مرآت المعاني: تفاوت میان نسخه‌ها

جز
جایگزینی متن - ' الدين' به 'الدين'
جز (جایگزینی متن - 'شهاب الدين' به 'شهاب‌الدين')
جز (جایگزینی متن - ' الدين' به 'الدين')
خط ۵۷: خط ۵۷:




در مثنوی «مرآت المعانى»، عمدتاً الفاظى كه جنبه رمزى دارد و در زبان شعر صوفيانه به كار مى‌رود، تعريف شده است. جمالى، قبل از تعريف الفاظ مزبور، مطابق معمول، مقدماتى را طى چهار فصل تمهيد مى‌كند؛ ابتدا، در توحيد بارى تعالى و سپس در نعت پيامبر اكرم(ص) و در مدح شيخ سماء الدين كه پير و مرشد مصنف بوده است، پس از آن به بيان سبب تأليف اين اثر مى‌پردازد و مى‌گويد: دل او آيينه‌اى است كه اسرار لوح ازل در آن تابيده و منظور وى گشته است؛ به عبارت ديگر، صورت معشوق الهى كه نماينده حسن و جمال است، در اين آيينه منعكس شده است؛ در نتيجه، مردم كه خاطر جمالى را حسن‌انگيز ديده‌اند، از او در باره معانى اجزاى اين صورت كه عبارت از زلف و خد و خال و روى و موى و گيسو و چشم و ابرو و قد و ميان و دهن و خط و ساعد است، از وى سؤال كرده‌اند.
در مثنوی «مرآت المعانى»، عمدتاً الفاظى كه جنبه رمزى دارد و در زبان شعر صوفيانه به كار مى‌رود، تعريف شده است. جمالى، قبل از تعريف الفاظ مزبور، مطابق معمول، مقدماتى را طى چهار فصل تمهيد مى‌كند؛ ابتدا، در توحيد بارى تعالى و سپس در نعت پيامبر اكرم(ص) و در مدح شيخ سماءالدين كه پير و مرشد مصنف بوده است، پس از آن به بيان سبب تأليف اين اثر مى‌پردازد و مى‌گويد: دل او آيينه‌اى است كه اسرار لوح ازل در آن تابيده و منظور وى گشته است؛ به عبارت ديگر، صورت معشوق الهى كه نماينده حسن و جمال است، در اين آيينه منعكس شده است؛ در نتيجه، مردم كه خاطر جمالى را حسن‌انگيز ديده‌اند، از او در باره معانى اجزاى اين صورت كه عبارت از زلف و خد و خال و روى و موى و گيسو و چشم و ابرو و قد و ميان و دهن و خط و ساعد است، از وى سؤال كرده‌اند.


اين يك دسته از الفاظى است كه جمالى در باره معانى رمزى آنها توضيح داده است.
اين يك دسته از الفاظى است كه جمالى در باره معانى رمزى آنها توضيح داده است.
خط ۷۵: خط ۷۵:
علاوه بر روى و اسامى وابسته بدان؛ يعنى زلف و خط و خال و چشم و ابرو و دهان و لب، ساعد و دست و انگشتان آن، قامت و سايه آن، پاى و انگشتان آن و ميان معشوق كه همچون موى باريك است، شرح داده شده است. در مورد الفاظ ديگرى كه در غزل صوفيانه پارسى به كار مى‌رود، مانند كفر و بت و بت‌خانه و مى و مى‌خانه و شراب و ساقى و... نيز اين حكم تا حدودى صادق است.
علاوه بر روى و اسامى وابسته بدان؛ يعنى زلف و خط و خال و چشم و ابرو و دهان و لب، ساعد و دست و انگشتان آن، قامت و سايه آن، پاى و انگشتان آن و ميان معشوق كه همچون موى باريك است، شرح داده شده است. در مورد الفاظ ديگرى كه در غزل صوفيانه پارسى به كار مى‌رود، مانند كفر و بت و بت‌خانه و مى و مى‌خانه و شراب و ساقى و... نيز اين حكم تا حدودى صادق است.


«سير العارفين» كه مصحح آن را به كتاب ملحق نموده است، در واقع اولياءنامه‌اى است همانند«تذكرة الاولياء» [[عطار، محمد بن ابراهیم|فريد الدين عطار نيشابورى]] كه جمالى آن را در شرح احوال 13 تن از مشايخ صوفى هند، در حدود سال 940ق، نوشته است.
«سير العارفين» كه مصحح آن را به كتاب ملحق نموده است، در واقع اولياءنامه‌اى است همانند«تذكرة الاولياء» [[عطار، محمد بن ابراهیم|فريدالدين عطار نيشابورى]] كه جمالى آن را در شرح احوال 13 تن از مشايخ صوفى هند، در حدود سال 940ق، نوشته است.


اين كتاب، علاوه بر اطلاعات ارزش‌مند و گاه، دست اولى كه در باره وضع تصوف در اواخر قرن نهم و اوايل قرن دهم در اختيار ما مى‌گذارد، ما را با حالات و افكار و سفرهاى نويسنده به شهرهاى مختلف كشورهاى عربى و به‌خصوص شهرهاى ايران و هم‌چنين نثر پارسى نويسنده آشنا مى‌سازد.
اين كتاب، علاوه بر اطلاعات ارزش‌مند و گاه، دست اولى كه در باره وضع تصوف در اواخر قرن نهم و اوايل قرن دهم در اختيار ما مى‌گذارد، ما را با حالات و افكار و سفرهاى نويسنده به شهرهاى مختلف كشورهاى عربى و به‌خصوص شهرهاى ايران و هم‌چنين نثر پارسى نويسنده آشنا مى‌سازد.


دوستان جمالى، در مسافرت‌هايى كه وى به مكه و شام و بين النهرين و ايران داشت، از وى درخواست كردند كه در باره اوليايى كه در اين سفرها ديده است، كتابى بنويسد، ولى او از انجام اين كار سر باز زد و در عوض، به نوشتن شرح حال تنى چند از مشايخ هند پرداخت. اين مشايخ عبارتند از: شيخ معين الدين چشتى، بهاء الدين زكريا ملتانى، قطب الدين بختيار كاكى، فريد الدين گنج شكر، صدرالدين عارف، نظام الدين اولياء، ركن الدين ابوالفتح ملتانى، نجيب الدين متوكل، حميد الدين ناگورى، جلال الدين تبريزى، نصير الدين محمود چراغ دهلوى، جلال الدين مخدوم جهانيان، شيخ سماء الدين كنبوه. در ضمن شرح حال اين مشايخ، از پاره‌اى از مريدان ايشان نيز ياد شده است؛ مثلاً در ضمن شرح حال بهاء الدين زكريا، از شيخ [[عراقی، ابراهیم بن بزرگمهر|فخر الدين عراقى]]  و كتاب «لمعات» او ياد شده است.
دوستان جمالى، در مسافرت‌هايى كه وى به مكه و شام و بين النهرين و ايران داشت، از وى درخواست كردند كه در باره اوليايى كه در اين سفرها ديده است، كتابى بنويسد، ولى او از انجام اين كار سر باز زد و در عوض، به نوشتن شرح حال تنى چند از مشايخ هند پرداخت. اين مشايخ عبارتند از: شيخ معينالدين چشتى، بهاءالدين زكريا ملتانى، قطبالدين بختيار كاكى، فريدالدين گنج شكر، صدرالدين عارف، نظامالدين اولياء، ركنالدين ابوالفتح ملتانى، نجيبالدين متوكل، حميدالدين ناگورى، جلالالدين تبريزى، نصيرالدين محمود چراغ دهلوى، جلالالدين مخدوم جهانيان، شيخ سماءالدين كنبوه. در ضمن شرح حال اين مشايخ، از پاره‌اى از مريدان ايشان نيز ياد شده است؛ مثلاً در ضمن شرح حال بهاءالدين زكريا، از شيخ [[عراقی، ابراهیم بن بزرگمهر|فخرالدين عراقى]]  و كتاب «لمعات» او ياد شده است.


اولياءنامه جمالى به نثر است، ولى در ابتداى ذكر هر يك از مشايخ فوق، ابياتى هم در نعت وى سروده و سپس اوصافى را به تقليد از «تذكرة الاولياء»، براى شيخ مورد نظر ذكر نموده است.
اولياءنامه جمالى به نثر است، ولى در ابتداى ذكر هر يك از مشايخ فوق، ابياتى هم در نعت وى سروده و سپس اوصافى را به تقليد از «تذكرة الاولياء»، براى شيخ مورد نظر ذكر نموده است.
خط ۸۵: خط ۸۵:
جمالى در نوشتن اين كتاب، از منابع مختلف استفاده كرده است، ولى در عين حال پاره‌اى از مشاهدات خود را نيز ذكر كرده است. اهميت اين اثر نيز در ذكر همين مشاهدات و تجربه‌هاى شخصى نويسنده است؛ مثلاً وى در بغداد شيخى را مى‌بيند به نام شهاب‌الدين احمد كه صاحب سجاده و نمايند طريق شهاب‌الدين سهروردى است.
جمالى در نوشتن اين كتاب، از منابع مختلف استفاده كرده است، ولى در عين حال پاره‌اى از مشاهدات خود را نيز ذكر كرده است. اهميت اين اثر نيز در ذكر همين مشاهدات و تجربه‌هاى شخصى نويسنده است؛ مثلاً وى در بغداد شيخى را مى‌بيند به نام شهاب‌الدين احمد كه صاحب سجاده و نمايند طريق شهاب‌الدين سهروردى است.


در شيراز با مردى به نام نظام الدين محمود ملاقات مى‌كند كه از مريدان شاه نعمت الله ولى است. در هرات با عبدالرحمان جامى ملاقات مى‌كند و با او در باره «لمعات» عراقى بحث مى‌كند. بيشتر تجربه‌ها و مشاهدات نويسنده، در فصلى آمده است كه وى در باره شيخ و مرشد خود، شيخ سماء الدين كنبوه نوشته است.
در شيراز با مردى به نام نظامالدين محمود ملاقات مى‌كند كه از مريدان شاه نعمت الله ولى است. در هرات با عبدالرحمان جامى ملاقات مى‌كند و با او در باره «لمعات» عراقى بحث مى‌كند. بيشتر تجربه‌ها و مشاهدات نويسنده، در فصلى آمده است كه وى در باره شيخ و مرشد خود، شيخ سماءالدين كنبوه نوشته است.


== وضعيت كتاب ==
== وضعيت كتاب ==
۴۲۵٬۲۲۵

ویرایش