۴۲۵٬۲۲۵
ویرایش
جز (جایگزینی متن - '<ref>' به '.<ref>') |
جز (جایگزینی متن - '<ref>' به '.<ref>') |
||
خط ۶۹: | خط ۶۹: | ||
1. نويسنده در مقدمهاش كه زمان و مكان نگارشش مشخص نيست، چنين نوشته است: «چندى قبل در بازار نشر، كتابى ظاهر شد به نام «الشيخ الكليني البغدادي و كتابه الكافي» نوشته ثامر هاشم حبيب العميدى. اين اثر را دفتر تبليغات اسلامى منتشر كرده و عبارت از پاياننامه كارشناسى ارشد در گرايش ادبيات در شريعت و علوم اسلامى و بالغ بر پانصد صفحه بود. نويسندهاش آن را زير نظر استاد شيخ احمد كاظم بهادلى در دانشگاه كوفه - دانشكده فقه - آماده كرده و سپس از طرف رئيس شوراى تحصيلات تكميلى دكتر عبدالامير الاعسم براى دفاع مورد تأييد قرار گرفته بود. بعد از آنكه اعضاى اين شورا (تشكيلشده از: دكتر مهدى جواد حبيب، دكتر حسين على محفوظ، دكتر حسن عيسى على الحكيم و شيخ احمد كاظم بهادلى)، مطالب اين رساله را نقد و بررسى كردند، گواهى دادند كه اين پاياننامه قابل قبول است؛ همانطوركه در مقدمه كتاب آمده است. | 1. نويسنده در مقدمهاش كه زمان و مكان نگارشش مشخص نيست، چنين نوشته است: «چندى قبل در بازار نشر، كتابى ظاهر شد به نام «الشيخ الكليني البغدادي و كتابه الكافي» نوشته ثامر هاشم حبيب العميدى. اين اثر را دفتر تبليغات اسلامى منتشر كرده و عبارت از پاياننامه كارشناسى ارشد در گرايش ادبيات در شريعت و علوم اسلامى و بالغ بر پانصد صفحه بود. نويسندهاش آن را زير نظر استاد شيخ احمد كاظم بهادلى در دانشگاه كوفه - دانشكده فقه - آماده كرده و سپس از طرف رئيس شوراى تحصيلات تكميلى دكتر عبدالامير الاعسم براى دفاع مورد تأييد قرار گرفته بود. بعد از آنكه اعضاى اين شورا (تشكيلشده از: دكتر مهدى جواد حبيب، دكتر حسين على محفوظ، دكتر حسن عيسى على الحكيم و شيخ احمد كاظم بهادلى)، مطالب اين رساله را نقد و بررسى كردند، گواهى دادند كه اين پاياننامه قابل قبول است؛ همانطوركه در مقدمه كتاب آمده است. | ||
هنگامى كه عنوان كتاب را خواندم، سينهام گشاده شد و احساس شادى و غبطه كردم؛ چون از مدتى نهچندان كوتاه، آرزو داشتم وارد اين مباحث شوم و بهصورت مستقلّ پژوهش كنم تا اسرار اين كتابها روشن شود و بر گنجهاى موجود در آن آگاه شويم؛ چون مردى چونان [[شيخ كلينى]]علىرغم جايگاه بلند علمىاش در بين امت اسلامى و برخلاف جايگاه بلند كتابش - كافى - در نزد شيعه كه يكى از كتابهاى چهارگانه شيعه و مدار حديث پيامبر(ص) و ائمه اطهار(ع)، بلكه اولين و برترين كتاب است، برخلاف همه اينها درباره اين نويسنده و نوشتهاش بحث مفصلى نوشته نشده كه همه جوانب را شامل شود؛ وليكن وقتى شروع به ورق زدن اين كتاب كردم، شاديم دگرگون شد و در اطمينانم ترديد پيدا شد و گرفتار غمى بزرگ شدم؛ بهخاطر افتادگىهايى كه بر آن آگاه شدم كه نشانگر ضعف در بسيارى از جوانب علم حديث است و كمى ممارست در علم رجال و همين از فايده اين تحقيق بهسختى كاست. پس به همين جهت و جهات ديگر به نظرم رسيد كه لازم است افتادگىها و اشتباهات را يادآور شوم و پنداشتهها را مورد اشاره قرار دهم و تناقضات را مرتفع سازم و...» ...<ref>ر.ك: مقدمه كتاب، ص7-8</ref> | هنگامى كه عنوان كتاب را خواندم، سينهام گشاده شد و احساس شادى و غبطه كردم؛ چون از مدتى نهچندان كوتاه، آرزو داشتم وارد اين مباحث شوم و بهصورت مستقلّ پژوهش كنم تا اسرار اين كتابها روشن شود و بر گنجهاى موجود در آن آگاه شويم؛ چون مردى چونان [[شيخ كلينى]]علىرغم جايگاه بلند علمىاش در بين امت اسلامى و برخلاف جايگاه بلند كتابش - كافى - در نزد شيعه كه يكى از كتابهاى چهارگانه شيعه و مدار حديث پيامبر(ص) و ائمه اطهار(ع)، بلكه اولين و برترين كتاب است، برخلاف همه اينها درباره اين نويسنده و نوشتهاش بحث مفصلى نوشته نشده كه همه جوانب را شامل شود؛ وليكن وقتى شروع به ورق زدن اين كتاب كردم، شاديم دگرگون شد و در اطمينانم ترديد پيدا شد و گرفتار غمى بزرگ شدم؛ بهخاطر افتادگىهايى كه بر آن آگاه شدم كه نشانگر ضعف در بسيارى از جوانب علم حديث است و كمى ممارست در علم رجال و همين از فايده اين تحقيق بهسختى كاست. پس به همين جهت و جهات ديگر به نظرم رسيد كه لازم است افتادگىها و اشتباهات را يادآور شوم و پنداشتهها را مورد اشاره قرار دهم و تناقضات را مرتفع سازم و...» ....<ref>ر.ك: مقدمه كتاب، ص7-8</ref> | ||
2. ادعاى صحيح، ولى مثالهاى اشتباه: نويسنده كتاب «الشيخ الكليني البغدادي و كتابه الكافي» ذيل عنوان «تعدّد رجال الطبقة الواحدة في السند» چنين نوشته است: و از مثالهايش روايتى است كه از على بن ابراهيم با سندش از زراره و فضيل بن يسار و بكير بن اعين و محمّد بن مسلم و بريد بن معاويه و ابىالجارود همگى از امام باقر(ع) نقل كرده است. نويسنده در نقد اين مطلب نوشته است: مىگويم: تعدّد رجال يك طبقه اگر در طبقه مشايخ كلينى باشد، نسبت دادن آن به او بهصورت جزم و يقين صحيح است و اما در غير آن و خصوصا در مثالى كه ذكر شده و مانند آن مشهور به «روايات الفضلاء»، پس نسبت آن تعدّد به او صحيح نيست. بله اگر مثال مىزد به رواياتى كه كلينى از عدهها نقل كرده، بهويژه عده اشعرى كه مشتمل بر پنج مرد است يا اگر مثال مىزد به برخى مثالهاى ديگر كه در كافى بسيار است - همانطوركه در باب ثواب العالم و المتعلّم است و گفته: «محمّد بن الحسن و على بن محمّد از سهل بن زياد و محمّد بن يحيى، از احمد بن محمّد همگى از جعفر بن محمّد اشعرى، از عبداللّه بن ميمون القدّاح و على بن ابراهيم، از پدرش، از حمّاد بن عيسى، از القدّاح...» - اگر به اين مثال مىزد ادعايش تمام بود ...<ref>ر.ك: متن كتاب، ص34-35</ref> | 2. ادعاى صحيح، ولى مثالهاى اشتباه: نويسنده كتاب «الشيخ الكليني البغدادي و كتابه الكافي» ذيل عنوان «تعدّد رجال الطبقة الواحدة في السند» چنين نوشته است: و از مثالهايش روايتى است كه از على بن ابراهيم با سندش از زراره و فضيل بن يسار و بكير بن اعين و محمّد بن مسلم و بريد بن معاويه و ابىالجارود همگى از امام باقر(ع) نقل كرده است. نويسنده در نقد اين مطلب نوشته است: مىگويم: تعدّد رجال يك طبقه اگر در طبقه مشايخ كلينى باشد، نسبت دادن آن به او بهصورت جزم و يقين صحيح است و اما در غير آن و خصوصا در مثالى كه ذكر شده و مانند آن مشهور به «روايات الفضلاء»، پس نسبت آن تعدّد به او صحيح نيست. بله اگر مثال مىزد به رواياتى كه كلينى از عدهها نقل كرده، بهويژه عده اشعرى كه مشتمل بر پنج مرد است يا اگر مثال مىزد به برخى مثالهاى ديگر كه در كافى بسيار است - همانطوركه در باب ثواب العالم و المتعلّم است و گفته: «محمّد بن الحسن و على بن محمّد از سهل بن زياد و محمّد بن يحيى، از احمد بن محمّد همگى از جعفر بن محمّد اشعرى، از عبداللّه بن ميمون القدّاح و على بن ابراهيم، از پدرش، از حمّاد بن عيسى، از القدّاح...» - اگر به اين مثال مىزد ادعايش تمام بود ....<ref>ر.ك: متن كتاب، ص34-35</ref> | ||
3. روش كلينى چنين نيست و تحت عنوان «التعبير عن الإمام في السند بغير اسمه» چنين نوشته: و از روش كلينى در سند چنين است كه اسم امامى را كه از او با غير اسمش تعبير شده، مانند شيخ يا عبدصالح، ذكر نمىكند و بيشترين مواردى كه اين روش در روايت استفاده شده، در زمان حيات حضرت امام كاظم(ع) است كه غالباً در كتابهاى حديث با كنيه يا لقبش يا با اشاره از او ياد مىشود و تصريح به اسم شريفش كم است... مىگويم: الف)- آنچه به [[شيخ كلينى]] نسبت داده صحيح نيست؛ چون روش كلينى چنين نيست و مشخص نبودن اسم امام(ع) در خود منابعى است كه بر آن اعتماد كرده است و تعبير از ائمه(ع) بدون اسمشان جزو عملكرد راويان است و شايد اين مطلب با اشاره آنان(ع) حاصل شده تا جان شيعيانشان محفوظ بماند. ب)- انگيزههاى اينگونه تعبير در نزد راويان را مىتوان در شرايط سياسى حاكم در آن روزگار حصر كرد و به همين جهت مىبينيم كه امامانى كه در شرايط بهترى نسبت به امام كاظم(ع) مىزيستند در رواياتشان چنين تعبيرى ديده نمىشود. ج)- آنچه در ذيل عبارت آورده، صحيح نيست و اين مطلب روشنى است براى كسى كه ممارست در شناخت احاديث داشته باشد ...<ref>ر.ك: همان، ص181</ref> | 3. روش كلينى چنين نيست و تحت عنوان «التعبير عن الإمام في السند بغير اسمه» چنين نوشته: و از روش كلينى در سند چنين است كه اسم امامى را كه از او با غير اسمش تعبير شده، مانند شيخ يا عبدصالح، ذكر نمىكند و بيشترين مواردى كه اين روش در روايت استفاده شده، در زمان حيات حضرت امام كاظم(ع) است كه غالباً در كتابهاى حديث با كنيه يا لقبش يا با اشاره از او ياد مىشود و تصريح به اسم شريفش كم است... مىگويم: الف)- آنچه به [[شيخ كلينى]] نسبت داده صحيح نيست؛ چون روش كلينى چنين نيست و مشخص نبودن اسم امام(ع) در خود منابعى است كه بر آن اعتماد كرده است و تعبير از ائمه(ع) بدون اسمشان جزو عملكرد راويان است و شايد اين مطلب با اشاره آنان(ع) حاصل شده تا جان شيعيانشان محفوظ بماند. ب)- انگيزههاى اينگونه تعبير در نزد راويان را مىتوان در شرايط سياسى حاكم در آن روزگار حصر كرد و به همين جهت مىبينيم كه امامانى كه در شرايط بهترى نسبت به امام كاظم(ع) مىزيستند در رواياتشان چنين تعبيرى ديده نمىشود. ج)- آنچه در ذيل عبارت آورده، صحيح نيست و اين مطلب روشنى است براى كسى كه ممارست در شناخت احاديث داشته باشد ....<ref>ر.ك: همان، ص181</ref> | ||
4. سخن پايانى: هشدار و دعوت: | 4. سخن پايانى: هشدار و دعوت: | ||
خط ۷۹: | خط ۷۹: | ||
الف)- اينكه دانشمندان و محققان وارد بحث و بررسى موضوعات مهمى شوند كه در اصل، مرتبط به ميراث فرهنگى است و چهره منابع و دانشوران آن موضوعات دگرگون شده، چه عامدانه نوشته شده باشد چه جاهلانه، تأثير مهمى خواهد داشت اگر در آغاز طبع و نشر آن باشد و قبل از رسوخ آن در زندگى امت مسلمان؛ وگرنه اگر به حال خودش رها شود، جداسازىاش مشكل و دگرگون كردنش سخت مىشود؛ افزون بر آنكه بر فرهنگ ما آثار سوء و خطرناكى خواهد گذاشت. پس چارهاى نيست جز اينكه همه حركات نويسندگان غير متخصص ما و ديگران رصد شود تا نپندارند كه ميدان علمى از هرگونه بازرس و مراقبى خالى است. | الف)- اينكه دانشمندان و محققان وارد بحث و بررسى موضوعات مهمى شوند كه در اصل، مرتبط به ميراث فرهنگى است و چهره منابع و دانشوران آن موضوعات دگرگون شده، چه عامدانه نوشته شده باشد چه جاهلانه، تأثير مهمى خواهد داشت اگر در آغاز طبع و نشر آن باشد و قبل از رسوخ آن در زندگى امت مسلمان؛ وگرنه اگر به حال خودش رها شود، جداسازىاش مشكل و دگرگون كردنش سخت مىشود؛ افزون بر آنكه بر فرهنگ ما آثار سوء و خطرناكى خواهد گذاشت. پس چارهاى نيست جز اينكه همه حركات نويسندگان غير متخصص ما و ديگران رصد شود تا نپندارند كه ميدان علمى از هرگونه بازرس و مراقبى خالى است. | ||
ب)- بر كسى پوشيده نيست كه مجامع علمى و مراكز پژوهشى ما سرشار از دانشمندان و پژوهشگران متخصص در همه ابعاد علمى مهمّ است، ولى اينكه آنان خلأهاى پژوهشى را رها كرده و حفرههاى فكرى را پُر نكردهاند، بسيارى را جسور ساخته تا به چپاول ميراث علمى ما بپردازند و در فرهنگ ما خدشه وارد كنند و همچنين اين موضوع، فرصتى را فراهم خواهد ساخت تا كسانى كه تخصص و خبرويت كافى ندارند وارد اين ميدان شوند ...<ref>ر.ك: همان، ص181</ref> | ب)- بر كسى پوشيده نيست كه مجامع علمى و مراكز پژوهشى ما سرشار از دانشمندان و پژوهشگران متخصص در همه ابعاد علمى مهمّ است، ولى اينكه آنان خلأهاى پژوهشى را رها كرده و حفرههاى فكرى را پُر نكردهاند، بسيارى را جسور ساخته تا به چپاول ميراث علمى ما بپردازند و در فرهنگ ما خدشه وارد كنند و همچنين اين موضوع، فرصتى را فراهم خواهد ساخت تا كسانى كه تخصص و خبرويت كافى ندارند وارد اين ميدان شوند ....<ref>ر.ك: همان، ص181</ref> | ||
== وضعيت كتاب == | == وضعيت كتاب == |
ویرایش