۶۱٬۱۸۹
ویرایش
جز (جایگزینی متن - '</ref> ' به '</ref>') |
جز (جایگزینی متن - ' <ref>' به '<ref>') |
||
خط ۷۱: | خط ۷۱: | ||
سهروردى خود از کتاب حكمة الإشراق چنین سخن گفته است: «این کتاب ما هم براى طالبان حکمت ذوقى اسـت و هـم براى طالبان حکمت بحثى. کسانى که تنها جویاى حکمت بحثىاند و نه متألّهند و نه خواستار تألّه، نصیبى از این کتاب نمىبرند. ما این کتاب و رموز آن را جز با کسانى که مجتهد متألّهند یا طالب تألّه، بحث نـخواهیم کرد. حـداقل توقع از خواننده این کتاب آن است که به مرحلهاى رسیده باشد که «بارقه الهى» به او رسیده و در وجود وى جاى گرفته باشد... بنابراین، هرکس که فقط بحث یا تتبعات مدرسى مىخواهد، مىتواند راه مشّائیون را دنبال کنـد که فـى نـفسه خوب و سودمند است. بحث و سـخن مـا دربـاره اصول اساسى فلسفه اشراق (قواعد الإشراقية) نمىتواند خطاب به چنین شخصى باشد. در حقیقت، مطلوب اصلى پیروان مکتب اشراق بدون «سوانح نوریه» نـابسامان و مـتشتت خـواهد بود»<ref>ر.ک: همان</ref> | سهروردى خود از کتاب حكمة الإشراق چنین سخن گفته است: «این کتاب ما هم براى طالبان حکمت ذوقى اسـت و هـم براى طالبان حکمت بحثى. کسانى که تنها جویاى حکمت بحثىاند و نه متألّهند و نه خواستار تألّه، نصیبى از این کتاب نمىبرند. ما این کتاب و رموز آن را جز با کسانى که مجتهد متألّهند یا طالب تألّه، بحث نـخواهیم کرد. حـداقل توقع از خواننده این کتاب آن است که به مرحلهاى رسیده باشد که «بارقه الهى» به او رسیده و در وجود وى جاى گرفته باشد... بنابراین، هرکس که فقط بحث یا تتبعات مدرسى مىخواهد، مىتواند راه مشّائیون را دنبال کنـد که فـى نـفسه خوب و سودمند است. بحث و سـخن مـا دربـاره اصول اساسى فلسفه اشراق (قواعد الإشراقية) نمىتواند خطاب به چنین شخصى باشد. در حقیقت، مطلوب اصلى پیروان مکتب اشراق بدون «سوانح نوریه» نـابسامان و مـتشتت خـواهد بود»<ref>ر.ک: همان</ref> | ||
# رسالة في اعتقاد الحكماء: در واقع دفاعیهاى است محکم و اسـتوار که سـهروردى در آن بهروشنى از «حکماى متألّه» با عنوان «ارباب حقیقت» نام برده، به سخن حلاج بر سر دار استناد کرده و شمارى از مهمترین آموزههاى فلسفى خویش را بهطور گـسترده بـیان داشته است. سهروردى در این رسـاله بـر آن است تا از حکماى متألّه در امورى مانند انکار خالق جهان، انکار مأموریت پیامبران و انکار امور اخروى رفع اتهام کند<ref>ر.ک: همان، ص47</ref> | # رسالة في اعتقاد الحكماء: در واقع دفاعیهاى است محکم و اسـتوار که سـهروردى در آن بهروشنى از «حکماى متألّه» با عنوان «ارباب حقیقت» نام برده، به سخن حلاج بر سر دار استناد کرده و شمارى از مهمترین آموزههاى فلسفى خویش را بهطور گـسترده بـیان داشته است. سهروردى در این رسـاله بـر آن است تا از حکماى متألّه در امورى مانند انکار خالق جهان، انکار مأموریت پیامبران و انکار امور اخروى رفع اتهام کند<ref>ر.ک: همان، ص47</ref> | ||
# قصة الغربة الغربية: رسالهای به عربی و بیانی رؤیاگونه از سقوط انسان به عالم ماده و سفر او برای دیدار با پدر نورانی خویش است. سهروردی در این اثر با پیوند زدن اشراق و عرفان و فلسفه گنوسی، موضوع «بازگشت به اصل» را بیان میکند. <ref>عباسی، محمود و دیگران، ص185 </ref>فتحالله مجتبایی، پا را از قائل بودن به شباهت فراتر نهاده، میگوید: «داستان الغربة الغربية، همان داستان گنوسی سرود مروارید است که بخشی از کتاب اعمال توماس رسول، یکی از انجیلهای غیر رسمی و داستانی ایرانی و متعلق به زمان اشکانیان است که به عالم غرب و مسیحیت و مذاهب گنوسی وارد شده و پس از هزار سال در ایران به شیخ اشراق رسیده است <ref>ر.ک: همان؛ مرادخانی، زهرا، ص47</ref> | # قصة الغربة الغربية: رسالهای به عربی و بیانی رؤیاگونه از سقوط انسان به عالم ماده و سفر او برای دیدار با پدر نورانی خویش است. سهروردی در این اثر با پیوند زدن اشراق و عرفان و فلسفه گنوسی، موضوع «بازگشت به اصل» را بیان میکند.<ref>عباسی، محمود و دیگران، ص185 </ref>فتحالله مجتبایی، پا را از قائل بودن به شباهت فراتر نهاده، میگوید: «داستان الغربة الغربية، همان داستان گنوسی سرود مروارید است که بخشی از کتاب اعمال توماس رسول، یکی از انجیلهای غیر رسمی و داستانی ایرانی و متعلق به زمان اشکانیان است که به عالم غرب و مسیحیت و مذاهب گنوسی وارد شده و پس از هزار سال در ایران به شیخ اشراق رسیده است<ref>ر.ک: همان؛ مرادخانی، زهرا، ص47</ref> | ||
=== جلد سوم=== | === جلد سوم=== | ||
خط ۸۶: | خط ۸۶: | ||
سـهروردى در آواز پر جـبرئیل عناصر بنیادى معرفتشناسى خود را از دیدگاه حکمت الهى بحث مىکند. او در این رساله از نمادهاى سنتى عرفان و شمارى از نـمادهاى دیگـر که مـنحصر به خود اوست و نمىتوان آنها را در ادبیات صوفیانه قدیم فارسى یافت، بیشترین بـهره را مـىبرد<ref>همان</ref> | سـهروردى در آواز پر جـبرئیل عناصر بنیادى معرفتشناسى خود را از دیدگاه حکمت الهى بحث مىکند. او در این رساله از نمادهاى سنتى عرفان و شمارى از نـمادهاى دیگـر که مـنحصر به خود اوست و نمىتوان آنها را در ادبیات صوفیانه قدیم فارسى یافت، بیشترین بـهره را مـىبرد<ref>همان</ref> | ||
# عـقل سرخ: با این پرسش آغاز مىشود که آیا مـرغان زبـان یکدیگر را مىفهمند؟ سهروردى در این رساله نظریه خویش را درباره عـلم بـه زبانى نمادین شبیه زبان آواز پر جبرئیل بـیان مـىکند. او با بـهرهگیرى از نـمادهاى جـدید، پارهاى از موضوعات دیرین فلسفه و عـرفان اسلامى را، از قبیل قوه عقلانى، که او آن را عقل جزئى مىنامد و عقلى که او آن را عقل کلّى مىداند، مطرح مىکند و در این کار بـر نـمادهاى زرتشتى و منابعى از ایران باستان سخت تأکید مـىورزد<ref>همان</ref> | # عـقل سرخ: با این پرسش آغاز مىشود که آیا مـرغان زبـان یکدیگر را مىفهمند؟ سهروردى در این رساله نظریه خویش را درباره عـلم بـه زبانى نمادین شبیه زبان آواز پر جبرئیل بـیان مـىکند. او با بـهرهگیرى از نـمادهاى جـدید، پارهاى از موضوعات دیرین فلسفه و عـرفان اسلامى را، از قبیل قوه عقلانى، که او آن را عقل جزئى مىنامد و عقلى که او آن را عقل کلّى مىداند، مطرح مىکند و در این کار بـر نـمادهاى زرتشتى و منابعى از ایران باستان سخت تأکید مـىورزد<ref>همان</ref> | ||
# روزى با جماعت صوفیان: این داستان در خانقاهى آغاز مىشود که جماعتى از صوفیان از پایگاه معنوى مشایخ خود و آراى آنان درباره آفـرینش سخن میگویند. سهروردى که در مقام شیخى سخن مىگوید، پرسشهایى را که صرفا در پى توضیح و تعلیل چیستى عالم و ساختار افلاک است، رد مىکند. او این پرسشها را سطحى مىشمارد و مىگوید: مردمى که به ستارگان مىنگرند سه گروهند: عوام که فقط پدیدارهـا را بـبینند و منجمان که علم به ظواهر آسمانها یابند و محققان که سرّ آسمانها به دست آورند <ref>همان، ص51</ref> | # روزى با جماعت صوفیان: این داستان در خانقاهى آغاز مىشود که جماعتى از صوفیان از پایگاه معنوى مشایخ خود و آراى آنان درباره آفـرینش سخن میگویند. سهروردى که در مقام شیخى سخن مىگوید، پرسشهایى را که صرفا در پى توضیح و تعلیل چیستى عالم و ساختار افلاک است، رد مىکند. او این پرسشها را سطحى مىشمارد و مىگوید: مردمى که به ستارگان مىنگرند سه گروهند: عوام که فقط پدیدارهـا را بـبینند و منجمان که علم به ظواهر آسمانها یابند و محققان که سرّ آسمانها به دست آورند<ref>همان، ص51</ref> | ||
# في حالة الطفولية: در این رساله، سهروردى از دیدار خود با شیخى سـخن مـىگوید که اسرار الهى را بر او آشـکار مـىکند و او نیز به نوبه خود اسرار را نزد افراد نااهل فاش مىکند. شیخ او را به سبب آ نکه درّ قیمتى را پیش پاى خوکان ریخته تنبیه مىکند. سهروردى همچنین تلمیحى دارد به مشکل بازگفتن اسرار به کسانى که بیرون از حـلقه اهـل معنىاند؛ سپس سالک از کرده خویش پشیمان مىشود و شیخ را بازمىیابد و او اسرارى از قبیل اصول اخلاقى طریقت و آدابى مانند سماع را به وى مىگوید <ref>همان</ref> | # في حالة الطفولية: در این رساله، سهروردى از دیدار خود با شیخى سـخن مـىگوید که اسرار الهى را بر او آشـکار مـىکند و او نیز به نوبه خود اسرار را نزد افراد نااهل فاش مىکند. شیخ او را به سبب آ نکه درّ قیمتى را پیش پاى خوکان ریخته تنبیه مىکند. سهروردى همچنین تلمیحى دارد به مشکل بازگفتن اسرار به کسانى که بیرون از حـلقه اهـل معنىاند؛ سپس سالک از کرده خویش پشیمان مىشود و شیخ را بازمىیابد و او اسرارى از قبیل اصول اخلاقى طریقت و آدابى مانند سماع را به وى مىگوید<ref>همان</ref> | ||
هدف این رساله ترسیم طریقت معنوى و سفر سالک از ابتداى طریقت است که سـهروردى آن طریقت را بـه طرزى نمادین همان طفولیت مىداند. <ref>همان</ref> | هدف این رساله ترسیم طریقت معنوى و سفر سالک از ابتداى طریقت است که سـهروردى آن طریقت را بـه طرزى نمادین همان طفولیت مىداند.<ref>همان</ref> | ||
# في حقيقة العشق: این رساله نهتنها یکى از شاهکارهاى ادب فارسى است، بـلکه شـامل پارهاى از عمیقترین آراى فلسفى سهروردى نیز هست. او با آیهاى از قرآن آغاز مىکند و سپس به بحث درباره علم و رابطه آن بـا عـقل مىپردازد<ref>همان</ref> | # في حقيقة العشق: این رساله نهتنها یکى از شاهکارهاى ادب فارسى است، بـلکه شـامل پارهاى از عمیقترین آراى فلسفى سهروردى نیز هست. او با آیهاى از قرآن آغاز مىکند و سپس به بحث درباره علم و رابطه آن بـا عـقل مىپردازد<ref>همان</ref> | ||
# لغت موران: در این رساله، به درخواست دوسـتى، چند کلمه در نهج سلوک به زبان داستان در دوازده فصل تنظیم یافته است. در فصل نخست چند مور به صحرا مىروند و به هنگام صبح قطرات ژاله را مشاهده مىکنند و در حال بحثند که از زمین است یا از آسمان. در این هنگام آفـتاب مـىتابد و قطرههاى ژاله تبخیر مىشود. در فصول بعدى نیز داستانهایى درباره چند لاکپشت، مرغان حضرت سلیمان، جام گیتىنماى کیخسرو، امکان رؤیت ملوک جن، دشمنى خفاشان و حربا، ملاقات هدهد و بومان، پادشاه و طاووس و... آمده است<ref>همان</ref> | # لغت موران: در این رساله، به درخواست دوسـتى، چند کلمه در نهج سلوک به زبان داستان در دوازده فصل تنظیم یافته است. در فصل نخست چند مور به صحرا مىروند و به هنگام صبح قطرات ژاله را مشاهده مىکنند و در حال بحثند که از زمین است یا از آسمان. در این هنگام آفـتاب مـىتابد و قطرههاى ژاله تبخیر مىشود. در فصول بعدى نیز داستانهایى درباره چند لاکپشت، مرغان حضرت سلیمان، جام گیتىنماى کیخسرو، امکان رؤیت ملوک جن، دشمنى خفاشان و حربا، ملاقات هدهد و بومان، پادشاه و طاووس و... آمده است<ref>همان</ref> |
ویرایش