ابن ابی‌اصبع مصری، عبدالعظیم بن عبدالواحد: تفاوت میان نسخه‌ها

بدون خلاصۀ ویرایش
جز (جایگزینی متن - ' ' به ' ')
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۳۸: خط ۳۸:
وى بر خلاف معمول آن زمان به تحصيل در يك مدرسۀ بخصوص و شاگردى نزد استاد يا استادانى معيّن نپرداخت، بلكه از همان اوان جوانى زندگانى پر تلاش علمى و مطالعات و تحقيقات شبانه روزيش را با بررسى و گزينش آثار گذشتگان و طبقه بندى تأليفات آنان و نقد آگاهانۀ ديدگاههاى معاصران و نشست و برخاست با برگزيدگان ايشان سامان داد(ابن ابى اصبع، بديع،3-4) و به اين وسيله توانست از دانش علما و صاحبنظران گذشته و دانشمندان و ادباى معاصر خود در مناطق مختلف برخوردار گردد.
وى بر خلاف معمول آن زمان به تحصيل در يك مدرسۀ بخصوص و شاگردى نزد استاد يا استادانى معيّن نپرداخت، بلكه از همان اوان جوانى زندگانى پر تلاش علمى و مطالعات و تحقيقات شبانه روزيش را با بررسى و گزينش آثار گذشتگان و طبقه بندى تأليفات آنان و نقد آگاهانۀ ديدگاههاى معاصران و نشست و برخاست با برگزيدگان ايشان سامان داد(ابن ابى اصبع، بديع،3-4) و به اين وسيله توانست از دانش علما و صاحبنظران گذشته و دانشمندان و ادباى معاصر خود در مناطق مختلف برخوردار گردد.


مصر،زادگاه و اقامتگاه وى در طول زندگيش،در آن روزگار، با آنكه از نظر اقتصادى وضع مطلوبى داشت، به سبب رقابتها و
مصر،زادگاه و اقامتگاه وى در طول زندگيش،در آن روزگار، با آنكه از نظر اقتصادى وضع مطلوبى داشت، به سبب رقابتها و كشمكشهاى اميران و جنگهاى داخلى آنان با يكديگر و نيز تأثير جنگهاى صليبى از آرامش و امنيت چندانى برخوردار نبود(مقريزى، 101/1،206؛قس:شرف، مقدمۀ بديع،57 به بعد).
 
كشمكشهاى اميران و جنگهاى داخلى آنان با يكديگر و نيز تأثير جنگهاى صليبى از آرامش و امنيت چندانى برخوردار نبود(مقريزى، 101/1،206؛قس:شرف، مقدمۀ بديع،57 به بعد).


از سوى ديگر، علما و ادبا مورد توجه و حمايت زمامداران قرار داشتند و از مزاياى استثنايى بهره‌مند بودند([[ابن‌کثیر، اسماعیل بن عمر|ابن كثير]]،16/13)، از اين رو،شعراى آن سامان غالبا در اطراف اميران گرد مى‌آمدند و با پاداشها و مستمريهاى آنان زندگى را مى‌گذراندند، اما ابن ابى اصبع، با آنكه شعر نيك مى‌سرود(ابن صابونى،13؛ ابن تغرى بردى، همانجا) و در بيش‌تر زمينه‌هاى شعرى، حتى مدح و هجاء، هنر خود را نشان داده (براى نمونه نك:عباسى،18/4؛شرف، مقدمۀ تحرير،30-31؛همو، مقدمۀ بديع،81)،غالبا خويشتن را از اشتغالات دربارى بر كنار مى‌داشت و بيش‌تر به تحقيق و تأليف مى‌پرداخت.شايد به همين سبب است كه در آثار بر جاى مانده از او، مديحه سرايى زيادى ديده نمى‌شود.
از سوى ديگر، علما و ادبا مورد توجه و حمايت زمامداران قرار داشتند و از مزاياى استثنايى بهره‌مند بودند([[ابن‌کثیر، اسماعیل بن عمر|ابن كثير]]،16/13)، از اين رو،شعراى آن سامان غالبا در اطراف اميران گرد مى‌آمدند و با پاداشها و مستمريهاى آنان زندگى را مى‌گذراندند، اما ابن ابى اصبع، با آنكه شعر نيك مى‌سرود(ابن صابونى،13؛ ابن تغرى بردى، همانجا) و در بيش‌تر زمينه‌هاى شعرى، حتى مدح و هجاء، هنر خود را نشان داده (براى نمونه نك:عباسى،18/4؛شرف، مقدمۀ تحرير،30-31؛همو، مقدمۀ بديع،81)،غالبا خويشتن را از اشتغالات دربارى بر كنار مى‌داشت و بيش‌تر به تحقيق و تأليف مى‌پرداخت.شايد به همين سبب است كه در آثار بر جاى مانده از او، مديحه سرايى زيادى ديده نمى‌شود.


ابن ابى اصبع اساسا شعر را براى به كارگيرى صنايع شعرى مى‌سرود(نك: تحرير،189) و شايد شهرت يافتن وى به شاعرى (ابن
ابن ابى اصبع اساسا شعر را براى به كارگيرى صنايع شعرى مى‌سرود(نك: تحرير،189) و شايد شهرت يافتن وى به شاعرى (ابن صابونى،13؛[[ذهبى]]،30/1؛كتبى، همانجا؛سيوطى، حسن المحاضرة،327/1؛عباسى،588)بدان سبب باشد كه ابن شعّار (ه‍ م)تذكره نويس معاصر وى،در کتاب عقود الجمان فى شعراء هذا الزمان نام او را در رديف شعراى آن زمان آورده است(عباس،363/2) و گرنه عنوان اديب براى او مناسب‌تر است(نك:ابن صابونى، كتبى، مقريزى، همانجاها).
 
صابونى،13؛[[ذهبى]]،30/1؛كتبى، همانجا؛سيوطى، حسن المحاضرة،327/1؛عباسى،588)بدان سبب باشد كه ابن شعّار (ه‍ م)تذكره
 
نويس معاصر وى،در کتاب عقود الجمان فى شعراء هذا الزمان نام او را در رديف شعراى آن زمان آورده است(عباس،363/2) و گرنه عنوان اديب براى او مناسب‌تر است(نك:ابن صابونى، كتبى، مقريزى، همانجاها).


ابن ابى اصبع ابتدا به علوم بلاغت(معانى و بيان و بديع)پرداخت و تا حد امكان كتب و رسائل مربوط به اين فنون را گرد آورى و دسته بندى كرد(بديع،4)، آنگاه به نقادى دقيق آنها همت گماشت، تا آنجا كه به تعبير خود او، كمتر کتابى از تير رس نقد موشكافانۀ او در امان ماند(همان،13).وى انواع صناعات بديعى را در آثار گذشتگان (ابن معتز،د 296 ق909/ م؛قدامة بن جعفر،د 337 ق948/ م؛ [[عسکری، حسن بن عبدالله|ابوهلال عسكرى]]،د بعد از 395 ق1005/ م) و تأليفات معاصران (ابن رشيق قيروانى،د 600 ق1204/ م؛ضياء الدين ابن اثير،د 637 ق/ 1239 م) استقصا كرد و همه را پيراسته گردانيد و در 90 يا 93 يا 95 باب(تحرير،93،524؛بديع،14)تنظيم كرد و با افزودن 31 باب كه استنباط خود وى بود،
ابن ابى اصبع ابتدا به علوم بلاغت(معانى و بيان و بديع)پرداخت و تا حد امكان كتب و رسائل مربوط به اين فنون را گرد آورى و دسته بندى كرد(بديع،4)، آنگاه به نقادى دقيق آنها همت گماشت، تا آنجا كه به تعبير خود او، كمتر کتابى از تير رس نقد موشكافانۀ او در امان ماند(همان،13).وى انواع صناعات بديعى را در آثار گذشتگان (ابن معتز،د 296 ق909/ م؛قدامة بن جعفر،د 337 ق948/ م؛ [[عسکری، حسن بن عبدالله|ابوهلال عسكرى]]،د بعد از 395 ق1005/ م) و تأليفات معاصران (ابن رشيق قيروانى،د 600 ق1204/ م؛ضياء الدين ابن اثير،د 637 ق/ 1239 م) استقصا كرد و همه را پيراسته گردانيد و در 90 يا 93 يا 95 باب(تحرير،93،524؛بديع،14)تنظيم كرد و با افزودن 31 باب كه استنباط خود وى بود،
خط ۵۶: خط ۵۰:
تحرير التحبير كه قلقشندى آن را به اختصار التحبير ذكر كرده است(469/1)، نخستين کتاب مفصل و مبسوطى بود كه در علم بديع نوشته مى‌شد.اين کتاب در دورانهاى بعد سخت مورد توجه ادبا قرار گرفت و از جمله مآخذ اصلى دائرة المعارفهاى بزرگ ادبى مانند صبح الاعشى قلقشندى (د 821 ق1418/ م)، خزانة الادب ابن حجۀ حموى (د 837 ق1434/ م)، معاهد التنصيص على بن ابراهيم عباسى (د 963 ق1556/ م) و خزانة الادب بغدادى (د 1093 ق1682/ م)به شمار مى‌آيد.
تحرير التحبير كه قلقشندى آن را به اختصار التحبير ذكر كرده است(469/1)، نخستين کتاب مفصل و مبسوطى بود كه در علم بديع نوشته مى‌شد.اين کتاب در دورانهاى بعد سخت مورد توجه ادبا قرار گرفت و از جمله مآخذ اصلى دائرة المعارفهاى بزرگ ادبى مانند صبح الاعشى قلقشندى (د 821 ق1418/ م)، خزانة الادب ابن حجۀ حموى (د 837 ق1434/ م)، معاهد التنصيص على بن ابراهيم عباسى (د 963 ق1556/ م) و خزانة الادب بغدادى (د 1093 ق1682/ م)به شمار مى‌آيد.


ابن ابى اصبع پس از فراغت از تأليف تحرير به نوشتن کتاب ديگرى زير عنوان البرهان فى اعجاز القرآن كه گاه به نام بيان البرهان فى اعجاز القرآن نيز خوانده مى‌شود، پرداخت(بديع،15؛[[زرکلی، خیرالدین|زركلى]]، 30/4) و به عنوان بخش پايانى آن، ابواب بديع ويژۀ قرآن كريم را از کتاب تحرير التحبير جدا ساخت و با افزودن مطالبى، عنوان مستقل
ابن ابى اصبع پس از فراغت از تأليف تحرير به نوشتن کتاب ديگرى زير عنوان البرهان فى اعجاز القرآن كه گاه به نام بيان البرهان فى اعجاز القرآن نيز خوانده مى‌شود، پرداخت(بديع،15؛[[زرکلی، خیرالدین|زركلى]]، 30/4) و به عنوان بخش پايانى آن، ابواب بديع ويژۀ قرآن كريم را از کتاب تحرير التحبير جدا ساخت و با افزودن مطالبى، عنوان مستقل بديع القرآن را بر آن نهاد.در اين کتاب 22 باب از ابواب تحرير نيامده، ولى 7 باب كه در تحرير از آنها سخنى نرفته بود، افزوده شده است (شرف، مقدمۀ تحرير،59-61).از کتاب البرهان في اعجاز القرآن ظاهرا تنها يك نسخه خطى باقى است(آربرى،4255)، اما نسخ خطى بديع القرآن بسيار است.اين کتاب چند بار چاپ شده (قاهره،دار نهضته مصر) و به فارسى نيز ترجمه گرديده است(مشهد،1368 ش).
 
بديع القرآن را بر آن نهاد.در اين کتاب 22 باب از ابواب تحرير نيامده،
 
ولى 7 باب كه در تحرير از آنها سخنى نرفته بود، افزوده شده است (شرف، مقدمۀ تحرير،59-61).از کتاب البرهان في اعجاز القرآن ظاهرا تنها يك نسخه خطى باقى است(آربرى،4255)، اما نسخ خطى بديع القرآن بسيار است.اين کتاب چند بار چاپ شده (قاهره،دار نهضته مصر) و به فارسى نيز ترجمه گرديده است(مشهد،1368 ش).


برخى از نسخه‌هاى خطى بديع القرآن عنوان البرهان فى اعجاز القرآن را بر خود دارد(شرف، مقدمۀ بديع،«ه‍»؛سيد،21/1،22).
برخى از نسخه‌هاى خطى بديع القرآن عنوان البرهان فى اعجاز القرآن را بر خود دارد(شرف، مقدمۀ بديع،«ه‍»؛سيد،21/1،22).
خط ۷۲: خط ۶۲:
ديگر آثار ابن ابى اصبع عبارتند از:درر الامثال كه وى در آنجا كه چگونگى گردآورى و تدوين اين کتاب را توضيح مى‌دهد، از آن به عنوان کتاب كبير ياد مى‌كند(نك: تحرير،219؛بديع،87 و 88)؛
ديگر آثار ابن ابى اصبع عبارتند از:درر الامثال كه وى در آنجا كه چگونگى گردآورى و تدوين اين کتاب را توضيح مى‌دهد، از آن به عنوان کتاب كبير ياد مى‌كند(نك: تحرير،219؛بديع،87 و 88)؛


الكافلة بتأويل تلك عشرة كاملة(بديع،254)كه زركشى (د 794 ق/ 1392 م)نسخه‌اى از اين رساله را در اختيار داشته و در کتاب خود، البرهان،قسمتى از آن را نقل كرده است(481/2،482)؛ الشافية فى علم القافية؛ الميزان فى الترجيح بين كلام قدامة و خصومه، ابن ابى اصبع اين دو کتاب را در اثبات شعر نبودن قرآن مجيد تأليف كرده و کتاب اخير ظاهرا ناتمام مانده است(نك:بديع،166).توصيه‌هاى ابن ابى اصبع به كاتبان و شاعران نيز كه به صورت خاتمۀ «باب التهذيب و التأديب» در کتاب تحرير التحبير آمده است(صص 412-424) و قسمتى از آن در صبح الاعشى (قلقشندى،326/2،327) و مختصرى از آن در خزانة الادب(ابن حجه،236،237) و برگزيده‌اى از آن در انوار الربيع(ابن معصوم،632)آمده،شايسته است كه به عنوان يك رسالۀ جداگانه مورد تحقيق و تجزيه و تحليل قرار گيرد.ابن ابى اصبع در اين توصيه‌ها بر اصالت معانى نسبت به الفاظ تكيه مى‌كند و شاعران و نثر نويسان را از صنايع لفظى تهى از محسنات معنوى برحذر مى‌دارد و پيروى از شيوۀ سخنورى [[امام على(ع)]] و يكّه تازان ميدانهاى فصاحت و بلاغت مانند ابن مقفّع، سهل بن هارون و [[جاحظ، عمرو بن بحر|جاحظ]] را كه
الكافلة بتأويل تلك عشرة كاملة(بديع،254)كه زركشى (د 794 ق/ 1392 م)نسخه‌اى از اين رساله را در اختيار داشته و در کتاب خود، البرهان،قسمتى از آن را نقل كرده است(481/2،482)؛ الشافية فى علم القافية؛ الميزان فى الترجيح بين كلام قدامة و خصومه، ابن ابى اصبع اين دو کتاب را در اثبات شعر نبودن قرآن مجيد تأليف كرده و کتاب اخير ظاهرا ناتمام مانده است(نك:بديع،166).توصيه‌هاى ابن ابى اصبع به كاتبان و شاعران نيز كه به صورت خاتمۀ «باب التهذيب و التأديب» در کتاب تحرير التحبير آمده است(صص 412-424) و قسمتى از آن در صبح الاعشى (قلقشندى،326/2،327) و مختصرى از آن در خزانة الادب(ابن حجه،236،237) و برگزيده‌اى از آن در انوار الربيع(ابن معصوم،632)آمده،شايسته است كه به عنوان يك رسالۀ جداگانه مورد تحقيق و تجزيه و تحليل قرار گيرد.ابن ابى اصبع در اين توصيه‌ها بر اصالت معانى نسبت به الفاظ تكيه مى‌كند و شاعران و نثر نويسان را از صنايع لفظى تهى از محسنات معنوى برحذر مى‌دارد و پيروى از شيوۀ سخنورى [[امام على(ع)]] و يكّه تازان ميدانهاى فصاحت و بلاغت مانند ابن مقفّع، سهل بن هارون و [[جاحظ، عمرو بن بحر|جاحظ]] را كه پيروان آن حضرت هستند، توصيه مى‌كند(بديع،415؛قس:قلقشندى،327/2).
 
پيروان آن حضرت هستند، توصيه مى‌كند(بديع،415؛قس:قلقشندى،327/2).
 
کتابها و رساله‌هاى ياد شده تنها يادگارهاى بر جاى مانده از ابن ابى اصبح است، و روايت درستى حاكى از اينكه وى شاگرد يا شاگردانى را مشخّصا تربيت كرده باشد در دست نيست،جز آن كه ابن صابونى نوشته كه دستخط اجازۀ كاملى از او داشته است(همانجا).همچنين، بر اثر يكى بودن لقب ابن أبى اصبع(زكى الدين)با فقيه و محدّث معروف مصرى زكىّ الدين عبدالعظيم منذرى (د 656 ق1258/ م)،
 
[[ذهبى]] در کتاب المشتبه (30/1)آورده است كه دمياطى (شرف الدين عبدالمؤمن بن خلف،د 705 ق1305/ م،صاحب کتاب معجم


الشيوخ) از ابن ابى اصبع روايت كرده است.البته اين اشتباه در فوات الوفيات و نيز در شذرات الذهب عملا تصحيح شده است(نك:كتبى، 363/2-367؛ ابن عماد،265/5-268).نيز بر اثر تشابه اسمى وى با شيخ عبدالعظيم مصرى (زنده در 1309 ق1892/ م)کتاب الكواكب الدّرية فى نظم القواعد الدينيّة وى را كه در زمان حيات خود او در قاهره به چاپ رسيده است، اشتباها به ابن ابى اصبع نسبت داده‌اند(كحاله،265/5؛قس:بغدادى، ايضاح،391/2).حتّى بعضى، به موجب همان تشابه اسمى با عبدالعظيم منذرى، ابن ابى اصبع را «فقيه شافعى» دانسته‌اند(مقريزى، همانجا؛شرف، مقدّمۀ بديع،69،83)؛در صورتى كه با توجّه به طرز تعبير وى از خلفاى راشدين (تحرير،238،
کتابها و رساله‌هاى ياد شده تنها يادگارهاى بر جاى مانده از ابن ابى اصبح است، و روايت درستى حاكى از اينكه وى شاگرد يا شاگردانى را مشخّصا تربيت كرده باشد در دست نيست،جز آن كه ابن صابونى نوشته كه دستخط اجازۀ كاملى از او داشته است(همانجا).همچنين، بر اثر يكى بودن لقب ابن أبى اصبع(زكى الدين)با فقيه و محدّث معروف مصرى زكىّ الدين عبدالعظيم منذرى (د 656 ق1258/ م)، [[ذهبى]] در کتاب المشتبه (30/1)آورده است كه دمياطى (شرف الدين عبدالمؤمن بن خلف،د 705 ق1305/ م،صاحب کتاب معجم


402،415) و پيشوايان مذاهب چهار گانۀ اهل سنت(همان،511، 579) ملاحظه مى‌شود كه ابن ابى اصبع خود را پيرو هيچ يك از اين مذاهب معرفى نكرده است.چه بسا بتوان با ملاحظۀ تعبير ويژه‌اش از على(ع)به عنوان «امام على عليه السلام»(تحرير،415،جم‍) و نيز آوردن حديث منزلت در تحرير (صص 594،595) و عبارات بخصوصى كه از خطبۀ شقشقيّه نقل كرده (همان،383) و مطلبى كه در باب تحويل عمامه و شمشير پيغمبر اكرم(ص)به [[علی بن ابی‎طالب(ع)، امام اول|حضرت على(ع)]] توسط ابوبكر صدّيق آورده، و انتقاد و تفسير جانانه‌اى كه راجع به دو بيت شعر سيّد حميرى (د ح 225 ق840/ م)در مدح آن حضرت دارد (همان،473) و نيز با ملاحظۀ پرهيز وى از زمامداران ايّوبى و ايادى حكومتى آنان كه براى از ميان بردن آثار تشيّع فاطمى در مصر سخت‌تعصّب داشتند، و همچنين گمنام ماندن خاندان و تبار وى در تاريخ روشن مصر آن زمان، وى را شيعى به حساب آورد.
الشيوخ) از ابن ابى اصبع روايت كرده است.البته اين اشتباه در فوات الوفيات و نيز در شذرات الذهب عملا تصحيح شده است(نك:كتبى، 363/2-367؛ ابن عماد،265/5-268).نيز بر اثر تشابه اسمى وى با شيخ عبدالعظيم مصرى (زنده در 1309 ق1892/ م)کتاب الكواكب الدّرية فى نظم القواعد الدينيّة وى را كه در زمان حيات خود او در قاهره به چاپ رسيده است، اشتباها به ابن ابى اصبع نسبت داده‌اند(كحاله،265/5؛قس:بغدادى، ايضاح،391/2).حتّى بعضى، به موجب همان تشابه اسمى با عبدالعظيم منذرى، ابن ابى اصبع را «فقيه شافعى» دانسته‌اند(مقريزى، همانجا؛شرف، مقدّمۀ بديع،69،83)؛در صورتى كه با توجّه به طرز تعبير وى از خلفاى راشدين (تحرير،238، 402،415) و پيشوايان مذاهب چهار گانۀ اهل سنت(همان،511، 579) ملاحظه مى‌شود كه ابن ابى اصبع خود را پيرو هيچ يك از اين مذاهب معرفى نكرده است.چه بسا بتوان با ملاحظۀ تعبير ويژه‌اش از على(ع)به عنوان «امام على عليه السلام»(تحرير،415،جم‍) و نيز آوردن حديث منزلت در تحرير (صص 594،595) و عبارات بخصوصى كه از خطبۀ شقشقيّه نقل كرده (همان،383) و مطلبى كه در باب تحويل عمامه و شمشير پيغمبر اكرم(ص)به [[علی بن ابی‎طالب(ع)، امام اول|حضرت على(ع)]] توسط ابوبكر صدّيق آورده، و انتقاد و تفسير جانانه‌اى كه راجع به دو بيت شعر سيّد حميرى (د ح 225 ق840/ م)در مدح آن حضرت دارد (همان،473) و نيز با ملاحظۀ پرهيز وى از زمامداران ايّوبى و ايادى حكومتى آنان كه براى از ميان بردن آثار تشيّع فاطمى در مصر سخت‌تعصّب داشتند، و همچنين گمنام ماندن خاندان و تبار وى در تاريخ روشن مصر آن زمان، وى را شيعى به حساب آورد.


بر اساس شرح حال مختصرى كه بر يكى از نسخه‌هاى کتاب بديع القرآن آمده است، بعضى احتمال داده‌اند كه نسب ابن ابى اصبع به شاعر معروف جاهلى،ذو الاصبع عدوانى برسد(شرف، مقدمۀ بديع،67)، اما با توجه به اينكه خود وى شاعر نامبرده را فقط با عنوان معروف ذو الاصبع عدوانى ياد مى‌كند(بديع،136) و اشاره‌اى به نسبت داشتن با او ندارد، نمى‌توان اين احتمال را پذيرفت.[1]
بر اساس شرح حال مختصرى كه بر يكى از نسخه‌هاى کتاب بديع القرآن آمده است، بعضى احتمال داده‌اند كه نسب ابن ابى اصبع به شاعر معروف جاهلى،ذو الاصبع عدوانى برسد(شرف، مقدمۀ بديع،67)، اما با توجه به اينكه خود وى شاعر نامبرده را فقط با عنوان معروف ذو الاصبع عدوانى ياد مى‌كند(بديع،136) و اشاره‌اى به نسبت داشتن با او ندارد، نمى‌توان اين احتمال را پذيرفت.[1]


(1) منبع:دائرة المعارف بزرگ اسلامى،ج 2،ص 7-625، [[لسانی فشارکی، محمد علی|محمد على لسانى فشاركى]].
== منبع ==
دائرة المعارف بزرگ اسلامى،ج 2،ص 7-625، [[لسانی فشارکی، محمد علی|محمد على لسانى فشاركى]].




۴۲۵٬۲۲۵

ویرایش