۴۲۵٬۲۲۵
ویرایش
جز (جایگزینی متن - '<ref>' به '.<ref>') |
جز (جایگزینی متن - '<ref>' به '.<ref>') |
||
خط ۵۳: | خط ۵۳: | ||
با وجود اينكه كاشفى خود در بسيارى از علوم مختلف تفسير خبره بود، اما در اين تفسير بهندرت به موضوعات زبانشناسى، واژهشناسى، حقوقى و كلامى مىپردازد كه خود به اطلاعاتى گسترده در زمينه معارف اسلامى نياز دارد. در عوض كاشفى ترجمهاى با توضيحى از آيات قرآن را به فارسى ساده و موجز، با نقل قولهايى برگزيده از ديگر آثار تفسيرى و نظم و نثر اهل طريقت، در هم آميخته تا تفسيرى كاملاً كوتاه و موجز از كل قرآن فراهم آورد ..<ref>كريستين، زهراسندس، ص 39</ref> | با وجود اينكه كاشفى خود در بسيارى از علوم مختلف تفسير خبره بود، اما در اين تفسير بهندرت به موضوعات زبانشناسى، واژهشناسى، حقوقى و كلامى مىپردازد كه خود به اطلاعاتى گسترده در زمينه معارف اسلامى نياز دارد. در عوض كاشفى ترجمهاى با توضيحى از آيات قرآن را به فارسى ساده و موجز، با نقل قولهايى برگزيده از ديگر آثار تفسيرى و نظم و نثر اهل طريقت، در هم آميخته تا تفسيرى كاملاً كوتاه و موجز از كل قرآن فراهم آورد ...<ref>كريستين، زهراسندس، ص 39</ref> | ||
كاشفى نوشتههاى خود را در زمينه تفسير، با يك تفسير بزرگ و جامع تحت عنوان «جواهر التفسير لتحفة الأمير» آغاز كرد. در مقدمه اين تفسير، كاشفى سبب نگارش آن را اينگونه بيان مىكند كه چون فرصت نيافته جواهر التفسير را تمام كند، تفسيرى مختصر نوشته است. هرچند كاشفى قصد داشت تفسيرى بر كل قرآن بنويسد، اما بعد از اينكه به ابتداى سوره چهارم رسيد، نگارش جواهر التفسير را ناتمام گذاشت، اما چندين سال بعد تفسيرى بسيار موجزتر به نام «مواهب عليّه» نوشت. | كاشفى نوشتههاى خود را در زمينه تفسير، با يك تفسير بزرگ و جامع تحت عنوان «جواهر التفسير لتحفة الأمير» آغاز كرد. در مقدمه اين تفسير، كاشفى سبب نگارش آن را اينگونه بيان مىكند كه چون فرصت نيافته جواهر التفسير را تمام كند، تفسيرى مختصر نوشته است. هرچند كاشفى قصد داشت تفسيرى بر كل قرآن بنويسد، اما بعد از اينكه به ابتداى سوره چهارم رسيد، نگارش جواهر التفسير را ناتمام گذاشت، اما چندين سال بعد تفسيرى بسيار موجزتر به نام «مواهب عليّه» نوشت. | ||
او در مواهب، مانند «كشف الأسرار» ميبدى، مطالب عاميانه را با مطالب اهل طريقت، تلفيق كرد، اما آن دو را بهروشنى از يكديگر جدا نساخت. كاشفى علاوه بر نقل بسيارى از منابع ميبدى، بعداً سخنان شخصيتهايى از متصوفه، همچون [[ابن عربی، محمد بن علی|ابن عربى]]، [[عبدالرزاق کاشی، عبدالرزاق بن جلالالدین|عبدالرزاق كاشانى]] و [[صدرالدین قونیوی، محمد بن اسحاق|صدرالدين قونوى]] و شيوخى از فرقههاى كبرويه و نقشبنديه را بدانها افزود. همچنين از اشعار فارسى [[انصاری، عبدالله بن محمد|خواجه عبدالله انصارى]] هروى، ابوالمجد سنايى، فريدالدين عطار و... ابياتى نقل كرد ..<ref>همان، ص 40</ref> | او در مواهب، مانند «كشف الأسرار» ميبدى، مطالب عاميانه را با مطالب اهل طريقت، تلفيق كرد، اما آن دو را بهروشنى از يكديگر جدا نساخت. كاشفى علاوه بر نقل بسيارى از منابع ميبدى، بعداً سخنان شخصيتهايى از متصوفه، همچون [[ابن عربی، محمد بن علی|ابن عربى]]، [[عبدالرزاق کاشی، عبدالرزاق بن جلالالدین|عبدالرزاق كاشانى]] و [[صدرالدین قونیوی، محمد بن اسحاق|صدرالدين قونوى]] و شيوخى از فرقههاى كبرويه و نقشبنديه را بدانها افزود. همچنين از اشعار فارسى [[انصاری، عبدالله بن محمد|خواجه عبدالله انصارى]] هروى، ابوالمجد سنايى، فريدالدين عطار و... ابياتى نقل كرد ...<ref>همان، ص 40</ref> | ||
اهميت مواهب عليه تنها به دليل شهرت آن نيست، بلكه تأثير آن بر مفسران عرب و فارسىزبان بعدى نيز بر اهميت آن مىافزايد. ملا فتحالله كاشانى (988ق) كه از مفسران اوايل دوره صفوى است، در تفسير خود با نام «منهاج الصادقين في إلزام المخالفين» از ترجمههاى فارسى و تعبيرهاى قرآن بهره مىگيرد كه تقريباً ترجمه كلمهبهكلمه مطالبى است كه در «مواهب عليه» يافت مىشود ..<ref>همان</ref> | اهميت مواهب عليه تنها به دليل شهرت آن نيست، بلكه تأثير آن بر مفسران عرب و فارسىزبان بعدى نيز بر اهميت آن مىافزايد. ملا فتحالله كاشانى (988ق) كه از مفسران اوايل دوره صفوى است، در تفسير خود با نام «منهاج الصادقين في إلزام المخالفين» از ترجمههاى فارسى و تعبيرهاى قرآن بهره مىگيرد كه تقريباً ترجمه كلمهبهكلمه مطالبى است كه در «مواهب عليه» يافت مىشود ...<ref>همان</ref> | ||
تفسير مواهب، اساساً بهنحوى است كه مىتوان گفت مفسر از آن طريق، مطالب مكتوب و منقول ديگران را انتخاب كرده، سازمان بخشيده و به ديگران منتقل مىسازد. مواهب كاشفى، تفسيرى متمايز و اصيل است؛ زيرا ترجمه فارسى بسيار قابل فهمى را با حجم كاملاً مناسبى از مطالب تفسيرى جذاب در هم مىآميزد. بهطور كلى كاشفى از به كار بردن مباحث پيچيده علماى دينى و متكلمان صوفى خوددارى مىكند و در برابر، داستانها، اشعار و توضيحاتى را برمىگزيند كه تجربه اشخاص از خواندن قرآن را غنا مىبخشد؛ در نتيجه اثرى ارائه مىشود كه بهطرز چشمگيرى براى خوانندگان معمولى و بىعلاقه به پيچيدگىهاى تفاسير قرآنى، قابل فهم است ..<ref>كريستين، زهراسندس، ص 42</ref> | تفسير مواهب، اساساً بهنحوى است كه مىتوان گفت مفسر از آن طريق، مطالب مكتوب و منقول ديگران را انتخاب كرده، سازمان بخشيده و به ديگران منتقل مىسازد. مواهب كاشفى، تفسيرى متمايز و اصيل است؛ زيرا ترجمه فارسى بسيار قابل فهمى را با حجم كاملاً مناسبى از مطالب تفسيرى جذاب در هم مىآميزد. بهطور كلى كاشفى از به كار بردن مباحث پيچيده علماى دينى و متكلمان صوفى خوددارى مىكند و در برابر، داستانها، اشعار و توضيحاتى را برمىگزيند كه تجربه اشخاص از خواندن قرآن را غنا مىبخشد؛ در نتيجه اثرى ارائه مىشود كه بهطرز چشمگيرى براى خوانندگان معمولى و بىعلاقه به پيچيدگىهاى تفاسير قرآنى، قابل فهم است ...<ref>كريستين، زهراسندس، ص 42</ref> | ||
نمونه خوب اين سبك قابل فهم و جذاب كاشفى را مىتوان در برخورد وى با سوره لقمان ديد. يكى از موضوعات اين سوره، تفاوت قائل شدن ميان داستانها و سرگرمىهايى است كه شخص را از ياد خدا غافل مىكند و داستانهايى كه سرگرمكننده و هم آموزندهاند؛ مثل داستانهايى كه درباره حكمت لقمان گفته شده است ..<ref>همان</ref> | نمونه خوب اين سبك قابل فهم و جذاب كاشفى را مىتوان در برخورد وى با سوره لقمان ديد. يكى از موضوعات اين سوره، تفاوت قائل شدن ميان داستانها و سرگرمىهايى است كه شخص را از ياد خدا غافل مىكند و داستانهايى كه سرگرمكننده و هم آموزندهاند؛ مثل داستانهايى كه درباره حكمت لقمان گفته شده است ...<ref>همان</ref> | ||
ارزيابى اعتقادات كاشفى در خصوص شيعهگرايى، با استفاده از كتاب مواهب، مشكل است. وى در سراسر تفسير خود با احترام به شخصيتهاى شيعه و سنى اشاره مىكند و از ورود به بحثهاى تفرقهانگيز مىپرهيزد. وقتى تفسير كاشفى با تفسير ملا فتحالله كاشانى مقايسه مىشود كه بيش از پنجاه سال بعد، در دوره صفويان نوشته شده است، رويكرد بىطرفانه وى مشهودتر مىگردد... محتواى مواهب، غير از تأييد احترام كاشفى براى خاندان پيامبر، نشانههاى اندكى از نقطهنظرات نويسنده درباره تفاوت شيعه و سنى را در خود جاى داده است. كاشفى اغلب از متكلمان و مفسران بزرگ شيعه، همچون شريف مرتضى (متوفى 436ق) و محمد [[طوسی، محمد بن حسن|ابوجعفر طوسى]] (متوفى 459 / 460ق) مطالبى نقل مىكند، اما اين كار را به سبب ديدگاههاى شيعى آنها انجام نمىدهد، بلكه كار او به سبب تفسيرهاى قرآنى و نقطهنظراتى است كه او مىتوانست آنها را بهآسانى از آثار تفسيرى اهل سنت نيز به دست آورد. مواهب، اثرى است كه در آن از تقسيمبندىهاى شيعه - سنى بهكلى خوددارى مىشود و اين مسئله موجب شده است حسين واعظ كاشفى نويسندهاى باشد كه اهل سنت و شيعيانى كه به تصوف گرايش داشتهاند، او را از خود بدانند ..<ref>زهراسندس، كريستين، ص 46</ref> | ارزيابى اعتقادات كاشفى در خصوص شيعهگرايى، با استفاده از كتاب مواهب، مشكل است. وى در سراسر تفسير خود با احترام به شخصيتهاى شيعه و سنى اشاره مىكند و از ورود به بحثهاى تفرقهانگيز مىپرهيزد. وقتى تفسير كاشفى با تفسير ملا فتحالله كاشانى مقايسه مىشود كه بيش از پنجاه سال بعد، در دوره صفويان نوشته شده است، رويكرد بىطرفانه وى مشهودتر مىگردد... محتواى مواهب، غير از تأييد احترام كاشفى براى خاندان پيامبر، نشانههاى اندكى از نقطهنظرات نويسنده درباره تفاوت شيعه و سنى را در خود جاى داده است. كاشفى اغلب از متكلمان و مفسران بزرگ شيعه، همچون شريف مرتضى (متوفى 436ق) و محمد [[طوسی، محمد بن حسن|ابوجعفر طوسى]] (متوفى 459 / 460ق) مطالبى نقل مىكند، اما اين كار را به سبب ديدگاههاى شيعى آنها انجام نمىدهد، بلكه كار او به سبب تفسيرهاى قرآنى و نقطهنظراتى است كه او مىتوانست آنها را بهآسانى از آثار تفسيرى اهل سنت نيز به دست آورد. مواهب، اثرى است كه در آن از تقسيمبندىهاى شيعه - سنى بهكلى خوددارى مىشود و اين مسئله موجب شده است حسين واعظ كاشفى نويسندهاى باشد كه اهل سنت و شيعيانى كه به تصوف گرايش داشتهاند، او را از خود بدانند ...<ref>زهراسندس، كريستين، ص 46</ref> | ||
== وضعيت كتاب == | == وضعيت كتاب == |
ویرایش