۴۲۵٬۲۲۵
ویرایش
جز (جایگزینی متن - ' <ref>' به '<ref>') |
جز (جایگزینی متن - ' (ص)' به '(ص)') |
||
خط ۶۳: | خط ۶۳: | ||
#پديدآورندگان يادآور شدهاند كه در مواردى حتى برخى از سخنان مشهور و معروف امام حسين(ع) را در منابع جستجو كرده، ولى نيافتهاند، مانند جمله «إن الحياة عقيدة و جهاد» و «إن كان دين محمّد(ص) لم يستقم إلا بقتلي فيا سيوف خذينى»<ref>همان، ص ح</ref> | #پديدآورندگان يادآور شدهاند كه در مواردى حتى برخى از سخنان مشهور و معروف امام حسين(ع) را در منابع جستجو كرده، ولى نيافتهاند، مانند جمله «إن الحياة عقيدة و جهاد» و «إن كان دين محمّد(ص) لم يستقم إلا بقتلي فيا سيوف خذينى»<ref>همان، ص ح</ref> | ||
#پديدآورندگان، نقشه تقريبى مسير حركت حضرت امام حسين(ع) از مكه تا كربلا را ترسيم كرده و آوردهاند<ref>متن كتاب، ص 878</ref> روشن است كه اين نقشه، مفيد است؛ هرچند با ذكر مقياس و مشخصات و با بهرهگيرى از روش علمى تنظيم نشده است. پديدآورندگان محترم مىتوانستند با مراجعه به منابع علمى معتبر و نقشههاى علمى منتشرشده در كتابهايى مانند اطلس تاريخ اسلام كه بهوسيله سازمان جغرافيايى ارتش جمهورى اسلامى ايران منتشر شده است و... به نقشهاى علمى و مناسب دست يابند. | #پديدآورندگان، نقشه تقريبى مسير حركت حضرت امام حسين(ع) از مكه تا كربلا را ترسيم كرده و آوردهاند<ref>متن كتاب، ص 878</ref> روشن است كه اين نقشه، مفيد است؛ هرچند با ذكر مقياس و مشخصات و با بهرهگيرى از روش علمى تنظيم نشده است. پديدآورندگان محترم مىتوانستند با مراجعه به منابع علمى معتبر و نقشههاى علمى منتشرشده در كتابهايى مانند اطلس تاريخ اسلام كه بهوسيله سازمان جغرافيايى ارتش جمهورى اسلامى ايران منتشر شده است و... به نقشهاى علمى و مناسب دست يابند. | ||
#يكى از روايات جالب اين اثر چنين است: «روزى يك اعرابى به حضرت امام حسين(ع) رسيد و گفت ديه كاملى را ضمانت كردهام، ولى توان پرداختش را ندارم. با خودم گفتم كه از كريمترين مردم مىخواهم كه مشكلم را حل كند و كريمتر از آلمحمد(ص) كسى را نيافتم. امام(ع) فرمود: از تو سه مسئله مىپرسم، اگر يكى را پاسخ دادى ثلث مال را به تو مىدهم و اگر دو تا را پاسخ دادى دوسوم آن را و اگر هر سه را پاسخ دادى همه خواستهات را به تو مىدهم. اعرابى گفت: اى فرزند رسولخدا (ص) آيا از مثل منى پرسش مىشود، درحالىكه شما خود اهل علم و شرف هستيد؟! امام(ع) پاسخ داد: بله چون از رسولخدا (ص) شنيدم كه: «المعروف بقدر المعرفة». اعرابى گفت: هرچه مىخواهيد بپرسيد؛ اگر دانستم، جواب مىدهم وگرنه از خودتان ياد مىگيرم. امام(ع) پرسيد: كدام عمل برتر است؟ اعرابى گفت: ايمان به خدا. امام(ع) پرسيد: راه نجات از هلاكت چيست؟ اعرابى گفت: اطمينان به خدا. امام(ع) پرسيد: زينتبخش انسان چيست؟ اعرابى گفت: علم همراه با حلم. امام(ع) پرسيد: اگر اين را نداشت، چه؟ اعرابى گفت: مال همراه با مروّت. امام(ع) پرسيد: اگر اين را هم نداشت، چه؟ اعرابى گفت: فقر همراه با صبر. امام(ع) پرسيد: اگر اين را هم نداشت، چه؟ اعرابى گفت: صاعقهاى از آسمان كه بيايد و او را هلاك كند كه اين سزاى اوست. امام حسين(ع) خنديد و كيسهاى به او داد كه در آن هزار دينار بود و همچنين انگشترى خودش را به او داد كه قيمت نگينش دويست درهم بود و گفت: اى اعرابى طلا را بگير و به بدهكاران بده و انگشتر را هم براى هزينه زندگىات خرج كن. اعرابى مال را گرفت و گفت: خدا داناتر است كه رسالتش را در كجا قرار دهد<ref>همان، ص 766 - 767</ref> | #يكى از روايات جالب اين اثر چنين است: «روزى يك اعرابى به حضرت امام حسين(ع) رسيد و گفت ديه كاملى را ضمانت كردهام، ولى توان پرداختش را ندارم. با خودم گفتم كه از كريمترين مردم مىخواهم كه مشكلم را حل كند و كريمتر از آلمحمد(ص) كسى را نيافتم. امام(ع) فرمود: از تو سه مسئله مىپرسم، اگر يكى را پاسخ دادى ثلث مال را به تو مىدهم و اگر دو تا را پاسخ دادى دوسوم آن را و اگر هر سه را پاسخ دادى همه خواستهات را به تو مىدهم. اعرابى گفت: اى فرزند رسولخدا(ص) آيا از مثل منى پرسش مىشود، درحالىكه شما خود اهل علم و شرف هستيد؟! امام(ع) پاسخ داد: بله چون از رسولخدا(ص) شنيدم كه: «المعروف بقدر المعرفة». اعرابى گفت: هرچه مىخواهيد بپرسيد؛ اگر دانستم، جواب مىدهم وگرنه از خودتان ياد مىگيرم. امام(ع) پرسيد: كدام عمل برتر است؟ اعرابى گفت: ايمان به خدا. امام(ع) پرسيد: راه نجات از هلاكت چيست؟ اعرابى گفت: اطمينان به خدا. امام(ع) پرسيد: زينتبخش انسان چيست؟ اعرابى گفت: علم همراه با حلم. امام(ع) پرسيد: اگر اين را نداشت، چه؟ اعرابى گفت: مال همراه با مروّت. امام(ع) پرسيد: اگر اين را هم نداشت، چه؟ اعرابى گفت: فقر همراه با صبر. امام(ع) پرسيد: اگر اين را هم نداشت، چه؟ اعرابى گفت: صاعقهاى از آسمان كه بيايد و او را هلاك كند كه اين سزاى اوست. امام حسين(ع) خنديد و كيسهاى به او داد كه در آن هزار دينار بود و همچنين انگشترى خودش را به او داد كه قيمت نگينش دويست درهم بود و گفت: اى اعرابى طلا را بگير و به بدهكاران بده و انگشتر را هم براى هزينه زندگىات خرج كن. اعرابى مال را گرفت و گفت: خدا داناتر است كه رسالتش را در كجا قرار دهد<ref>همان، ص 766 - 767</ref> | ||
== وضعيت كتاب == | == وضعيت كتاب == |
ویرایش