۶۱٬۱۸۹
ویرایش
جز (جایگزینی متن - ' ،' به '،') |
جز (جایگزینی متن - ' <ref>' به '<ref>') |
||
خط ۵۶: | خط ۵۶: | ||
#كتاب حاضر، كتابى است در طريق وحدت اسلامى كه نقاب نفاق از چهره اين گروه خودخوانده برمىدارد. نكته جالب در اين كتاب آن است كه نقد افكار و انديشههاى سلفيه و از جمله آرا و عقايد [[ابن تیمیه، احمد بن عبدالحلیم|ابن تيميه]] از سوى يكى از عالمان اهل سنت صورت مىپذيرد كه - به تعبير استاد گرانقدر آيتاللّه [[واعظ زاده خراسانی، محمد|واعظزاده خراسانى]] - تا نيمه راه تقريب را پيموده است. | #كتاب حاضر، كتابى است در طريق وحدت اسلامى كه نقاب نفاق از چهره اين گروه خودخوانده برمىدارد. نكته جالب در اين كتاب آن است كه نقد افكار و انديشههاى سلفيه و از جمله آرا و عقايد [[ابن تیمیه، احمد بن عبدالحلیم|ابن تيميه]] از سوى يكى از عالمان اهل سنت صورت مىپذيرد كه - به تعبير استاد گرانقدر آيتاللّه [[واعظ زاده خراسانی، محمد|واعظزاده خراسانى]] - تا نيمه راه تقريب را پيموده است. | ||
#:او در اين كتاب مىكوشد تا روشن سازد چگونه برساختن مذهبى به نام سلفيه و تكفير همه ديگر مذاهب، بدعتى است كه با ادعاى پيروى از سلف سازگارى ندارد. اين سخن نخست و بنيادين كتاب است، گرچه در كنار آن به پارهاى از نمونههايى كه سلفيه آنها را بدعت مىشمرند، مىپردازد و اثبات مىكند كه اين نمونهها نه فقط بدعت نيست، بلكه كارى است كه «سلف» انجام مىدادهاند. از جمله درباره توسل و استشفاع مىگويد: | #:او در اين كتاب مىكوشد تا روشن سازد چگونه برساختن مذهبى به نام سلفيه و تكفير همه ديگر مذاهب، بدعتى است كه با ادعاى پيروى از سلف سازگارى ندارد. اين سخن نخست و بنيادين كتاب است، گرچه در كنار آن به پارهاى از نمونههايى كه سلفيه آنها را بدعت مىشمرند، مىپردازد و اثبات مىكند كه اين نمونهها نه فقط بدعت نيست، بلكه كارى است كه «سلف» انجام مىدادهاند. از جمله درباره توسل و استشفاع مىگويد: | ||
#:«در مورد توسل به آبروى رسول خدا(ص) يا ديگر صالحان و مقربان، ما هيچ بحث و منازعهاى بر سر آن در عصر سلف و در سه نسلى كه به برترى آنان گواهى داده شده است، سراغ نداريم و آنچه مىدانيم و آنچه در اين موضوع صحتش براى ما ثابت شده، روايات ثابت و صحيحى است كه از توسل جستن صحابه و يا از تبرك جستن آنان به عرق رسول خدا(ص) و موى او و نيز آب وضوى او حكايت دارد و در [[صحيح مسلم]] و [[صحيح بخارى]] ثبت و نقل شده است» <ref>مقدمه مترجم، ص16 و 17</ref> | #:«در مورد توسل به آبروى رسول خدا(ص) يا ديگر صالحان و مقربان، ما هيچ بحث و منازعهاى بر سر آن در عصر سلف و در سه نسلى كه به برترى آنان گواهى داده شده است، سراغ نداريم و آنچه مىدانيم و آنچه در اين موضوع صحتش براى ما ثابت شده، روايات ثابت و صحيحى است كه از توسل جستن صحابه و يا از تبرك جستن آنان به عرق رسول خدا(ص) و موى او و نيز آب وضوى او حكايت دارد و در [[صحيح مسلم]] و [[صحيح بخارى]] ثبت و نقل شده است»<ref>مقدمه مترجم، ص16 و 17</ref> | ||
#همانگونهكه از عنوان كتاب پيداست، اين كتاب نقدى است از سوى يكى از عالمان اهل سنت بر مبانى وهابيت؛ ازاينروى، ممكن است نويسنده نكاتى را آورده باشد كه با عقيده شيعه سازگارى ندارد. | #همانگونهكه از عنوان كتاب پيداست، اين كتاب نقدى است از سوى يكى از عالمان اهل سنت بر مبانى وهابيت؛ ازاينروى، ممكن است نويسنده نكاتى را آورده باشد كه با عقيده شيعه سازگارى ندارد. | ||
#:مترجم با عنايت به اين مهم كه هدف اصلى كتاب، نقد وهابيت است، در برابر آنگونه نكاتى كه نويسنده آورده تا جايى كه توانسته بىطرف مانده است؛ چه، نقد و بررسى آن نكات، اولا: در چهارچوب هدف كتاب حاضر نيست و ثانيا: به اعتقاد نگارنده اين يادداشت، بحث و بررسى و نقد و كنكاش درباره «فرقه ناجيه» همان اندازه به «وحدت اسلامى» آسيب مىرساند كه برساختن مذهبى با نام سلفيه <ref>همان، ص17</ref> | #:مترجم با عنايت به اين مهم كه هدف اصلى كتاب، نقد وهابيت است، در برابر آنگونه نكاتى كه نويسنده آورده تا جايى كه توانسته بىطرف مانده است؛ چه، نقد و بررسى آن نكات، اولا: در چهارچوب هدف كتاب حاضر نيست و ثانيا: به اعتقاد نگارنده اين يادداشت، بحث و بررسى و نقد و كنكاش درباره «فرقه ناجيه» همان اندازه به «وحدت اسلامى» آسيب مىرساند كه برساختن مذهبى با نام سلفيه<ref>همان، ص17</ref> | ||
#اين كتاب، نه آراى سلفيه را مناقشه و نه آنها را تخطئه يا تصويب مىكند، بلكه مطلبى مهمتر از اين را دنبال مىنمايد و آن اينكه آيا درست است كه از قلب جماعت اسلامى و از ميان اهل سنت و جماعت، بدعت جديدى به نام «سلفيه» و بهعنوان يك مذهب نو سر درآورد و باصراحت و بىجهت همه سلف صالح و پيروان مذاهب سنت را رد كند و تنها خود را حق و باقى را باطل بداند؟ آيا اين خود يك بدعت جديد نيست؟ | #اين كتاب، نه آراى سلفيه را مناقشه و نه آنها را تخطئه يا تصويب مىكند، بلكه مطلبى مهمتر از اين را دنبال مىنمايد و آن اينكه آيا درست است كه از قلب جماعت اسلامى و از ميان اهل سنت و جماعت، بدعت جديدى به نام «سلفيه» و بهعنوان يك مذهب نو سر درآورد و باصراحت و بىجهت همه سلف صالح و پيروان مذاهب سنت را رد كند و تنها خود را حق و باقى را باطل بداند؟ آيا اين خود يك بدعت جديد نيست؟ | ||
خط ۱۱۵: | خط ۱۱۵: | ||
آنگاه مصاديق هريك را برمىشمرد. | آنگاه مصاديق هريك را برمىشمرد. | ||
هركس اين كتاب را با دقت مطالعه كند اعتراف مىكند كه نويسنده در عين انتقاد از «سلفيّه» كه تنها خود را حق و ديگران را باطل مىدانند، با وسعت نظر، همانطوركه گفتيم تا نيمه راه تقريب مذاهب و جلوگيرى از تكفير و تفسيق، حتى نسبت به شيعه كه خلافت شيخين و عدالت صحابه را قبول ندارند، پيش رفته است. اين قبيل اعتقادات و حتى اعتقاد به عصمت ائمه اهلبيت(ع) يا آنچه را از قداست، صوفيان براى شيوخ خود قائل مىشوند، از قسم دوم؛ يعنى ضلالتهايى كه در بطلان آنها شك نيست، دانسته؛ درعينحال، باعث كفر نمىداند و اين خود يك نقطه مثبت در سخن او است كه راه تقريب و وحدت بين شيعه و اهل سنت را بهكلّى سد نمىكند؛ درحالىكه وهابيّت و اكثر سلفيه و شايد برخى ديگر از علماى اهل سنت، با كفر دانستن اين قبيل اعتقادات، راه تقريب را مىبندند <ref>تقريظ آيتالله واعظزاده بر كتاب، ص8-11</ref> | هركس اين كتاب را با دقت مطالعه كند اعتراف مىكند كه نويسنده در عين انتقاد از «سلفيّه» كه تنها خود را حق و ديگران را باطل مىدانند، با وسعت نظر، همانطوركه گفتيم تا نيمه راه تقريب مذاهب و جلوگيرى از تكفير و تفسيق، حتى نسبت به شيعه كه خلافت شيخين و عدالت صحابه را قبول ندارند، پيش رفته است. اين قبيل اعتقادات و حتى اعتقاد به عصمت ائمه اهلبيت(ع) يا آنچه را از قداست، صوفيان براى شيوخ خود قائل مىشوند، از قسم دوم؛ يعنى ضلالتهايى كه در بطلان آنها شك نيست، دانسته؛ درعينحال، باعث كفر نمىداند و اين خود يك نقطه مثبت در سخن او است كه راه تقريب و وحدت بين شيعه و اهل سنت را بهكلّى سد نمىكند؛ درحالىكه وهابيّت و اكثر سلفيه و شايد برخى ديگر از علماى اهل سنت، با كفر دانستن اين قبيل اعتقادات، راه تقريب را مىبندند<ref>تقريظ آيتالله واعظزاده بر كتاب، ص8-11</ref> | ||
==پانويس == | ==پانويس == |
ویرایش