۴۲۵٬۲۲۵
ویرایش
جز (جایگزینی متن - '</ref>.' به '</ref>') |
جز (جایگزینی متن - ' ' به ' ') |
||
خط ۴۹: | خط ۴۹: | ||
گردآورنده در فصل اول در ضمن بخشهایی، نخست به اهمیت موضوع سقیفه و تأثیر آن در انحراف مسلمین از مسیر حقیقی اشاره دارد و شمول آثار این واقعه را به وسعت تاریخ بشریت برمیشمارد و ریشههای به تحقق پیوستن این واقعه را در تدبیری متکی بر انگیزههای نفسانی قلمداد میکند. سپس به موضوع مرگ اشاره دارد و اینکه تمام انسانها حتی والاترین بشر را که پیامبر اکرم(ص) باشد از این قاعده مستثنی نمیداند. در ادامه به موضوع اکمال دین در اواخر عمر شریف پیامبر اکرم(ص) و واقعه غدیر در حجةالوداع اشاره دارد و اینکه ایشان در ابلاغ این امر خطیر به امتشان هیچ کم و کاستی را ابراز نداشتند و به احسن وجه به آن عمل نمودند.<ref>ر.ک: متن کتاب، ص27-44؛ عبدالمقصود، عبدالفتاح، ص77-104</ref> | گردآورنده در فصل اول در ضمن بخشهایی، نخست به اهمیت موضوع سقیفه و تأثیر آن در انحراف مسلمین از مسیر حقیقی اشاره دارد و شمول آثار این واقعه را به وسعت تاریخ بشریت برمیشمارد و ریشههای به تحقق پیوستن این واقعه را در تدبیری متکی بر انگیزههای نفسانی قلمداد میکند. سپس به موضوع مرگ اشاره دارد و اینکه تمام انسانها حتی والاترین بشر را که پیامبر اکرم(ص) باشد از این قاعده مستثنی نمیداند. در ادامه به موضوع اکمال دین در اواخر عمر شریف پیامبر اکرم(ص) و واقعه غدیر در حجةالوداع اشاره دارد و اینکه ایشان در ابلاغ این امر خطیر به امتشان هیچ کم و کاستی را ابراز نداشتند و به احسن وجه به آن عمل نمودند.<ref>ر.ک: متن کتاب، ص27-44؛ عبدالمقصود، عبدالفتاح، ص77-104</ref> | ||
در فصل دوم و چند فصل بعد آن به موضوع طرح یک حیله و تدبیر سیاسی برای اشغال خلافت پرداخته شده؛ بدین صورت که عمر، فوت پیامبر اکرم(ص) را انکار کرد، که با بررسی کوتاهی از حوادث پس از رحلت رسول خدا(ص) و نتایجی که بعدها این حوادث به بار آورد، به دست میآید که علت اصلی انکار مرگ رسول خدا(ص) توسط عمر، دور کردن [[امام على(ع)|حضرت علی(ع)]] | در فصل دوم و چند فصل بعد آن به موضوع طرح یک حیله و تدبیر سیاسی برای اشغال خلافت پرداخته شده؛ بدین صورت که عمر، فوت پیامبر اکرم(ص) را انکار کرد، که با بررسی کوتاهی از حوادث پس از رحلت رسول خدا(ص) و نتایجی که بعدها این حوادث به بار آورد، به دست میآید که علت اصلی انکار مرگ رسول خدا(ص) توسط عمر، دور کردن [[امام على(ع)|حضرت علی(ع)]] از منصب خلافت و زمینهسازی برای بیعت مردم با ابوبکر بوده است. | ||
در کتب تاریخ ذکر شده بعد از آنکه بهبودی اندکی برای پیامبر(ص) حاصل شد، ابوبکر از حضرت اجازه میخواهد که نزد همسرش «خارجه» به «سُنح» برود. ابوبکر با این اطمینان از مدینه به سنح رفت که پیامبر(ص) حالش بهبود یافته است، امّا هنگامی که ابوبکر در سنح بود، پیامبر(ص) رحلت فرمود. با توجه به عدم حضور ابوبکر در مدینه و با وجود دستورات فراوان و سفارشات مکرر پیامبر(ص) نسبت به علی(ع) ممکن بود با یک حرکت کوچک، خلافت در اختیار علی(ع) قرار بگیرد و احتیاط حکم میکرد تا رسیدن ابوبکر که جهات مثبتی برای احراز خلافت داشت، از قبیل کهولت سن، هجرت، مصاحبت با رسول خدا(ص)، مانعی برای به خلافت رسیدن علی(ع) ایجاد شود؛ پس باید مردم به چیز دیگری سرگرم میشدند و آن شایع کردن انکار مرگ پیامبر(ص) در بین مردم بود که در صورت زنده بودن پیامبر(ص) مسئله خلافت خودبهخود منتفی میگردید. | در کتب تاریخ ذکر شده بعد از آنکه بهبودی اندکی برای پیامبر(ص) حاصل شد، ابوبکر از حضرت اجازه میخواهد که نزد همسرش «خارجه» به «سُنح» برود. ابوبکر با این اطمینان از مدینه به سنح رفت که پیامبر(ص) حالش بهبود یافته است، امّا هنگامی که ابوبکر در سنح بود، پیامبر(ص) رحلت فرمود. با توجه به عدم حضور ابوبکر در مدینه و با وجود دستورات فراوان و سفارشات مکرر پیامبر(ص) نسبت به علی(ع) ممکن بود با یک حرکت کوچک، خلافت در اختیار علی(ع) قرار بگیرد و احتیاط حکم میکرد تا رسیدن ابوبکر که جهات مثبتی برای احراز خلافت داشت، از قبیل کهولت سن، هجرت، مصاحبت با رسول خدا(ص)، مانعی برای به خلافت رسیدن علی(ع) ایجاد شود؛ پس باید مردم به چیز دیگری سرگرم میشدند و آن شایع کردن انکار مرگ پیامبر(ص) در بین مردم بود که در صورت زنده بودن پیامبر(ص) مسئله خلافت خودبهخود منتفی میگردید. | ||
خط ۵۶: | خط ۵۶: | ||
نویسنده با طرح ایرادات و تناقضاتی بر این حیله سیاسی، انکار رحلت و تهدید مردم را غیر قابل دفاع برمیشمارد.<ref>عبدالمقصود، عبدالفتاح، ص107-279</ref> | نویسنده با طرح ایرادات و تناقضاتی بر این حیله سیاسی، انکار رحلت و تهدید مردم را غیر قابل دفاع برمیشمارد.<ref>عبدالمقصود، عبدالفتاح، ص107-279</ref> | ||
نویسنده در فصل هفتم و فصول نهایی کتاب داستان اجماع سقیفه، بیعت و واکنش های پیرامون آن و بیکفایتی خلیفه را پیش میکشد؛ نخست به هدفمند بودن اجماع سقیفه اشاره میکند و اینکه این اجماع تصمیمی از پیش طراحیشده بوده و یاران حقیقی و راستین رسول اکرم(ص) در این اجماع حضور نداشتند، سپس به بحث سکوت [[امام على(ع)|امیرالمؤمنین(ع)]] | نویسنده در فصل هفتم و فصول نهایی کتاب داستان اجماع سقیفه، بیعت و واکنش های پیرامون آن و بیکفایتی خلیفه را پیش میکشد؛ نخست به هدفمند بودن اجماع سقیفه اشاره میکند و اینکه این اجماع تصمیمی از پیش طراحیشده بوده و یاران حقیقی و راستین رسول اکرم(ص) در این اجماع حضور نداشتند، سپس به بحث سکوت [[امام على(ع)|امیرالمؤمنین(ع)]] پس از اتمام حجت با انصار اشاره دارد و اینکه سکوت آن حضرت در مقابل آن تحریف بزرگ، حکایت از تمایل شدید آن حضرت به وحدت مسلمین داشت؛ چراکه با مخالفت حضرت امکان داشت بین مسلمین دو دستگی و اختلاف درگیرد و اساس اسلام در خطر بیفتد. | ||
در ادامه به طرح موارد متعددی از ناکارآمدی خلیفه اول میپردازد و بیان میدارد پس از آنکه گروهی در سقیفه بنی ساعده با ابوبکر بیعت کردند، بیعت عمومی با او، بر فراز منبر پیامبر خدا(ص)، به عمل آمد. انس بن مالک میگوید: من در آن روز به گوش خود شنیدم که عمر، پیدرپی به ابوبکر میگفت که بر منبر بالا رود؛ تااینکه سرانجام ابوبکر بر فراز منبر نشست و حاضران همه با او بیعت کردند. آنگاه ابوبکر خطبهای خواند و گفت: ای مردم، من از شما بهتر نیستم و زمام حکومت بر شما را به دست گرفتم؛ پس اگر رفتارم را خوب و کارم را شایسته یافتید، مرا یاری دهید و اگر بدی کردم و دچار لغزش و خطا شدم، مرا به راه آورید. که این اعتراف و گفتار وی و سایر مواضع خلیفه حکایت از ضعف و ناتوانی درونیاش برای تصدی مسند خلافت دارد.<ref>ر.ک: همان، ص280-537</ref> | در ادامه به طرح موارد متعددی از ناکارآمدی خلیفه اول میپردازد و بیان میدارد پس از آنکه گروهی در سقیفه بنی ساعده با ابوبکر بیعت کردند، بیعت عمومی با او، بر فراز منبر پیامبر خدا(ص)، به عمل آمد. انس بن مالک میگوید: من در آن روز به گوش خود شنیدم که عمر، پیدرپی به ابوبکر میگفت که بر منبر بالا رود؛ تااینکه سرانجام ابوبکر بر فراز منبر نشست و حاضران همه با او بیعت کردند. آنگاه ابوبکر خطبهای خواند و گفت: ای مردم، من از شما بهتر نیستم و زمام حکومت بر شما را به دست گرفتم؛ پس اگر رفتارم را خوب و کارم را شایسته یافتید، مرا یاری دهید و اگر بدی کردم و دچار لغزش و خطا شدم، مرا به راه آورید. که این اعتراف و گفتار وی و سایر مواضع خلیفه حکایت از ضعف و ناتوانی درونیاش برای تصدی مسند خلافت دارد.<ref>ر.ک: همان، ص280-537</ref> | ||
خط ۶۳: | خط ۶۳: | ||
در انتهای کتاب فهرست مطالب ذکر شده است. | در انتهای کتاب فهرست مطالب ذکر شده است. | ||
در پاورقیها توضیح برخی از جملات و آدرس مطالب ذکر شده است. | در پاورقیها توضیح برخی از جملات و آدرس مطالب ذکر شده است. | ||
این کتاب توسط [[افتخارزاده، حسن|سید حسن افتخارزاده]] | این کتاب توسط [[افتخارزاده، حسن|سید حسن افتخارزاده]] تحت عنوان «[[خاستگاه خلافت]]» به زبان فارسی ترجمه شده است. | ||
==پانویس == | ==پانویس == |
ویرایش