تشیع در مسیر تاریخ: تفاوت میان نسخه‌ها

جز
جایگزینی متن - ' (ع)' به '(ع)'
جز (جایگزینی متن - ' (ع) ' به '(ع)')
جز (جایگزینی متن - ' (ع)' به '(ع)')
خط ۶۰: خط ۶۰:
عنوان فصل پنجم، «كوفه پايگاه فعاليت‌هاى شيعيان» است. نويسنده در اين فصل به ماهيت و تركيب شهر كوفه و ويژگى و گرايش‌هاى مردم آن پرداخته است. او در مورد مردم‌شناسى كوفه معتقد است: «عوامل پيچيده فراوانى چون جغرافيايى، تاريخى، قومى، نژادى و اقتصادى، با هم تركيب شده و باعث گرديد كه تشريح شهر و شهروندان را مشكل كند. آنچه مى‌بايست در بادى امر در نظر گرفت، جمعيت شهر بود كه تقريبا از دو گروه متفاوت تشكيل يافته بود: اعراب و پارسيان» ....<ref>همان، ص138</ref>
عنوان فصل پنجم، «كوفه پايگاه فعاليت‌هاى شيعيان» است. نويسنده در اين فصل به ماهيت و تركيب شهر كوفه و ويژگى و گرايش‌هاى مردم آن پرداخته است. او در مورد مردم‌شناسى كوفه معتقد است: «عوامل پيچيده فراوانى چون جغرافيايى، تاريخى، قومى، نژادى و اقتصادى، با هم تركيب شده و باعث گرديد كه تشريح شهر و شهروندان را مشكل كند. آنچه مى‌بايست در بادى امر در نظر گرفت، جمعيت شهر بود كه تقريبا از دو گروه متفاوت تشكيل يافته بود: اعراب و پارسيان» ....<ref>همان، ص138</ref>


نويسنده فصل ششم را با عنوان «صلح امام حسن (ع)» نوشته است و در آن به معرفى شخصيت امام حسن(ع)مى‌پردازد و با ذكر دلايل انتخاب ايشان از سوى مردم، به زمينه‌سازى‌هاى معاويه براى وادار كردن ايشان به صلح اشاره مى‌كند.
نويسنده فصل ششم را با عنوان «صلح امام حسن(ع)» نوشته است و در آن به معرفى شخصيت امام حسن(ع)مى‌پردازد و با ذكر دلايل انتخاب ايشان از سوى مردم، به زمينه‌سازى‌هاى معاويه براى وادار كردن ايشان به صلح اشاره مى‌كند.


نويسنده با استناد به يكى از نامه‌هاى معاويه به امام حسن (ع)، درباره نگاه معاويه به مقوله خلافت مى‌نويسد: «از نظر او مصلحت دولت و جنبه‌هاى غير مذهبى و غير اخلاقى جامعه بايد معيار تصميم‌گيرى در مسئله رهبرى باشد. معاويه موقعيت متعالى حسن(ع)را در رابطه با پيامبر و مقام والاى او را در اسلام، هرگز منكر نشد، ولى مدعى آن بود كه اين امر، ملاك رهبرى در جامعه نيست» ....<ref>همان، ص165</ref>نويسنده درباره نتايج صلح امام حسن(ع)معتقد است: «صلح او نتايج درازمدتى را براى تكوين بعدى مكتب تشيع به‌همراه داشت» ....<ref>همان، ص187</ref>
نويسنده با استناد به يكى از نامه‌هاى معاويه به امام حسن(ع)، درباره نگاه معاويه به مقوله خلافت مى‌نويسد: «از نظر او مصلحت دولت و جنبه‌هاى غير مذهبى و غير اخلاقى جامعه بايد معيار تصميم‌گيرى در مسئله رهبرى باشد. معاويه موقعيت متعالى حسن(ع)را در رابطه با پيامبر و مقام والاى او را در اسلام، هرگز منكر نشد، ولى مدعى آن بود كه اين امر، ملاك رهبرى در جامعه نيست» ....<ref>همان، ص165</ref>نويسنده درباره نتايج صلح امام حسن(ع)معتقد است: «صلح او نتايج درازمدتى را براى تكوين بعدى مكتب تشيع به‌همراه داشت» ....<ref>همان، ص187</ref>


نويسنده فصل هفتم و هشتم را به بررسى دوران امام حسين و واقعه عاشورا اختصاص داده است. در فصل هفتم كه آن را «شهادت امام حسين (ع)» ناميده است، به تحليل وقايع پس از خلافت يزيد تا شهادت امام حسين(ع)مى‌پردازد. نويسنده با اشاره به نامه‌هاى فراوانى كه به امام حسين نوشته شد، درباره نويسندگان آنها مى‌گويد: «درعين‌حال همه آنها در يك درجه مساوى از انگيزش مذهبى قرار نداشتند. بعضى از آنها احساسات سياسى داشتند و اميدوار بودند يوغ تسلط شاميان را براندازند» ....<ref>همان، ص212</ref>
نويسنده فصل هفتم و هشتم را به بررسى دوران امام حسين و واقعه عاشورا اختصاص داده است. در فصل هفتم كه آن را «شهادت امام حسين(ع)» ناميده است، به تحليل وقايع پس از خلافت يزيد تا شهادت امام حسين(ع)مى‌پردازد. نويسنده با اشاره به نامه‌هاى فراوانى كه به امام حسين نوشته شد، درباره نويسندگان آنها مى‌گويد: «درعين‌حال همه آنها در يك درجه مساوى از انگيزش مذهبى قرار نداشتند. بعضى از آنها احساسات سياسى داشتند و اميدوار بودند يوغ تسلط شاميان را براندازند» ....<ref>همان، ص212</ref>


درباره تأثير قيام كربلا مى‌نويسد: «اگر حسين(ع)وجدان مسلمين را با اين روش كوبنده تكان نداده و بيدار نكرده بود، چه كسى مى‌داند كه آيا شيوه زندگى يزيد در جامعه مسلمين، رفتار اسلامى مى‌شد؛ رفتارى كه نواده پيغمبر(ص) آن را تأييد و تصديق كرده و پذيرفته بود» ....<ref>همان، ص242</ref>
درباره تأثير قيام كربلا مى‌نويسد: «اگر حسين(ع)وجدان مسلمين را با اين روش كوبنده تكان نداده و بيدار نكرده بود، چه كسى مى‌داند كه آيا شيوه زندگى يزيد در جامعه مسلمين، رفتار اسلامى مى‌شد؛ رفتارى كه نواده پيغمبر(ص) آن را تأييد و تصديق كرده و پذيرفته بود» ....<ref>همان، ص242</ref>
۶۱٬۱۸۹

ویرایش