه تخلف از اراده خداوند متعال محال است. این امر همان پایبندی به جبر و عدم اختیار است؛ امری که شیعه امامیه به آن اعتقاد ندارد. علماى ما به این شبهه - بر اساس نظریه «لا جبر و لا تفويض بل أمر بين الأمرين» - اینگونه پاسخ دادهاند: از آنجایى که خداوند متعال آگاهى دارد از اینکه اراده اهلبیت(ع) با اراده او مطابقت دارد و اینکه بهجز خواست او چیزى نمىخواهند و انجام نمىدهند، زیرا آنها در مراتب معرفت و عبودیت به جایى رسیدهاند که جز اراده خداوند متعال چیزى را اراده نمىکنند پس خداوند متعال با اراده تكوينى خود اجبار مىكند كه رجس را از آنان دور داشته و اينكه آنها كارهايى را كه به اختيار خود انجام مىدهند در مسير اراده خداوند متعال است. اما ديگر مردم كه اين حالات را ندارند، اراده خداوند به زدودن پليدى از آنها تعلق نگرفته است.<ref>ر.ک: همان، ص61-59؛ همان، ص34-33</ref> | در فصل سوم، اثبات عصمت اهلبیت(ع) به آیه تطهیر را بهطور خلاصه در ضمن سه نکته آورده است. سپس شبههای را پاسخ گفته است. شبهه این است که اراده تکوینی دلیل بر عصمت است؛ چراکه تخلف از اراده خداوند متعال محال است. این امر همان پایبندی به جبر و عدم اختیار است؛ امری که شیعه امامیه به آن اعتقاد ندارد. علماى ما به این شبهه - بر اساس نظریه «لا جبر و لا تفويض بل أمر بين الأمرين» - اینگونه پاسخ دادهاند: از آنجایى که خداوند متعال آگاهى دارد از اینکه اراده اهلبیت(ع) با اراده او مطابقت دارد و اینکه بهجز خواست او چیزى نمىخواهند و انجام نمىدهند، زیرا آنها در مراتب معرفت و عبودیت به جایى رسیدهاند که جز اراده خداوند متعال چیزى را اراده نمىکنند پس خداوند متعال با اراده تكوينى خود اجبار مىكند كه رجس را از آنان دور داشته و اينكه آنها كارهايى را كه به اختيار خود انجام مىدهند در مسير اراده خداوند متعال است. اما ديگر مردم كه اين حالات را ندارند، اراده خداوند به زدودن پليدى از آنها تعلق نگرفته است.<ref>ر.ک: همان، ص61-59؛ همان، ص34-33</ref> |
ویرایش