۴۲۵٬۲۲۵
ویرایش
جز (جایگزینی متن - 'صاحب رياض' به 'صاحب رياض ') |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
| خط ۴۱: | خط ۴۱: | ||
'''قواعد فقهية'''، اثر فارسى آیتالله [[موسوی بجنوردی، محمد|سيد محمد موسوى بجنوردى]]، چكيدهاى است از مجموعه قواعد فقهى كه زيربناى فقه و حقوق اسلامى را تشكيل مىدهند. | |||
كتاب، به زبان فارسى و در سال 1379ش، نوشته شده است. | كتاب، به زبان فارسى و در سال 1379ش، نوشته شده است. | ||
| خط ۶۱: | خط ۶۱: | ||
در جلد اول، قواعد فقهيه زير، به ترتيب، توضيح داده شده است: | در جلد اول، قواعد فقهيه زير، به ترتيب، توضيح داده شده است: | ||
#قاعده اتلاف؛ اين، از جمله قواعد مشهورى است كه در مورد ضمان، به آن تمسك شده است و مفاد آن، در حديث«من أتلف مال الغير فهو له ضامن»، مىباشد و معناى آن، اين است كه هر كس مال ديگرى را بدون اجازه او تلف يا مصرف كرده، يا مورد بهرهبردارى قرار دهد، ضامن است. | |||
#قاعده احسان؛ مدارك و مستندات اين قاعده عبارت است از: | |||
#:الف) آيه'''«ما على المحسنين من سبيل»'''؛ | |||
#:ب) حكم عقل؛ | |||
الف) آيه'''«ما على المحسنين من سبيل»'''؛ | #:ج) اجماع. | ||
#قاعده اصالة الصحة؛ در مورد جريان اين قاعده، نويسنده، به بررسى امور زير پرداخته است: | |||
ب) حكم عقل؛ | #:الف) جريان قاعده، منوط به احراز عنوان عمل است؛ | ||
#:ب) جريان قاعده، متوقف بر وقوع عمل در خارج است؛ | |||
ج) اجماع. | #:ج) اصالة الصحة، در كليه معاملات جارى است؛ | ||
#:د) جارى بودن آن در اقوال و اعتقادات؛ | |||
#:ه) عدم جريان آن در عناوين قصديه؛ | |||
#قاعده اصالة اللزوم؛ اين قاعده، در تمامى نظامهاى حقوقى دنيا، مورد قبول همگان قرار گرفته و بهعنوان يك اصل مسلم حقوقى پذيرفته شده است. در مورد اين اصل، پس از بيان فرق لزوم حكمى و حقى، اصالة اللزوم، در عقود عهديه و فرق جوهرى بين حق و حكم بيان شده است. | |||
الف) جريان قاعده، منوط به احراز عنوان عمل است؛ | #قاعده اقدام؛ اين قاعده، از دو جهت تعريف شده است: | ||
#:الف) فقهى(هر كسى به ضرر خود نسبت به مال خود اقدامى كند، كسى به نفع او، ضمان قهرى يا مسئوليت مدنى ندارد)؛ | |||
ب) جريان قاعده، متوقف بر وقوع عمل در خارج است؛ | #:ب) مدنى(حسن نيت؛ يعنى وضع فكرى كسى كه از روى اشتباه اقدام به عمل حقوقى كند و تصور نمايد كه عمل او، بر وفق قانون است، در حالى كه چنين نيست، در اين صورت، مقنن، در مقابل عواقب زيانآور آن عمل حقوقى، در حد معينى، او را حمايت مىكند). | ||
#قاعده جب؛ بر طبق اين قاعده، | |||
ج) اصالة الصحة، در كليه معاملات جارى است؛ | #:#اعتقادات، اقوال و افعالى كه در اسلام، آثارى بر آن مترتب است، در صورتى كه در زمان كفر صورت گيرد و مسلك كافر نيز بر آن عقوبتى فرض نكرده باشد، با اسلام دفع مىشود. | ||
#:#در صورتى كه نسبت به اين اعمال، اسلام به طريقه عقلا اقرار داشته باشد، اعمال مذكور، مشمول قاعده نخواهد بود، مگر در قصاص و ديات، به دليل خاص. | |||
د) جارى بودن آن در اقوال و اعتقادات؛ | #:#در صورتى كه عملى براى چيز ديگرى در اسلام شرط قرار گيرد، چنانچه مزيل شرط، مسبوق به زمان كفر باشد، مشمول قاعده نخواهد بود و لازم است تحصيل شرط شود و... | ||
#قاعده «الشرط الفاسد، ليس بمفسد للعقد»؛ اقوال علما در مورد اين قاعده، به پنج گروه زير تقسيم مىشود: | |||
ه) عدم جريان آن در عناوين قصديه؛ | #:الف) عدم افساد مطلقا؛ | ||
#:ب) افساد مطلقاً؛ | |||
#:ج) چنانچه فساد شرط، از ناحيه غير مقدور بودن آن باشد، موجب فساد مىشود و اگر از ناحيه مخالف بودن با مقتضاى عقد يا سنت باشد، مفسد نيست؛ | |||
#:د) اگر فساد از ناحيه غير عقلايى بودن باشد، مفسد است و الا نيست؛ | |||
#:ه) توقف و عدم ترجيح. | |||
#قاعده «المغرور، يرجع الى من غره»؛ پس از بيان مستندات اين قاعده، اين مسئله مورد بررسى قرار گرفته است كه آيا اين قاعده، فقط در مورد غارّ عالم عامد، معتبر است، يا اعتبار آن اعم است و علم و جهل را نيز شامل مىشود. | |||
الف) فقهى(هر كسى به ضرر خود نسبت به مال خود اقدامى كند، كسى به نفع او، ضمان قهرى يا مسئوليت مدنى ندارد)؛ | #قاعده تحذير؛ شرايط، حيطه و قلمرو اعمال اين قاعده، عبارت است از: | ||
#:الف) ضرورت اعلام خبر؛ | |||
ب) مدنى(حسن نيت؛ يعنى وضع فكرى كسى كه از روى اشتباه اقدام به عمل حقوقى كند و تصور نمايد كه عمل او، بر وفق قانون است، در حالى كه چنين نيست، در اين صورت، مقنن، در مقابل عواقب زيانآور آن عمل حقوقى، در حد معينى، او را حمايت مىكند). | #:ب) هشدار بايد قبل از وقوع حادثه داده شود؛ | ||
#:ج) وسائل هشداردهنده، بايد متناسب با نوع خطر و محيط باشد؛ | |||
#:د) هشدارگيرنده، خود را در معرض خطر قرار داده باشد؛ | |||
#:ه) ورود صدمه، ناشى از اقدام عمدى هشداردهنده نباشد؛ | |||
#قاعده «تدرأ الحدود بالشبهات»؛ پس از بحث پيرامون اينكه آيا عروض شبهه، در نزد مجرم يا حاكم و يا هر دو معتبر است و يا آنكه عروض شبهه در هر كدام، به تنهايى و بهطور قضيه منفصله مانعة الخلو، براى جريان قاعده كافى است، دامنه شمول قاعده، نسبت به قصاص و تعزيرات، علاوه بر حدود الله، بررسى شده است. | |||
#قاعده عدم ضمان امين؛ طبق مفهوم اين قاعده، امين ضامن نيست، مگر در صورت تعدى و تفريط. پيرامون اين قاعده، از جهت مدرك و اسناد آن، مراد از اين قاعده، منظور از تعدى و تفريط، اشكالات وارد بر عموميت قاعده و موارد تطبيق آن، بحث شده است. | |||
#قاعده قرعه؛ پس از بحث از شمول يا عدم شمول اين قاعده نسبت به شبهات حكميه، موضوعيه، بدويه، مقرون به علم اجمالى تحريميه و وجوبيه، اصل يا اماره بودن اين قاعده، مورد بررسى قرار گرفته است. | |||
#قاعده «لا ضرر و لا ضرار»؛ اين قاعده، يكى از قواعد معروف فقه اسلامى است كه مدارك آن، عبارت است از: | |||
#:الف) روايت «لا ضرر» كه در كتب فريقين، بهطور متواتر موجود است؛ | |||
#:ب) اجماع علما. | |||
الف) عدم افساد مطلقا؛ | #قاعده لوث؛ نويسنده، معتقد است كه لوث، در نصوص و روايات، وارد نشده است، منتهى اجماع فقها، در بحث قسامه، به آن اشاره مىكنند. در واقع، لوث، موضوع براى قسامه است و به باور وى در اين بحث، فرقى بين نفس يا اعضا نيست. | ||
#:در مورد تاريخچه قسامه، وى، سه قول زير را بررسى نموده است: | |||
ب) افساد مطلقاً؛ | #:الف) قسامه، يك حكم جاهلى مىباشد كه اسلام آن را امضاء كرده است؛ | ||
#:ب) يك حكم تأسيسى اسلامى است و مبدأ تشريع آن، پس از فتح خيبر بوده است؛ | |||
ج) چنانچه فساد شرط، از ناحيه غير مقدور بودن آن باشد، موجب فساد مىشود و اگر از ناحيه مخالف بودن با مقتضاى عقد يا سنت باشد، مفسد نيست؛ | #:ج) مبدأ تشريع آن، از زمان خلافت عثمان مىباشد. | ||
#قاعده «كل مبيع تلف قبل قبضه فهو من مال بائعه»؛ | |||
د) اگر فساد از ناحيه غير عقلايى بودن باشد، مفسد است و الا نيست؛ | #قاعده «ما يضمن بصحيحه، يضمن بفاسده»؛ | ||
#قاعده «من ملك شيئاً ملك الاقرار به»؛ مؤلف، پس از بيان اصولى يا فقهى بودن اين قاعده و توضيح فرق بين قاعده فقهيه و اصوليه، به بيان تفاوت آن با قاعده اقرار العقلا پرداخته و در پايان، موارد اجراى آن را بررسى كرده است. | |||
ه) توقف و عدم ترجيح. | #قاعده نفى السبيل؛ به مقتضاى اين قاعده، هر عقد، پيمان، معامله، ايقاع و قراردادى كه به حسب طبع اوليهاش، موجب علو، عزت و شرف كافر بر مسلم بشود، منفى است و اعتبار حقوقى ندارد. | ||
#قاعده نفى عسر و حرج؛ به باور نويسنده، آنچه در اين قاعده منفى مىباشد، نفس حكم حرجى است، چه حكم تكليفى باشد و چه وضعى. وى، ضمن بحث از اينكه آيا جريان اين قاعده در بسيارى از ابواب فقه، موجب تخصيص اكثر مىشود يا نه، وجه تقديم قاعده لا حرج را بر ادله اوليه مورد بررسى قرار داده است. | |||
#قاعده يد. نويسنده، معتقد است كه اين قاعده، از جمله قواعد فقهيه بوده و مسئله اصولى نيست، زيرا نتيجه آن كه عبارت است از حجيت يا اثبات ملكيت براى ذو اليد، كبراى قياس نيست كه حكم شرعى كلى فرعى الهى، از آن استنتاج شود. | |||
الف) ضرورت اعلام خبر؛ | |||
ب) هشدار بايد قبل از وقوع حادثه داده شود؛ | |||
ج) وسائل هشداردهنده، بايد متناسب با نوع خطر و محيط باشد؛ | |||
د) هشدارگيرنده، خود را در معرض خطر قرار داده باشد؛ | |||
ه) ورود صدمه، ناشى از اقدام عمدى هشداردهنده نباشد؛ | |||
الف) روايت «لا ضرر» كه در كتب فريقين، بهطور متواتر موجود است؛ | |||
ب) اجماع علما. | |||
در مورد تاريخچه قسامه، وى، سه قول زير را بررسى نموده است: | |||
الف) قسامه، يك حكم جاهلى مىباشد كه اسلام آن را امضاء كرده است؛ | |||
ب) يك حكم تأسيسى اسلامى است و مبدأ تشريع آن، پس از فتح خيبر بوده است؛ | |||
ج) مبدأ تشريع آن، از زمان خلافت عثمان مىباشد. | |||
در جلد دوم، قواعد زير بررسى شده است: | در جلد دوم، قواعد زير بررسى شده است: | ||
#قاعده «الاجارة أحد معايش العباد»؛ اجاره، از معاوضات بوده و در شريعت اسلامى، ثابت است و شرعاً بر آن آثارى مترتب مىشود، از جمله اينكه اگر اجاره با شرايط صحيح واقع شود، مستأجر مالك منافع عين مستأجره مىشود و موجر، مالك عمل اجير مىگردد. نويسنده، ضمن بيان احكام اجاره، شرايط اجاره و احكام اجير را نيز بررسى نموده است. | |||
#قاعده حرمت اخذ اجرت بر واجبات؛ يعنى هر چيزى كه فعلش بر مكلف واجب باشد، اكتساب به آن، حرام است، چه واجب عينى، كفايى، تعبدى و يا توصلى باشد. نويسنده، پس از بيان استدلالات [[طباطبایی کربلایی، علی بن محمدعلی|صاحب رياض]] ، [[یزدی، محمدکاظم بن عبدالعظیم|سيد محمد كاظم يزدى]] و [[صاحب جواهر، محمدحسن|صاحب جواهر]] در مورد اين قاعده، علت عدم جواز اخذ اجرت از نظر شيخ را بررسى نموده و در پايان، به اين نتيجه رسيده است كه صفت عباديت و وجوب، منافاتى با اجاره ندارد. | |||
#قاعده حرمت اعانت بر اثم و عدوان؛ معاون كسى است كه در نفس فعل مجرمانه، نقشى ندارد، اما امكانات را براى تحقق فعل اصلى توسط مجرم، فراهم مىآورد و راه را هموار كرده، تسهيلات لازم را براى مباشر يا سبب جرم، تدارك مىبيند. نويسنده، معتقد است براى كيفر اين عمل، نص خاصى وجود ندارد و معاون فقط تعزير مىشود. | |||
#قاعده «الخراج بالضمان»؛ | |||
#قاعده «فراغ و تجاوز»؛ | |||
#قاعده «لا تعاد»؛ | |||
#قاعده «المؤمنون عند شروطهم». | |||
== وضعيت كتاب == | == وضعيت كتاب == | ||
ویرایش